22.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 بازتاب رفتارهای برخواسته از #علم و #اعتقاد در انسان
📜 خوانندگان حقجوی را که کتاب برای آموختن میخوانند نه برای یاد داشتن الفاظ و خودنمایی، نصیحت میکنم که در سلوک راه خدا جز از خدا استمداد نجویند و به دعا و توجه و فیض خواستن از ارواح اولیاء علیهمالسلام به صلوات پی در پی هدایت طلبند که بی دستگیری آنان از ورطات نجات نتوان یافت. و همیشه چند دلیل روشن و واضح نبوت خاتم انبیاء و ولایت ائمهی هدی را در خاطر داشته باشند؛ چون همهی شبهات شیطانی و وساوس و اوهام راجع به هر یک از اصول دین به ادله نبوت دفع میشوند.
(مقدمهی مرحوم #شعرانی بر #اسرار_الحکم ص۳۹)
🔹 دفع خطرات #رسانه و وسائلی همچون #ماهواره با استفاده از تحکیم و تصحیح #اعتقاد در مسئلهی #نبوت_خاصه
🔸 آسان شدن #ریاضت در حفظ #دین به همراه #علم و معرفت
۹۱٫۸٫۲۲
✅ آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
@ejtehad_jame 👈
#قرآن #رمضان #علم
💠 آثار تلاوت قرآن به ویژه در ماه رمضان
🔻در ماه مبارک، تلاوت قرآن انواع برکات را دارد، اگر هیچ اثری نداشت مگر اينکه انسان را مشغول ميکند، فعلاً در حدّ عمل به بهترين کار و بعد هم توجه، کافی است. کمکم اين آيات اثر ميگذارد. الآن شما داريد در ماه رمضان قرآن ميخوانيد، سالهاي ديگر نوار بر ميگردد؛ يعني شروع به خواندن ميکند. قرآن با کلام ديگر فرق ميکند. يک حسابهايي در چيدمان حروف و کلمات قرآني است که وقتي خواندن انسان به حدّ نصاب رسيد، بعد متوجه ميشود که با چه سر و کار داشته است!؟
🔸 آن چه ما الآن داريم تلاوت ميکنيم، چون هنوز به حدّ نصاب نرسيده است، دارد با افکار ما و با اندوختههاي ذهني ما، کم و وجه ميکند. بايد آنقدر تلاوت کرد تا ملکه شود. باب اصلي علم نیز همين جا است. از هربار تلاوت قرآن يک چيزي نصيب انسان ميشود. از هر ختم قرآن، ختم نه، هر سورهاي، سوره نه، هر قصهاي، قصه هم نه، هر جملهاي، جمله هم نه، از هر کلمهاي ما نصیب میبریم و مقدار آن بستگي به توجه دارد.
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🔺نقل از حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری
🔘 @ejtehad_jame
🔴 مگر عالِم دین می تواند نسبت به حکومت بی اعتنا باشد؟؟! 🔴
💠 امروز اگر روحانیت در قبال حکومت، بی اعتنا و بی مبالات باشد، هم خودش ضایع خواهد شد و هم حکومت اسلامی تضعیف میشود.
♨️ حکومت اسلامی، حکومت #قرآن و حکومت #فقه و #فقیه و حکومت #علم و #عدل است. حکومت برای گسترش #آرمانهای_اسلامی است. تشکیل حکومت اسلامی، #آرزوی همه اولیاءالله در طول تاریخ بودهاست. هر فرد مؤمنی وظیفه دارد از آن دستگاه سیاسی که اسلام را ترویج و احکام آن را پیاده میکند، حمایت کند.
💢 مگر عالِم دین میتواند نسبت به حکومت اسلامی بی اعتنا بماند؟! افراد کافر به اسلام، در مقابل حکومت طاغوتی بی اعتنا میمانند. «طاغوت» یعنی کسی که در مقابل خدا، دستگاهی برپا میکند: اندادالله، شرکاءالله. کسانی که خود را بنده مطیع خدا میدانند، برای تحقّق اهداف خدایی تلاش میکنند و صبح و شام در مقابل پروردگار پیشانی خضوع به خاک میسایند که به آنها توفیق دهد #خدمتگزار_دین او باشند. اگر اینها در کشور، زمام قدرت را به دست گیرند، همه وظیفه دارند که مانند یک #عبادت، از آنان حمایت کنند.
🔴 در گوشه و کنار، شاید افرادی هستند که خیال میکنند این نشانه #زهد و #علم آنان است که از کار کنار بکشند و کاری با حکومت نداشته باشند. مگر چنین چیزی امکان دارد؟! البته چون میخواهیم نسبت به مسائل، حُسن ظن داشته باشیم، میگوییم: «این، نشانه #بیخبری و #غفلت آنان است.» والّا اگر غفلت و بیخبری نباشد، نشانه چیزهای خیلی بدی خواهد بود.
🔆۱۳۷۴/۰۹/۱۶
#امام_خامنه_ای
#حوزه
#حکومت_اسلامی
#حمایت
📚📚📚📚پله پله تا اجتهاد جامع ⬇️🔰⬇️🔰
@ejtehad_jame
🔺 خداشناسی
🔹 آن #علم و #معرفت و #دینی به درد انسان میخورد که در وجود انسان، یک سر مو باقی نماند، مگر اینکه #تسلیم این علم و #یقین بشود.
ببینید ما الآن معتقدیم به اینکه باید جانمان را از خطرات خیلی سخت، به هر شکلی که شده #نجات بدهیم. این شده جزء خون و گوشت ما. حالا شما جوانها شاید زمان موشکباران را یادتان نباشد که وقتی رادیو میگفت: توجه! توجه!، دیگر همه کاری تعطیل میشد؛ تاکسیها و اتوبوسها میایستادند، مردم اینطرف، آنطرف میرفتند. چرا؟ یک توجه توجه اینقدر اثر دارد؟ بله. چون این خبر میکند به یک چیزی که جزء خون و گوشت ماست. و آن این است که: ما میخواهیم سالم و موجود باشیم و کشته نشویم. این خواستهها و این علمها در هیچ جای این سر تا پای ما جای خالی ندارد و همه را گرفته است. اینطور باید به خدا معتقد بود.
اگر #انسان در #فکر خود فقط معتقد هست، نه در #قلب و جان و روح خود، این هنوز در این مسئله کاری نکرده و به درد هم نمیخورد؛ نه به درد خودش، نه به درد دیگری. آن علمی که در #دنیا، در #دبستان و #دبیرستان و #دانشگاه به ما #آموزش میدادند، آن علوم، علوم اینطوری نبود. #ریاضی و #فیزیک و #جغرافی و #تاریخ بود. آنجا در کلاس به درد ما میخورد که بگوییم یا نمره بگیریم و بیاییم بیرون. یادمان هم رفت، برود؛ ضرری به ما وارد نمیکند. این است که ما #عادت کردیم به علوم دبستانی، دبیرستانی، #خیال میکنیم #خداشناسی هم یکچنین چیزی است که یک سطری بخوانیم و یک امتحانی بدهیم. در حالیکه نه؛ این نه خداشناسی است، نه #دینداری است، نه به درد شخص خود ما میخورد، نه به درد #جامعه میخورد. آنکه اسمش را میشود گذاشت #مسلمان واقعی -حالا تا چه برسد به #دانشجوی علوم دینی یا #مبلغ یا #سخنران اسلامی، #مؤلف و اینطور چیزها- آن است که اصل اسلام را پذیرفته باشد و انسان خودش، پیش خودش بفهمد که مسلمان است و این در وقتی است که جان و تن و همهچیز خودش را مثل یک کف روی آب، در #قدرت خدا ببیند. وقتیکه باران میآید، حباب و کفی که روی آب میبینیم پیدا میشود، این هیچچیزی از خودش ندارد غیر از آنچه از باران و آب دارد. فقط یک نمایشی بیشتر نیست که آن هم از بین میرود؛ همهی ماها اینطور هستیم. حتی این کهکشان و #زمین و #آسمان ما، مثل این حباب است. یک چیزی است که زود از بین میرود. منتهی هر چیزی زودش یکطور است. #زندگی مگس یک زود و دیری دارد، مورچه یکطور، فیل یکطور، انسان یکطور، زمین یکطور، کهکشان یکطور؛ همه حباباند. حبابهای مختلفاند در قدرت الهی. اینها نابودند از خودشان و موجودند به قدرت خدا. خدا برپادارندهی تمام اشیاء است.
یکچنین نیرو و قدرتی را اگر انسان فهمید و #شناخت و #باور کرد، خداشناس شده؛ اگر نه هنوز اول کار است. مثل کسیکه اول وارد کلاس شده، دارند روی تخته برایش مینویسند: این یک، این دو، این سه. دو، دو تا میشود چهار. این اول کار است. خیال نکن داداش که ما چیزی یاد گرفتیم، چیزی فهمیدیم. نه!. باید جدی وارد بشویم در #خداشناسی. یک خداشناسیای که موقع #جبهه رفتن به درد بخورد، موقع #قاضی شدن به درد بخورد، موقع #وکیل مجلس شدن به درد بخورد. حتی موقع کاسب محل شدن به درد بخورد؛ یک #کاسب چقدر میتواند #خیانت بکند؟ چقدر میتواند جنس بد به #مردم بفروشد؟ چقدر میتواند به #ناموس مردم بد نگاه کند؟ چقدر دزدی میتواند بکند؟!
پس این خداشناسی که به درد یک مسلمان بخورد، باید یک چنین چیزی باشد. پس این یک موضوعی است که وجود ما را باید بگیرد و هنوز نگرفته است. بنده خودم را عرض میکنم شما انشاءالله گرفته باشید. تا دم #مرگ در این کلاس ما باید کار بکنیم. خیال نکن که حالا یک کاری است که #معارف_اسلامی خواندیم و تمام شد. اینها حرفهای دبستان و دبیرستان است. خداشناسی یکچیز مهمی است که بعضی از #صحابه پیغمبر از عهدهاش برنیامدند و رفوزه شدند! با اینکه در بهترین کلاسهای دنیا شرکت کرده بودند که مدیر و #معلم و ناظمش، #پیامبر خدا بود.
خطرناک است و چیز مهمی است!.
یکوقتی یادم میآید که جناب #رهبر معظم صحبت میکرد در #تلویزیون. گویا شنیدم که میفرمود که «بعضی از روشنفکرها دارند رو به جای دیگر عقبگرد میکنند و به اسلام پشت میکنند»؛ واقعش اینطوری است و مخصوص #روشنفکر هم نیست، #طلبه هم همینطور است، #آخوند و #روحانی هم همینطور است، #دانشجو و اساتید هم همینطورند. هر کسی در این دنیا یکطور #امتحان دارد؛ #زن یکطور امتحان، #مرد یکطور. #جوان یکطور. #پیر یکطور.
پس اینکه کسی بخواهد از این امتحانات انشاءالله به #سلامت در برود، خیلی کار میخواهد و خیلی هم نتیجه دارد. یک شاهی و صنار نیست. حتی به قدر ارزش تمام کرهی زمین هم نمیشود گفت هست. ارزش مسلمانی و اسلام خیلی از این چیزها بالاتر است.
۷۷٫۳٫۹
✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
@seyedololama
#عمل #علم #سحر #صدق #سلوک
💠 رابطه عمل با عامل
🔻 حرکت عملي به سمت مرکز ادراکات يعني نفس، و يافتن او و تولدي دوباره براي رشد، رزقي است که خداي متعال براي بندگان صالح خود قرار داده است. عمل را اگر در ضلعي از اين مثلث ببينيم عامل در ضلع ديگر است.
🔸 هر کِشتي، نتيجه مطلوب در بارور شدن و رشد را به دنبال ندارد. هر عصايي اژدها نمي شود، عصاي موسي اژدها مي شود، عصاي موسي مي تواند حتي عصاهاي ديگر را ببلعد. اين عصا با آن عصا وصل هستند به دو نفر، آن عصا به سَحَره وصل است و کارايي آن، يک کارايي تخيلي است، يک حرکت بي جان است، يک حرکت بدون ارتباط با آسمان است، صفر صفر نيست ولي نقش تهيّج خيال مخاطب را دارد. چرا؟ چون در يک ضلع، عصاي اينها قرار دارد، در ضلع ديگر خود آنها هستند، خود آنها جان پيدا نکردند که عصاي آنها جان پيدا کند.
🔹 عصا يک ابزار است، علم هم يک ابزار است، از علوم چه داري؟ چه کاري از آن مي آيد؟
ادامه دارد...
@ejtehad_jame
🚨اگر بصیرت نباشد، علم و تقوا کارکردی ندارد!
رهبر معظم انقلاب:
🔸[اگر] #علم داشته باشیم، #تقوا هم داشته باشیم، حتّى #شجاعت هم داشته باشیم امّا ندانیم وظیفه چیست، ندانیم موقعیّت کدام است، ندانیم امروز مطالبهى خداى متعال و مطالبهى دین از ما در عرصهى اجتماع چیست، آن علم و تقوا و شجاعت و بقیّهى خصوصیّات مثبت اثر خودش را نمیبخشد؛ و کارکرد لازم را نخواهد داشت. این کلمهى «بصیرت» که ما دائم تکرار میکنیم، بعضىها هم بشدّت اوقاتشان تلخ میشود که چرا فلانى مکرّر میگوید بصیرت بصیرت؛ معنایش این است.
🔸یکى از مصادیق مهم #بصیرت همین است که انسان بداند امروز چه نیازى در #جامعه وجود دارد. ما میلیونها #جوان داریم؛ جوان در معرض فراگیرى است تا چه به او داده بشود. گفت: من که لوح سادهام هر نقش را آمادهام.(*) همهى نقشها را میشود بر روى این لوح ساده کشید؛ چه کسى مبادرت کند، چه کسى دست پیش را بگیرد، چه کسى جلوتر حرکت بکند، یا چه کسى متوجّه بشود که بر این لوح ساده، نقش نامیمون و غلطى کشیده شده است؛ [تا] برود آن را تصحیح کند؛ همهى اینها بصیرت لازم دارد.
*) دیوان حاج میرزاحبیب؛ من که لوح سادهام هر نقش را آمادهام / دست نقّاشان قدرت تا چه تصویرم کنند
◀️ بیانات در اولین جلسه درس خارج فقه در سال تحصیلی جدید - ۹۵/۰۶/۱۶
📌 @ejtehad_jame
#مرحوم_فیروزیان #علم #تبلیغ #آیت_الله_میرجهانی
💠 سرعت در جبران لغزش
🔻 علم اگر خشوع نياورد به چه کاري ميآيد؟! شما حسابش را بکنيد، يک وقت من دو تا درس بگويم و احساس کنم که ديگر يک فردی ممتاز هستم اين اول بيچارگي است.
🔸 مرحوم فيروزيان داماد آقا شيخ عباسعلي اصفهاني، در زمان مرحوم آیت الله کاشاني و مصدق در تهران بود و مدارس اسلامي را آن زمان پايهگذاري کردند. آقاي فيروزيان، آن زمان نیز دغدغه تبليغ و فرهنگ و... داشت و به سفارش آیت الله کاشاني، براي تبليغ و مبارزه با شيخيه به کرمان ميرود. طلبه ای مهذب، مبلغی با دغدغه بود.
🔸 روزی به حساب نمايندگي از آيت الله کاشاني، از استانداري و بعضي مسئولين شهر براي برخی کارهاي شهر می خواهند با ایشان مشورت کنند، می گوید بعد از جلسه ماشين استانداري آماده بود، راننده در را باز کرده بود که من سوار بشوم، يک نفر آمد گفت: آشيخ بيا برويم در اين خانه روضه ای برای ما بخوان!
🔹 گفت: ما با اين کلاس و با اين موقعيتي که الان دارد با ما مشورت ميشود که در شهر چه کسي را بگذارند، چه کسي نگذارند؟ با عتاب به طرف گفتم: من روضهخوان نيستم! می گفت: تا گفتم روضهخوان نيستم، يک حس بدي به من دست داد.
ادامه دارد...
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🔸این عَلَمی که بلند شده، نباید بیفتد🔸
📝#خاطره دکتر علی حائری از ملاقات #آیت_الله_حائری_شیرازی با #آیت_الله_سیستانی
🕌 پس از استقرارمان در هتل نجف، پدر غسل زیارت کرد و دشداشۀ سفیدِ بلندی پوشید و به جای عمامه یک دستار سفید به سر کشید. عصا به دست، با آن محاسن سفید، هیبت دلربایی پیدا کرده بودند. به مزاح گفتم: بسان حضرت موسی شدید! لبخند زدند و گفتند: با این هیبت قابل شناسایی ام؟
سری به انکار و لبخند تکان دادم و به سمت حرم راه افتادیم.
🕌 به محض ورود در حرم، پاها را برهنه کردند. سرشان کاملاً پایین بود. چیزی را با صدای بی جوهری تند تند زمزمه میکردند و اشکشان متصل جاری بود. حال عجیبی پیدا کرده بودند. این حال و این حجم از تواضع را نه در حرم رضوی و نه حتی در کربلای معلی ندیده بودم. گویی هیبت امیر مؤمنان را به تمامه درک میکردند. گوشۀ حیاط حرم در آفتاب سوزان نشستند و شروع به خواندن زیارت کردند. به نظرم زیارت جامعه کبیره بود. نمیدانم، هرچه بود، طولانی بود. زیارت که تمام شد، باز با تواضعی زائدالوصف به سمت حرم راه افتادیم. هر دیوار یا دری را که میدیدند گونه ها را متواضعانه به آن می مالیدند. صورت یکسره تَر بود و اشک، دائم سرازیر. سرشان پایین بود و یک لحظه هم سر را بلند نکردند. بوسه ای کوتاه به گوشه ضریح و زیارتی مختصر. بدون آنکه روی برگردانند، سر به زیر و آرام آرام عقب رفتند. حالشان طبیعی نبود. گویا اتفاقی رخ داده بود که من از درک آن عاجز بودم. نماز ظهر را هم همانجا خواندیم.
🕌 در مسیر بازگشت، درست در ورودی، یک فردی که روی ولیچر بود -یک انسان هیکل مندِ نورانی، با جای مهر روی پیشانی بلندش و یک لباس سفید - حال معنوی پدر را که دید، دست پدر را محکم گرفت و بصورت چسباند. میبوسد و می گریست و فریاد میزد: یا ابا صالح مددی! ... یا انصار دین الله مددی! پدر که متوجه حال غریب او شده بودند، آرام دستشان به قلبش کشیدند و پیشانی اش را بوسیدند و گفتند: «یا اخی! سیأتی قريباً، اطمئن، اطمئن، نحن أيضاً ننتظره ...»
آرام شد و دست پدر را بوسید و رها کرد. این مواجهه توجه برخی را به ما جلب کرد؛ مِن جمله، سید جوانی که متوجه شدم دارد پشت سر ما به سمت هتل میآید. در ورودی هتل، خودش را به ما رساند. به من با ته لهجۀ عربی گفت: «آقای حائری شیرازی هستند؟» بدون آنکه جواب مشخصی بدهم گفتم: «مطلبی هست؟»
گفت از طرف آیت الله سیستانی است و برای ترتیب ملاقات آمده. یکه خوردیم، گویا پس از دیدار پدر با عبدالمهدی کربلایی (امام جمعۀ کربلا)، ایشان زمان مراجعت ما را به نجف، به دفتر آیت الله اطلاع داده و ایشان آمادگی این دیدار را داشتند. البته شاید کسی از همراهان ما این تقاضا را از عبدالمهدی کرده باشد که من مطلع نبودم.
🕌 بگذریم. به پدر در راه گفتم. ایشان هم کمی غافلگیر شدند. ... بنا شد کسی از دفتر برای راهنمایی بیاید. یک پیرمرد سیه چرده عینکی آمد. فاصلۀ هتل و دفتر آیت الله را پیاده راه افتادیم. جلو کوچه، گیت بازرسی بود. چیزی به عربی گفت، زنجیر را برداشتند و وارد دفتر شدیم. ما که چند نفری بودیم را در اتاق انتظار جای دادند و پدر را بردند. چند دقیقه بعد، دنبال من هم آمدند. گویا پدر سفارش کرده بود. قبل از ورود، کسی به من فهماند که فقط مصافحه کنم. اینجا دست بوسی قدغن است. خیلی ساده، دو زانو در اتاق بزرگی که با موکت پوشیده شده بود، کنار میزی کوچک روی ملحفه ای سفید نشسته بودند. خیلی لاغرتر از آن چیزی که تصور میکردم. پیشانی را بوسیدم و سلام کردم. گویا در خلال صحبت با پدر بودند. پاسخ سلام را دادند. فارسی را روان صحبت میکردند اما با ته لهجۀ غلیظ عربی.
🕌 از مرحوم پدر بزرگ ما -شیخ عبدالحسین حائری- گفتند که ایشان را ندیده بودند، اما به عنوان یک فقیه زاهد متقی در کربلا معروف بودند. بعد، از پدر گفت که مطالب شما را مدتیست پیگیری می کنم. از طرح «فلاحت در فراغت» خبر داشت. می گفت ورود در اینگونه مسائل، روحانیت را واقع بین میکند. از نظریات اقتصادی پدر مطلع بود و میگفت هر چند شاید قابلیت اجرا نداشته باشد اما تحقیقات در این رابطه را برای اسلام مفید می دانم و قائلم از وجوهات میتوان در آن خرج کرد و حمایت خواهند کرد. بعد گفتند: «با این همه، #احترامی که برای شما قائلم، بیشتر به خاطر #مواضعتان و حضور فعالتان در #قضایای_سال_گذشته است (این دیدار در سال 89 واقع شده بود [و منظور ایشان، فتنۀ سال 88 است]).
اندکی تأمل کردند، بعد ادامه دادند:
«این #عَلَم، حالا که بلند شده، #نباید_بیفتد. اگر افتاد دیگر هیچ کس نمیتواند آنرا بلند کند. البته که مسائلی هست که باید بیان شود که حفظ این عَلَم و بیان آن مسائل، مانعة الجمع نیست. شما در شرایطی که مسئولیتی نداشتید و شاید بی مهری هایی دیده باشید، نقش ممتازی ایفا کردید»
(ادامه دارد) ...
منبع: (@dralihaeri در تلگرام)
@haerishirazi
#علم
🔻 چیزی که تقریبا از ناحیهی ما پذیرفته شده است ولی خیلی به آن توجه نمیکنیم، این است که _حتی از روایات این معنا به دست می آید که_ علم حقیقی چیز دیگری است.
🔸 ولی ما خیلی نمیخواهیم دربارهی آن، حرف بزنیم؛ میخواهیم به همین چیزهایی که مشغول هستیم، مشغول باشیم و لذا باب علوم حقیقی مفتوح نمیشود. تعداد خیلی محدودی از خلق خدا میتوانند از علوم حقیقی نصیب داشته باشد.
🔹 اگر برای یک نفر صد باب از علوم باز شود، با آن کاری نداریم ولی با میزان خودمان باید بسنجیم که ادبیات، منطق، معانی، بیان و بدیع، حکمت، اصول و فقهِ او چطور است؛ در حالی که میبینیم که همه افراد، به صورت یکسان به اینها میرسند و با سعی و تلاش میتوان به آن رسید؛ ولی با این همه میخواهیم به آن محتوای اصلی کاری نداشته باشیم و ارزش را به آن سمت نبریم و با یافتههای خودمان حرکت کنیم.
🔸 گاهی ما آنقدر در تعریف علوم دچار جوّزدگی میشویم و برداشت هایمان از معنای علم محدود و مادی می شود که پیوسته میخواهیم به طرف این برویم که حالا عاقبت ادیسون که برق را اختراع کرد چه میشود؟ [یعنی همه علم را در اختراع برق و امثال آن می دانیم] و از علوم حقیقی خیلی فاصله گرفتیم.
#علم
🔻 علم نافع در عالم غیب یک جنس دیگری دارد؛ یعنی هرچه ما بلد باشیم، نمیشود اسم آن را علم نافع گذاشت.
🔸 خیلی از این علوم را انسان اندوخته میکند ولی لحظهی مرگ به درد او نمیخورد. رسیدن به علم نافع جوهره و پشتوانه میخواهد.
🔹 گاهی یک نفر که اصلاً درس حوزه هم نخوانده است، آن طرف [عالم برزخ] میبیند که فهیم و عالم محشور میشود، چه زن باشد، چه مرد. آنقدر مسلط به قواعد علومِ نافع میشود که حرفش، آخرین حرف است.
🔸 یک کسی هم در این دنیا هست که بطور مداوم خود را برای تحصیل برخی علوم صدمه میزند ولی در واقع به درد او نمیخورد؛ چون که باید همراه با اصلاح باشد.
#علم #ولایت #حضرت_عیسی
🔻 شاید اینکه در مورد حضرت عیسی (علیه السلام) در روایت آمده که با دو حرف از حروف اسم اعظم، مُرده را زنده میکردند، معنا نشده باشد که یعنی چه؟
🔸 یک حرف از آن حروف، برای انسان ولایت و قدرت تصرف در اشیاء میآورد و دو حرف او دیگر مراتبی بالاتر را نصیب میکند تا به نهایت ولایت برسد.
🔹 حال این سوال مطرح است که این دو حرف یعنی چه؟ محتوای تمام علوم موجود دینی نزد آن یک حرف خیلی ناچیز است.
🔸 تمام موضوعات دینی نزد یک حرف از آن ناچیز است، منتها مردم، میزانهایشان متفاوت است و خیالات خودشان را دارند.[چه بسا علوم دیگر را خیلی مهم میپندارند در حالی که اهمیت چندانی ندارند.]
┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
#علم
🔻 چهارتا کلمه خواندن که دردی در رسیدن به مقامات عالیه، دوا نمیکند! یک برداشت توهمی که دست انسان را به جایی بند نمیکند!
🔸 امیرالمومنین علیه السلام در صفات متقین میفرماید: «هجم بهم العلم» علم به آنها هجوم میآورد.
🔹 آقا این مطالبی که حالا قطره چکانی میخوانید و جمع میکنید، پس «هجم بهم العلم» کجاست؟ کدام صدر و سینهای است که علم به آن هجوم میآورد؟ و آن علمی که هجوم میآورد چه علمی است؟ و آن که ما ميخوانیم چه علمی است؟ این دانشی که برگرفته از کتب و تئوری هست چه نسبتی با حقیقت علم و علیم حقیقی و علم نافع دارد؟ چه نسبتی دارد!؟
┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
🔺 کانال رسمی حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری:
🔘 @nasery_ir