eitaa logo
آشپزی؛ ترفند
21.9هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
12هزار ویدیو
69 فایل
❎️مسئولیت قانونی آگهی با آگهی دهنده است و کانال هیچ مسئولیتی ندارد. آی دی مدیر جهت تبلیغ👇🏻 @hasan401 تعرفه تبلیغات و رضایت مشتری👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/756744541Cd11803932b کانال اهنگامون👇 @bartarinhax
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃بهانۀ زندگی تو وقتی گریه می‌کنی صفای باطنت را خیرات می‌کنی میان زمین و آسمان و عالم، پاک می‌شود با دانه‌های بهشتی اشکت. ما وقتی گریه می‌کنیم آلودگی‌های درونمان سوار اشکمان می‌شوند و از چشم‌هایمان بیرون می‌ریزند. اشک‌های تو بوی عشق می‌دهند و اشک‌های ما بوی مشکل. گریۀ تو برای شوقی است که به نزدیک‌تر شدن داری گریۀ ما برای گرهی است که در کارمان افتاده. بنده هر چه قدر به خدا نزدیک شود باز هم جا دارد برای نزدیک‌تر شدن پس تو همیشه در حال گریه‌ای، خوش به حالت! ما گریه‌مان بند گره‌هایمان است. گره‌ها که باز شود، گریه‌ها بند می‌آید. تو برای دور افتادن دیگران، بیشتر از خودشان گریه می‌کنی. ما خیلی که خوب باشیم برای دور افتادن خودمان گریه می‌کنیم. خیال نزدیک شدن که کنیم، گریه‌مان بند می‌آید. هر چه هست خدا را شکر که هم گریۀ تو هست و هم گریۀ ما. نقطۀ اشتراک گریۀ ما و تو، شاید این باشد: گریه اگر نبود، نه تو و نه ما دنیا را تاب نمی‌آوردیم. امّا در گریۀ تو چیزی هست که در گریۀ ما نیست تو اگر گریه نکنی، ما می‌میریم. اشک تو آب حیات ماست. خدا به خاطر گریۀ تو از کوه‌های گناه ما می‌گذرد و گر نه هر کدام از گناهان، شایستۀ عذابی هلاکت‌آور است. از ته دل سپاس که برایمان گریه می‌کنی! شبت بخیر بهانۀ زندگی! 🌴💎🌹💎🌴
🍃همه چیز من کسی که تو را می‌خواهد باید بداند بزرگ‌ترین نعمت خدا را می‌خواهد. اگر قدر تو را این چنین نداند حتّی اگر به تو هم برسد نمک‌نشناسی می‌کند و تو را از دست می‌دهد. کسی که تو را می‌خواهد باید بداند خدا وقتی می‌خواهد کسی را غرق همۀ نعمت‌ها کند تو را به او عطا می‌کند. اگر قدر تو را این چنین نشناسد تو را که به دست آورد باز هم چشمش به دنبال چیزهای دیگری می‌رود. کسی که تو را می‌خواهد باید بداند تو دنیا و آخرت هر کسی هستی که نصیبش می‌شوی. اگر قدر تو را این چنین نشناسد به تو که رسید، باز هم چشمش را به دنیا می‌دوزد یا دلش اسیر بهشت می‌شود و خدای ناکرده زبانم لال تو را از دست می‌دهد. کسی که تو را می‌خواهد باید بداند تو را اگر به دست آورد باید از هر خواسته و حاجتی تهی شود. ما اگر تو را به دست نیاورده‌ایم شاید برای این است که تو هنوز تنها خواستۀ ما نشده‌ای. تا عاقل‌ها نیامده‌اند و بساط عقلشان را پهن نکرده‌اند دوست دارم زودتر بروم. همین الآن است که یکی از آنها بیاید و بگوید: مگر چیزی از خدا کم می‌شود که علاوه بر امام چیزهای دیگری هم از او بخواهیم. شبت بخیر همه چیز من! 🌴💎🌹💎🌴
🍃 حضرت دوست با آدم‌ها باید بنشینیم و بلند شویم تا بیشتر قدر تو را بدانیم. ما خودمان را با هیچ کس مقایسه نمی‌کنیم ولی همه را با تو قیاس می‌کنیم. عیبی که ندارد، دارد؟ وقتی حرف می‌زنیم و از حرفمان بد برداشت می‌کنند می‌گوییم اگر تو بودی حرفمان را حمل می‌کردی به بهترین‌ها. وقتی از میان جمع می‌رویم و پشت سرمان حرف می‌زنند می‌گوییم اگر تو بودی از جمع که بیرون می‌رفتیم، خیرمان را می‌گفتی. وقتی نیاز پیدا می‌کنیم به این که دیگران راه بیایند با ما ولی بی آن که درکمان کنند، می‌تازند به ما می‌گوییم اگر تو بودی، حتماً مدارا می‌کردی. وقتی اشتباهی می‌کنیم و چوب سرزنش می‌خورد به سرمان می‌گوییم اگر تو بودی، اغماض می‌کردی. وقتی به کمک نیاز پیدا می‌کنیم و هر کسی به بهانه‌ای از کنارمان بی‌اعتنا عبور می‌کند می‌گوییم اگر تو بودی دستمان را می‌گرفتی. این «اگر تو بودی»ها با دیگران نشستن را برایمان سخت کرده. این تویی که طاقتمان را زیاد کرده‌ای و گرنه سال به سال هم میل دیدن هم را نداشتیم. شبت بخیر حضرت دوست! 🌴💎🌹💎🌴
🍃اسیر خدا ما باید اسیر باشیم. کسی که ادعای آزاد بودن می‌کند بی‌تردید یا معنای آزادی را نمی‌داند و یا دروغ در جانش رسوخ کرده. «انسان آزاد» دروغ بزرگ زمینی است که از وقتی انسان آفریده شده حتّی یک نفر آزاد به خود ندیده است. اسارت جبر زندگی انسان است. هیچ کسی حق انتخاب میان آزادی و اسارت را ندارد. اسارت، جزئی از خلقت ماست. ما اسیریم. اصل اسارت بد نیست، نشانۀ انسانیت است. هر کسی برای فهم مقامش باید رشتۀ اسارتش را دنبال کند و ببیند سررشته به کجا می‌رسد. این سررشته‌های اسارت است که نشان می‌دهد انسان مانده‌ایم یا نه. وقتی اسیر تو و گرفتار غم تو نشدیم اسیر چیزهایی می‌شویم که کاری جز بلعیدن انسانیت ندارند. خدا ما را اسیر تو آفرید ما رشتۀ اسارتمان را از تو بریدیم و از تو دور شدیم. حالا این شده حال و روزمان: اسیر شکم، اسیر شهوت، اسیر مردم، اسیر خویش و اسیر همۀ چیزهایی که روی هم حتّی چشم بر هم‌زدنی فکر کردن به آنها تلف کردن عمر است. باید اسیر تو شویم. روزی که اسیر تو شدیم، باید جشن بگیریم. انسان برای آزادی جشن نمی‌گیرد. آزادی، توهمی‌ترین جشن دنیاست. کمی دیگر صبر کن تا در صحن خانه‌ات جشن اسارتمان را بر پا کنیم. صبحت بخیر اسیر خدا! 🌴💎🌹💎🌴
🍃 بهار آفرین من گاهی که می‌خواهم کسی را از خودم راضی کنم برایش هدیه‌ای می‌خرم؛ دقیقاً همانی را که او دوست دارد. کنار هدیه‌ام نامه‌ای می‌گذارم در نامه حرف دلم را برایش می‌نویسم و التماس می‌کنم مرا ببخشد. هر چه فکر می‌کنم برای تو چه چیزی بخرم عقلم به جایی قد نمی‌دهد. کاش کمی مثل ما دنیا را دوست داشتی! آن وقت هدیه خریدن برایت چه آسان بود. حالا که بوی دنیا نمی‌دهی کاش خودت می‌گفتی چه هدیه‌ای برایت بگیرم! اگر چه گفتنش رسم نیست؛ امّا گره‌گشایی از کار من است. آقا! خیلی فکر کردم و به جایی نرسیدم جز این که بروم کسی را پیدا کنم که وجودش همه عشق به توست. جز تو هیچ آرزویی در این عالم ندارد. یک تار موی تو را با دنیا و آخرت عوض نمی‌کند. لحظه‌ای فکرش از یاد تو خالی نمی‌شود. ورد زبانش نام توست و با همین نام، دل‌آرام می‌شود. می‌خواهم به او بگویم یک قطره از اشک فراقش را به من بدهد من می‌دانم تو را داغ غربت آتش زده و حتّی در میان ما هم، کسانی که جز تو هیچ آرزوی دیگری ندارند، کم‌اند. اشک‌های این چنینی، دُرهای نایاب‌اند. این اشک‌ها از داغ غربتت می‌کاهند. شرمنده‌ام که خودم چنین اشکی ندارم. تا بگردم و این اشک را پیدا کنم، نمی‌دانم چه قدر طول می‌کشد؟ باید شهر به شهر و خانه به خانه بگردم. بمیرم برای تو با این همه غربتی که داری! کاش روزی بیاید که این اشک‌ها در هر شهر و خانه‌ای و در هر فصل و از چشم هر کسی ببارد! این طور اگر شود، همۀ فصل‌ها می‌شود بهار! صبحت بخیر بهار‌آفرین من! 🌴💎🌹💎🌴
🍃یار باتدبیرم من که مثل تو نیستم. تو صبرت زیاد و من عجول. تو نگاهت به افق‌های دور دوخته و من حتّی مقابل پایم را به زور می‌بینم. از من چه توقعی داری آقا؟! من که مثل تو نیستم. تو دستت در دست خدا و من دست در دست شیطان. تو نگاهت به زبان خدا دوخته و من منتظر فرمان شیطان. از من چه توقعی داری آقا؟! من که مثل تو نیستم. تو راضی به رضای حق و من بندۀ همیشه شاکیِ خدا. تو آنچه را که خدا صلاحت بداند، مصلحت خویش می‌دانی و من جز آنچه خودم می‌فهمم، صلاحی برای کارم نمی‌یابم. از من چه توقّعی داری آقا؟! من که مثل تو نیستم. آرزوی تو رسیدن به بهشت رضوان و آرزوی من رسیدن به خواسته‌های دلم. تو جهنّم را جز خشم خدا نمی‌بینی و من دنیا را بدون خواسته‌های دلم جهنّم نقد می‌بینم. از من چه توقّعی داری آقا؟! از همچو منی تدبیر بر نمی‌آید. آمده‌ام رشتۀ تدبیرم را به تو بسپارم. تدبیر زندگی به دست من اگر باشد جز فلاکت چیزی به بار نمی‌آید. التماس می‌کنم هر چه زودتر رشتۀ تدبیرم را به دست بگیر دارم خودم را به باد فنا می‌دهم. شبت بخیر یار باتدبیرم! 🌴💎🌹💎🌴
🍃تدبیر خدا برای زمین از وقتی بنا گذاشته‌ام که رشتۀ تدبیر زندگی‌ام را به تو بسپارم به فکر جشنی هستم که برای این واگذاری می‌خواهم به پا کنم. در این جشن من هستم و خدا. فرشته‌ها را هم دعوت می‌کنم. رشتۀ تدبیر بناست به تو سپرده شود پس نمی‌شود تو نباشی. حالا خودت بگو جشن سپردن رشتۀ تدبیر به دست تو کی و کجا بر پا شود؟ هر جا که بگویی می‌آیم. تعیین زمانش هم با تو ولی چون دارد دیر می‌شود التماس می‌کنم به تأخیر نینداز. مولای مهربانم! تو اگر اراده کنی مرا در چشم بر هم زدنی به هر کجا که بخواهی می‌بری. می‌خواهم پیشنهاد کنم اگر می‌شود مکان جشن، کربلا باشد بالاسر یا بین الحرمین هر کدام که تو بگویی. همین حالا رشتۀ تدبیر را بگیر در دستت ولی زمان جشن را بگذار شب جمعه. برای یک بنده، جشنی شادتر از این جشن پیدا نمی‌شود. بیا و زودتر از این شادی را مهمان دلم کن. به مکان و زمان اگر راضی هستی بگو که می‌خواهم دعوت‌نامه بفرستم برای فرشته‌ها. تو تدبیر خدا برای زمینی و من می‌خواهم تدبیرم را به تو بسپارم. ممنون می‌شوم اگر قبولم کنی می‌میرم اگر ... . شبت بخیر تدبیر خدا برای زمین! 🌴💎🌹💎🌴
🍃رشتۀ متّصل خدا به آسمان ✋ از دست خودم عصبانی‌ام. آدمی که از دست خودش عصبانی است چه کار باید بکند تا خشمش فرو بنشیند؟ از دست خودم عصبانی‌ام. چرا وقتی می‌خواهم تدبیر زندگی‌ام را به دست تو بسپارم این قدر دلم تکان می‌خورد و آشوب می‌شود؟ تدبیر زندگی من را تو بهتر بلدی یا خودم؟ در سال‌هایی که زندگی‌ام را خودم تدبیر کردم چه گلی به سرم زدم که حالا می‌ترسم تدبیرم را به تو بسپارم؟ از دست خودم عصبانی‌ام. کاش به همین اندازه که از به دست تو سپردنِ تدبیرم می‌ترسم از رشتۀ تدبیری که در دست خویش دارم می‌ترسیدم. با این همه بی‌عقلی در تدبیر زندگی، چه کار باید کرد؟ از دست خودم عصبانی‌ام. نشد حتّی یک بار هم که شده رشتۀ تدبیر زندگی‌ام را دو دستی تقدیم تو کنم و هنوز نتوانسته‌ام پاسخ این سؤال را بدهم: چرا این قدر به تو بی‌اعتمادم؟! چه سؤال شرم‌آوری! آقا! رشتۀ تدبیر وقتی در دست خودم باشد می‌شود افعی خطرناکی که لحظه به لحظه جای جای زندگی‌ام را نیش می‌زند و زهرآلود می‌کند. من در میان نیش‌های این افعی خطرناک زندگی می‌کنم. ولی وقتی رشتۀ تدبیر به دست تو می‌افتد می‌شود همان عروة الوثقایی که انسان را به آسمان می‌رساند. از دست خودم عصبانی‌ام که عروة‌ الوثقی را رها کردم و افعی را به دست گرفتم. به جبر هم که شده رشتۀ تدبیر مرا به دست بگیر تا نجات پیدا کنم از زهر این نیش‌های پی در پی. صبحت بخیر رشتۀ متصل خدا به آسمان! 🌴💎🌹💎🌴
🍃گره‌گشای کارها دلم می‌گوید تو تدبیر زندگی‌ام را به دست گرفته‌ای. درست می‌گوید؟ می‌گوید بدعهدی‌های گذشته‌ام را به فراموشی سپرده‌ای؟ اشتباه نمی‌کند؟ می‌گوید ظرف دلم را برای صبر کردن بزرگ کرده‌ای. همین طور است؟ می‌گوید این بار با دفعه‌های قبل فرق می‌کند. فرق نمی‌کند؟ می‌گوید اینها حتّی اگر خیال باشد تو به واقعیت بدل می‌کنی؟ من حرفش را قبول می‌کنم تو هم منّت بگذار بر سرم و اگر حرف‌های دلم درست نیست خودت درستش کن. شبت بخیر گره‌گشای کارها! 🌴💎🌹💎🌴
🍃گره‌گشای کارها دلم می‌گوید تو تدبیر زندگی‌ام را به دست گرفته‌ای. درست می‌گوید؟ می‌گوید بدعهدی‌های گذشته‌ام را به فراموشی سپرده‌ای؟ اشتباه نمی‌کند؟ می‌گوید ظرف دلم را برای صبر کردن بزرگ کرده‌ای. همین طور است؟ می‌گوید این بار با دفعه‌های قبل فرق می‌کند. فرق نمی‌کند؟ می‌گوید اینها حتّی اگر خیال باشد تو به واقعیت بدل می‌کنی؟ من حرفش را قبول می‌کنم تو هم منّت بگذار بر سرم و اگر حرف‌های دلم درست نیست خودت درستش کن. شبت بخیر گره‌گشای کارها! 🌴💎🌹💎🌴
🍃دوست خدا امشب می‌خواهم تقاضایی کنم از تو. مهربانی‌ات به قدری زیاد است که جرأت این تقاضا را در من زیاد کرده. اصلاً از تو تقاضا نکنم، از چه کسی درخواست کنم. ما نیاز داریم به تقاضا کردن از تو چه درخواستمان اجابت شود، چه نشود. انگار همین که به تو التماس می‌کنیم، آرام می‌شویم. مدّت‌هاست که به این نتیجه رسیده‌ام برای رسیدن به تو باید یار و همراهی داشت ولی این روزها پیدا کردن چنین دوستی از پیدا کردن ذره‌ای در دل بیابان سخت‌تر است. امشب می‌خواهم از تو بخواهم برایم دوستی پیدا کنی که مرا به تو برساند. چه قدر خوب احساس می‌کنم جای خالی این دوست را! این در و آن در زده‌ام؛ ولی آخرش فهمیده‌ام که کار، کار توست، من نمی‌توانم. آقا! التماس می‌کنم خودت دوستی برایم پیدا کن که نگذارد لحظه‌ای از یاد تو خالی شوم. دوستی که اشک ریختن برای فراق تو را یادم بدهد و به من بفهماند چگونه می‌شود خاک فراق تو را بر سر ریخت. دوستی که طرز صدا زدنت را بلد باشد صدازدن‌هایی که در پی‌اش جواب تو بیاید. برایم دوستی پیدا کن که جای پای تو را بشناسد و وقتی که دست در دستش برای به رسیدن به تو قدم برداشتم یقین کنم که قدم‌هایم روی جای پای تو فرود می‌آید. امیدوارم چنین دوستی را اگر برایم پیدا کردی هیچ گاه پشیمانت نکنم. شبت بخیر دوست خدا! 🌴💎🌹💎🌴
🍃دنیا و آخرت کسی را نشانم بده که تو با لحظه‌هایش گره خورده باشی. نام تو را که می‌شنود قلبش در حیرت تند تپیدن و آرام تپیدن بماند. بگذار قلب من هم از حیرت بهره‌ای ببرد. کسی را نشانم بده که وقتی به تو سلام می‌دهد احساسش به تو نزدیک‌تر از احساسش به خودش باشد. جوری به تو سلام کند که گویی در برابرش ایستاده‌ای و صدای نفست را می‌شنود. بگذار من هم از سلام دادن او احساس کنم که به تو نزدیکم. کسی را نشانم بده که وقتی عالم و آدم، عمری او را تنها رها کردند چون تو را دارد، حتی لحظه‌ای احساس تنهایی نکند. بگذار من هم احساس همه چیز بودن عشق تو را بچشم. کسی را نشانم بده که اگر ذره‌ای از محبّت تو را در برابر همۀ دنیا و آخرت از او خواستند لحظه‌ای تردید نکند در دست رد زدن بر این معامله. بگذار یک بار هم که شده با همۀ وجودم یقین کنم که تو دنیا و آخرتی. کسی را نشانم بده که اگر از او هر چه را داشت خواستی او بگوید من و هر چه را دارم برای توست. می‌خواهم با این آدم دوست شوم. تا دیر نشده، نشانم بده. شبت بخیر دنیا و آخرت! 🌴💎🌹💎🌴 @eitaagarde