📚معرفی کتاب #تا_شهادت📚
«تا شهادت» چهل روایت از آنهایی است که توبه کرده و راه حق را پیمودند و به شهادت رسیدهاند.
این روایات به همت گروه فرهنگی انتشارات شهید هادی گردآوری شده است.
📌در بخشی از کتاب میخوانیم:
محمدصادق در خانوادهای مرفه و شلوغ در مشهد به دنیا آمد. بچهٔ سوم خانواده بود، با قدی بلند و هیکلی ورزیده و هوشی سرشار. منتها از همان نوجوانی آدم ناسازگاری شد. درس نخواند، پی کار و مهارتی نرفت. تا ۲۵ سالگی، عمرش به رفیقبازی، دعوا، درگیری، زد و خورد و زندان گذشت! هر روز هم یک جای بدنش را خالکوبی میکرد. زندگی او در لجنزاری که برای خودش درست کرده بود ادامه داشت و ما را عذاب میداد. یکی از عادتهای محمد این بود که همیشه یک تیزی به مچ پایش میبست و یک پنجه بوکس بالای آرنجش داشت. از آنجا که قد و قواره دُرشتی داشت و مُشت زن هم بود، نقش مهمی در دعواهای گروهی داشت. حالا حساب کنید خانوادهٔ ما از دست کارهای او چقدر در عذاب بود. آن سالها منزل پدری مان احمدآباد مشهد بود، ولی پاتوق محمد که به ممدسیاه معروف بود، کوهسنگی و طبرسی و قهوهخانه عرب بود. البته مثل اغلب گندهلاتهای قدیم، از یک مرامی هم پیروی میکرد؛ مثلاً، اهلِ دعوای تک به تک نبود و معمولاً در مشکلات شخصی گذشت میکرد. مطلب دیگر اینکه روی ناموس محل حساس بود، اعتقاد داشت ناموس محل، ناموس من است. یادم هست در جریان اعتراضات مردمی انقلاب اسلامی، مردم ریختند و کلانتری کوهسنگی را به آتش کشیدند. محمد ایستاده بود و میخندید و میگفت: «خدا رو شکر! هفتاد هشتاد تا از پروندههام سوخت!»
#با_شهدا_گم_نمیشویم
🆔 @ejna_aligudarz