#رویا
نه برای گرسنگی و نون خالی خوردن اون مدت خودم بلکه بخاطر گرسنگی پریسا ناخودآگاه اشکام جاری شد جلو رفتم و گفتم: واقعا تو مادر مایی!!؟ میدونی چند روزه پریسا غذای درست و حسابی نخورده چرا بهمون گرسنگی میدی میخوای به چی برسی چرا اینقد ظلم میکنی منو این پریسای پدر مرده به کی میتونیم امید داشته باشیم به غیر از تویی که اسم مادر روت گذاشتند مادرم هیچی نتونست بگه رفتم تو اتاقم و شروع کردم گریه کردن تا وقتی پریسا اومد داشتم گریه میکردم با دیدن من گفت: چی شده رویا ننه کتکت زده اومدم جواب بدم که مادرم در اتاق رو باز کرد و گفت هر چی میخواین کوفت کنید باید خودتون بپزید من کلفت کسی نیستم و رفت؛ پریسا با خوشحالی گفت:وای رویا ننه میگه غذا درست کنید بلند شدمو رفتم تو آشپزخونه و برای خودم و پریسا ماکارونی پختم اون ماکارونی بعد از اون همه گرسنگی کشیدن انگار خوشمزه ترین غذایی بود که تو عمرم میخوردم میدونستم موضوع به همین جا ختم نمیشه و حتما مادرم حتما خواب تازه ای برامون میبینه بعد از ناهار بود که در خونمون رو زدند پریسا دوید تا در رو باز کنه منم تا تو ایوان رفتم پریسا در رو باز کرد اول الهه وارد شد و پرسید ننه کجاست گفتم داخل برگشت سمت در و گفت:عمو بفرمایید
عمو عباس اومد داخل منو پریسا خوشحال جلو رفتیم و؛...
سلام کردیم؛ عمو بعد از سلام و احوال پرسی نگاهی دقیقی به چهره ی منو پریسا انداخت و گفت:چرا تلفنتون رو جواب نمیدید، مادرم از تو ایوان گفت:تلفنمون خراب؛ عمو نگاهی به گذرا به مادرم انداخت و بعد رو به ما گفت:خوبید عموجون نگاهی گذرا به پریسا انداختم لبخند تلخی رو لبم نشست دلم میخواست هر چی شده بود رو بگم اما سرمو تکون دادمو گفتم خوبیم اما معلوم بود عمو حرفمون رو باور نکرده رفتیم داخل وقتی نشستیم عمو گفت:چندبار زنگ زدم جواب ندادید زنگ زدم گاراژ با رضا حرف زدم نمیدونستم تلفنتون خراب مادرم گفت: از مخابرات قطع گفتند درست نمیشه؛ عمو سرشو تکون داد گوشیشو از جیبش در آورد و شماره گرفت گوشی تلفن از تو اتاق مادرم شروع کرد زنگ خوردن عمو با لحن خاصی گفت: انگار تلفنتون درست شد سودابه خانوم الهه سرشو به حالت تاسف تکون داد مادرم که تا دید عمو فهمیده دیگه حرفی نزد؛
از جا بلند شدمو رفتیم تو آشپزخونه تا چایی بیارم پریسا پشت سرم اومد و گفت: چرا به عمو نگفتی ننه چه کارایی میکنه؛ همینطور که چایی میریختم آروم گفتم: ببین پریسا عمو اگه این چیزا رو بفهمه هر جور شده ما رو با خودش میبره؛
خونه ی عمو عباس و عمو محمود اگه بهشتم باشه بازم خونه ی اوناست هر چی هم که دوستمون داشته باشند و خرجمون کنند بازم میشیم صدقه بگیریشون ما خودمون خونه زندگی داریم سختی رو تحمل کنیم بهتر اینکه تا آخر عمرمون سرمون زیر باشه
پریسا فکری کرد و گفت: باشه رویا منم چیزی به عمو نمیگم،،،
سینی چایی رو برداشتم و از آشپزخونه اومدیم بیرون؛عمو چاییش رو خورد و یه کم نشست و بلند شد و گفت: باید برگرده همدان ؛ تو حیاط عمو نگاهی به من انداخت و گفت:رویا هر چی هم که زبونتون بگه همه چی خوبه اما رنگ رو روتون چیز دیگه میگه اگه الانم برای بردنتون اصرار نمیکنم برای درس و مدرسه اتون اما سال دیگه میبرمتون همونجا هم ثبت نامتون میکنم ، گفتم:عمو من میدونم شما چقد خوبید و چقد به فکر مایید ازتون هم ممنونم
اما سختی ها میگذره اجازه بدید ما تو خونه ی خودمون بمونیم ، عمو فکری کرد نفس عمیقی کشید سری تکون داد تا دم در رفت و دست کرد تو جیب کتش و یه مقدار پول رو گذاشت کف دست من هر کاری کردم که قبول نکنم نشد ، و عمو گفت: عیدی رو که رد نمیکنند نمیدونستم چی بخرم گفتم پولشو بهتون بدم
بعدم گفت:برای عید هم میاد دنبالمون و ما رو میبره همدان، بعدم از تو ماشینش یه مشمای بزرگ که توش پسته و بادوم و گردو بود در آورد و گفت:محصول باغه با پریسا بخورید بعدم خداحافظی کرد و رفت...
وقتی عمو رفت الهه گفت: جوری که تو به عمو گفتی...
الهه گفت: جوری که تو به عمو گفتی همه چی خوبه ننه هم باورش شد ؛ آهی کشیدمو گفتم:سختی بکشیم بهتر از اینکه عزت نفسمون از بین بره
الهه تو فکر رفت و زیر لب تکرار کرد عزت نفس...
گفتم: تو به عمو زنگ زدی که بیاد گفت: نه چند روز پیش خودش زنگ زد و گفت: تلفن جواب نمیدید
همون موقع گفت: پنجشنبه میاد سر بزنه الانم اتفاقی دم کوچه همو دیدیم،،،
وقتی اومدیم داخل اتاق ،مادرم تو آشپرخونه بود تا دم در آشپزخونه رفتمو گفتم:دیدی منو پریسا هیچکدوم به عمو چیزی نگفتیم این نه بخاطر اینکه حفظ احترام تو رو کرده باشیم فقط بخاطر حفظ آبروی خودمون بوده؛ از این به بعدم حق نداری باهامون بدرفتاری کنی.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما از کسی ناراحت نمیشیم !
ما از خودمون بابت
اعتمادها، احترامها...
و دوست داشتنهای اشتباهی
ناراحت میشیم ...!
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای دردم از تو درمان چون شد به عشق بازان
نازی نمی فروشی دردی نمی فرستی
هر یک به زخمه خود چاه تو می نوازد
بلبل به نغمه خوانی مطرب به چیره دستی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
12.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زندگی آتشگهی دیرنده پابرجاست /
گر بیفروزیش رقص شعلهاش در هر کران پیداست /
ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست
اجرا | حدیث شیرین زاده
شعر | سیاوش کسرایی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر انسانی،
فقط یکبار،
برای رسیدن به کسی که دوستش دارد، دیر می کند!
و پس از آن
برای رسیدن به دیگران هیچ عجله ای ندارد.
به این می گویند "سَرخوردگی روح"!
🔸پائولو کوئیلو
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه قانونی هست که میگه:
گاهی هر چقدر برای چیزی بیشتر پافشاری کنید
و بیشتر سمتش برید و درگیریش بشید
اون بیشتر ازتون دور میشه؛ پس رها کن
بره شاید رسیدن در رها کردن باشه
به قول جملهای تو کتاب کیمیاگر که نوشته بود:
آنچه قسمتِ توست از کنارت نخواهد گذشت💚🦋🌱
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من آن صبحم که ناگاهان چو آتش در شب افتادم
بیا ای چشمِ روشن بین که خورشیدی عجب زادم
ز هر چاکِ گریبانم چراغی تازه می تابد
که در پیراهنِ خود آذرخش آسا درافتادم
چو از هر ذره ی من آفتابی نو به چرخ آمد
چه باک از آتشِ دوران که خواهد داد بر بادم...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی کسی رو از خوب بودن خسته کردی
دیگه حق نداری کم محلیاشو پای
بد بودنش بذاری ...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش همینی بشه که صائب تبریزی میگه:
«آرامش است؛ عاقبت اضطراب ها..»
بالاخره خوب شه، قشنگ بشه، برسیم، ببینیم، بخندیم...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
يه جايي خوندم نوشته بود:
قدرت ذهن انسان بسیار فراتر از حد تصور شماست، به گونهای که محال است کسی چیزی را واقعاً با تمام وجود خود بخواهد و به آن دست پیدا نکند. به این علت که زمانی که شما از ته قلب دوست دارید به چیزی برسید، کائنات این انرژی را از شما دریافت می کنند. ذهن شما دارای انرژی هایی است که با کائنات و جهان هستی ارتباط مستقیم دارد. در اصل هر آنچه که از ذهن شما تراوش میکند در جهان بیرون به حقیقت خواهد پیوست….
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم
امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
6.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من از این دنیا چی می خوام.....
یه جعبه مداد رنگی.....
بکشم رو تن دنیا.....
رنگ خوبی و قشنگی...🍃❤️
لحظه ها خیلی زود میگذرن،خیلی زود....
چه خوبه که قدر لحظه های با هم بودن رو بدونیم...
شاید دیگه تکرار نشن...🍃☕️
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸