eitaa logo
الهه عشق
40.2هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
7.3هزار ویدیو
2 فایل
«وأنت في طريقك للبحث عن حياة، لا تنسى أن تعيش.» در راه یافتنِ زندگی، زندگی را فراموش نکن.🤍🍃 بهم‌ پیام بده رفیق🥰💕 @Rogaiee جهت رزرو تبلیغات 👇👇👌 https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ گریه دوستان و شفاعت زنان هنگامى که امام حسین علیه السلام متولّد شد، پیغمبر اسلام صلّلى اللّه علیه و آله پس از بشارت و تهنیت ، خبر از شهادت نوزاد و کیفیّت کشته شدنش را داد، حضرت زهراء سلام اللّه علیها سخت گِریست و اظهار داشت : در چه زمانى اتّفاق خواهد افتاد؟ پیامبر اسلام فرمود: زمانى که من و تو و پدرش ، علىّ و برادرش ، حسن نباشیم و او یعنى ؛ حسین تنها باشد. آن گاه گریه حضرت زهراء سلام اللّه علیها افزون یافت و گفت : چه کسى براى فرزندم گریه و عزادارى خواهد کرد؟ حضرت رسول فرمود: فاطمه جان ! زنان و مردان امّت من بر مصیبت او و اهل و عیالش مى گریند و نوحه سرائى و عزادارى خواهند کرد، و این نوحه سرائى و عزادارى هر سال تجدید خواهد شد؛ و چون روز قیامت برپا شود تو، زنان گریه کننده و عزادار بر حسین را شفاعت نموده و من ، مردانشان را شفاعت مى کنم . و اى فاطمه ! تمام چشم ها در قیامت گریان مى باشند، مگر آن چشمانى که در عزا و مصیبت حسین علیه السلام گریان بوده باشد که آنان خندان و خوشحال وارد بهشت خواهد شد. 🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂
💎 واقعا قشنگ بود 🌺🍃 روزى مردی نزد عارف اعظم آمد و گفت من چند ماهى است در محله اى خانه گرفته ام روبروى خانه ى من يک دختر و مادرش زندگى مى کنند هرروز و گاه نيز شب مردان متفاوتى انجا رفت و امد دارند مرا تحمل اين اوضاع ديگر نيست عارف گفت شايد اقوام باشند گفت نه من هرروز از پنجره نگاه ميکنم گاه بيش از ده نفر متفاوت ميايند بعدازساعتى ميروند.عارف گفت کيسه اى بردار براى هرنفريک سنگ درکيسه اندازچند ماه ديگر با کيسه نزد من آيى تا ميزان گناه ايشان بسنجم . .مرد با خوشحالى رفت و چنين کرد.بعد از چندماه نزد عارف آمد وگفت من نمى توانم کيسه را حمل کنم از بس سنگين است شما براى شمارش بيايىد عارف فرمود يک کيسه سنگ را تا کوچه ى من نتوانى چگونه ميخواى با بار سنگين گناه نزد خداوند بروى ؟؟؟ حال برو به تعداد سنگها حلاليت بطلب و استغفارکن ..چون آن دو زن همسر و دختر عارفى بزرگ هستند که بعدازمرگ وصيت کرد شاگردان و دوستارانش در کتابخانه ى او به مطالعه بپردازند .اى مرد انچه ديدى واقعيت داشت اما حقيقت نداشت .همانند توکه درواقعيت مومنی اما درحقيقت شيطان ... بیایید ديگران را قضاوت نكنيم ...👌 🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍁🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نبودی باز به صدجا سرزدم خاموش بودی من صدبار زنگ زدم:)💔🚶‍♀ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌖 • ‹🤍🎹› اميد يعنی هنوز در دل تاريكی شب ، ستاره‌ای برایت میخندد : ) .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#𝐶𝐿𝐼𝑃 👩‍❤️‍👨👌🏻  عاشقانه بفرس براش🫂🫀 .
💎 واقعا قشنگ بود 🌺🍃 روزى مردی نزد عارف اعظم آمد و گفت من چند ماهى است در محله اى خانه گرفته ام روبروى خانه ى من يک دختر و مادرش زندگى مى کنند هرروز و گاه نيز شب مردان متفاوتى انجا رفت و امد دارند مرا تحمل اين اوضاع ديگر نيست عارف گفت شايد اقوام باشند گفت نه من هرروز از پنجره نگاه ميکنم گاه بيش از ده نفر متفاوت ميايند بعدازساعتى ميروند.عارف گفت کيسه اى بردار براى هرنفريک سنگ درکيسه اندازچند ماه ديگر با کيسه نزد من آيى تا ميزان گناه ايشان بسنجم . .مرد با خوشحالى رفت و چنين کرد.بعد از چندماه نزد عارف آمد وگفت من نمى توانم کيسه را حمل کنم از بس سنگين است شما براى شمارش بيايىد عارف فرمود يک کيسه سنگ را تا کوچه ى من نتوانى چگونه ميخواى با بار سنگين گناه نزد خداوند بروى ؟؟؟ حال برو به تعداد سنگها حلاليت بطلب و استغفارکن ..چون آن دو زن همسر و دختر عارفى بزرگ هستند که بعدازمرگ وصيت کرد شاگردان و دوستارانش در کتابخانه ى او به مطالعه بپردازند .اى مرد انچه ديدى واقعيت داشت اما حقيقت نداشت .همانند توکه درواقعيت مومنی اما درحقيقت شيطان ... بیایید ديگران را قضاوت نكنيم ...👌 🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍁🍂
پاییز ثانیه ثانیه می گذرد، یادت نرود این جا کسی هست که به اندازه تمام برگ های رقصان پاییز برایت آرزوهای خوب دارد❤ عمرت یلدایی، دلت دریایی، روزگارت بهاری🍉 🍁🍂🍂🍂
🍁 ✅شُتر دیدی ندیدی ✍️من خودم شنیدم که مدیرش داشت دعواش می‌کرد، حتماً چیزایی که در موردش می‌گن درسته! من خودم نامه انتقالی‌اش از یه واحد به واحد دیگه رو دیدم؛ حتماً یه کاری کرده که جابه‌جاش کردن! من خودم اونا رو توی سالن دادگاه دیدم، احتمالاً بین‌شون اختلاف افتاده! چجوری خواهرت به این سرعت خونه خریده، حتماً بابات بهش کمک مالی کرده، اما به تو نگفته! چجوری توی کارش اینهمه رشد کرده، حتماً از یه رانت، یا حمایتِ ویژه‌ای استفاده میکنه، که هیچ‌وقت دست تو بهش نرسیده! و..؛ اگر عادت دارید دیدن‌ها و شنیدن‌های شما حتماً برای شما یک توقف ذهنی ایجاد کرده، و شما رو به نتیجه خاصی برسونند،نشونه اینه که به سطحی از تجاوزگری مبتلایید و از قضاوت دیگران هیچ ترسی ندارید. آنچه می‌بینید یا می‌شنوید در اکثر موارد صرفاً همانی نیست که ظاهراً در حال وقوع است! و شما، با دیدن‌ها یا شنیدن‌ها در معرض آزمودنِ خویشید! شُتر دیدی ندیدی؛ "هُنرِ قلب‌های سالم است" #
🔴 داستانهای علما: توشه حسینی آیت الله کوه کمره ای یکی از ویژگیهای مرحوم آیة الله حجت رحمة الله علیه علاقه فوق العاده و محبت فراوان ایشان به سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه ‏السلام بود. در آخرین روز عمرش پس از آنکه امر فرمود مهرش را شکستند (تا بعد از مرگ مورد استفاده قرار نگیرد) مقداری از تربت حضرت سیدالشهداء میل فرمود و گفت: این آخرین زاد من است از دنیا، پس دعوت حق را لبیک گفت. در ابتداء که امر فرمود مهرش را بشکند بعضی از علاقه‏ مندان از این کار خودداری می ‏کردند و نمی‏ خواستند مهر را خرد کنند. گفتند به خدمت ایشان استخاره کنید با قرآن اگر خوب آمد بشکنید و گرنه همان کار را بکنید. وقتی استخاره کردند این آیه در اول صفحه آمد: «له دعوة الحق» پس امر کرد مهر را شکستند. چنانچه در روی سنگ مزارش حک شده است: «و بعد ما استخار بکلام الحق فی کسر خاتمه واُجیب بقوله تعالی «له دعوة الحق» امربه ثم تناول التربة الحسینیة و قال آخر زادی من الدنیا التربة، فلبی دعوته زوال یوم الاثنین ثالث جمادی الاولی من سنة 1372». در همین رابطه است بیت زیر که یکی از ارادتمندان به آن مرحوم گفته است. زخاک کربلا می ‏خورد و می‏ گفت همین باشد ز دنیا آخرین زاد از ارتحالش جهان علم و فضیلت داغدار شد بطوری که مرحوم آیة الله بروجردی وقتی از این جریان باخبر شد فرمود کمرم شکست. (مجله نور علم، شماره10) منبع: مردان علم در میدان عمل، سید نعمت الله حسینی، دفتر انتشارات اسلامی(وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم)، جلد 1. 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم 🍁🍂🍁🍂
الهه عشق
بیشتر از این  تو خونه من و با اسم من و اینکه زن خونه من هست بی آبرویی بیشتری نکنه..... یهو از دهنم د
کلمه و یه اتفاق رو هم جا نمینداخت... خبر میداد که  نسترن به هیچ عنوان بعد اون ماجرا  گوشه نشین نشد  یعنی  مثلا  خجالت بکشه و بگه آره بیرون نرم  همسایه ها در موردم اینو میگن آبروم رو  تو کوچه بردن واین حرفا اصلا و ابدا در کار نبود و هیچ خجالتی نبود ، می‌گفت  راحت بیرون می‌ره میاد لباس های باکلاس میپوشه و خوشگل می‌کنه  آرایش میکنه و  هر روز با تیپ جدیدی بیرون می‌ره و میاد  اما می‌گفت مادرش اینجوری نبود  و  بعد اون جریان جز خرید های خونه  هیچ بیرون نمیومد  و  با همسایه ها صحبت نمیکرد و آبروش در خ.طر بوده ..... مهسا هم  بدتر از من فضول بود و می‌گفت :  مریم  می‌خوام برم دنبالش ، دنبالش کنم ببینم  با مردی می‌ره میاد یا نه  مگه دیونه هست هر روز خدا بلند بشه بیرون بگرده و  خوش گذرانی کنه؟؟!!!!! چیزی نداشتم بگم  و  همین جوری دو را دور پیگیر بودم و برام جالب بود  خواهرم از ماجرا خبردار شده بود و  تو سرم  زد  و  گفت : خاک تو سرت با این دوست پیدا کردنت  تو  عمرت یه بار تونستی دوست پیدا کنی اونم این هَوَل خانوم بود  آدم تر نتونستی پیدا کنی نه ؟!!!! اونم  بدتر از من می‌گفت هر خبری رسید بگو  ببینم چی شده  و  چی نشده  کلا همگی فوضول بودیم و منتظر خبر...... مهسا  یه روز زنگ زد و گفت : وای مریم نمیدونی  امروز تو کوچه چه خبر بود ..... هیجان  زده گفتم: چی شده مگه ؟؟؟؟!! گفت :  امروز بیرون بودیم  و  سبزی فروش ( از این محلی ها که با ماشین بار میارن ) تو کوچه بود و  همه دورش جمع شده بودند  و  خانوم هم چیتان پیتان داشت راه میومد  و  سمت خونه میومد  که  یه ماشین مدل بالا هم پشت سرش وارد کوچه میشد  و  یهو  خر شد گاز داد و رد شد اول که این چلاق خانوم و  زیر گرفت سرعتش بالا بود  بعد که  افتاد زمین و همه دورش جمع شدیم ماشینی پیچوند و رفت..... گفتم : رفت ؟؟؟!! گفت : آره  گفتم : اون همه آدم تو کوچه بودید نتونستید جلوی اون ماشین و بگیرید ؟!!!! پلاکش و برداشتید ؟؟؟؟؟! گفت :  والله همه یهو ح.مله کردند سمت نسترن که ببینند چی شد  و  اونم داد میزد بچه ام آی بچه ام  کسی نرفت سمت اون که  یقه یارو بگیره و پیاده اش کنه  پلاکش رو هم  فقط سبزی فروش دیده بود که اونم گفت  گِلی کرده و  پوشانده بود.......بقیه هم  زن بودیم شاید توجه نکردیم به این موضوع  گفتم : آخه از ماشین مدل بالا بعیده اون که پولدار هست حالا هزینه بیمارستان و میداد نمرده بود که بت.رسه...... گفت : چه می‌دونم والله..... گفتم : نسترن چی شد ؟؟؟؟؟ گفت: خبر ندارم فعلا  بردن بیمارستان و قرار شد که خبری شد بهم دوباره بگه...
       👇تقویم نجومی دوشنبه👇  ✴️ دوشنبه 👈18 دی / جدی 1402 👈25 جمادی الثانی 1445👈8 ژانویه 2024 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🌙⭐️ امور دینی و اسلامی. 📛امروز:ساعت 00:40 بامداد قمر از برج عقرب خارج می شود. 📛تقارن نحسین و صدقه صبحگاهی رفع نحوست کند. 📛حتما اول صبح صدقه پرداخت شود تا از نحوست آن در امان باشید. 🤕 مریض مراقبت بیشتری نیاز دارد.(منظوری مریضی است که امروز مریضیش شروع شود). 👶زایمان مناسب و نوزاد نجیب و دانا و کار و آوازه او بالا گیرد. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 امروز قمر در برج عقرب و از نظر نجومی  مناسب برای امور زیر است: ✳️بذر افشانی و کاشت. ✳️آبیاری. ✳️درختکاری. ✳️از شیر گرفتن کودک. ✳️عمل و انواع جراحی چشم. ✳️ دوا گذاشتن بر زخمها و التیام جراحت. ✳️استحمام. ✳️و انواع حفاری ها نیک است. 🟣 امور مربوط به نوشتن ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب نیست. 👩‍❤️‍👨 مباشرت و مجامعت: مباشرت امشب: (شب سه شنبه )فرزند دهانی خوشبو و دلی مهربان دارد. 💇‍♂ اصلاح سر و صورت: طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،خوب است. 🔴 حجامت: یا در این روز از ماه قمری ، باعث صفا خاطر می شود. 🔵ناخن گرفتن: دوشنبه برای ، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد. 👕دوخت و دوز لباس: دوشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود. ✴️️ استخاره: وقت در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن). ✳️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه. ✳️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد. 💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 😴😴 تعبیر خواب تعبیر خوابی که امشب شبِ سه شنبه دیده شود طبق ایه ی 26 سوره مبارکه "شعراء" است. قال ربکم و رب آبائکم... و از معنای آن استفاده می شود که فرد بسیار خوب و عاقلی در مقام نصیحت و موعظه آن شخص در آید تا خواب بیننده به جواب سوال بر خصم خود غالب گردد و شاد شود ان شاءالله. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 🌸زندگیتون مهدوی🌸 📚