وقتی ناراحتی،
ميگن خدا اون بالا هست...
وقتی نا اميدی،
ميگن اميدت به خدا باشه
وقتی مسافری،
ميگن خدا پشت و پناهت
وقتی مظلوم واقع باشی،
ميگن خدا جای حق نشسته
وقتی گرفتاری،ميگن
خدا همه چيو درست ميکنه
وقتی هدفی تو دلت داری
ميگن از تو حرکت از خدا برکت
پس وقتی خدا حواسش به همه
و همه چی هست..ديگه غصه چرا؟؟
شبتون ب زیبایی خدا😍🌙🌠
┄┅┅┄┅✶❤️✶┅┄┅┅┄
« @eitaagarde »
┄┅┅┄┅✶🌙✶┅┄┅┅┄
❣️هم دعا ڪن گرـہ از ڪار تۅ بگشايد عشق❣️
❣️هم دعا ڪن گرـہ تازـہ نيفزايد عشق❣️
❣️قايقي در طݪب مۅج بـہ دريا زد ۅ رفت❣️
❣️بايد از مرگ نترسيد، اگر بايد عشق❣️
❣️عاقبت راز دݪم را بـہ ݪبانش گفتم❣️
❣️شايد اين بۅسـہ بـہ نفرت برسد، شايد عشق❣️
❣️شمع رۅشن شد ۅ پرۅانـہ بـہ آتش پيۅست❣️
❣️مي تۅان سۅخت اگر امر بفرمايد عشق❣️
❣️پيݪـہ رنج من ابريشم پيراهن شد❣️
❣️شمع حق داشت، بـہ پرۅانـہ نمي آيد عشق❣️
ــــــــــــــــ🌷🌿🌷ــــــــــــــــــ
به برترینها بپیوندید:
@eitaagarde
ڪم باش!
اصلا هم نگرانِ
ڪم شدنت نباش،
آنڪس ڪہ اگر
ڪم باشی گمت ڪند،
همانيست ڪہ اگر زياد باشی،
حيفت می ڪند!
سعی نڪن متفاوت باشی،
فقط خوب باش!
اين روزها خوب بودن
بہ اندازہ ڪافی متفاوت است.🍁
.:::| ••••●❥JOiN👇
♪ « @eitaagarde » ♪
❇️ پوست موز آرامش دهنده جای نیش پشه است.
👈 به مدت پنج دقیقه ناحیه نیش خورده را با قسمت داخلی پوست موز ماساژ دهید . بعد از پانزده دقیقه با آب سرد بشویید. .
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@eitaagarde
─═हई╬💫 « قسمت من » 💫╬ईह═─
پارت : ۲
* تا آخر کلاس با اخم بهش نگاه می کردم و به حرفاش گوش می دادم و گه گاهی متوجه نگاهش به خودم می شدم، اما توجه نمی کردم.
کلاس که تموم شد بچه ها وسایلشون رو برداشتن و از کلاس خارج می شدن. منم به همراه شیدا و سمیرا داشتیم میرفتیم که احمدیان گفت:
_ خانم احدی؟
با بی میلی به طرفش چرخیدم.
_ فکر کنم می خواستیم در مورد تأخیرتون با من صحبت کنید، نه؟
نفس عمیقی کشیدم و گفتم:
_ بله
شیدا و سمیرا هم سریع از کلاس خارج شدن و در رو بستن، احمدیان با خیالی آسوده روی صندلی لم داده بود و دستاشو گذاشته بود زیر چونه ش و زیر چشمی به من نگاه میکرد. آروم رفتم طرف میزش و خونسرد گفتم:
_ استاد ما مثل همیشه سر ساعت راه افتادیم، اما به دلیل تصادفی که پیش اومده بود راه بند اومده بود ، برای همین دیر رسیدم. من به مامانم گفتم که بیاد باهاتون صحبت کنه.
خیلی عادی و بی توجه به حرفام گفت:
_ خانم احدی می دونم شما درست میگید، خانم ذاکری برای ما بسیار مورد احترام و عزیز هستن، اما شما برای هر کاری حق ندارید از ایشون استفاده کنید. برای من همه ی دانشجوهام برابرند، چه درس خون و چه تنبل، چه پول دار و چه بی پول، و چه آدمی که پارتی داره و چه نداره، برای من همه یکی اند. شما دانشجو هستی و موظف هستید تا سر وقت سر کلاس هاتون حاضر باشید و درست درس بخونید . می فهمی چی میگم، یا نه؟
حرفاش برام مثل پتکی بود که کوبیده می شد تو فرق سرم، داشتم آتیش میگرفتم. با اخم و عصبانیت به پایین نگاه می کردم، و هیچ نگفتم تا اینکه گفت:
_ خانم احدی!! متوجه حرفام شدین؟
سرم رو بالا گرفتم و با قیافه ای حق به جانب گفتم:
_ بله، شدم. اما من هرگز از مادرم سوء استفاده نکردم، بعد هم استاد، من که با میل خودم دیر نکردم، علتش رو هم براتون توضیح دادم، اگر متوجه شده باشید.
_ به هر حال من حرفامو زدم، امیدوارم که دفعه دیگه دیر کردنتون تکرار نشه.
با کمال پر رویی و خونسردی کیفشو برداشت و از کلاس خارج شد. از شدت عصبانیت دستم رو محکم زدم به میز و گفت: ا َا َا َﻩ ﻩ لــــعنــتـــــــی ...
ثانیه ای نگذشته بود ک در باز شد ، سریع به سمت در چرخیدم و چهره متعجب اقا احمدیانو دیدم ، چند ثانیه مات هم بودیم ک گفت :
- خانم احدی خودتونو کنترل کنید .
و با پوزخندی ک سعی در کنترلش داشت ک به خنده تبدیل نشه در رو بست و رفت .
از اینکه جلوی این مردک مغرور ، متکبر واکنش نشون داده بودم از خودم بدم میومد ، میخواستم سرمو بکوبم به دیوار ،،، وااای خدا چرا همش من باید جلوی این انقد ضایع بشم . چقد امروز بد اورده بودم من .
چند دقیقه ک گزشت وسایلمو برداشتم از کلاس زدم بیرون ؛ بچه ها یه گوشه منتظرم بودن به سمتشون رفتم ، از قیافم مشخص بود ک شدید عصبانیم خون خونمو میخورد ، سمیرا با نگرانی پرسید :
- مانا چیشده ؟؟؟ چرا قیافت اینطوریه ؟؟
با همون عصبانیتم گفتم :
- مردک مزخرف ، حالم ازش بهم میخوره ، بیشعور ، بی لیاقت
با لحن احمدیان گفتم : ( شما حق ندارین از مادرتون سو استفاده کنید ، همه دانشجوها برای من یکی اند ...) اَه اَه اَه
بچه ها از اینطور صحبت کردن من خندشون گرفته بود اما من هنوز شاکی بودم از این اتفاقا .
کلاس بعدی با استاد فتحی داشتیم ، برعکس کلاس قبل این کلاس خیلی بهتر بود ، گرچه بخاطر حرفا و اتفاقای کلاس قبلی و احمدیان (...) زیاد حواسم جمع نبود و ذهنم درگیر بود ..
#ادامه_دارد ....
نویسنده : ♡«ℳ£みЯムŋム»♡
آشپزی؛ ترفند
─═हई╬💫 « قسمت من » 💫╬ईह═─ پارت : ۲ * تا آخر کلاس با اخم بهش نگاه می کردم و به حرفاش گوش می دادم و
📚پارت دوم رمان « قسمت من » 👆🌺
زندگی تون رو سخت نگیرید ...
درگیر تجملات عذاب آوری که همه انرژی و درآمد شما را محاصره میکند نشوید.
كتابی خوندم به نام قانون 70٪!
70 درصد برنامه های آخرین مدل گوشی ها، بدون استفاده می ماند!
به 70 درصد سرعت یک ماشین گران قیمت و آخرین سیستم نیاز نیست!
70 درصد فضاهای یک ویلای لوکس، بدون استفاده می ماند!
70 درصد یک قفسه پر لباس، به ندرت پوشیده می شود!
از 70 درصد استعدادهایمان استفاده نمی شود!
70 درصد از محبت و عشقمان را ابراز نمي كنيم!
70 درصد از کل درآمد طول عمرمان، برای دیگران باقی می ماند!
روزهای مان می گذرد و پول های مان در بانک ها و عشق مان در سينه می ماند.
وقتی که زنده ایم فکر می کنیم پول کافی برای خرج کردن نداریم، اما وقتی که می میریم پول بسیار زیادی می ماند که هنوز خرج نشده
ثروتمندی می میرد و برای زنش 1.9 میلیون دلار در بانک باقی می گذارد و سپس زن با راننده شخصی شوهرش ازدواج می کند!
راننده میگوید:
همیشه برای رئیسم کار کرده ام
اما الان میفهمم،رئیسم برای من کار میکرد
و چقدر 70 درصد دیگه!!!!!!
👤 دکتر الهی قمشه ای
@eitaagarde ❤👈
✅ زندگی ڪوتاه است،
لذت ببرید....🌹
✅ عشق ڪمیاب است،
از دستش ندهید.🌹
✅ خشم بد است،
رهایش ڪنید...🌹
✅ ترس قاتل ذهن است،
شڪستش دهید... 🌹
✅ خاطرات شیرینند،
قــدرشان را بدانید...!!! 🌹
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
به برتریــنها بپیوندید :
@eitaagarde
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
من نمیفهمم چرا هیچ کس نمینویسد از مردهــا
از چشمها و شــانهها و دستهایشــان
... ... از آغوششان
از عطر تنشـان،
از صدایشــان...
پررو میشوند؟
خب بشوند....
مگر خود ما با هر دوستت دارمی تا آسمـان نرفتهایم؟
مگر ما به اتکــاء همین دستها
همین نگاهها
همین آغوشهـا، در بزنگاههای زندگی
سرِپا نماندهایم؟...
من بلد نیستم در سـایه، دوست داشته باشم
من میخواهم خواستنم گوش فلک را کر کند
من میخواهم
مَردَم بداند دوستش دارم....
╭─┅═♥️═┅╮
@eitaagarde
╰─┅═♥️═┅╯
چقدر دلپذیر است
وقتی در مقابل کسی
که میخواهد تو را عصبانی کند
ساکت و آرام باقی بمانی ...!!
══════°✦ ❃ ✦°══════
« @eitaagarde »
یک دسر خوشمزه 🍧😋
مواد لازم:
2عدد موز
1لیوان شیر
1قاشق وانیل
2قاشق کاکائو
همه رامخلوط کرده دریخچال قرار دهید تا خودش را بگیرد.
بعداز نیم ساعت در یخچال راباز
کنید. اگه خودشو گرفت شمام محلش نذارید 😁
واااالاااا
دسر از خود راضی
فک کرده کيه 😂😂
ツ @eitaagarde ♡•●○
آشپزی؛ ترفند
─═हई╬💫 « قسمت من » 💫╬ईह═─ پارت : ۲ * تا آخر کلاس با اخم بهش نگاه می کردم و به حرفاش گوش می دادم و
📚پارت دوم رمان « قسمت من » 👆🌺
💫
💫شب با تمام یک رنگیش
🍂چه ساده آرامش میبخشد
💫چه خوب میشد ما هم
🍂مثل شب باشیم
💫یکرنگ ولی آرام بخش
🍂خدایا همهی ما را
💫عافیت بخیر بگردان
"شبتــون در پنـــاه خــدا"
┄┅┅┄┅✶❤️✶┅┄┅┅┄
« @eitaagarde »
┄┅┅┄┅✶🌙✶┅┄┅┅┄