6.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #فیلم| مرد هویتساز
🔸 #میرزاکوچک_خان_جنگلی را بیشتر بشناسید
🆔 @rasanewsagency
فرق انتقاد و نق زدن از نظر رهبر معظم انقلاب اسلامی(دام ظله):
فرض کنید فیلمی هست که ظاهر و قالب و پز انتقاد دارد - چون انتقاد چیز خوبی است دیگر - اما در واقع انتقاد نیست؛ نق زدن است. یک فرق اساسی وجود دارد بین انتقاد کردن و نق زدن. انتقاد کردن این است که شما یک نقطهی منفی را پیدا کنید، با تکیهی بر نقطهی مثبتی که در این اثر نمایشی شما، در این داستان شما وجود دارد، آن نقطهی منفی را نشان بدهید و مغلوب کنید. جانمایهی یک اثر نمایشی طبعاً داستان است، قصه است، سرگذشت است. شما در این سرگذشت، یک قهرمان دارید، یک هدف دارید. این قهرمان دنبال یک هدفی است، با یک موانعی مبارزه میکند. شما چالش جدی و واقعی و عینیای را تصویر میکنید. مقصود این قهرمان این است که به آن هدف برسد و با این موانع مبارزه کند. این موانع، زشتیهایند. بالاخره در این داستان، این هنرمندی که این فیلمنامه را مینویسد یا این کارگردانی که کارگردانی میکند، میخواهند چه بکنند؟ میخواهند خروجی و محصول این مبارزه چه باشد؟ این خیلی مهم است. اگر محصول این مبارزه باید این باشد که در چالش خیر و شر، خیر بر شر فائق و غالب بیاید، پس بایستی شما حرکت خیر را، جریان خیر را توی این نمایش نشان بدهید. بله، حرکت شر را هم - ایرادی ندارد - نشان بدهید، اما معلوم بشود یک حرکت خیر وجود دارد که کاراکتر قهرمان دنبال آن است، برای آن مبارزه میکند، برای آن جانفشانی میکند؛ حتّی گاهی جانش را بر سر آن میگذارد، برای اینکه به آن هدف برسد. یعنی درست است که شما عیب و زشتی را نشان دادید، اما یک چیز بزرگتری را نشان دادید و آن، جهاد برای مبارزهی با این زشتی است؛ این میشود انتقاد. من به عنوان یک روحانی و به عنوان یک مسئول در نظام جمهوری اسلامی، به شما عرض میکنم: اینجور انتقادی هیچ اشکال ندارد، بلکه مطلوب است؛ چون این انتقاد، جامعه را به سمت رفع نواقص پیش میبرد و حرکت میدهد؛ این خوب است.
اما یک وقت این نیست؛ نق زدن است. آدم یک نقطهی منفی را بگیرد، همین طور هی بنا کند آن را تکرار کردن. مگر نقاط منفی و نقاط ضعف از یک جامعه رخت برمیبندد؟ مگر بکلی ریشهکن میشود؟ شما این را برداشتید، یک چیز دیگر هست. این که جهتی نشد برای یک هنرمند، این که هدفی نشد، این که امتیازی نیست، افتخاری نیست؛ همین طور انسان نق بزند، سیاهنمائی کند، یأس بپراکند. شما وقتی زشتی را نشان میدهید، اما آن عامل خیری را که بناست بر زشتی غلبه پیدا کند یا با آن مبارزه کند، نشان نمیدهید، در جامعه یأس پراکنده میشود و نومیدی به وجود میآید؛ فیلم شما را که طرف نگاه میکند، میگوید: خوب، چه فایده؟ با آن تأثیر عظیمی که فیلم دارد، اثر نمایشی دارد.
من میگویم شما انتقاد کنید، منتها انتقاد به معنای واقعی کلمه؛ یعنی مبارزه و چالش خیر و شر را نشان بدهید تا معلوم شود که اگر این نقطهی زشت و مردود در جامعه هست، اما انگیزهای برای رفع آن وجود دارد، جریانی برای نابودی آن وجود دارد. اگر فقر را نشان میدهید، معنایش این نباشد که در جامعه فقر هست، اما هیچ انگیزهای برای مبارزهی با فقر وجود ندارد. اگر اینجور شد، طبعاً فیلم یأسآور میشود؛ فضا را تاریک نشان میدهد و برخلاف واقعیت هم هست.(۱۳۸۹/۰۴/۱۲
بیانات در دیدار هنرمندان و دستاندرکاران صداوسیما)
@ejtehad_jame
با خورشید انقلاب(خاطراتی از رهبر معظم انقلاب)
خمینی یا خامنهای
ساعت ۲ بعدازظهر روز شنبه ۹ شهریور ۱۳۴۷ استان خراسان لرزید. مرکز زلزله در کاخک، بخش مرکزی شهرستان گناباد بود. این زلزله که به زلزله دشت بیاض و زلزله فردوس نیز شهرت یافت، منشا تحرکات مردم منطقه گردید. «وقتی زلزله پیش آمد، ما از فرصت استفاده کردیم، با بعضی از دوستان تماس گرفتیم. گفتم میخواهیم برویم فردوس. بعضی از دوستان استقبال کردند. آقای طبسی، آقای هاشمینژاد و گروهی از بازاریان علاقمند و عدهای از طلاب، ۱۰ الی ۱۵ تا ماشین و ۷۰ الی ۸۰ نفر آدم راه افتادیم و به طرف منطقه زلزلهزده رفتیم.»
نام کاروان، «پایگاه امدادی روحانیت» بود. هر باری که از مشهد میرسید، به این پایگاه ملحق میشد. ظرف سه روز ۱۲ کامیون کالا از راه رسید. دستگاه امنیتی خراسان از این تحرکات ناخشنود بود. میدانست که فعالیت امدادی روحانیون نه تنها عوایدی برای حکومت ندارد، بلکه آنان با استفاده از این فرصت، ضعف کمکهای دولتی را به رخ مردم منطقه خواهند کشید.
آنچه برای مردم زلزلهزده مهم بود، رسیدن به مواد اولیه خوراکی و اسباب ابتدایی زندگی بود. اما همان مردم خمینی را میشناختند، نام او را شنیده بودند، در آن چند روزی که روحانیان کمکرسان مشهدی در منطقه زلزلهزده بودند، نام او را میبردند. گمان میبردند همو وارد منطقه شدهاست. «اوایل که ما آنجا رفته بودیم، تقریباً حدود ۱۰ الی ۱۵ روز مردم اسم مرا با اسم امام خمینیاشتباه گرفته بودند. میگفتند آقای خمینی آمده و یک گروهی از دهات و راههای دور میآمدند که آقای خمینی را ببینند. در آنجا کاملاً معلوم بود که آقای خمینی مال همه است و این طور نیست که ما فقط آقای خمینی را دوستش بداریم. در دهات آنجا و حتی در روستاهای دوردست آقای خمینی اسمش یک اسم محبوب است. بالاخره اسم من [= خامنهای] جا افتاد و مردم شناختند.»
آقای خامنهای تا کی در فردوس ماند؟ تا دو ماه بعد. اما سندها میگویند که او ۴۵ روز پس از حضور در منطقه پا را از کمکرسانی مادی به زلزلهزدگان فراتر گذاشت و گاه برای آنان سخنرانی کرد که به مذاق ناظران حکومتی خوش نیامد.
زمینهسازی برای کار و معیشت مردم
با اینکه پس از دو ماه فعالیت، در اوایل آذر به مشهد بازگشت، اما زلزله فردوس، حادثهای دنبالهدار بود و بر هیچیک از جملات این فاجعه نقطه پایان گذاشته نشد. آقای خامنهای و دوستانش همچنان موضوع را پیگیری میکردند. از آن جمله بود خرید نخ و پشم برای قالیبافی و تقسیم آن میان بیش از دویست خانواده زلزلهزده. «این کار از نظر [من] این حُسن بزرگ را داشت که مردم آنجا را به کار وادار میکرد و از صدقهگیری آنان و عادت به استفاده از هدایای مردم جلوگیری مینمود.»
* روایتی از حضور رهبر معظم انقلاب در کمکرسانی به مردم در «زلزله فردوس» منتشر شده در پايگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتالله سيدعلی خامنهای ، 1395/6/14.
@ejtehad_jame
فَك رقَبه
💎 "فك رقبه" آزاد كردن برده است. برده كسي است كه گردنش گير است. گريبانش گرفته اند. به بيگاري ميرود. و در يك كلام آزاد نيست. "فك" آزادسازي است. رها كردن است. آيا تو تا بحال برده اي را آزاد كرده اي. گردني را رهانده اي. مزه آزادي چشانده اي. شايد بگويي كه دوران برده داري گذشته است. افسوس كه چشمانت بخوبي نميبينند. دوره اي كه در آن بسر ميبريم، اوج برده داري هاي پيچيده و مرئي و نامرئي است. عصري
كه بردگي و برده داري در هر ماجرايي موج ميزند. و بسياري با ريسمانهاي بردگيِ امروز به اينطرف و آنطرف كشيده ميشوند. آن تصوير قديم را دور بيانداز و تصوير جديد را ببين. بردگي هاي فرهنگي، اقتصادي و سياسي، انسان را بشدت به بند كشيده اند . بردگيِ فكري، فرقه اي، ايدئولوژيكي، حتي بردگي ورزشي به عيان قابل رؤيت است. بردگي جنسي، بردگي مواد مخدر، بردگي حزبي و تشكيلاتي، بردگي بخاطر ترس از دست دادن چيزي يا كسي، بردگي خرافي و عقيدتي، بردگي بر اثر حرص و طمع، حتي بردگي هاي حقوقي آنگاه كه تو را ميان ماده بندها و تبصره ها به دام مياندازند، همگي در اين دوران مشهودند و قابل انكار نيست. در جهان بسياري به ظاهر آزادانه كار ميكنند اما نتيجه كارشان برايشان نيست. آنها برده هاي بانكها و مراكز مالي گشته اند . بايد دست به هر كاري بزنند تا سودهاي كلان بانكي را پرداخت نمايند. اين مراكز مالي، ديگر روان كننده چرخ اقتصاد جهاني نيستند. غولهاي بزرگ برده داري اند. گاهي برده داري از اين هم خطر آفرين تر است. گاه ذهن كساني را چنان ميربايند و در اختيار ميگيرند كه آنها خود را در خيابانها و بازارها منفجر ميكنند! و با افتخار مردم را ميكشند و كشته ميشوند تا خدا از آنها راضي و خشنود گردد و با حوري هاي بهشتي محشور شوند! اگر با بصيرت بنگري بردگي هاي بسيار خواهي ديد. بردگي هايي كه بردگي هاي قديم را رو سفيد كرده است. به واقع بردگي هاي قديم در برابر بردگي هاي جديد چيزي نيست و به چشم نميآيد. اگر نيك بنگري تمامي اين بردگي ها از بردگي ذهني نشأت ميگيرند. اين بردگي، مادرِ همه بردگي هاست. اگر بتوان بشر امروز را از اين بردگي رها كرد بدون شك از بسياري از اين بردگي ها رهايي يافته است. بشر ناآگاه امروز يك برده مُجسم است. بالا و پايين فرقي ندارد. او برده قدرت، ثروت و شهوت است. و اينها همه از بردگي ذهني نشأت گرفتهاند. " قرآن ميگويد ؛ "فلا اقتحم العقبه. و ما ادريك ماالعقبه. فك رقبه" او از آن گردنه سخت عبور نكرد. و تو چه داني كه آن گردنه سخت كدام است. آزاد كردن برده است". اگر بخواهي از اين گردنه صعب العبور زندگي به سلامت گذر كني، قيمتش آزاد كردن برده است! آيا تا بحال برده اي را آزاد كرده اي؟! اگر نكرده اي آن گردنه همچنان باقيست. همچنان غير قابل عبور است. تو براي رسيدن به بهشت أمن و آسايش خويش بايد از گردنه اي عبور كني. بايد از اين مرحله بگذري. بايد خلاص كني تا خلاص شوي. اين كاريست كه بايد به انجام برساني. آيه به اين مهم اشاره دارد. روح هاي در بند را آزاد كن. بسياري خدايشان، پرورش يافته ذهنشان است. اين خدا واقعي نيست. آيا ميتواني آنها را آزاد كني. بسياري دينشان، برداشتشان است. اين دين واقعي نيست. آيا ميتواني فطرت آشنايشان كني. بسياري زندگي شان، تصوراتشان است. اين زندگي واقعي نيست. آيا ميتواني تجديد حيات شان كني. آيا ميتواني آزاد كني. آزاد سازي. اين قيمتي ترين كار جهان است. صيد ارواح از منجلاب دنيوي كار بزرگي است. مجوز عبور از گردنه همين است. پيامبران الهي همگي در اين كار بوده و هستند. موسي ( ع) بني اسرائيل را آزاد كرد. عيسي(ع) با حواريون و خيل كثيري چنين كرد. محمد ( ص) نيز همين كرد. يك جامعه بَدَوي و وحشي را از حماقت ها و بت پرستي هاي جاهلانه رهاند و روح هاي بزرگي را پروراند. قصه همين است، بِرَهان تا رهيده شوي. آزادسازي يك اصل بزرگ است. آزاد كن تا آزاد شوي. انسان آنچه را كه بدهد خواهد گرفت. اين برخوردار كردن، برخوردارشدن از زندگي است. بار ديگر سؤال ميكنم؛ آيا كسي را آزاد كرده اي. از بند رهانده اي. به زندگي رسانده اي. اين نكته براي حيات تو بسيار مهم است و الا روي آن تا اين حد تأکید نداشتم. اين مجوز عبور از اين مرحله صعب است. "مُخلِص" باش. رهاننده باش. خلاص كن تا خلاص شوي. هر فرصتي را غنيمت شمار. آزادسازي، امتياز بزرگي است كه نصيب هر كس نميشود. آزاد ساز آنگاه خوش و خُرم با پروردگارت روبرو شو "و الي ربها ناظره" زیرا پروردگارت صاحب همان روح بزرگ آزادگي است. "و الي ربك المنتهي"
@ejtehad_jame
چه فرقى بين انتقاد غيبت و تهمت وجود دارد؟
در پاسخ شما بايد حقيقت و معناى سه واژه روشن شود:
۱- انتقاد، ۲- غيبت، ۳- تهمت.
انتقاد:
گفتوگو راجع به عملكرد و موضعگيرىهاى يك مسؤول همراه با نقد و ديد اصلاح طلبانه است. به عبارت ديگر جدا نمودن خوب و بد عملكرد شخص و شرح محاسن و معايب وى را انتقاد گويند. و از آن جا كه مسؤولان در قبال مردم و جامعه بايد پاسخگو باشند، انتقاد از آنان اشكالى ندارد.
غيبت:
غيبت ذكر معايب شخص انسانها است كه ربطى به شخصيت حقوقى يا عملكرد كارى آنها ندارد.
تهمت:
تهمت نيز افترا بستن به ديگران است يعنى، كارى را كه وى انجام نداده و مرتكب نشده است به وى نسبت دهيم چه آن كار و عمل مربوط به زندگى شخصى او باشد و چه مربوط به شخص ومسؤوليتش. گفتنى است كه حكم غيبت و تهمت حرمت است.
@ejtehad_jame
یک زمانی تابستان بود، من کار میکردم روی روایت اهل بیت که بعضی روایات میگوید محبّت ما را داشته باش کافی است. ولو از قدم تا قرن، تا شاخ، تا بالای سرت گناه کرده باشید. روایت داریم. روایت دیگر میگوید: «إن ولايتنا لا تدرك إلا بالعمل» عمل! روایت دیگر یک چیز دیگر میگوید. میگوید ولایت سه قسم است. مثل امیر المؤمنین مثل قل هو الله احد است که یک بار بخوانید ثلث قرآن، دو بار بخوانید دو سوم و سه بار بخوانید کامل. اینجا هم میگوید ولایت با قلب یک مرحله، با زبان و قلب، با زبان و قلب و عمل. این هم یک مرحله است. اوّلاً دیدم که ما ده گروه روایت داریم. نمیگویم ده روایت، میگویم ده گروه. حالا هر گروهی ممکن است پنج یا شش تا باشد. اینها چطور با هم جمع میشود. اوّلاً متوجّه شدم که چطور حرفهای ناحساب از افراد حسابی در این مسئله داریم که بماند. بزرگانی حرفهایی زدند که ناحساب و کار نکرده است. آن بماند. ولی بالاخره قضیّه چه میشود؟ یعنی در چنین مسئلهای ده گروه روایات مختلف، باید یک متضلّع استخوان دار اصول دیده اینها را جمع کند در یک نظام حلقوی، حرمی اینها را قرار بدهد، یا کنار هم یا در طول هم. حلقوی کنار هم و حرم در طول هم. تا اینکه برسد به یک چیز صحیح. در بحثهای علم باری روایات متفاوتی داریم. علم امام، علم معصوم (علیه السّلام) روایات متعارض، متفاوت. این چیزی که آخر رسائل میخوانیم فقط برای فقه نیست، ممکن بعضی جاها مثل اصل برائت و اصل احتیاط، اینها فقط در فقه بیاید امّا عموم مباحث اصول فقه در غیر فقه هم به کار میآید. ولی اوّلی که میخواست دانش اصول فقه بیاید به قصد فقه آمد. به همین خاطر هم معروف شد به اصول فقه. این چیزی که عرض کردم حالا ما بحث مستقیم داریم مربوط به کار ما است. یک بحث هم جانبی مطرح میشود. دوست دارم توجّه به این نکته داشته باشید. بسیاری از لغزشها به خاطر اصول ضعیف است. من ممکن است معتقد باشم کمی اصول چاق شده است، امّا اصل عظمت اصول فقه، کاربست اصول فقه، حتّی برای غیر فقه سالهای دههی 50 بود ما تازه به قم آمده بودیم؛ سالهای 53، 54. علقه و مضغه نبودید شما. خیلی بحثهای تند خلقت انسان. الآن شاید شما تعجّب کنید که چقدر مهم بود! خیلی تند که اصل داروین تازه آمده بود ایران ترانسفورمیسم یک عدّه خیلی سفت و سخت حتّی از حوزویها و مذهبیها کتاب نوشتند. از آن طرف هم اندیشهی فیکسیسم و ثبوت انواع که خیلی بعضی آقایان هم که هنوز هم هستند مخالف اصل ترانسفورمیسم داروین که چیست، خلاف قرآن است، خلاف دین است. بعضیها میگفتند نه، چون خلاف هم نیست. جالب این است که هر کدام هم به بعضی از آیات تمسّک میکردند. ببینید حالا فارغ از آن جنجالها و جو زدگیها و جوگیریها... یک بحث است، بحث فقهی نیست، بحث معرفتی است. البته بحث کلامی هم نیست که مربوط به اعتقادات، ما میگوییم یک بحث معرفتی است، مربوط به دانش است که بالاخره قرآن اصل لامارک را تأیید میکند یا فیکسیسم یا ترانسفورمیسم یا قرآن ظهور ندارد در هیچ معنا. مرحوم علّامه طباطبایی همان زمان فرمود قرآن ظهور در فیکسیسم دارد، ثبوت انواع، ولی اگر یک زمانی ثابت هم شود ترانفسورمیسم قرآن صراحتاً خلافش نگفته است که تا الآن که 40 سال، 50 سال میگذرد هنوز هم ثابت نشده است، یک نظریه است. ببینید اصول فقه اینجا به کار میآید. من این را تأکید میکنم روی این قضایا کار کنید. بخواهید علمیّاً زنده باشید باید اصول فقهتان کامل و قوی باشد.
**نقل از سایت دروس استاد ابوالقاسم علیدوست(دام ظله)
@ejtehad_jame
🚨اگر بصیرت نباشد، علم و تقوا کارکردی ندارد!
رهبر معظم انقلاب:
🔸[اگر] #علم داشته باشیم، #تقوا هم داشته باشیم، حتّى #شجاعت هم داشته باشیم امّا ندانیم وظیفه چیست، ندانیم موقعیّت کدام است، ندانیم امروز مطالبهى خداى متعال و مطالبهى دین از ما در عرصهى اجتماع چیست، آن علم و تقوا و شجاعت و بقیّهى خصوصیّات مثبت اثر خودش را نمیبخشد؛ و کارکرد لازم را نخواهد داشت. این کلمهى «بصیرت» که ما دائم تکرار میکنیم، بعضىها هم بشدّت اوقاتشان تلخ میشود که چرا فلانى مکرّر میگوید بصیرت بصیرت؛ معنایش این است.
🔸یکى از مصادیق مهم #بصیرت همین است که انسان بداند امروز چه نیازى در #جامعه وجود دارد. ما میلیونها #جوان داریم؛ جوان در معرض فراگیرى است تا چه به او داده بشود. گفت: من که لوح سادهام هر نقش را آمادهام.(*) همهى نقشها را میشود بر روى این لوح ساده کشید؛ چه کسى مبادرت کند، چه کسى دست پیش را بگیرد، چه کسى جلوتر حرکت بکند، یا چه کسى متوجّه بشود که بر این لوح ساده، نقش نامیمون و غلطى کشیده شده است؛ [تا] برود آن را تصحیح کند؛ همهى اینها بصیرت لازم دارد.
*) دیوان حاج میرزاحبیب؛ من که لوح سادهام هر نقش را آمادهام / دست نقّاشان قدرت تا چه تصویرم کنند
◀️ بیانات در اولین جلسه درس خارج فقه در سال تحصیلی جدید - ۹۵/۰۶/۱۶
📌 @ejtehad_jame
⭐️ بازخوانی به مناسبت #هفته_پژوهش
👈 شما جوانان، جهاد برای پیریزی «انقلاب علمی» را دنبال کنید
🔻 رهبر انقلاب: اکنون نزدیک به دو دهه است که رستاخیز علمی در کشور آغاز شده و با سرعتی که برای ناظران جهانی غافلگیرکننده بود -یعنی یازده برابر شتاب رشد متوسّط علم در جهان- به پیش رفته است...
🔹️ این راه طیشده، با همهی اهمّیّتش فقط یک آغاز بوده است و نه بیشتر. ما هنوز از قلّههای دانش جهان بسیار عقبیم؛ باید به قلّهها دست یابیم. باید از مرزهای کنونی دانش در مهمترین رشتهها عبور کنیم. ما از این مرحله هنوز بسیار عقبیم؛ ما از صفر شروع کردهایم.
🔹️ عقبماندگی شرمآور علمی در دوران پهلویها و قاجارها در هنگامی که مسابقهی علمی دنیا تازه شروع شده بود، ضربهی سختی بر ما وارد کرده و ما را از این کاروان شتابان، فرسنگها عقب نگه داشته بود.
🔹️ ما اکنون حرکت را آغاز کرده و با شتاب پیش میرویم ولی این شتاب باید سالها با شدّت بالا ادامه یابد تا آن عقبافتادگی جبران شود.
🔺️ اینجانب همواره به دانشگاهها و دانشگاهیان و مراکز پژوهش و پژوهندگان، گرم و قاطع و جدّی دراینباره تذکّر و هشدار و فراخوان دادهام، ولی اینک مطالبهی عمومی من از شما جوانان آن است که این راه را با احساس مسئولیّت بیشتر و همچون یک جهاد در پیش گیرید. سنگ بنای یک انقلاب علمی در کشور گذاشته شده و این انقلاب، شهیدانی از قبیل شهدای هستهای نیز داده است.
🔺️ بهپاخیزید و دشمن بدخواه و کینهتوز را که از جهاد علمی شما بشدّت بیمناک است ناکام سازید.
🏷 بخشی از بیانیه #گام_دوم_انقلاب
🔍 مطالعه متن کامل👇
http://farsi.khamenei.ir/message-content?id=41673