eitaa logo
الهه عشق
41.8هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
7.1هزار ویدیو
2 فایل
«وأنت في طريقك للبحث عن حياة، لا تنسى أن تعيش.» در راه یافتنِ زندگی، زندگی را فراموش نکن.🤍🍃 بهم‌ پیام بده رفیق🥰💕 @Rogaiee جهت رزرو تبلیغات 👇👇👌 https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
میدونستم دلتنگِ جمشید،همه ی ما دلتنگ جمشید بودیم اما اون میخواست جای خالی جمشید رو با پسرِ جمشید برای خودش پرکنه.پسرِ من بچه ای که جگرگوشه ام بود بچه شروع کرد به گریه و شیر میخواست خانم بزرگ هرکار میکرد تاآروم بشه نمیشد.قابله نزدیک خانم بزرگ شد و گفت:خانم جسارتا بچه گرسنه س شیر میخواد خانم بزرگ انگار نمیخواست قبول کنه که فقط منم که میتونم اون بچه رو آروم کنم.باحرص زیرلـب گفت:مادرش که تاهمیشه اینجا نیست‌ باید خودم بتونم آرومش کنم و ازهمین اول به من عادت کنه و توی بغـل من ساکت بشه.بااین حرف سکوت سنگینی اتاقو گرفت و فقط صدای گریه بچه بود که توی اتاق شنیده میشدخانم بزرگ هرچی تلاش کرد نتونست بچه رو آروم کنه.منم اونقدر بی حال بودم که نایِ گرفتن بچه از خانم بزرگونداشتم.کسی هم جرئت نداشت چیزی بگه.بلاخره قابله زبون باز کرد و گفت:خانم بچه از بین رفت اینقدر گریه کرد بزارینش بغـل مادرش تا شیر بخوره و آروم بشه.این بچه تازه چشم به دنیا باز کرده و فقط بــوی مادرشو میشناسه.خانم بزرگ که معلوم بود از حرف قابله خوشش نیومد خودشو کمی کج کرد و بچه رو گرفت سمت عزیزه و گفت:بگیرش عزیزه فوری بچه رو از دست خانم بزرگ گرفت و گذاشت توی بغـل من.هنوز خوب بلد نبودم که بچه رو شیر بـدم و عزیز کمکم میکرد https://eitaa.com/joinchat/1481638867Cb4d1fa9ca6 یادتون نره خب😭☹️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨رعایت پنج نکته طلایی برای یک که رنگ. وبوی بده... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌ ‌🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
"چرا همسرم شاد نیست؟!" 🔹 در زندگی مشترک، ایجاد رابطه‌ای که همیشه پُر از عشق و شور و سازگاری باشد، کار راحتی نیست. اما راههایی وجود دارد که می‌توانید به همسرتان کمک کنید تا جایی که ممکن است شاد و راضی باشد. 🔸 بعضی از خانم‌ها ترجیح می‌دهند احساسات‌ خود را پیش خودشان نگه دارند و بروز ندهند چون این طور به نظر می‌رسد که برای همسرشان چندان مهم نیست. اما این واقعیت ندارد! اگر رفتارهای همسرتان شما را شاد و راضی می‌کند، پس باید این احساس را بروز دهید و در این مورد با همسرتان حرف بزنید. ‌ ‌🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
تا بچه بتونه شیر بخوره.حالِ خوبی نداشتم و بدنم ضعف داشت.رنگم پریده بود و لـبام به سفیدی میزدعزیزه گفت:دیبا خانم رنگ به رو نداری،میرم براتون کاچی درست کنم برای زن تازه فارغ شده خیلی خوبه.چندبار که بخوری سریع سرپا میشی.به نشونه تشکر سری تکون دادم و به عزیزه لبخندی زدم با رفتن عزیزه،خانم بزرگ مقداری پول که دورش پارچه ای پیچیده شده بود رو گذاشت توی دست قابله و گفت:دستت حق باشه .نوه ام مثل پدرش مردِ بزرگی بشه.قابله تشکر کرد و اتاقو ترک کرد.عمه دستی به سر بچه که در حال شیر خوردن بود کشید وگفت:اسمی براش انتخاب نکـردی؟خانم بزرگ باشنیدن این حرف پرید توی حرف عمه و گفت:اسم بچه روجمال خان باید انتخاب کنه.تا جمشیدم زنده بود اسم بچه های تازه متولد شده رو اون میذاشت،حالا که جمال ارباب این عمارته،اسم بچه هایی که توی این عمارت بدنیا میانو اون باید بزاره من و عمه به هم نگاه کردیم و چیزی نگفتیم.میدونستم خانم بزرگ با به دنیا اومدن بچه داره نقشه رفتن من از عمارتو میـکـشه وحالا که پسرم توی بغـلم بود لحظه ای نمیتونستم دوریشو تحمل کنم.کاش ورق برگرده و خانم بزرگ پشیمون بشه از نقشه ای که برای من و زندگیم کشیده.هوا روشن شده بود و آفتاب وسط آسمون بود.لباس کثیفمو به کمک عزیز عوض کردم و ظاهرمو کمی مرتب کردم.میدونستم با به دنیااومدن بچه همه برای دیدن و تبریک میان.باید کمی به خودم میرسیدم تااز اون حالت نزار دربیام.نگاهی به پسرم کردم و خیلی معصوم چشماشوبسته بود و خواب بود.خداروشکر
https://eitaa.com/joinchat/1481638867Cb4d1fa9ca6 یادتون نره خب😭☹️حتما عضو شی
🔻📸شکار لحظه‌ای که یک زرافه در قاب یک زرافه دیگر در حال عکاسی قرار گرفت...😅😍 ‌ ‌🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
13.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حضور واقعی در ◽ماجرای پیرمرد باربر در مسیر مشهد 🎙️حجت الاسلام ‌ ‌🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
بعضی وقت ها آدمی پیدا می شود که می خواهد چیز ناشناخته ای را به مردم بشناساند و همیشه هم مردم به می خندند و حتی گاهی هم اتفاق می افتد که او را به زندان می اندازند و سرانجام پس از آن فرد است که مردم متوجه می شوند حق با او بوده. آن وقت مجسمه اش را می سازند و این همان کسی است که به او می گویند؛ . 📖کتاب : تیستوی سبزانگشتی موریس‌ دئورون ‌ ‌🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
14.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍پیشگوی ایرانی که شهادت رئیسی و سید نصرالله را هم پیش بینی کرده بود ، از وقایع چند سال آینده میگوید. 🔹این پیش بینی نه تأیید می‌شود و نه رد می‌شود ولی این پیش بینی در خصوص انتقال قدرت از غرب به شرق و نابودی اسرائیل و نزديک شدن ایران عزیز به سمت قله بسیار نزدیک است. 🔹فقط به خاطر جالب بودن نظریاتش گذاشتم تایید یا رد نمی شود. ‌ ‌🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
✅ نشان قبولی عمل بهترین راه برای تشخیص قبولی عمل، مراجعه انسان به درونِ خویشتن است. الآن همه ما به خوبی می‌ توانیم بفهمیم این نمازی كه صبح خواندیم قبول شد یا نه، چون قرآن درباره اثر نماز فرمود: ﴿إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ﴾. اگر انسان در این مدت بین صبح تا ظهر به چند امر امتحان شد و سرافراز از این امتحان ها برآمد، خدا را شاكر باشد كه آن نماز قبول شد و اگر _ خدای ناكرده _ در بین این دو نماز، تن به آلودگی داد، مطمئن باشد كه این نماز قبول نشد. قبول_كلامی نیست؛ گرچه صحیح_فقهی است یعنی اعاده و قضا ندارد؛ اما آن اثر كلامی را كه ﴿تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ﴾ باشد ندارد. انسان به خوبی می ‌تواند بفهمد كه نماز او قبول شد یا قبول نشد. #‌ ‌🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
بچه ی آرومی بود وفقط شیر میخورد و میخوابید.دیشب برام شب سختی بود. بدنم درد میکرد و حسابی بیحال بودم.بعدازاینکه لباسمو عوض کردم کنار بچه دراز کشیدم تا چشم روهم بزارم و کمی استراحت کنم.با صدای جمال که یالا میگفت چشمامو باز کردم و توی جام نشستم.توقع نداشتم به این زودی به دیدن من و بچه بیاد.بعداز اون ماجرا دلم نمیخواست باهاش روبرو بشم اما چاره ای نبود اون خان این عمارت بود و حالا من و بچه ام چه بخوایم و چه نخوایم زیردست اون و خانم بزرگ بودیم.چنددقیقه ای پشت در معطل کرد وبا ضربه ای که به در زد وارد اتاق شد.میخواستم از جام بلندشم که جمال خان مانع شد.تاوارد شد نزدیک بچه شد و پیشونیش رو بوسید وگفت:خوش قدم باشه،چقدر شبیه برادر خدابیامرزمه.چیزی نگفتم و با گوشه ی روسریم بازی میکردم میخواستم حواسمو پرت کنم تا باهاش چشم تو چشم نشم.دیگه مثل قبل باهاش احساس راحتی نمیکردم و وجودش معذبم میکرد.روبمن گفت:خودت خوبی زن داداش؟سری تکون دادم و تشکر کردم.جمال خان کیسه ای پراز پول رو گوشه ی قنداق بچه گذاشت و گفت:اینم پیشکش ما برای وارث عمارتمون.همونطور که سعی میکردم باهاش چشم تو چشم از این همه دست و دلبازی و لطفش تشکر کردم.هنوز
✅چه کنیم تا در دنیا راحت زندگی کنیم؟ ✍️حاج آقا : قرآن می‏فرماید: لکیلا تاسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم ( سوره حدید، آیه 23.) آن گونه باشید که اگر چیزی را از دست دادید، تاسف نخورید و اگر چیزی به شما دادند، شاد نشوید. راستی آیا می‏ شود انسان اینگونه متعادل باشد که دادن‏ها و گرفتن‏ها در او اثری نگذارد؟ کارمند بانک، یک روز مسئول دریافت پول مردم می‏شود و روز دیگر مسئول پرداخت پول به مردم می‏شود. نه آن روزی که پول می‏گیرد خوشحال است و نه آن روزی که می‏پردازد، ناراحت. زیرا او می‏داند هر دو روز، امانتداری بیش نبوده است. مثالی دیگر: برای لاستیک تراکتور، حرکت در زمین هموار و غیر هموار یکسان است، ولی برای لاستیک دوچرخه، تفاوت دارد. نشستن و برخاستن یک گنجشک، روی شاخه گل اثر می‏گذارد ولی روی درخت تنومند، اثر چندانی ندارد. آری، انسان‏های بزرگ به خاطر سعی صدری که دارند، مسایل جزئی در روح آنان اثر چندانی ندارد. (علیه السلام) ظهر عاشورا در برابر دهها تیر که به سویش رها شد و دهها داغی که دید، نماز با حال و خشوعی خواند، در حالی که کوچک‏ترین حرکت، ما را از یا خشوع باز می‏دارد. ‌ ‌🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂