eitaa logo
الهه عشق
40هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
7.2هزار ویدیو
2 فایل
«وأنت في طريقك للبحث عن حياة، لا تنسى أن تعيش.» در راه یافتنِ زندگی، زندگی را فراموش نکن.🤍🍃 بهم‌ پیام بده رفیق🥰💕 @Rogaiee جهت رزرو تبلیغات 👇👇👌 https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
AUD-20221007-WA0007.mp3
1.78M
💬 قرائت دعای "عهــــد" 🎧 با نوای استاد فرهمند هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه
...... پائیزان، دختر ساده و زیبایی که اسیر ِسِحر و مکر زنانه میشه.....
الهه عشق
#پائیزان...... پائیزان، دختر ساده و زیبایی که اسیر ِسِحر و مکر زنانه میشه.....
سرمو بلند کردم با دیدن بهرام قلبم به تپش افتاد از استرس ناخونهامو میجویدم .... بهرااام گفت مگه قرار نشد هر کجا رفتی قبلش بهم خبر بدی عطی گفت بفرماید آقا بهرام گفتم دوتا دوست یه خلوتی با هم کنیم حرف بزنیم . لبخندی زد گفت حرفهای زنونه ... گوشه لبمو میجویدم بهرام خیره نگاهم کرد گفت نه مزاحم نمیشیم پاشو پاییزان شب مهمونیم ... عطی دستپاچه گفت باشه پس خداحافظ ایشالله یه وقت دیگه میخاست بریم تا آریا نیاد که بهرام ببینه .... بلند شدم عطی بغل کردم با عجله روشو بوسیدم گفتم تو هم بیا خونه ما بهرام خداحافظی کرد من جلوتر میرفتم آریا پشت سرم و عطی بدرقه ما بود در باز کردم با چهره رنگ پریده آریا رو به رو شدم آریا گفت پاییزان من. ... بلاخره اومدی دلم تنگت بود عشقم من زبونم لال شده بود ... برگشتم سمت بهرام گفتم من .‌‌‌....من نمیدونستم ....حرفم با سیلی تو دهنم خورد نصفه موند بهرام گفت خیلییی پستی..... دستمو گرفت کشید دنبالش کشیده میشدم آریا و عطییی هول شده بودن من چه توضیحی داشتم که بدم آریا با اون حالش دنبال میدوید و تهدید میکرد تو حق نداری پاییزان بزنی تو نمیتونی اینکار بکنی پائیزان طلاق بگیر بهرام بی توجه به اریا همه خشمشو تو دستم خالی میکرد و من خورد شدن دستمو میدیدم دم نمیزدم در ماشین باز کرد منو پرت کرد تو ماشین... در بست پشت فرمان نشست از ترسم نمیتونستم نفس بکشم چه برسه به گریه و بیداد.... نگاهم خورد به دست ورم کرده و سرخ شده ام گریه ام گرفت گفتم بهرام من .... با پشت دستش کوبید تو دهنم پاره شدن گوشه لبمو و چکه کردن خون دیدم .....
10.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حرمت نون و نمک بحثش جداس... کاش همه ی آدما حرمت نون و نمک رو نگه میداشتن.❤️.. ‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️❄️❄️☃️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدای قشنگم ...... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️❄️❄️☃️
الهه عشق
#خاتون
دلم لرزید و به اب نگاه کردم‌...اون تصویر چی بود که جلو چشم هام بود ... صدای زنعمو وجودمو دوباره لرزوند و انگار روزی بود که فرهاد رو اورده بودن... به سمت صدا دویدم از اتاق خاتون بود ... زنعمو تو سرش میزد و میگفت: یکاری کنید ...یکاری کنید ... زن بابام رو کنار زدم و جلو رفتم ...خاتون زرد شده بود و صورتش از زردی چشم رو میزد ... زنعمو میگفت خاتون چی شده ... خاتون دستشو برای من دراز کرد و گفت: بگو جوشونده بیارن ...شیر خشت و سکنجبین بخورم خوب میشم ... کنارش نشستم موهاش پریشون بود و همونطور که با دست مرتبش میکردم گفتم : خاتون از کیه اینطوری هستی ؟‌ اب میخواست و از پارچ براش اب میریختم ...دستهام میلرزید و نمیتونستم و روی زمین میریخت ... خاتون اهی کشید و گفت : دور تو بگردم قشنگم‌... اب رو به دستش دادم و گفتم‌: زنعمو دکتر خبر میکنی ؟‌ یکی رو بفرست دنبال دکتر ...خاتون یچیزش نشه ... زن بابام به دیوار تکیه کرد و گفت: چیزی نیست که بادمجون بم افت نداره ...ماهی رو خام خام قورت بده خوب میشه ... دامنشو بالاتر کشید و گفت : خواستگارای این دختر داره میاد کم داد و بیداد کنید ...همینطوریش میگن دختره هزار تا ایراد داره نزارید بمونه رو سرمون ... خاتون صداش گرفته بود و گفت: کی گفته مونده رو سرمون ... مگه من میزارم ... میخواست بلند بشه که نتونست و روی زمین افتاد ... کمک کردم و گفتم: خاتون تو چت شده ؟ زنعمو اشک میریخت و اونم مثل من ناراحت بود ... اقام‌ از چهارچوب به خاتون‌نگاه کرد و گفت : وقتش شده بالاخره داری میری ؟‌ خاتون به اقام خیره بود و گفت : من اشتباه کردم تو چرا داری اشتباه منو تکرار میکنی ... این دختر توست ....نمیزارم دست کسی بیوفته ... اقام پوزخندی زد و گفت : مادرت رو یادت میاد درست همینطوری مرد ... خاتون دستهاش میلرزید و گفت : مرک و زنده بودن دست خداست ...حاضرم ب میرم ولی قبلش این دختر رو از شر تو بیرون میکشم ... نمیتونست نفس بکشه عصبی بود ... شونه هاشو گرفتم و گفتم : اروم باش خاتون ... اروم من بیوه فرهادم کسی نمیتونه برام تصمیم بگیره ....حقوقش برای منه و تمام امکاناتش ...
4_5949779716536797923.mp3
9.09M
یوسف زمانی منطقی باش ‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️❄️❄️☃️
هر کس هر جای جهان خوبی کند، نبض زمین بهتر می زند خون در رگهای خاک بیشتر می دود و چیزی به زندگی اضافه می شود. و هر کس هر جای جهان بدی کند، تکه ای از جان جهان کنده می شود ! گوشه ای از تن زمین زخمی می شود و چیزی از زندگی کم می شود. هر روز از خودت بپرس امروز بر زندگی افزودم یا از آن کاستم؟ نپرس امروز خوب بود یا بد؟ بپرس امروز خوب بودم یا بد؟ زیرا زندگی، پاسخ هر روزه همین پرسش است...! ‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️❄️❄️☃️