فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزگار خوبی نیست ...
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنها کسی که نگرانته...
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
سرمو بالا آوردم و مستقیم بهش نگاه کردم.میخواستم حرفی بزنم اما جلوی خودمو گرفتم.خانم بزرگ حرفی نزده بود که بخوام شلوغش کنم.باید منتظر فرصت بهتری میموندم تا ببینم میخواد چیکار کنه و اگر تصمیمی گرفته باشه که به من و بجه مربوط بشه اونموقع از حق خودم دفاع کنم.هرچند دورادور یه چیزایی شنیده بودم اما خانم بزرگ مستقیم و واضح به من حرفی نزد که بتونم کاری بکنم.پوست لبمو کـندم و اروم زیرلـب گفتم:آروم باش دیبا،الان وقتش نیست.عزیز که حالمو فهمید زیرگوشم گفت:میخوای برات آب بریزم؟سری تکون دادم و لیوان ابو از دست عزیز گرفتم ویه نفس سرکشیدم تا شاید کمی اروم بشم.بعداز شام سفره جمع شد و منتظر چای بعداز شام بودیم.عادت اعضای عمارت بود که بعداز شام چای میخوردن.جمشید هم همیشه میگفت:چای بعداز شام خیلی میچسبه.با کوچیکترین چیزها یاد جمشید میفتادم و عذاب میکشیدم.هرلحظه ی زندگیم با یادآوری خاطرات تلخ میشد عزیزه با سینی پراز استکان های چای وارد شد و به همه چای تعارف میکرد اول ازهمه سینی رو جلوی جمال نگهداشت.لحظه ای حس کردم قلبم از تپیدن ایستاد یاد روزی افتادم که جمشید استکان چای رو برای من از توی سینی برداشت.قطره
#دلداده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دار.وین تو نظریه فـ.ـرگشت میگه:
باهـ.ـوشها دوام نیاوردند
سخـ.ـت کوشها هم دوام نیاوردند
پس چه کسانی دو.ام آوردند و ماندند؟ «انعطافپذیرها»
و تو این عبارت دو کلمهای تکه دوم مهمتره؛ «پذیرش»
یعنی بپذیریم دنیای ما پر از رنـ.ـج و سخـ.ـتیهای متفاوته و ما باید باهاش کنار بیایم و دو.ام بیاریم.
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
یه دیالوگ خیلی حقی رو شنیدم داشت به پسرش وقتی خیلی ناراحت بود میگفت:
"بعضی اتفاقا دلت رو میشکنن اما چشمات رو باز میکنن، اینارو بُرد حساب کن!"🌱
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در عشق هیچ آرامشی وجود ندارد!
هرکَس که عشق را
برای آرامش میخواهد
اشتباه کرده است.
حتی لحظهای از عشق
برای عاشق آرامِ جان نمیآورد
که عشق سراسر هیجان شور و دلشوره است؛ حُزنی عمیق
و شوقی غریب ....
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
بیدار میشم
به توفکرمیکنم
با دوستام میرم بیرون
به توفکرمیکنم
وقتی با خانوادم
به توفکرمیکنم
وقتی موزیک گوش میدم
به توفکرمیکنم
به ماه نگاه میکنم
به توفکر میکنم
قهوه میخورم
به توفکرمیکنم
میخوام بخوابم
به توفکرمیکنم
تو شدی همه ی زندگیم :)
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببین! دنیا همه رو زمین میزنه!
اونی سرش بالاست، که کلک تو کارش نباشه ؛)
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
اشکی که از گوشه ی چشمم چکید رو با گوشه روسریم پاک کردم و به گلِ قالی چشم دوختم.عزیزه سینی رو جلوی همه گرفت و بعد جلوی من نگه داشت.تشکر کردم و چای رو برداشتم.حالم اصلا خوب نبود.دلم میخواست هرچه زودتر اون دورهمی تموم بشه.خانم بزرگ چای رو ریخت توی نلعبکی و فوت کرد زیرچشمی به جمع نگاهی کرد و زیرلـب چیزی گفت.معلوم بود میخواد حرفی بزنه اما منتظر فرصت مناسبه.جمع در سکوت بود و همه مشغول خوردن چای بودن و بچه ها مشغول بازی.خانم بزرگ سرفه ای کرد و سرشو بالا گرفت.سینه اش رو سپر کرد و گفت:به عنوان بانوی ارشد این عمارت،اداره ی امور زنان و خدمتکاران این عمارت دست منه به سمت من برگشت و ادامه داد:و همچنین تصمیم گیری برای عروس های عمارت.آب دهنمو قورت دادم و بهش چشم دوختم ادامه داد:نزدیک چهل روزه که فرزند ارشد من که ارباب این عمارت بوده مُرده.همه میدونین که بعداز مرگ ارباب ها،زنان اون ها دیگه جایی توی عمارت ندارن،مگراینکه بانوی ارشد باشن.رو به عمه کرد و با کنایه گفت:یا اینکه با پادرمیونی اربابها بتونن توی عمارت جا خشک کنن.عمه سرشو پایین انداخت و صورتش سرخ شدمن هم حال خوبی نداشتم و این قانون عمارت شامل حال منم میشد.خانم بزرگ که رویِ صحبتش با من بود از جاش بلند شد واومد سمت من.سرمو بلند کردم و باهاش چشم تو چشم شدم.تو چشمام خیره شد و
#دلداده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•••شماهم موافقین آیا؟•••
قشنگ ترین متنی که امروز خوندم این بود
سکوت؛...
انتهای محبت به کسی است که از او خشمی داریم
اما توان از دست دادنش را نداریم:)!
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شادمان باش ولی حالِ مرا هیچ مپرس
آنچه غم بر سرم آورد نمیدانی چیست…
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه توأم مثل منی سلام 🤝🥲🫂
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
Gole Bi Naghs - Sohrab Pakzad.mp3
6.8M
همین که
نگاهت، چشمانت، دلت
سرا پا گوش است
برای حرف دلم
می شود از جان بیشتر
دوستت داشت
❤️🔥❤️🔥
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا محکم تر میزنه...
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به سن نیست...
به تجربهها و نرسیدنهاییِ که
تو اوج جوونی عاقل و یا پیرت میکنه ...
پیر شدیم!
وسط روزایی که
جوونی حقمون بود ....
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
گفت:بعداز پسرم جمشید،فقط وجودِ وارثشه که میتونه به من آرامش بده.صداشو کمی بلندتر کرد و گفت:حالا که دیبا حاملست و وارث جمشیدم رو توی شـکمش داره میتونه فعلا توی عمارت بمونه،اما بعداز به دنیااومدن بچه باید عمارت رو ترک کنه.نفسم به شماره افتاده بود و بدون اینکه پلک بزنم به خانم بزرگ چشم دوخته بودم.همه به هم نگاه کردن.کسی نمیتونست حرفی بزنه این تصمیم خانم بزرگ بود.جمال کاملا برعکس جمشید بود.از خودش اختیاری نداشت و روی حرف خانم بزرگ حرف نمیزد دربرابر ابهتی که جمشید داشت جمال هیچ بود و همین باعث شده همه نگران اربابی جمال باشن.خانم بزرگ بدون اجازه ی جمشید تصمیمی نمیگرفت و حرفی نمیزد اما حالا درظاهر جمال ارباب بود اما عهده دار همه چیز خانم بزرگ بود.دستامو مشت کرده بودم و به خانم بزرگ زل زده بودم.میدونستم قراره همچین تصمیمی بگیره و خودمو برای مقابله آماده کرده بودم اما باتمام وجود ناتوان شده بودم.تمام قدرتمو توی پاهام جمع کردم و ایستادم.جلوی خانم بزرگ ایستادم و با جدیت گفتم:اگر قرار بر رفتنه چرا بعداز بدنیا اومدن بچه؟همین حالا از اینجا میرم.منتظر جواب نموندم و بدون معطلی برگشتم سمت در تا برم بیرون که خانم بزرگ مچ دستمو گرفت و کشیدبااین حرکت همه از جاشون بلند شدن و به ما چشم دوختن.نگرانی توی نگاه همه به خصوص جمال کاملا مشخص بود خانم بزرگ همونطور که مچ دستمو گرفته بود گفت:کجا؟گفتم تو باید بری،در حال حاضر نوه ی من توی شـکم توئه و تا قبل از به دنیا اومدنش اجازه ی ترک عمارت رو نداری.تا چند هفته ی دیگه که بچه به دنیااومد
#دلداده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم لاله ی عاشق...
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلتنگی چیز عجیبی نیست
دلتنگی یک بیقراری دائمی ست
در خیال و رویایی خیس
دلتنگی انتظاریست تلخ
در پس یک دلدادگی شیرین
دلتنگی ...
جای خالی عشق ست در قلب
که با هیچ کس و هیچ چیز پر نمی شود
دلتنگی لمس باران ست
از پشت پنجره ی احساس
دلتنگی جای خالی توست
روی نیمکت پارک
که تنها با هجومی از خاطرات
و خیره ماندن به
نقطه ایی نامعلوم پر می شود...!!!
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حالا كه ...
دستم از دست هايت كوتاه است
آغوشم از آغوشت دور
مراقب بى قرارى هايت باش ....
مبادا بى مَن كسى آرام جانَت شود..!
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
تو بهترین اتفاق زندگی منی ، بهترین عشق و بهترین رفیقمی(:
جای همه نداشته های دنیارو واسم پر کردی کنارت آرومم و آرامش رو بهم دادی..
قشنگ ترین و با ارزش ترین سرمایه منی ، نیمه پیدای منی..
خوشحالم که دارمت و مال من شدی هیچی قشنگ تر از داشتنت نیست ماه من.
بیشتر از هر کسی تو دنیا دوست دارم و عاشقتم تو تعریف نشدنی ترین حس منی♥🫂✨
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
میتونی خودت بری.با شنیدن این حرفها دنیا برام تیره و تار شد سرم گیج میرفت و تعادلم داشت به هم میخورد اما سعی کردم محــکم باشم تا کسی متوجه حالم نشه هیچکس جرئت ایستادن در مقابل خانم بزرگ رو نداشت اما من بعداز،از دست دادن جمشید و همه ی زندگیم باید برای نگه داشتن بقیش میجنگیدم.پوزخندی زدم و گفتم:من با بچه ام از اینجا میرم.این بچه ی من و جمشیده.نه جمشیدِ از دست رفته ی شماخانم بزرگ که توقع همچین حرف و برخوردی رو از من نداشت جاخورد و متعجب نگاهم کرد به بقیه نگاه کرد و خنده ی تمسخر آمیزی کرد.
#دلداده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دنیامی تو مثل نفس میمونی🤗
گرشا رضایی💜
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به سامانم نمی پرسی، نمیدانم چه سر داری
به درمانم نمی کوشی، نمیدانی مگر دردم؟
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سیگار داری؟!
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
به طبقه ی پایین رفتم، روی ایوان پایین، زیر جایی که بتول و خانم بزرگ وایساده بودن گوش هامو تیز کردم که بتول میگفت مگه نشنیدی خانم جان، از قدیم میگن از آن نترس که های و هوی دارد از آن بترس که سر به توی دارد...پس چی تی جانا قربان ...با همین یه وجب قدش قاپ ارباب رو دزدیده.
خانم بزرگ که معلوم بود حسابی توی فکر فرو رفته پرسید اگه دلش با اربابه پس چرا بار و بندیل بسته بره؟
بتول گفت چه ساده ای خانم جان این داره با پا پس میکشه با دست پیش...این فیلمشه قربان تو بشم من...به نفعشه فکر کلفت جدید باشید بی معطلی میشه خانم خانه.
خانم بزرگ با توپی پر با هیکل سنگینش قدم های پر سر و صدایی روی ایوان برمیداشت و بلند بلند هی دختر بیا بیرون ببینم...با تو ام غربتی،راه انداخت.
با دلهره دوان دوان به طرف حیاط دویدم درست جایی که روبروی خانم بزرگ بود ایستادم و گفتم بله خانم چه شده؟
_تازه می پرسی چه شده؟فکر کردی خبر ندارم رخت و لباست رو نو می کنی برای چه؟!کور خواندی مگه اینکه از رو جنازه ی من رد بشی.
کبری خانم نفس زنان به کنار خانم بزرگ رسید و در حالی که بازوهای خانم بزرگ رو گرفته بود گفت چه شده خانم بزرگ؟
بتول با چشم غره و نیش خند طوری که انگار زهرش را ریخته باشه دست به کمر مانده بود و خانم بزرگ در جواب گفت دیگه چه می خواستی بشه روزی صدبار میگم به فکر وارث باش برای اینه که یه همچین روزیو میدیدم که
سلام نویسنده کانال هستم برای خطراحتمالی فیلتر ایتا کانال زاپاس زدیم حتماعضوشین مشکلی پیش اومداونجاادامه بدیم
https://eitaa.com/joinchat/1481638867Cb4d1fa9ca6
#رضا
یه کلفت دندون تیز کنه برای مال و املاک این خانه و بخواد قاپ شوهرتو بدزده
کبری خانم با تعجب به من نگاه می کرد که با صورت خیس اشک گفتم دروغه خانم دروغه این وصله ها به من نمیچسبه من به یه لقمه نان بی منت رضاترم تا یه قصر با ذلت،اینا بهتانه....
کبری خانم بی حرف به طرف دیگه ی ایوان رفت و من هم رو به رضا گفتم برو مرغمان را بگیر باید بریم.
به اتاق برگشتم و بقچه مان را بستم و قلم دوات و کتاب رضا را هم برداشتم.
بتول همچنان در گوش خانم بزرگ ویز ویز می کرد و خانم بزرگ هم غر غر .
دخترها از رفتنمان زیر بال و پر مادرشان گریه می کردند و رضا هم توی حیاط به دنبال مرغمان می دوید.
شمس الله خان و حیدر سراسیمه توی حیاط رسیدن و شمس الله خان با هیبت اربابیش گفت این چه بساطیه راه انداختین صداتان هفت تا خانه آنورتر میره.
بتول از جا پرید و گفت این دختر خرابه شمس الله خان خودم با چشمم دیدم...بزارید بره تا عقوبتش دامن تک تکمان را نگرفته.
شمس الله خان رو بهم گفت:گفتم مش رمضان معرفیت کرده قابل اعتمادی.بتول چه میگه؟
سلام نویسنده کانال هستم برای خطراحتمالی فیلتر ایتا کانال زاپاس زدیم حتماعضوشین مشکلی پیش اومداونجاادامه بدیم
https://eitaa.com/joinchat/1481638867Cb4d1fa9ca6
حتما عضو شین 😭😭
#رضا
💎 تقویم نجومی 💎
✴️ شنبه 👈 5 آبان/ عقرب 1403
👈22 ربیع الثانی 1446👈26 اکتبر 2024
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🏴وفات جناب موسی مبرقع فرزند امام جواد علیه السلام و جد سادات برقعی در شهر قم " 296 هجری .قمری".
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️ امروز برای همه امور خوب و شایسته است خصوصا برای امور زیر:
✅خرید و فروش.
✅داد و ستد و تجارت.
✅شکار و صید ماهی.
✅رفتن پی خواسته های مهم.
✅و دیدار روسا و مسولین خوب است.
🚘مسافرت: مسافرت خوب و بی خطر و سلامتی در پی دارد.
👶زایمان خوب و نوزاد خوشبخت و محبوب بین مردم خواهد بود.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج اسد و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️عهد و پیمان بستن با رقیب.
✳️خرید احشام.
✳️فصد و خون دادن.
✳️آغاز درمان و معالجه.
✳️کندن چاه و جوی.
✳️و جابجایی و نقل و انتقال نیک است.
🟣امور کتابت ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب است.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث فقر و بی پولی می شود.
💉💉 حجامت:
فصد زالو انداختن خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری، باعث قوت دل است.
💑حکم مباشرت امشب شب یکشنبه: مباشرت نهی یا استحبابی ندارد.
😴😴 تعبیر خواب:
خواب و رویایی که امشب. (شبِ یکشنبه) دیده شود تعبیرش در ایه ی 23 سوره مبارکه "مومنون" است.
و لقد ارسلنا نوحا الی قومه فقال یا قوم...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده را خیر و خوبی از جانب بزرگی برسد که او باور نکند و یا نصحیتی به کسی کند و او باور نکند. و از این قبیل امور قیاس شود.
💅 ناخن گرفتن.
شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد.
👚👕دوخت و دوز.
شنبه برای بریدن و دوختن،#لباس_نو روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمی شود)
🙏🏻 استخاره:
وقت #استخاره در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر.
📿 ذکر روز شنبه ،یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه #یاغنی که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد.
💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_رسول_اکرم_(صلّىاللهعليهوآله). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
🌸زندگیتون مهدوی
الّلهُــــمَّ_عَجِّـــــلْ_لِوَلِیِّکَـــــ_الْفَــــــرَجْ