eitaa logo
الهه عشق
41.6هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
7.2هزار ویدیو
2 فایل
«وأنت في طريقك للبحث عن حياة، لا تنسى أن تعيش.» در راه یافتنِ زندگی، زندگی را فراموش نکن.🤍🍃 بهم‌ پیام بده رفیق🥰💕 @Rogaiee جهت رزرو تبلیغات 👇👇👌 https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
«آن وقت خر از قبرس وارد می‌کنند» : اصطلاح خر از قبرس وارد کردن اصطلاحی است که برای توصیف کسی که نادان است و چیزهای بی ربط می‌گوید به کار می‌رود ، اما شاید ندانید که این اصطلاح از یک حادثه واقعی و تاریخی منشا گرفته است . الاغ قبرسی به نژادهای الاغ بومی جزیره قبرس گفته می‌شود. دو نژاد متمایز الاغ در این جزیره مدیترانه‌ای زندگی می‌کنند. یکی الاغ‌هایی قهوه‌ای رنگ با دماغ و شکم روشن که گویا از نژادهای الاغ بومی فرانسه ریشه گرفته‌اند و احتمالاً در دوران جنگ‌های صلیبی به این جزیره آمده‌اند. این الاغ‌ها اندازه‌های متفاوتی دارند و بعضی از آن‌ها جثه کاملاً درشتی دارند. نژاد دوم که تعداد آن‌ها کمتر است رنگ خاکستری و اندازه‌ای کوچک دارند و تبار آن‌ها قطعاً به آفریقا می‌رسد. حالا این الاغ‌ها چه ربطی به ایران دارد؟ این الاغ‌ها هدیه آمریکا به ایران در دوران دولت مصدق بود و شاید یکی از عجیب‌ترین هدیه‌های تاریخ روابط بین‌الملل باشد. ماجرا به کمک‌های طرح مارشال آمریکا پس از جنگ جهانی دوم مربوط می‌شد که ایران هم سهمی از آن داشت. کمک‌ها به دو بخش نقدی و جنسی تقسیم می‌شد. بیشتر کمک‌های جنسی طرح مارشال سلاح و ماشین‌آلاتی بود که در دوران جنگ جهانی مازاد بر نیاز تولید شده بود. برای مثال یکی از کمک‌های جنسی که به ایران داده شده چند هزار توالت فرنگی بود که برای پایگاه‌های نظامی ساخته شده و با پایان جنگ دیگر نیازی به آن‌ها نبود. اما الاغ‌های قبرسی که به ایران داده شد نه تنها برای جنگ تولید نشده بود بلکه اصلا" آمریکایی نبود و آمریکایی‌ها آن‌ها را به قیمت بالایی از کشاورزان قبرسی خریده بودند. نمی‌دانم روی چه حسابی آمریکایی‌ها به این نتیجه رسیدند که مشکل ایران نداشتن الاغ خوب است و رفتند ۱۰۷ رأس الاغ قبراق و سرحال را در قبرس دستچین کردند و برای اصلاح نژاد الاغ‌های ایرانی به ایران آوردند. ‌ ‌🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
«آن وقت خر از قبرس وارد می‌کنند» : اصطلاح خر از قبرس وارد کردن اصطلاحی است که برای توصیف کسی که نادان است و چیزهای بی ربط می‌گوید به کار می‌رود ، اما شاید ندانید که این اصطلاح از یک حادثه واقعی و تاریخی منشا گرفته است . الاغ قبرسی به نژادهای الاغ بومی جزیره قبرس گفته می‌شود. دو نژاد متمایز الاغ در این جزیره مدیترانه‌ای زندگی می‌کنند. یکی الاغ‌هایی قهوه‌ای رنگ با دماغ و شکم روشن که گویا از نژادهای الاغ بومی فرانسه ریشه گرفته‌اند و احتمالاً در دوران جنگ‌های صلیبی به این جزیره آمده‌اند. این الاغ‌ها اندازه‌های متفاوتی دارند و بعضی از آن‌ها جثه کاملاً درشتی دارند. نژاد دوم که تعداد آن‌ها کمتر است رنگ خاکستری و اندازه‌ای کوچک دارند و تبار آن‌ها قطعاً به آفریقا می‌رسد. حالا این الاغ‌ها چه ربطی به ایران دارد؟ این الاغ‌ها هدیه آمریکا به ایران در دوران دولت مصدق بود و شاید یکی از عجیب‌ترین هدیه‌های تاریخ روابط بین‌الملل باشد. ماجرا به کمک‌های طرح مارشال آمریکا پس از جنگ جهانی دوم مربوط می‌شد که ایران هم سهمی از آن داشت. کمک‌ها به دو بخش نقدی و جنسی تقسیم می‌شد. بیشتر کمک‌های جنسی طرح مارشال سلاح و ماشین‌آلاتی بود که در دوران جنگ جهانی مازاد بر نیاز تولید شده بود. برای مثال یکی از کمک‌های جنسی که به ایران داده شده چند هزار توالت فرنگی بود که برای پایگاه‌های نظامی ساخته شده و با پایان جنگ دیگر نیازی به آن‌ها نبود. اما الاغ‌های قبرسی که به ایران داده شد نه تنها برای جنگ تولید نشده بود بلکه اصلا" آمریکایی نبود و آمریکایی‌ها آن‌ها را به قیمت بالایی از کشاورزان قبرسی خریده بودند. نمی‌دانم روی چه حسابی آمریکایی‌ها به این نتیجه رسیدند که مشکل ایران نداشتن الاغ خوب است و رفتند ۱۰۷ رأس الاغ قبراق و سرحال را در قبرس دستچین کردند و برای اصلاح نژاد الاغ‌های ایرانی به ایران آوردند. ‌ ‌🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
🌸🍃🌸🍃 حکایت کرده اند که مردی الاغی خرید و پالان و خورجینی ، روی آن گذاشت و به همسرش گفت : " ای زن ، خوشحال باش که ما هم از امروز مَرکب داریم ، دیگر هرچه بخواهی از بازار شهر برایت می خرم ، حالا بگو چه می خواهی ؟ " زن خوشحال شد و از شوهر خواست که برای او میوه و پارچه و چیزهای دیگر بخرد . مرد به بازار رفت و ساعتی بعد مانده و ذله و با رنگ پریده برگشت . زن پرسید : " چی شد ؟ خندان رفتی و گریان برگشتی ؟ " مرد الاغش را گوشه حیاط رها کرد و گفت : " من دیگر به بازار نمی روم . " زن گفت :" چرا ؟ مگر بازار شهر مار و عقرب دارد ؟ " مرد تکرار کرد : " گفتم که دیگر به بازار نمی روم ." زن نگران شد که چه شده و چرا شوهرش به بازار نمی رود . یک روز به او گفت : " امروز می خواهم با هم به بازار برویم . " مرد گفت : " حتی اگر تو هم به بازار بیایی ، من دیگر به آن جا نمی روم ". زن گفت : " چرا ؟ و آن قدر اصرار کرد تا عاقبت یک روز با هم راهی بازار شدند . نزدیک دهانه بازار ، مرد افسار الاغش را به تنه درختی بست و آنها داخل بازار شدند . از چند دکان چیزهایی خریدند و خواستند سراغ الاغشان بروند که سر و صدایی شنیدند . نگاه کردند و دیدند که الاغ درمیان جمعیت بازار ، به این طرف و آن طرف می دود و مردم می خندند . الاغ در حال فرار به آدمها تنه می زد و چیزهایی را که دستشان بود ، به زمین می انداخت . بعضی ها هم داد می زدند : " این الاغ بی صاحب ، مال کیست ؟ " مرد هرچه را که خریده بود ، به همسرش داد و گفت : " همین جا باش تا من الاغ را بگیرم ." او این را گفت و در وسط بازار شروع به دویدن کرد . الاغ که از سر و صدای مردم وحشت کرده بود ، تندتر از مرد می دوید . مرد آن قدر دنبال الاغ رفت تا آن را گرفت و برگشت . وقتی کنار همسرش رسید ، به او گفت : " دیدی چه شد ؟ فهمیدی برای چه به بازار نمی آمدم ؟ " زن خیلی خونسرد گفت : " این که چیزی نیست ، تازه همه اش تقصیر تو بود ." مرد گفت : " تقصیر من ؟ " زن گفت : " بله ، نه بازار تقصیری داشت ، نه الاغ زبان بسته، الاغ هرکس ممکن است فرار کند و مردم بخندند ، ولی تو بلد نیستی . " مرد با تعجب پرسید : " چی بلد نیستم ؟ " زن گفت : " بستن الاغ را . افسار الاغ را محکم ببند . مگر نشنیده ای که می گویند : " اگر خواهی که بر ریشت نخندند بفرما تا خرت محکم ببندند . " از آن پس اگر کسی کارهایش را از همان آغاز درست انجام ندهد و باعث شود که مردم او را سرزنش کنند ، این ضرب المثل حکایت ِ حال او می شود . ‎‌ ‌🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
سرشاخه نشسته وبیخش رامی بری💚 یکی بود یکی نبود . دزدی بود که به باغ میوه ای رفته و مشغول دزدی بود . باغ خلوت بود و با خیال راحت از درختی بالا رفت و مشغول چیدن میوه ها شد . صاحب باغ از راه رسید و فریاد زد : آهای نامرد . بالای درخت چه می کنی؟ دزد که نمی دانست او صاحب باغ است گفت: نامرد خودتی، می بینی که مشغول کار در باغ خود هستم! صاحب باغ گفت: «حالا دیگر این جا باغ خودت هم شد؟ الان به حسابت می رسم». دزد برای این که خودش را از تک و تا نیندازد چاقویی از جیب درآورد و مشغول بریدن شاخه ای شد که روی آن نشسته بود . و به صاحب باغ گفت: «عمو برو پی کارت می بینی که شاخه های اضافی را می برم» صاحب باغ خنده اش گرفت و گفت: «خجالت بکش . دروغ نگو . من صاحب باغم» دزد بیچاره بدجوری توی تله افتاده بود . دوباره صاحب باغ گفت: بیا پایین . عقل هم خوب چیزی هست تو داری همان شاخه ای را می بری که رویش نشسته ای . از آن بالا روی زمین می افتی . دزد بیچاره فهمید که خراب کاری کرده خجالت کشید و از درخت پایین آمد و صاحب باغ هم دیگر چیزی به او نگفت او هم سرش را پایین انداخت و رفت . از آن به بعد هر وقت کسی به کاری دست بزند که نتیجه اش جز ضرر رساندن به خودش نداشته باشد می گویند: «سر شاخه نشسته و بیخش را می بری» ‌ ‌🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
در گذشته که وسایل گرمایشی مدرن وجود نداشت مردم از هیزم و زغال برای گرم کردن خود در فصول سرد سال استفاده می کردند. هیزم برای آنکه خوب بسوزد و دود نکند باید حتماً خشک باشد، به این منظور سرشاخه های درختان بریده می شد و مدتی در فضای باز قرار می گرفت تا به صورت خشک درآید. تهیه هیزم خشک کار زمانبری بود به این منظور هیزم فروشان برای آنکه سود بیشتری عایدشان شود، "هیزم های تر" را قاطی هیزم های خشک به مشتریان از همه جا بی خبر می فروختند. "هیزم تر" به راحتی و به محض قطع درختان مهیا می شود، اما نه خوب می سوزد و نه گرمای مناسبی می دهد در نتیجه وقتی مشتری هیزم تر را به خانه می برد و متوجه می شد که کلاه بر سرش گذاشته شده در دل به هیزم فروش دشنام می داد و او را نفرین می کرد. "هیزم تر به کسی فروختن" کنایه است از اینکه کسی بدون هیچ علتی در مقام ناسازگاری و دشمنی با شخص یا اشخاصی برآید و در مقابل این رفتار غیر منطقی شخص به او گفته می شود :"بهت هیزم تر نفروختیم که این طور با ما رفتار می کنی!" ‌‌‌‌‌ ‌ ‌🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
معنی ضرب المثل آب که سر بالا بره قورباغه ابوعطا می خونه ۱- اشاره به غیرممکن بودن کاری دارد؛ چون هیچگاه آب، خلاف جهت سراشیبی به سمت بالا حرکت نمی کند. این ضرب المثل هم می گوید اگر دیدی آب به سمت بالا رفت ( که نمی رود!) آنوقت قورباغه هم ابوعطا خواهد خواند! ابوعطا یکی از آوازهای موسیقی ایرانی است و از ملحقات دستگاه شور دانسته می‌شود. این دستگاه پیچیده و دشوار است و آواز خواندن در این دستگاه مختص افراد مستعد و کارآزموده در حوزه موسیقی است. ۲- براساس این توضیحات می یابیم که این ضرب المثل زمانی بکار می رود که: اوضاع آشفته و خراب است و امیدی به اصلاح و تغییر آن وجود دارد. ‌ ‌🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
قاطی مرغا شدن کنایه از چیست؟ ۱- کنایه از متاهل شدن پسران مجرد است! اصطلاحی برای تازه دامادها! معمولا وقتی پسر مجردی ازدواج می کند، در همان دوران تازه دامادی اش دوستانش به شوخی این ضرب المثل را برایش به کار می برند. ۲- همچنین گاهی این ضرب المثل برای گله و شکایت نیز استفاده می شود. مثلا پسری که در دوران مجردی اش بیشتر در جمع دوستانش بوده و با آنها اوقات فراغتش را می گذرانده، وقتی ازدواج می کند دیگر بخش زیادی از وقتش را به خانواده خودش اختصاص می دهد. اینجا دوستانش از کم پیدایی او شکایت می کنند و می گویند: از وقتی قاطی مرغا شدی دیگه سراغی از ما نمی گیری!! ۳- البته این ضرب المثل را بیشتر دوستان صمیمی به یکدیگر می گویند و به کار بردن آن برای هر کسی که ازدواج کرد، مناسب نیست! گاهی گفتن این ضرب المثل به فرد تازه ازدواج کرده و همسرش، بی احترامی به آنها تلقی میشود! به هرحال باید به جایگاه اجتماعی افراد و روحیات آن ها نیز توجه کرد! ‌ ‌🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
معنی ضرب المثل من مرده تو زنده چیست؟ ۱- این ضرب المثل بیانگر نهایت درجه اطمینان و قاطعیت فرد در مورد عقیده‌اش است. ۲- یعنی تو یک روز به حرف من میرسی حتی اگر آن روز من زنده نباشم. ۳- معمولا وقتی دو نفر بر سر قضیه ای با هم به توافق نمی رسند، یکی از آن دو که به گفته های خویش مطمئن تر است، اتمام حجت می کند و می گوید: روزی می رسد که تو حتما به گفته های من یقین پیدا می کنی. چه آن روز من زنده باشم چه مرده، این امر به وقوع می پیوندد. مثال: از این رفیقت به تو هیچ سودی نمی رسه. من مرده تو زنده! ببین کی گفتم! ۴- این اصطلاح بیشتر در گفتار عامیانه و غیررسمی استفاده می شود و در زبان نوشتاری و رسمی کاربرد چندانی ندارد. این اصطلاح اغلب با لحنی قاطع و مصرانه به کار می رود تا شنونده نسبت به حرف های گوینده به اطمینان برسد و حتی به آن عمل کند. معمولا این شیوه گفتگو در هنگام نصیحت و خیرخواهی دیگران به کار می رود؛ خصوصا کسانی که چند پیراهن بیشتر از دیگران پاره کرده اند و تجربه بالایی دارند، وقتی می بینند کسی راه را اشتباه می رود، برنمی تابند و او را راهنمایی می کنند. حال اگر شنونده سماجت به خرج دهد و بر اشتباه خویش پافشاری کند، این ضرب المثل را برایش به کار می برند. ‌ ‌🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
معنی ضرب المثل تا ابله در جهان هست، مفلس در نمی ماند ۱- یعنی تا وقتی کسی با حماقتش به زیان خود و سود دیگران رفتار می کند، هیچ ورشکسته و گدایی در جهان باقی نمی ماند زیرا همگی از او سوء استفاده می کنند. ۲- مفلس یعنی: کسی که مشکل مالی دارد، ورشکسته شده، فقیر و گدا. کاربرد این ضرب المثل: این ضرب المثل را در جایی به کار می برند که کسی با نادانی اش فرصت های خوب زندگی اش را از دست داده و یا دارایی اش را دو دستی تقدیم دیگران کرده و حالا خودش پایش در گل مانده و کاسه چه کنم چه کنم در دست گرفته است! داستان ضرب المثل این ضرب المثل یادآور قصه کلاغ و روباه است. کلاغ، وقتی میبیند پیرزن ناتوان و فرتوتی تمام قالب های پنیر را در حیاط خانه اش ریخته و حواسش پرت است، به سرعت به حیاط رفته و قالب پنیر را در دهان می گذارد و در دل می گوید: تا چنین ابلهانی در جهان باشد، مفلسانی چون من گرفتار و درمانده نشوند. این سخن را می گوید و روی شاخه درختی می نشیند. روباهی در آنجا کمین کرده بود. وقتی پنیر را در دهان کلاغ می بیند، نقشه ای می کشد تا آن را از چنگ او دربیاورد؛ شروع می کند به تعریف و تمجید کردن از کلاغ: به به! چه کلاغ زیبایی! چه منقار خوش رنگی! تو که صاحب این همه کمالات هستی، حتما صدای زیبایی هم داری! یک دهن برایمان بخوان و گوش ما را با صدای گرمت بنواز! کلاغ که با تعریف های روباه از خود بی خود شده بود، با هیجان دهان باز کرد تا بخواند که یک باره قالب پنیر از دهانش به زمین افتاد و روباه با خوشحالی پنیر را برداشت و فرار کرد! اینجا بود که کلاغ با خود گفت: تا ابلهانی همچو من در جهان هست، مفلسانی چون روباه در نمی مانند!! ‌ ‌🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
◀️” زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است ” معانی 👇 ۱- زخمی که بر اثر شمشیر بر بدن انسان ایجاد می شود، در نهایت خوب می شود اما زخمی که در اثر سخنی، دل فردی را می شکند، هرگز فراموش نمی شود. ۲- کنایه از این است که هر کاری تا ابد اثر خود را به جا می گذارد. ۳- اگر کسی به دیگری طعنه‌ای دلسوز بزند و بعد پشیمان شود و بخواهد از دل طرف دربیاورد، کسی‌ که مورد طعنه قرار گرفته است، می‌گوید: ”زخم زبان از زخم شمشیر بدتر است“. زخم شمشیر، خوب می‌شود، ولی زخم زبان، خوب نمی‌شود. ۴- انسان با زبان خود می تواند زخمی را بر دل دیگری ایجاد کند که تا آخر عمر، از دل طرف مقابل بیرون نرود. داستان زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است 👇 ‌ ‌🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
☯️ در زمان گذشته قیمت دقیق طلا مشخص نبود، در نتیجه هر زرگری قیمتی را بر روی جنس خود می گذاشت. معمولا دو یا چند زرگر با یکدیگر توافق ناجوانمردانه ای می کردند، تا مشتری های بیچاره را تا حد ممکن سر کیسه کنند، به این رفتار "جنگ زرگری "گفته می شد. وقتی مشتری از همه جا بی خبر، به دکان زرگری می رسید، زرگر قیمت متاع خود را چند برابر مقدار واقعی می گفت و از طرفی در حین گفتگو به زرگری دیگر که با او از قبل توافق کرده بود، پیغام می رساند، زرگر دوم به بهانه ای خودش را به دکان زرگر اول می رساند و با صدای بلند و قیافه حق به جانب داد می زد :"ای نابکار، مگر تو مسلمان نیستی! دین و ایمان نداری! این چه قیمتی است که می گویی؟ "زرگر اولی هم در جواب با پرخاش می گفت :"ای دغل باز، من تو را خوب می شناسم، می خواهی جنس کم عیارت را آب کنی."زرگر دوم با عصبانیت بیشتر می گفت :"جنس من کم عیار است!؟! بیا سنگ محک بزنیم ببینم چقدر عیارش بالاست".... باری مشتری بیچاره در انتها خام زرگر دوم می شد و به دکان او می رفت و جنسی را چند برابر قیمت واقعی می خرید و در ضمن گمان می کرد، سود کرده است. در انتها دو زرگر سود بدست آمده را با یکدیگر تقسیم می کردند. اصطلاح" جنگ زرگری "کنایه از جنگی غیر واقعی است، که دو طرف دعوا فقط برای فریفتن دیگران وانمود می کنند، با هم دشمن هستند، ولی در واقع با هم رفیق و همراه ‌ ‌🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
☯️ در زمان گذشته قیمت دقیق طلا مشخص نبود، در نتیجه هر زرگری قیمتی را بر روی جنس خود می گذاشت. معمولا دو یا چند زرگر با یکدیگر توافق ناجوانمردانه ای می کردند، تا مشتری های بیچاره را تا حد ممکن سر کیسه کنند، به این رفتار "جنگ زرگری "گفته می شد. وقتی مشتری از همه جا بی خبر، به دکان زرگری می رسید، زرگر قیمت متاع خود را چند برابر مقدار واقعی می گفت و از طرفی در حین گفتگو به زرگری دیگر که با او از قبل توافق کرده بود، پیغام می رساند، زرگر دوم به بهانه ای خودش را به دکان زرگر اول می رساند و با صدای بلند و قیافه حق به جانب داد می زد :"ای نابکار، مگر تو مسلمان نیستی! دین و ایمان نداری! این چه قیمتی است که می گویی؟ "زرگر اولی هم در جواب با پرخاش می گفت :"ای دغل باز، من تو را خوب می شناسم، می خواهی جنس کم عیارت را آب کنی."زرگر دوم با عصبانیت بیشتر می گفت :"جنس من کم عیار است!؟! بیا سنگ محک بزنیم ببینم چقدر عیارش بالاست".... باری مشتری بیچاره در انتها خام زرگر دوم می شد و به دکان او می رفت و جنسی را چند برابر قیمت واقعی می خرید و در ضمن گمان می کرد، سود کرده است. در انتها دو زرگر سود بدست آمده را با یکدیگر تقسیم می کردند. اصطلاح" جنگ زرگری "کنایه از جنگی غیر واقعی است، که دو طرف دعوا فقط برای فریفتن دیگران وانمود می کنند، با هم دشمن هستند، ولی در واقع با هم رفیق و همراه ‌ ‌🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂