☕️
تلخی خاطره را با لب فنجان گفتم
چای نوشیدم و اشعار پریشان گفتم
برخلاف تو که بر خانۀ لب قفل زدی
قصۀ عشق خودم را به تو آسان گفتم
هیچ کس از منِ کمحرف، صدایی نشنید
درِ گوش 'تو' سخنهای فراوان گفتم
بس که آغوش تو ای عشقِ قدیمی سرد است
به تو در شعرِ خودم "فصل زمستان" گفتم
ای زمستان من! ای داغِ دلِ یخزدهام!
درد خود را به تو با سینۀ سوزان گفتم
دست اشک آمد و بر حلقۀ چشمم زد باز
غصهها را به تو با چِکچک باران گفتم
#زینب_نجفی
#پروانگی 🦋
@eitaaparvnegi
زمین بر پای من زنجیر زد از لحظهء میلاد
چگونه مثل طوفان دائما فکر سفر باشم
#زینب_نجفی
#راجی
@eitaaparvanegi
هر وقت پیش خاطرهها کم میآورم
در لابهلای شعر، کمی غم میآورم
صیقل زدم به خاطر عشقت به شیشهام
حالا اگر که بشکنیاش، کم میآورم
با من نگو دلیل عقبگرد عشق چیست
چون در ردش دلایل محکم میآورم
در راه عشق، کاهلی و بزدلی بس است
در زیر این علم، کمرِ خم میآورم
طاعون بیوفایی تو شهر را گرفت
هر طور هست... دارو و مرهم میآورم
میبینمت به خواب و سراسیمه میپرم
تعبیرهای ناقص و مبهم میآورم
باشد! تو سرد و خشک خداحافظی بکن
من مثل ابر، بارش نمنم میآورم
#زینب_نجفی
#پروانگی
@eitaaparvanegi
.
عزیزم! با دل من مهربانتر باش بی زحمت!
برای باغ عشقم باغبانتر باش بی زحمت!
فضای آسمان اندازۀ رؤیای بالم نیست
برای بالهایم آسمانتر باش بی زحمت!
اگرچه کنج آغوش تو جا خوش کردهام، اما
برای میهمانت، میزبانتر باش بی زحمت!
به چشم این سمندر، شعلۀ آتش که چیزی نیست
برای سوختن، آتشفشانتر باش بی زحمت!
حواست جمع قلبم بود و من در خواب خوش بودم
برای حفظ قلبم پاسبانتر باش بی زحمت!
بلور نازکم صدها ترک برداشت از دنیا
عزیزم! با دل من مهربانتر باش بی زحمت!
#زینب_نجفی
#پروانگی
@eitaaparvanegi