eitaa logo
اخبات
202 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
760 ویدیو
36 فایل
برش‌هایی از کتاب‌هایی که می‌خوانم را اینجا به اشتراک می‌گذارم. صحبت‌های مهم آقا و امام را هم در اینجا سعی می‌کنم مرور کنم. @m_karimi_sh
مشاهده در ایتا
دانلود
اخبات
موج جدیدی که در حمایت از فلسطین کم‌کم دارد آمریکای لاتین را فرامی‌گیرد، جنسی جدید و فرهنگی مستقل دار
این روزها که ونزوئلا و پیروان آن در کلمبیا و بولیوی در مبارزه با اسرائیل از انقلابیون باسابقه‌تری مثل نیکاراگوئه و کوبا پیشی گرفته‌اند، این👆 دسته‌بندی از انقلاب‌های آمریکای لاتین موجه‌تر از پیش جلوه می‌کند. می‌دانم که کوبا و نیکاراگوئه پیش از بقیه و سال‌ها پیش جلوی اسراییل ایستاده‌اند و الان هم موضع دارند؛ اما حضور فعال ونزوئلا قابل مقایسه با آن دو نیست. شاید علت این سبقت ونزوئلا، پیوند کمتر آن‌ها با مارکسیسم و پیوستگی بیشترشان با قله تمدن اسلامی یعنی ایران باشد. و شاید گرفتارشدن نیکاراگوئه و کوبا به نخوت، به سبب سابقه پیوند قوی‌تر آن‌ها با مارکسیسم باشد. نمی‌دانم؛ گاهی اوقات مارکسیسم را برای به‌وجود آوردن پناهگاهی برای مبارزین علیه آمریکا ستایش می‌کنم اما گاهی اوقات، به‌خاطر این‌که اذهان این مبارزین را مغشوش کرد و بعضاً راه مبارزه غلط را به آن‌ها نشان داد و نهایتا آن‌ها را منزوی کرد، نفرین می‌کنم. و یاد سخن حق خمینی کبیر درمورد مارکسیسم می‌افتم: «مکتبی که سالیان سال فرزندان انقلابی جهان را در حصارهای آهنین زندانی نمود...» @MajKarimi
وقتی تاریخ آمریکای لاتین و سیاست‌های ایالات متحده در قرن ۱۹ را میخوانم، یاد حال فعلی بعضی جریان‌های درون نظام خودمان می‌افتم. ایالات متحده آمریکا در قرن ۱۹ تلاش بر عقب‌راندن ابرقدرت‌های اروپایی از قاره آمریکا را داشت و در این راستا، از بسیاری از مبارزان منطقه که علیه حکومت‌های استعماری اسپانیا و گاهی پرتغال و فرانسه می‌جنگیدند، حمایت می‌کرد. در آن اوقات، آمریکا منجی آن مبارزان بود و شاید کمتر کسی فکر می‌کرد که این امریکا، بلای جان آمریکای لاتین شود. نمونه‌های مشهورش نیز در کوبای پیش از استقلال وجود داشت. به این فکر می‌کردم که تفکر آن سال‌های سیاست‌مداران ایالات متحده در سیاست‌های منطقه‌ای، چقدر شبیه افکار جریان ایران‌شهری و ملی‌گراهای فعلی خودمان است. که حرف از تجزیه افغانستان برای آرامش ایران و جمهوری اسلامی می‌زنند و هروقت عمق حرف‌های‌شان را مشخص می‌کنند و تحلیل منطقه‌ای می‌دهند، می‌بینی هدف‌شان از حمایت از ج.ا در حذف اسرائیل و اخراج آمریکا از منطقه، آزادی ملت‌ها و شکل‌گیری تمدن اسلامی نیست؛ بلکه حقیقت افق نظرشان این است که: چرا آمریکا بچاپد و ما نچاپیم؟ ما باید سرور منطقه باشیم، اینجا حیاط خلوت ماست و... . اگرچه حرکت در راستای تمدن اسلامی، قطعا سبب رشد و اقتدار ایران هم خواهد شد اما به قول معروف، دعوا سر اولویت‌ها و اصالت‌دادن‌هاست. تو اصالت را به کدام می‌دهی و کدام را اولویت می‌دانی؟! می‌خواهی تمدن اسلامی بسازی؟!(که در این مسیر ایران هم رشد می‌کند) یا می‌خواهی ایران هرطوری شده ابرقدرت منطقه باشد، حالا اگر تمدن اسلامی شد یا نشد هم مهم نیست؟! اگر فکر می‌کنید این جریان ایران‌شهری، نفوذی در جریان حزب‌اللهی که آینده نظام را پیش می‌برد، ندارد، این جمله معروف را که کارشناسان مختلف حزب‌اللهی در حوزه بین‌الملل تکرار می‌کنند را به یاد آورید: «سفیر باید تاجر باشد» همیشه وقتی این جمله را شنیدم، به این فکر کردم که یعنی نیت ما از حضور در کشورهای دیگر، در درجه اول تجارت و اقتصاد است؟! مگر برند و نشان انقلاب اسلامی، آن حرف نویی نبود که سبب نجات جهان می‌شد؟! می‌دانم که گویندگان جمله مشهور مذکور، کار فرهنگی را هم در کنار تجارت مدنظر دارند. اما، دعوا سر اولویت‌ها و اصالت‌دادن‌هاست. @MajKarimi
رهبر انقلاب دهه فاطمیه - @kafe_adabiat.mp3
7.12M
شاید بسیاری ترجیح بدهند که اگر بخواهند برای تازه‌مسلمان‌ها یا غیرمسلمان‌ها حضرت فاطمه زهرا را روایت کنند، از زیبایی فداکاری او برای همسرش و مظلومیت محسن و بازوی حضرت حرف بزنند تا بتوانند مخاطب را تحت تاثیر قرار دهند. اما به‌شخصه، اگر بخواهم برای یک غریبه نسبت به اسلام، به‌خصوص در آمریکای لاتین، حضرت زهرا سلام‌الله علیها را روایت کنم، با جملات همین صوت او را توصیف می‌کنم؛ مسئله او شوهرش نبود، مسئله دفاع از زمام‌دار به حق بود. جامعه امروز جهان، به‌خصوص در آمریکای لاتین که زنان از جهتی در جوامع بومی در انزوا و از جهتی در جوامع مدرن غرق در فساد هستند، تشنه روایت این‌گونه‌ی معصومین است. روایتی که از رابطه عاشقانه علی(علیه‌السلام) و زهرا(سلام‌الله علیها) حرف نمی‌زند تا احساس مخاطب را درگیر کند؛ از مبارزات اجتماعی‌اش می‌گوید تا عقل مخاطب را وادار به حرکت کند. پ‌ن: این صوت، روایت امام خامنه‌ای از مبارزات حضرت زهراست؛ در یک سخنرانی قبل انقلاب، در همان مسجد امام حسن مشهد؛ جایی که سخنرانی‌های مربوط به طرح کلی اندیشه اسلامی را در آن بیان کردند. @MajKarimi
تکرار «دکترین مسکیتو» و اشتباه محاسباتی غربی‌ها در جنگ سرد جدید (از جمله در منطقه مورد مناقشه اسکیبو بین ونزوئلا و گویان) در زمان جنگ سرد پیشین بین شوروی و آمریکا، یکی از نقاطی که سبب ضربه سنگین به شوروی شد و بسیاری بعدا شکست در آن نقطه را ضربه نهایی برای فروپاشی شوروی دانستند، بود. طبق دکترین مسکیتو، که یک حشره کوچک می‌تواند با نیش خود یک خرس را به زانو درآورد، افغانستانی که در برابر اتحاد جماهیر شوروی، بسیار کوچک به شمار می‌آمد، با غلتاندن شوروی در باتلاق خود توانست ضربه‌ای بزرگ به شوروی بزند و زمان فروپاشی‌اش را نزدیک کند. غرب، در جنگ سرد جدید نیز این سیاست را در پیش گرفته اما شکست خواهد خورد و می‌گویم که چرا! غرب، همان‌طور که شوروی را در باتلاق افغانستان دچار جنگ فرسایشی کرد، حالا می‌خواهد تک‌تک رقبای خود را به یک باتلاق و فرسایش در یک کشور کوچک اطراف آن دچار کند. برای این کار، مثلاً روسای آن کشورهای کوچک را تشویق به می‌کند. به یاد آورید که چگونه زلنسکی در اوکراین چندسال پیش، برای خط و نشان می‌کشید حرکات عجیب و عصبانی‌کننده رژیم علی‌اف علیه را مرور کنید زبان‌درازی‌های تایوان در جنوب را ملاحظه کنید و جدیدا حضور رییس‌جمهور گویان و نصب پرچم این دولت کوچک در منطقه مورد مناقشه اسکیبو بین و گویان را ببینید که با حمایت شرکت نفتی آمریکایی اکسون موبیل صورت گرفته. اما در جنگ سرد جدید، این دکترین مسکیتو برای غرب جواب نخواهد داد، به چند دلیل: ۱. حداقل ایران، زودتر از او این تک را زده؛ کوچک را تبدیل به باتلاق آل سعود کرده و سال‌هاست با چند گروه نظامی کوچک در فلسطین و لبنان اسراییل را گرفتار کرده. ۲. افکار عمومی و ملت‌های جهان غرب مثل دوره جنگ سرد پیشین با دولت‌ها همراه نیستند و جدای از این، درگیری‌های داخلی شدیدی را تجربه می‌کنند؛ مثل جنبش سیاهان آمریکا در آخر دولت ترامپ. ۳. اقتصاد غرب، در راس آن‌ها آمریکا، مانند ۵۰سال پیش روی دور نیست و آمریکا توانایی پشتیبانی از همه طرف‌های خود را ندارد. ۴. در جنگ سرد پیشین، عمده دشمنان مقابل غرب در سراسر جهان، پیرو یک مکتب(مارکسیسم) بودند و وقتی مکتب دشمن یکی بود، مبارزه با یکی هم آسان‌تر بود. اما الان این‌گونه نیست و هرکدام از دشمنان غرب در عین این‌که در کلیات دشمنی با آمریکا، اتحاد دارند، اما لزوما از یک مکتب پیروی نمی‌کنند؛ ایران تمدن اسلامی می‌خواهد، ونزوئلا ایده جدید خود را با سوسیالیسم ترکیب کرده و روسیه و چین هم سبک خود را دارند. وقتی مکاتب دشمن به‌جای یکی، چندتا شد، مبارزه فکری و رسانه‌ای هم سخت می‌شود. ۵. و مهمتر از همه: غرب می‌خواهد با ایجاد درگیری در اطراف هرکدام از دشمنان خود، علاوه‌بر انداختن آن‌ها در باتلاق فرسایشی، چهره‌ای جنگ‌طلب از مخالفان خود بسازد اما این مسئله نیز جواب نخواهد داد؛ چون جهان از نظم فعلی و مدافع آن که آمریکا باشد خسته شده و چندان هم از قدرت‌های جدید منطقه‌ای که دنبال نظم جدیدی هستند بدش نمی‌آید. القصه؛ درگیری بین ونزوئلا و گویان را نتیجه کرم‌ریزی‌های آمریکا بدانید؛ و اینکه غرب در این مسئله اشتباه محاسباتی کرده و با دست خود، خودش را به هلاکت انداخته(چه با جنگ چه بی جنگ)؛ حتی اگر در کوتاه‌مدت بتواند چند تیکه سلاح بفروشد و طومار جهانی آبکی برای محکوم‌کردن پوتین و امثالهم جمع کند. @MajKarimi
دیروز رفته بودم کتابفروشی اسم؛ کمی چیدمانش تغییر کرده بود و اولین قفسه چوبی که مخصوص کتب مربوط به شهدا بود، جایش را داده بود به کتب رمان و روانشناسی و... . کلا آن رنگ‌وبوی قبلی را نداشت؛ نمی‌دانم از کی این‌طور شده و چرا. بگذریم در قسمت جامعه‌شناسی، دنبال کتابی درمورد آمریکای لاتین می‌گشتم، نه برای آن‌که با جامعه آمریکای لاتین آشنا شوم، چون چشمان خیلی جامعه‌شناسان هم مثل بسیاری از دیگر علوم انسانی خوانده‌های امروز، به وسیله علوم مسموم، نابینا شده و نمی‌توانند جوامع را درست بشناسند. دنبال کتابی در این رابطه می‌گشتم تا ببینم جامعه‌شناسان، آمریکای لاتین را چگونه می‌بینند و می‌شناسند. طبق معمول چیزی که درمورد آمریکای لاتین پیدا نکردم، اما به کتاب «بازار بُتان» برخوردم که درمورد فرهنگ طرفداری از سلبریتی‌هاست. باتوجه به مطالبی که ناشر در سایتش برای معرفی این کتاب منتشر کرده، احساس کردم این کتاب چندان فرقی بین سلبریتی و مشهور قائل نیست و همچنین توجهی به یکی از خروجی‌های مهم سلبریتی‌پرستی که پورنوکراسی باشد نکرده؛ پس ترجیح میدهم توصیه به خواندن این کتاب نکنم. اما با دیدن نام و سلبریتی و پرستش‌شان یاد انتخابات آرژانتین افتادم؛ تصمیم گرفتم برای شناخت مدل منتخب‌شدنِ کسی مثل خاویر میلی، که همان‌طور که قبلاً گفتم با شخصیت سلبریتی‌طورش از راه پورنوکراسی رای گرفته، منابعی را معرفی کنم. چراکه احتمالا راست‌گراهای کلمبیا هم برای انتخابات ۲۰۲۶ دربه‌در دنبال پیداکردن میلیِ خود هستند و لازم است که این پدیده را بیشتر بشناسیم تا انتخاب امثال خاویر میلی را صرفا به وضع اقتصادی و فساد چپ‌ها ربط ندهیم. برای شناخت پورنوکراسی: ۱. جلسه ۲۷۸ کلبه کرامت استاد حسن عباسی برگزارشده در ۱۹ خردادماه ۱۳۹۰ با عنوان «پورنوکراسی و مهندسی رضایت» : kolbeh-keramat.ir/Sessions/Single/517 ۲. جلسه ۹۹۴ کلبه کرامت استاد حسن عباسی، برگزارشده در ۲۴ آذرماه ۱۴۰۱ با موضوع «طغیان سلبریتی‌ها برای ایجاد پورنوکراسی» : youtu.be/hJ7ERPAFJdU aparat.com/v/N80RG ۳. مجلد پورنوکراسی، منتشرشده در ۲۵ آذر ۱۴۰۱ : eitaa.com/StrategicNews_ir/28260 t.me/StrategicNews_ir/33054 @MajKarimi
به مناسبت سفر رییس‌جمهور کوبا به ایران قبلا هم گفته بودم، هر جامعه‌ای نیاز به بخشی فعال و پیشرو دارد تا به فرداها فکر کند و تندتر از کلیت جامعه حرکت کند؛ تا بتواند مثل دیزلی که با قدرت بیشتر جلوی قطار حرکت می‌کند، بقیه واگن‌های جامعه را به جلو بکشد. شاید بتوان گفت چیزی که در دوران پسا شوروی، سبب ماندگاری کوبا شد، جدای از تدبیر فیدل کاسترو، افکار متاخر و تند ارنستو چه گوارا بود. در جریان انقلاب کوبا، در ابتدای راه، فیدل چندان گرایش جدی‌ای به مکاتب شرق و غرب نداشت و صرفا قصدش استقلال کوبا بود، اما در همان دوران، که چه گوارا در مکزیک بود و تازه با فیدلِ تبعیدشده آشنا شده بود، به‌شدت طرفدار مارکسیسم بود و حتی وقتی به دلایلی تیم فیدل در مکزیک دستگیر شد، چه گوارا محکم در برابر نیروی انتظامی ایستاد و از سوسیالیسم دفاع کرد. اما چندی پس از انقلاب، چه گوارا به نقد غیرمستقیم شوروی پرداخت که یکیش پیش از دیدارهای آخر با فیدل و در الجزایر بود؛ این نقدها به این دلایل بود: مشاهده محافظه‌کاری‌های شوروی در عدم کمک مناسب به بعضی ملت‌های ضدامریالیسم در آفریقا و همچنین حمایت شوروی از جبهه‌های سوسیالیستی که در آمریکای لاتین صرفا در حد یک حزب سیاسی فعالیت می‌کردند و مثل انقلابیون کوبا تندوتیز و اهل هزینه دادن و انقلاب نبودند. این، شاید نقطه قابل توجهی از چه گوارایی که با مکتب مارکسیسم شناخته می‌شود، نبوده باشد اما درون نظام کوبا، قطعا اثرات خود را داشته و شاید سبب آن شده باشد که دولت‌مردان کوبایی که کنار «چه» بوده‌اند، همواره انگیزه کاهش وابستگی به شوروی را داشته‌اند؛ اگرچه شوروی کمک‌های بسیاری به کوبا کرده بود. بنظرم این اندیشه‌های تند بعضی از دولت‌مردان کوبا در کنار حس و حال استقلال‌طلبی فیدل که اجازه مستعمره‌شدن کوبا را نمی‌داد، سبب شد که کوبا آماده روزِ بدونِ شوروی باشد و نهایتا پس از فروپاشی شوروی، نابود نشود و در دست انقلابی‌ها یا به قول ژان پل سارتر، «ریشوها»، بماند. @MajKarimi
نقدی بر نقدِ داووس‌نشینِ لیبرال‌های ایرانی چندی پیش محمود سریع‌القلم، مطلبی منتشر کرده و سیاست اقتصادی ایران در عرصه بین‌الملل را مورد نقد قرار داده است حرفش این است که کشورهای روبه‌توسعه‌ی جهان مثل هند، مکزیک، برزیل، عربستان(!)، امارات(!) و... هم با آمریکا و اروپای غربی بسته‌اند و هم با چین و روسیه؛ اما ایران نگاه درستی در این زمینه ندارد؛ باید آلترناتیوهای متعددی را برای اقتصادمان در صحنه بین‌الملل قائل شویم. بالطبع منظورش این است که ایران چرا با هردوطرف نمی‌بندد. و نتیجتا قصد گیردادن به گرایش ایران به چین و روسیه و دوری‌اش از غرب را دارد و اما پاسخ: ۱. سریع‌القلم در رابطه با همکاری قدرت‌های نوظهوری مثل هند و با چین و روسیه، مسئله را دفعی دیده است. یعنی سیر قبل، الان و بعد را درنظر نگرفته و یکهو همین الان را مثل یک ویدیو، استُپ کرده و گفته «ببینید این کشورهای خوب چطور هم با شرق بسته‌اند و هم با غرب؟!» درحالیکه اگر سیر بلندمدت ۵۰ سال پیش تا کنون را ببینیم، متوجه می‌شویم که این کشورها، تازه دارند راهی را انتخاب می‌کنند که ایران سال‌ها پیش انتخاب کرد؛ یعنی ، برزیل و... هم متوجه شده‌اند که آمریکا جای تکیه دادن نیست و باید به شرق روی آورد؛ اما خب، نمی‌توانند دفعتاً تمام معاهدات را با غرب و آمریکا لغو کرده و یکهو با شرق ببندند. طبیعتاً یک سِیر چندساله را برای این تغییر جهت در نظر گرفته‌اند. مثلاً آمریکا را نقطه 0 در نظر بگیرید و قدرت‌های شرقی را 100. کشوری مانند مکزیک یا برزیل که سال‌ها مورد نفوذ جدی آمریکا بوده‌اند، مثلاً پنجاه سال پیش به آمریکا بسیار نزدیک بوده‌اند و در نقطه 10 قرار داشتند. اکنون به مرور زمان، از غرب به شرق گذار کرده‌اند و در نقطه 50 قرار دارند. آیا الان باید بگوییم مثلاً برزیل به شرق و غرب، به یک اندازه روی آورده؟ مسخره نیست؟ نباید این سِیر و روند را ببینیم؟ ۲. اصلا گیریم که همه آمارها و ارقام اشتباه است و مکزیک و برزیل و... الان همان‌قدر با قدرت‌های شرقی رابطه دارند که ۵۰سال پیش داشته‌اند و هیچ فرار از غرب و گرایش به شرقی هم در کار نیست. سوال این است که مگر کشورهایی مثل ایران، خودشان خواسته‌اند که با غرب رابطه نداشته باشند؟ ما که می‌خواستیم رابطه داشته باشیم ولی وقتی طرف مقابل طبق ده‌ها هزار صفحه سندی که از سفارت خودش در تهران کشف شده، قصد براندازی سیستم حاکمیتی شما را دارد، وقتی به صدام کمک نظامی می‌کند و پشتیبان موسادی است که دانشمندان شما را ترور می‌کند؛ ما چه می‌توانیم بکنیم جز کاهش یا قطع رابطه؟ ۳. در هشت سال دولت روحانی که جریان فکری سریع‌القلم‌ها کار اقتصاد را در صحنه بین‌الملل به دست داشت، چقدر دنبال آلترناتیوهای متعدد برای اقتصاد بودند؟ آیا به اندازه غرب، به شرق توجه داشتند تا ایران الترناتیوهای چندگانه داشته باشد؟ @MajKarimi
خاطرم هست کارلتون بیلز، ژورنالیست آمریکایی که به صورت میدانی آمریکای لاتین را می‌شناخت و حتی با ژنرال ساندینوی نیکاراگوئه هم رفاقت داشت، بارها در کتاب «امریکای لاتین، دنیای انقلاب» حرف از نهادهای آمریکایی و اثر آن‌ها در جلوگیری از انقلاب‌های آمریکای لاتین می‌زد. یکی از روش‌هایی که آمریکا و بخش‌های خصوصی‌اش توانستند با آن بر اقتصاد و منابع سرشار آمریکای لاتین چنبره بزنند، نهادسازی‌های آموزشی بود. معروف‌ترین این نهادسازی، همانی‌ست که اصطلاحا «پسران شیکاگو» را برای شیلی تربیت کرد و کناردست دیکتاتور ژنرال پینوشه گذاشت تا شیلی را ویران کنند. همچنین دوران «انقلاب سبز» که آمریکایی‌ها با این نام و عنوان، کشاورزی را در بعضی کشورهای آمریکای لاتین مثل کلمبیا به طرز خاصی صنعتی کردند و پولدارها را پولدارتر و کشاورزان کوچک و روستایی را بیچاره کردند، با نهادسازی و تربیت نیرو در همان کشورها همراه بود. بنابراین، به‌جای آن‌که برای هر سرمایه‌گذاری جدید، نیرو از اینور و آن‌ور بیاوری، خودت کارفرما شو و از همان مردم نیروی متخصص و همفکر خودت را تربیت کن! این، یکی از اصول کار آمریکایی‌ها برای نفوذ در منطقه بود. حالا نیز متقابلاً، باید به انقلابیون آمریکای لاتین کمک کنیم تا دست به نهادسازی خاص برای تربیت نیرو بزنند و گمان نکنند که از همین دانشگاه‌های فعلی، نیروی مناسب انقلابی بیرون می‌آید. که شاید بیاید، اما همیشه احتمال است و این نیرو ساختار فکری‌اش چندان با دولت‌های انقلابی همراه نخواهد بود. شاید آن فارغ‌التحصیل، مخالف امپریالیسم باشد اما در جهت ایجابی، اختلافات بسیار خواهد داشت، چراکه زمینه و ساختار علوم دانشگاهی دست امپریالیسم بوده و از کوزه همان برون تراود که دراوست. خیلی هم هنر کند، سوسیالیست باشد اما همان‌طور که پیش‌تر گفتم، در موج سوم انقلاب‌های آمریکای لاتین، این منطقه از سوسیالیسم عبور کرده و این مکتب پاسخگوی نیازهای جدیدش نیست. ضمنا، منظور از نهادسازی متقابل، تاسیس دانشگاه نیست. دانشگاه شیوه و روند کُندی را طی می‌کند و از طرفی چندان اجازه نوآوری پژوهشی و آموزشی نمی‌دهد و اصرار بر حفظ ساختار موجود دارد. پس باید از نظامات اندیشکده‌ای و شبکه‌های موسساتی برای کادرسازی استفاده کرد؛ که هم دستش برای نوآوری در این سیستم علمی کهنه، بازتر است و هم راحت‌تر راه‌اندازی شده و توانایی جذب افراد هم‌فکر خود را دارد. @MajKarimi