eitaa logo
پله پله تا اجتهاد جامع
364 دنبال‌کننده
1هزار عکس
232 ویدیو
270 فایل
پاسخگویی به سؤالات طلاب از دوران قبل ورود به حوزه تا پایان طلبگی،و ارائه یک نظام جامع علمی برای دستیابی به اجتهاد جامع ارتباط با ادمین @Elahi_alafv
مشاهده در ایتا
دانلود
❄تقصیر شماست....... در زمان دانش آموزی معلمی داشتیم به نام آقای سیدعلی موسوی كه در آمریكا تحصیل كرده و تازه به وطن بازگشته بود و از همین روی گاه و بیگاه خاطرات و تجربه هایی از سالهای زندگی در ایالت اوهایو نقل می كرد و این گفته ها به اقتضای دوره نوجوانی به دقت در ذهن ما ثبت و ضبط می شد. ایشان می گفت: “یك روز در دانشگاه اعلام شد كه در ترم آینده مشاور اقتصادی رییس جمهوری سابق آمریكا -گمان می كنم *ریچارد نیكسون* - قرار است درسی را در این دانشگاه ارائه كند و حضور آن شخصیت نامدار و مشهور چنان اهمیتی داشت كه همه دانشجویان برای شركت در كلاس او صف بستند و ثبت نام كردند و اولین بار بود كه من دیدم برای چیزی صف تشكیل شده است. به دلیل كثرت دانشجویان كلاس ها در آمفی تئاتر برگزار می شد و استاد كه هر هفته با هواپیما از واشنگتن می آمد دیگر فرصت آشنایی با یكایك دانشجویان را نداشت اما گاهی به طور اتفاقی و بر حسب مورد نام و مشخصات برخی را می پرسید. در یكی از همان جلسات نخست به من خیره شد و چون از رنگ و روی من پیدا بود كه شرقی هستم از نام و زادگاهم پرسید و بعد برای این كه معلومات خود را به رخ دانشجویان بكشد قدری در باره شیعیان سخن گفت و البته در آن روزگار كه كمتر كسی با اسلام علوی آشنا بود همین اندازه هم اهمیت داشت، ولی در سخن خود قدری از امیرالمومنین علی علیه السلام با لحن نامهربانانه و نادرستی یاد كرد. این موضوع بر من گران آمد و برای آگاه كردن او ترجمه انگلیسی نهج البلاغه را تهیه كردم و هفته های بعد به منشی دفتر اساتید سپردم تا هدیه مرا او برساند. در جلسات بعد دیگر فرصت گفت و گویی پیش نیامد و من هم تصور می كردم كه یا كتاب به دست او نرسیده و یا از كار من ناراحت شده و به همین دلیل تقریبا موضوع را فراموش كردم. روزی از روزهای آخر ترم در كافه دانشگاه مشغول گفتگو با دوستانم بودم كه نام من برای مراجعه به دفتر اساتید و ملاقات با همان شخصیت مهم و مشهور از بلندگو اعلام شد، با دلهره و نگرانی به دفتر اساتید رفتم و هنگامی كه وارد اتاقش شدم با دیدن ناراحتی و چهره درهم رفته اش بیشتر ترسیدم. با دیدن من روزنامه ای كه در دست داشت به طرف من گرفت و گفت می بینی؟ نگاه كن! وقتی به تیتر درشت روزنامه نگاه كردم خبر و تصویر دردناك خودسوزی یك جوان را در وسط خیابان دیدم. او در حالی كه با عصبانیت قدم می زد گفت: می دانی علت درماندگی و بیچارگی این جوانان آمریكایی چیست؟ بعد به جریانات اجتماعی رایج و فعال آن روزها مانند هیپی گری و موسیقی های اعتراضی و آسیب های اخلاقی اشاره كرد و سپس ادامه داد: همه اینها به خاطر تقصیر و كوتاهی شماست! من با اضطراب سخن او را می شنیدم و با خود می گفتم: خدایا، چه چیزی در این كتاب دیده و خوانده كه چنین برافروخته و آشفته است؟ او سپس از نهج البلاغه یاد كرد و گفت: از وقتی هدیه تو به دستم رسیده در حال مطالعه آن هستم و مخصوصا فرمان علی بن ابیطالب به مالك اشتر را كپی گرفته ام و هر روز می خوانم و عبارات آن را هنگام نوشیدن قهوه صبحانه مرور می كنم تا جایی كه همسرم كنجكاو شده و می پرسد این چه چیزی است كه این قدر تو را به خود مشغول كرده است؟ بعد هم شگفتی و اعجاب خود را بیان كرد و گفت: من معتقدم اگر امروز همه نخبگان سیاسی و حقوقدانان و مدیران جمع شوند تا نظام نامه ای برای اداره حكومت بنویسند، نمی توانند چنین منشوری را تدوین كنند كه قرنها پیش نگاشته شده است! دوباره به روزنامه روی میز اشاره كرد و گفت: می دانی درد امثال این جوان كه زندگی شان به نابودی می رسد چیست؟ آنها نهج البلاغه را نمی شناسند! آری، تقصیر شماست كه علی را برای خود نگهداشته اید و پیام امیرالمومنین علی علیه السلام را به این جوانان نرسانده اید!* دلیل آشوب و پریشانی در خیابانهای آمریكا، محرومیت این مردم از پیام جهان ساز و انسان پرور نهج البلاغه است.” این داستان را در سن دوازده سالگی از معلم خود شنیدم، اما سالها بعد از آن وقتی كه برای جشنواره “باران غدیر” در تهران میزبان مرحوم پروفسور دهرمندرنات نویسنده و شاعر برجسته هندی بودیم چیزی گفت كه حاضران در جلسه را به گریه آورد و مرا به آن خاطره دوران نوجوانی برد. پیرمرد هندو در حالی كه بغض كرده بود و قطرات اشك در چشمانش حلقه زده بود از مظلومیت امیرالمومنین علی بن ابی طالب یاد كرد و با اشاره به مشكلات گوناگون اجتماعی در كشورهای مختلف جهان گفت: “شما در معرفی امام علی و نهج البلاغه موفق نبوده اید! باید پیام های امیرالمومنین امام علی علیه السلام را چون سیم كشی برق و لوله كشی آب به دسترس یكایك انسانها در كشورها و جوامع مختلف رساند ! @ejtehadjame
dros-tamhidie-04.doc
1.23M
کتاب دروس تمهیدیه فی الفقه الاستدلالی ج 4
دروس-تمهدیه.zip
1.1M
فایل زیپ و فشرده کتاب دروس تمهیدیه فی الفقه الاستدلالی(جلد یک تا چهار)
dros-tamhidie-03.doc
922.6K
کتاب دروس تمهیدیه فی الفقه الاستدلالی ج 3
dros-tamhidie-02.doc
709.6K
کتاب دروس تمهیدیه فی الفقه الاستدلالی ج 2
dros-tamhidie-01.doc
1.38M
کتاب دروس تمهیدیه فی الفقه الاستدلالی ج 1
اگر مسیح‌(ع) در میان ما بود ...(یادداشت روز) ۱- سفر پاپ فرانسیس، رهبر کاتولیک‌های جهان به کشور عراق اگر چه به تنهایی برای رسانه‌های خبری دنیا، یک خبر پُر جاذبه بود ولی آنچه به این خبر اهمیت بیشتری بخشیده و آن را به خبر اول بسیاری از رسانه‌ها تبدیل کرده است، خبر ملاقات ایشان با حضرت آیت‌الله‌سیستانی، مرجع عالیقدر جهان تشیع بود که صبح دیروز در نجف‌اشرف و در منزل حضرت آیت‌الله سیستانی (حفظه‌الله تعالی‌) صورت پذیرفت. کانون‌های مذهبی و مجامع سیاسی جهان پیش‌بینی می‌کردند که در این ملاقات مسائل با اهمیت و تعیین‌کننده‌ای مطرح شود چرا که حضرت آیت‌الله سیستانی به عنوان یکی از مراجع برجسته و عالیقدر جهان تشیع که به دفاع از کیان اسلام شهره هستند و پاپ فرانسیس که رهبری کاتولیک‌های جهان را برعهده ‌دارد، دو سوی این ملاقات بودند. ۲- خانه کوچک و محقر حضرت آیت‌الله سیستانی، شاید برای پاپ اولین پیام این ملاقات بود. یکی از مراجع بزرگوار شیعه که از اقتدار و اقبال فراوانی در عراق برخوردار است در حالی به زندگی در یک خانه کوچک و محقر بسنده کرده است که کاخ‌های افسانه‌ای و اشرافی صدام در آن کشور زبانزد این و آن است. ۳- رهبر کاتولیک‌های جهان در حالی با امنیت کامل وارد عراق می‌شود و به دیدار حضرت آیت‌الله سیستانی می‌رود که چندی قبل تروریست‌های تکفیری ساخت آمریکا، با پشتیبانیِ افشاء شده ائتلاف غربی و عبری و عربی، مردم مظلوم این دیار را به خاک و خون کشیده بودند ولی با فتوای جهاد حضرت آیت‌الله سیستانی جوانان پاکباخته عراق تحت فرماندهی حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی مهندس و سایر همرزمانشان تروریست‌های تکفیری داعش را قلع و قمع کرده و خاک مقدس عراق و مردم این کشور اعم از شیعه و سنی و مسیحی را از چنگال خونریز آن جرثومه‌های فساد و تباهی نجات داده بودند. ۴- پاپ فرانسیس در حالی به عنوان میهمان حضرت آیت‌الله سیستانی و مردم عراق وارد این کشور شده و با تکریم و احترام از ایشان پذیرایی می‌شود، که آمریکا نه فقط حرمت حاج قاسم سلیمانی، میهمان بزرگوار و فداکار مردم عراق را نگاه نداشته بود بلکه ناجوانمردانه و دزدانه خون پاک و مطهر او و میزبانش، شهید ابو مهدی مهندس را که اصلی‌ترین نقش را در مقابله با تروریست‌های تکفیری داشتند، بر زمین ریخته بود. ۵- نه تنها مردم مسلمان عراق، امنیت امروز خود را مدیون حضرت آیت‌الله سیستانی مرجعیت بزرگوار و حشد‌الشعبی و شهید سلیمانی و شهید ابو‌مهدی و ... هستند بلکه آسایش و آرامش مسیحیان عراق و ماندگاری کلیساها در این کشور نیز حاصل پاکبازی و ایثار آنهاست. در بخشی از بیانیه دفتر حضرت آیت‌الله سیستانی که درباره ملاقات دیروز حضرت ایشان منتشر شده به این نکته اشاره شده و آمده است: « وی [حضرت آیت‌الله سیستانی] بر اهتمام خود به شهروندان مسیحی که مانند همه عراقی‌ها در امنیت و صلح و کاملاً مطابق با حقوق اساسی خود زندگی می‌کنند تأکید کرد و به بخشی از نقشی که مرجعیت دینی در محافظت از آنها و همه کسانی که در حوادث سال‌های گذشته مورد ظلم و آسیب قرار گرفته‌اند، اشاره کرد. به ویژه در دوره‌ای که تروریست‌ها مناطق وسیعی را در چندین استان عراق تصرف کردند و در آنجا اقدامات جنایتکارانه انجام دادند». ۶- و بالاخره این ملاقات، ماجرای ملاقات حضرت امام - رضوان الله تعالی علیه- با «اسقف ‌هانیبال بوگینینی» نماینده پاپ ژان پل دوم را به خاطر می‌آورد که اشاره‌ای گذرا به آن خالی از لطف نیست؛  حضرت امام(ره) در آن ملاقات برای پاپ ژان پل دوم پیامی فرستادند که متاسفانه از سوی جناب پاپ بی‌پاسخ ماند. امام خمینی(ره) از پاپ پرسیده بودند اگر حضرت مسیح علیه‌السلام در میان ما بود و تخاصم و جنایات آمریکا علیه ایران و مردم ایران را مشاهده می‌فرمود، جانب ما را می‌گرفت و یا جانب آمریکا را؟ متن سخن حضرت امام، اینگونه است: « اگر عیسی‌ مسیح الآن بود پیش ما، آقای پاپ و سایر رؤسای روحانی احتمال این را می‌دادند که او متصل بشود به کارتر و به شاه مخلوع و این ملت مظلوم را رها کند؟! این احتمال را آقای پاپ یا سایر روحانیون مسیح، روحانیون همه مذاهب این را احتمال می‌دادند که اگر عیسی مسیح بیاید در بین ماها، این به طایفه مظلومین متصل می‌شود یا به طایفه ظالم‌ها؟ ...قاعده این است که - به حسب مذهب مسیح من حرف می‌زنم، به حسب مقام مسیح من دارم می‌گویم- مقام بزرگ مسیح این اقتضا را می‌کند که اعتراض کند به ظالم، ظالم را از ظلمش باز دارد. شما هم که روحانیت مسیح هستید و ملت‌ها هم که تابع حضرت مسیح هستند، آن ملت‌ها هم باید تبعیت از حضرت مسیح بکنند. مگر ملت‌ها هم عقیده‌شان بر این است که حضرت مسیح نعوذ‌بالله موافق با ظالم هست؟! و مخالف با مظلوم؟! و من گمان ندارم یک نفر مسیحی پیدا بشود یک همچو حرفی بزند». (۸ آذر ۵۸ ). گفتنی است حضرت امام(ره) در تاریخ ۴ دی ماه ۵۸ نیز در جمع روحانیون مسیحی با اشاره به نمونه‌هایی از جن
ایات آمریکا فرموده بودند؛ «آیا آقای پاپ مطلع از این مسائل هست و ما را محکوم می‌کند؟ یا به او بد مسائل را می‌رسانند؟ اگر مطلع هست وای به حال ما و وای به حال مسیحیت و وای به حال علمای مسیح، و اگر مطلع نیست وای به‌ حال واتیکان»! ۷- جنایات آمریکا علیه مردم شریف عراق به ‌اندازه‌ای گسترده و پُر تکرار است که به شماره در نمی‌آید و فهرست آن نیز «مثنوی هفتاد من کاغذ» است. اکنون انتظار آن است که پاپ فرانسیس بعد از ملاقات با حضرت آیت‌الله سیستانی و مشاهده دلشوره و دغدغه اصلی ایشان که مبارزه با ظلم و تباهی و نجات انسان‌ها از قدرت‌های استکباری خونریز و غارتگر است، برای پرسش بی‌پاسخ مانده خمینی کبیر (رضوان الله تعالی علیه) که به یقین پرسش حضرت آیت‌الله سیستانی (حفظه‌الله تعالی) نیز هست، پاسخی شایسته و بایسته بیابند ... اگر حضرت مسیح علیه‌السلام در میان ما بود، جنایات بی‌شمار آمریکا و برخی دیگر از کشورهای غربی که داعیه پیروی از حضرت مسیح‌(ع) را دارند، می‌دید آیا سکوت و بی‌طرفی بر می‌گزید و با سکوت خود جانب آمریکا و سایر قدرت‌های استکباری را می‌گرفت و یا به حمایت و دفاع از ملت‌های مظلوم بر می‌خاست؟ و جناب پاپ فرانسیس در جایگاه رهبر کاتولیک‌های جهان به کدام سو می‌رفت؟ جانب حضرت عیسی مسیح‌(ع) را می‌گرفت یا ...؟!‬ حسین شریعتمداری
شما می توانید جهت بهره مندی از فرصت ، با مراجعه به سایت رزقی نو به آدرس rezghino.ir یا rezghino.com » در بخش خدمات سایت » منوی ثبت رزومه، مشخصات خود را ثبت نمایید. کانال اطلاع رسانی سامانه رزقی نو: https://eitaa.com/rezghino
❇️ «رزقی نو» به عنوان اولین و گسترده ترین مرکز تخصصی در زمینه نقش آفرینی طلاب، با اقدام به شناسایی طلاب توانمند، گزینش و آموزش آن ها سعی دارد به افزایش بازدهی مراکز و سازمان ها و نیز کمک نماید. 📣 نقش آفرینی طلاب ( آقایان و بانوان) با عضویت در کانال رزقی نو 👇🏻 https://eitaa.com/rezghino
🔸این عَلَمی که بلند شده، نباید بیفتد🔸 📝 دکتر علی حائری از ملاقات با 🕌 پس از استقرارمان در هتل نجف، پدر غسل زیارت کرد و دشداشۀ سفیدِ بلندی پوشید و به جای عمامه یک دستار سفید به سر کشید. عصا به دست، با آن محاسن سفید، هیبت دلربایی پیدا کرده بودند. به مزاح گفتم: بسان حضرت موسی شدید! لبخند زدند و گفتند: با این هیبت قابل شناسایی ام؟ سری به انکار و لبخند تکان دادم و به سمت حرم راه افتادیم. 🕌 به محض ورود در حرم، پاها را برهنه کردند. سرشان کاملاً پایین بود. چیزی را با صدای بی جوهری تند تند زمزمه می‌کردند و اشکشان متصل جاری بود. حال عجیبی پیدا کرده بودند. این حال و این حجم از تواضع را نه در حرم رضوی و نه حتی در کربلای معلی ندیده بودم. گویی هیبت امیر مؤمنان را به تمامه درک می‌کردند. گوشۀ حیاط حرم در آفتاب سوزان نشستند و شروع به خواندن زیارت کردند. به نظرم زیارت جامعه کبیره بود. نمی‌دانم، هرچه بود، طولانی بود. زیارت که تمام شد، باز با تواضعی زائدالوصف به سمت حرم راه افتادیم. هر دیوار یا دری را که می‌دیدند گونه ها را متواضعانه به آن می مالیدند. صورت یکسره تَر بود و اشک، دائم سرازیر. سرشان پایین بود و یک لحظه هم سر را بلند نکردند. بوسه ای کوتاه به گوشه ضریح و زیارتی مختصر. بدون آنکه روی برگردانند، سر به زیر و آرام آرام عقب رفتند. حالشان طبیعی نبود. گویا اتفاقی رخ داده بود که من از درک آن عاجز بودم. نماز ظهر را هم همانجا خواندیم. 🕌 در مسیر بازگشت، درست در ورودی، یک فردی که روی ولیچر بود -یک انسان هیکل مندِ نورانی، با جای مهر روی پیشانی بلندش و یک لباس سفید - حال معنوی پدر را که دید، دست پدر را محکم گرفت و بصورت چسباند. می‌بوسد و می گریست و فریاد می‌زد: یا ابا صالح مددی! ... یا انصار دین الله مددی! پدر که متوجه حال غریب او شده بودند، آرام دستشان به قلبش کشیدند و پیشانی اش را بوسیدند و گفتند: «یا اخی! سیأتی قريباً، اطمئن، اطمئن، نحن أيضاً ننتظره ...» آرام شد و دست پدر را بوسید و رها کرد. این مواجهه توجه برخی را به ما جلب کرد؛ مِن جمله، سید جوانی که متوجه شدم دارد پشت سر ما به سمت هتل می‌آید. در ورودی هتل، خودش را به ما رساند. به من با ته لهجۀ عربی گفت: «آقای حائری شیرازی هستند؟» بدون آنکه جواب مشخصی بدهم گفتم: «مطلبی هست؟» گفت از طرف آیت الله سیستانی است و برای ترتیب ملاقات آمده. یکه خوردیم، گویا پس از دیدار پدر با عبدالمهدی کربلایی (امام جمعۀ کربلا)، ایشان زمان مراجعت ما را به نجف، به دفتر آیت الله اطلاع داده و ایشان آمادگی این دیدار را داشتند. البته شاید کسی از همراهان ما این تقاضا را از عبدالمهدی کرده باشد که من مطلع نبودم. 🕌 بگذریم. به پدر در راه گفتم. ایشان هم کمی غافلگیر شدند. ... بنا شد کسی از دفتر برای راهنمایی بیاید. یک پیرمرد سیه چرده عینکی آمد. فاصلۀ هتل و دفتر آیت الله را پیاده راه افتادیم. جلو کوچه، گیت بازرسی بود. چیزی به عربی گفت، زنجیر را برداشتند و وارد دفتر شدیم. ما که چند نفری بودیم را در اتاق انتظار جای دادند و پدر را بردند. چند دقیقه بعد، دنبال من هم آمدند. گویا پدر سفارش کرده بود. قبل از ورود، کسی به من فهماند که فقط مصافحه کنم. اینجا دست بوسی قدغن است. خیلی ساده، دو زانو در اتاق بزرگی که با موکت پوشیده شده بود، کنار میزی کوچک روی ملحفه ای سفید نشسته بودند. خیلی لاغرتر از آن چیزی که تصور می‌کردم. پیشانی را بوسیدم و سلام کردم. گویا در خلال صحبت با پدر بودند. پاسخ سلام را دادند. فارسی را روان صحبت می‌کردند اما با ته لهجۀ غلیظ عربی. 🕌 از مرحوم پدر بزرگ ما -شیخ عبدالحسین حائری- گفتند که ایشان را ندیده بودند، اما به عنوان یک فقیه زاهد متقی در کربلا معروف بودند. بعد، از پدر گفت که مطالب شما را مدتیست پیگیری می کنم. از طرح «فلاحت در فراغت» خبر داشت. می گفت ورود در اینگونه مسائل، روحانیت را واقع بین می‌کند. از نظریات اقتصادی پدر مطلع بود و می‌گفت هر چند شاید قابلیت اجرا نداشته باشد اما تحقیقات در این رابطه را برای اسلام مفید می دانم و قائلم از وجوهات می‌توان در آن خرج کرد و حمایت خواهند کرد. بعد گفتند: «با این همه، که برای شما قائلم، بیشتر به خاطر و حضور فعالتان در است (این دیدار در سال 89 واقع شده بود [و منظور ایشان، فتنۀ سال 88 است]). اندکی تأمل کردند، بعد ادامه دادند: «این ، حالا که بلند شده، . اگر افتاد دیگر هیچ کس نمی‌تواند آنرا بلند کند. البته که مسائلی هست که باید بیان شود که حفظ این عَلَم و بیان آن مسائل، مانعة الجمع نیست. شما در شرایطی که مسئولیتی نداشتید و شاید بی مهری هایی دیده باشید، نقش ممتازی ایفا کردید» (ادامه دارد) ... منبع: (@dralihaeri در تلگرام) @haerishirazi