eitaa logo
الهه عشق
41.3هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
7.2هزار ویدیو
2 فایل
«وأنت في طريقك للبحث عن حياة، لا تنسى أن تعيش.» در راه یافتنِ زندگی، زندگی را فراموش نکن.🤍🍃 بهم‌ پیام بده رفیق🥰💕 @Rogaiee جهت رزرو تبلیغات 👇👇👌 https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
       👇تقویم نجومی دوشنبه👇 ✴️ دوشنبه 👈2 بهمن / دلو 1402 👈10 رجب 1445👈22 ژانویه 2024 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🌱🌿☘🍀🍃💐🌷🌹🌺🌸🌼 🌹ولادت با سعادت و سراسر خیر و برکت حضرت امام محمد بن علی الجواد علیهما السلام (195.هجری) 🌹ولادت حضرت علی اصغر علیه السلام(60.هجری) 🌱🌿☘🍀🍃💐🌷🌹🌺🌸🌼 🌙⭐️ امور دینی و اسلامی. ❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است: ✅امور زراعی و کشاورزی. ✅آغاز نویسندگی و نگارش کتاب مقاله پایان نامه. ✅حسابرسی امور و اموال. ✅و ارسال قاصد و پیام خوب است. 🚘 سفر: مسافرت مکروه و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد. 🤕 مریض مراقبت بیشتری نیاز دارد.(منظوری مریضی است که امروز مریضیش شروع شود). 👶زایمان مناسب و نوزاد هرگز در تنگنا قرار نگیرد و پاک دامن است. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 امروز قمر در برج جوزا و از نظر نجومی  مناسب برای امور زیر است: ✳️خرید کالا و اجناس. ✳️معامله ملک و زمین. ✳️مبادله اسناد و مدارک. ✳️ارسال کالاهای تجاری به مشتری. ✳️تاسیس شرکت و موسسات. ✳️آغاز تحصیل و تدریس و تعلیم. ✳️شروع به نویسندگی و نگارش. ✳️و دیدار روسا و مسئولین نیک است. ✳️ شما میتوانید باجستجوی کلمه" تقویم همسران"در تلگرام و ایتا به ما بپیوندید و تقویم هر روز را دریافت نمایید. 🟣 امور مربوط به نوشتن ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب است. 👩‍❤️‍👨 مباشرت و مجامعت: مباشرت امشب: فرزند دهانی خوشبو و قلبی مهربان دارد. 💇‍♂ اصلاح سر و صورت: طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث عزت و احترام می شود. 🔴 حجامت: یا در این روز از ماه قمری ، باعث درد و الم می شود. 🔵ناخن گرفتن: دوشنبه برای ، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد. 👕دوخت و دوز لباس: دوشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود. ✴️️ استخاره: وقت در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن). ✳️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه. ✳️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد. 💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 😴😴 تعبیر خواب تعبیر خوابی که امشب شبِ سه شنبه دیده شود طبق ایه ی 11 سوره مبارکه "هود" علیه السلام است. الا الذین صبروا و عملوا الصالحات.. و از معنای آن استفاده می شود که برای خواب بیننده کاری پیش آید که در نظر مردم مشکل باشد و لیکن چون صبر کند موجب نیکنامی و راحتی ایام عمرش می شود. ان شاءالله. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 🌸زندگیتون مهدوی🌸
الهه عشق
وقتی خواهرم فهمید چه فکری تو سرم  هست  و  چه تصمیمی دارم  یکی زد تو سرم و گفت : خاک بر سرت کنند  به
شرایط همین جوری پیش می رفت  و  بچه های منم بزرگ و بزرگتر میشدن  زندگی خوبی داشتم و سام هم خداروشکر خوب بود  و اعتماد داشتم بهش و تصمیم گرفته بودم که اون زمان رو فراموش کنم  و  دیگه به اون چیزا فکر نکنم ..... بچه  نسترن هم بزرگ شده بود و حدودا یک سال و نیمش شده بود  که  یه شب  خبر رسید بهمون که شوهر نسترن تو خونه  ک.شته شده و  بوی تعفن شوهرش آنقدر زیاد شده  که همسایه ها شک کرده بودند و زنگ بودند  که  پ.لیس بیاد و پیگیری کنه..... وقتی  پ.لیس هم که میاد میرن می‌بینند که این  شوهرش  به ق.ت.ل رسیده و ک.ش.ته شده بود  میگفتند  اینقدر بوی بدی میداد و  زیاد بود  که  همسایه ها برای شناسایی هیچ کدوم داخل نشدند و  رها کردند...... خانواده اش اومدند شناسایی کردند و دیدند که آره پسرشون هست که اینجوری شده  و  خبری از نسترن و بچه نبود...... یکی  از همسایه ها برای شاهد اومد و گفت که  من  پنج روز پیش دیدمش  با بچه  و  یه ساک به بغل سوار ماشین تاکسی شد  و  رفت  می‌گفت چون سلام و علیک کردند یادش مونده و این حرفا  ازش چیز بیشتری نمیشد پرسید  چون  بنده خدا هم هیچ اطلا.عاتی نداشت.... وقتی  رفتند به مادر نسترن خبر بدند که چی شده  و  دامادت اینجوری شده دیدند که بچه پیش مادرش هست  و  اونم تعجب کرده بود این نسترن سر همه رو  شیره مالیده بود  گفتند که بچه پیش تو چه کار می‌کرده ؟!!!! گفت که :  والله  دخترم اومد این طفل معصوم و گذاشت پیش من  و گفت که با شوهرش میخواد یه مسافرت چهار پنج روزه  بره  و  کاری هست بچه پیشش نباشه خیلی بهتر هست  و  مزاحم میشه و اذیتشون می‌کنه برای همین  پیش من گذاشت و رفت....... بنده خدا  زبانش بند اومده بود و نمیدونست چی بگه  فکرش رو  هم نمیکرد که دخترش بخواد این حرفا رو بزنه........ این  که  نسترن باعث شده بود که شوهرش اینجوری بشه برای همه مشخص بود  چون  هم  دروغ گفته بود و هم یهویی غیبش زده بود  و  پیداش نبود حتی تو این چند روز سراغی از بچه اش هم  نگرفته بود......
الهه عشق
شرایط همین جوری پیش می رفت  و  بچه های منم بزرگ و بزرگتر میشدن  زندگی خوبی داشتم و سام هم خداروشکر خ
هیچ  وقت  گریه های مادر شوهرش رو یادم نمیره  خ.ون گریه میکرد  و  دیونه شده بود از اینکه این بلا سر پسرش اومده همه مردم گریه میکردند چون حرف های این مادر خیلی خیلی سوز داشت  و  نمیشد آروم بگیری...... باورم نمیشد  یه زن  چه قدر میتونست ه.وس باز باشه و نترس باشه  که  اینجوری زندگی خودش رو دستی دستی نابود کنه ؟!!!!! بعد اینکه  مراسم تشیع تموم شد مادر شوهر نسترن  بلند  شد  و رو به مادر نسترن گفت : بچه رو بیارید به من بدید....... آنقدر  خ.شن و عصبی بود که هیچی نمیشد بهش بگی  و  اون بدبخت از همه جا بی خبر هم گفت : چشم.... بچه  رو آروم از بغلش جدا کرد و داد به مادر شوهر نسترن  و  اروم نشست سر قبر و یه فاتحه آیی خوند  و  شانس آورد کسی بهش چیزی نگفت چون همه  از چشم اون و دخترش میدند اما  حرمت جن.ازه و خاک رو نگه داشتند درسته  مق.صر نبود  و از همه جا بی خبر بود اما خوب نزدیک ترین ادمی که میشد بهش  ا.سیب زد و اذیت.ش کرد همین مادرش بود  اما  واقعا خانواده شوهرش آنقدر خوب بودند که  هیچی نگفتند فقط و فقط  بچه  رو  بردند و پیش خودشون نگه داشتند نیاز به  داد.گاه و رای قا.ضی هم نبود چون مطمین بودم مادر نسترن نمیره شکا.یت کنه  چکار داشت که بچه اون رو بزرگ کنه...... خلاصه که  چهلم اون مرحوم هم  گذشت و  داغ مادرش آروم نمیشد که نمیشد  می‌گفتند خاک سردی میاره  اما  انگار برای این خانواده روز به روز شرایط بدتر میشد  مخصوصا  با توجه به این که با اون شرایط بد هم  پسرش کش.ته شده بود.....( بچه ها  چون  واقعا ناراحت کننده بود شرایط شوهر نسترن  و  به طرز ناجوانمردانه ایی کش.ته شده بود  من نتونستم که  بیشتر توضیح بدم که چه جوری بوده  و  اون بنده خدا که به رحمت رفته رو تو چه شرایطی دیدن ببخشید ، دوست داشتید  براش  یه فاتحه بخونید دستش از دنیا کوتاه هست ) پ.لیس پیگیر نسترن بود اما  انگار  آب شده بود رفته بود توی زمین و هیچ کس نمیتونست پیداش کنه  و  نمیتونستیم اصلا این ور هست  یا رفته اون ور آب  بنده خدا مادرشوهرش اومد پیش من و گفت :  پسرم  به شما خیلی اعتماد داشت و میدونستم همه چیز رو گفته بود بهتون  توروخدا اگه از اون بی وجدان خبری شد  به ما  بگید تو خودت مادری می‌دونی من چی میگم..... ازش قول گرفتم که بهش بگم و مطمین کردمش.
به چه مشغول کنم دیده و دل را که مدام دل تو را می طلبد، دیده تو را می جوید . . . ❤️👀🌱. ꧁🦚 @az_tanhaiy 🦚꧂
مرد ثروتمندی مرد و ثروتی کلان را برای تنها فرزند پسرش به ارث گذاشت. پسرک جوان که ظرفيت اين همه ثروت را يکجا نداشت ، مست و مغرور شروع به ولخرجی و دست و دل بازی نمود. روزی پسر از مقابل شيوانا رد می شد. شيوانا را ديد که به همراه يکی از شاگردانش به مرد فقيری در تعمير و مرمت خانه اش کمک کند. مغرورانه و از سر تکبر نگاهی به شيوانا انداخت و گفت: " استاد! می بينيد که برای خوشبخت شدن و به همه چيز رسيدن راه های ساده تری هم وجود دارد! به شما قول می دهم که تا چند سال ديگر تمام اين سرزمين را با شانس و اقبال خوشی که دارم تصاحب کنم!" شيوانا به خورشيد نگاه کرد و سپس به سايه پسر اشاره ای کرد و گفت: " من جای تو بودم به سايه دل نمی بستم!" پسر پوزخندی زد و از شيوانا دور شد. شاگرد شيوانا پرسيد : " حکايت سايه چيست؟" شيوانا گفت:" در هنگام طلوع خورشيد، روباهي از لانه اش بيرون آمد و با حالتي پرتکبر به سايه بزرگ و بندی که خورشيد صبحگاهی برايش درست کرده بود نگاه آرد و با غرور فرياد زد که: " امروز شتري خواهم خورد! " سپس به راه خود ادامه داد و تا ظهر به دنبال شتر گشت. اما چيزی نصيبش نشد. آنگاه دوباره به سايه اش نگريست و گفت: " آه انگار! يك موش براي من کافی است!" زندگی هم گاهی همين بلا را برسر انسان می آورد. وقتی چند صباحی بخت و اقبال پشت سرهم به انسان روی می آورد ، شخص گمان می کند که هميشه سايه اش بزرگ و اقبالش بلند است. اما وقتی چرخ روزگار به شکلی ديگر خود را نشان می دهد ، آن موقع است که فرد قد و قواره واقعی خودش را می فهمد. من اگر جای اين پسرک خام و نپخته بودم اصلا به سايه دل نمی بستم.‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ❤️ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ دختر زیبایی که همسر یه معلول میشه....
الهه عشق
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ❤️ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ دختر زیبایی که همسر یه معلول میشه....
متین خیلی افسرده شده بود هرچی باش حرف میزد فایده نداشت ناخناشو میخورد تو فکر بود نگرانش شدم به مادرش گفتم بردش پیش دکترش گفت دیگه دارو های قبلیشو مصرف نکنه یه سری داروی جدید داد دارو ها رو مصرف کرد یکم بهتر شد بابام گفت برا جمعه بیاید باغ هم ناهارو تو باغ میخوریم هم متین سر حال تر میشه صبح جمعه بابای متین مارو برد دمه خونه پیاده کرد و خودش رفت همه ی وسایل اماده بود شوهر خواهرامم اومده بودند وسایل و گذاشتیم بالای وانت  بابام  گفت سوار شین تا بریم همه رفتن بالای وانت تا من خواستم سوار شم دیدم یه نفر از پشت کله مو گرفت و از ماشین کشیدم پایین سرمو چرخوندم ببینم کیه دیدم متین بهم حمله کرد بهم و شروع کرد بزنتم همون لحظه همه از وانت اومدند پایین که متین و بگیرند بالاخره منو از دست متین نجات دادند که سمیه حمله کرد به متین و شروع کرد بزنتش شروع کردم جیغ بزنم که سمیه ولش کن میگفت گوه خورده دست به روت بلند کرده کثافت حالیش نمیشه نباید زن حامله رو بزنه بابام سمیه رو گرفت عین خروس جنگیا شده بود عصبانی تر از این حرفا بود از دهن متین خون میومد از جاش بلند شد دست منو گرفت وگفت بریم  راه افتادم حالم خوب نبود کمرم درد میکرد   نمیدونستم میخواد کجاببرتم میگفت اینا هیچی نمیفهمند مگه ما گوساله اییم که بخوایم پشت وانت بشینیم اینا به ما توهین کردند تازه فهمیدم به متین برخورده که بهش گفتند سوار وانت بشو گفتم خب متین من از بچگی سوار وانت شدم چرا باید بهم بر بخوره خب اگه با وانت نریم با چی بریم باغ باید برامون اژانس میگرفتند باشه متین جون بیا برگردیم میگم زنگ بزنند اژانس زد زیرگریه نمیخواستم بزنمت ثریا خانوم منم گریه م گرفت گفتم میدونم عزیزم دستشو گرفتم و برش گردوندم
هدایت شده از تبلیغات هنر در عاشقی الهه دل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🪴هرسال دم عید یه مشت گندم و عدس سبز میکردم😅 تا شبِ عید یا میگندید یا کچل میشد🤦‍♀️ امســــال قراره سبزه عیدمـــو اینجوری👆🏻 بکارم هم شیکــــ میشه هم تا یه سال دووم میاره 😳😌 یه مامانِ هُنرمند که کلی آموزش و برا شبــِ عید داره😍👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3782344737Caf0346bacd از برنامــه شبــ عیـــد جا نمونـــــی 😌👆🏻
اوست....‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️