eitaa logo
الهه عشق
40.5هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
7.2هزار ویدیو
2 فایل
«وأنت في طريقك للبحث عن حياة، لا تنسى أن تعيش.» در راه یافتنِ زندگی، زندگی را فراموش نکن.🤍🍃 بهم‌ پیام بده رفیق🥰💕 @Rogaiee جهت رزرو تبلیغات 👇👇👌 https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
6.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چند لحظه ‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
✍🏻پیرمردی که‌ شغلش بود‌، نقل‌ میکرد: در اتاقکی در آغل ما زاییده بود و سه چهار توله داشت و اوائل کار به طور مخفیانه مرتب به آنجا رفت و آمد می کرد و به بچه هایش میرسید ، چون ‌آسیبی ‌به‌ گوسفندان‌ نمیرساند‌ وبخاطر ترحم‌ به‌ این ‌حیوان‌‌‌‌‌‌‌‌‌ و‌ بچه‌هایش‌، او را بیرون ‌نکردیم‌، ولی ‌کاملا ا‌و را زیر نظر‌ داشتم‌. این‌ ماده‌ گرگ ‌به ‌شکار میرفت‌ و هر بار مرغی‌، خرگوشی ‌، بره‌ای شکار میکرد و برای ‌مصرف ‌خود و بچه‌هایش ‌می آورد‌. اما با اینکه ‌رفت ‌آمد ‌او از آغل‌ گوسفندان ‌بود، هرگز متعرض‌ گوسفندان ‌ما نمیشد‌. ما دقیقا آمار گوسفندان ‌و‌بره های‌ آنها ‌را داشتیم‌ وکاملا" مواظب‌ بودیم‌، بچه‌ها تقریبا‌ بزرگ ‌شده‌‌‌‌ بودند. یک‌بار و در ‌ماده ‌گرگ ‌که ‌برای ‌شکار رفته‌ بود، بچه‌های ‌او‌‌ یکی ‌از را کشتند! ما صبرکردیم، ببینیم ‌چه ‌اتفاقی‌ خواهد افتاد‌؛ وقتی ‌ماده ‌گرگ ‌برگشت ‌و این ‌منظره ‌را دید، به ‌بچه‌هایش ‌حمله‌ور شد؛ آنها ‌را گاز می گرفت و میزد ‌و بچه‌ها ‌سر و صدا و جیغ ‌میکشیدند ‌و پس ‌از آن ‌نیز ‌همان‌ روز ‌آنها را برداشت‌‌ و از ‌آغل ‌ما رفت‌. روز بعد، با کمال ‌تعجب ‌دیدیم، گرگ، یک ‌بره‌ ای شکار کرده و آن‌ را نکشته ‌و زنده ‌آن‌ را از دیوار‌ آغل ‌گوسفندان ‌انداخت ‌رفت‌.» این ‌یک ‌گرگ ‌است‌ و با سه‌ خصلت‌: و ‌شناخته‌میشود‌ اما میفهمد، هرگاه ‌داخل ‌زندگی ‌کسی‌ شد و کسی ‌به ‌او ‌پناه‌ داد و احسان‌کرد به‌ او خیانت ‌نکند ‌و اگر‌ ضرری‌ به ‌او زد ‌جبران نماید هر ذاتی رو میشه درست کرد،جز ذات خراب....!! "‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
در مسیر آرامش💞 بزرگی میگفت؛ زنده بودن حرکتی است افقی، از گهواره تا گور. اما زندگی کردن حرکتی است عمودی، از فرش تا عرش. زندگی یک تداوم بی نهایت اکنون هاست ... ماموریت ما در زندگی " بی مشکل زیستن " نیست، " با انگیزه زیستن " است ... " سلطان دلها " باش، اما دل نشکن ... پله بساز، اما از کسی بالا نرو ... دورت را شلوغ کن، اما در شلوغی ها خودت را گم نکن ... " طلا " باش، اما خاکی‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
16.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ۲ دقیقه پایِ توصیه آیت الله ناصری( رضوان الله تعالی علیه) 💠 ممکن است در آینده مشکلاتی باشد، از رهبری جدا نشوید... 💠 دعا برای رهبری بعد از نماز ها فراموش نشه، که وظیفه همه ماست؛ ایشون فعلا تنهاست خدا میداند... 💠 خدا میداند ایشان (رهبرانقلاب) مُوَیِد مِن عِند الله است... ☑️ شادی روح بلند استاد ناصری صلوات ‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
در مسیر آرامش💞 بزرگی میگفت؛ زنده بودن حرکتی است افقی، از گهواره تا گور. اما زندگی کردن حرکتی است عمودی، از فرش تا عرش. زندگی یک تداوم بی نهایت اکنون هاست ... ماموریت ما در زندگی " بی مشکل زیستن " نیست، " با انگیزه زیستن " است ... " سلطان دلها " باش، اما دل نشکن ... پله بساز، اما از کسی بالا نرو ... دورت را شلوغ کن، اما در شلوغی ها خودت را گم نکن ... " طلا " باش، اما خاکی‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
در مسیر آرامش💞 اگر به جاى محبتی که به کسی کردی از او بی‌مهری دیدی مأیوس نشو! چون برگشت آن محبت را از شخص دیگری در زمان دیگری در رابطه با موضوع دیگری، خواهی گرفت شک نکن تو فقط خوب باش و خوب بمان...‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
در مسیر آرامش💞 گنجشکی به خدا گفت: لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگیم، سر پناه بی کسی‌ام بود، طوفان تو آن را از من گرفت! کجای دنیای تو را گرفته بودم؟ خدا در جواب گفت: ماری در راه لانه ات بود. تو خواب بودی، باد و باران را گفتم لانه ات را واژگون کند، آنگاه تو از کمین مار پر گشودی... چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی‌ام برخواستی... تو حکمت خیلی چیزها رو نمیدونی اما گذشت زمان به تو نشان خواهد داد خدایا مارو ببخش بخاطر همه غُرزدن هامون😔‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🔻ویژگی‌های عجیب و جالب افرادی که از دیگران باهوش‌تر هستند ( از لحاظ روانشناسی )؛ - با خودشون صحبت میکنن، و این گفتگوی درونی باعث میشه بهتر تصمیم بگیرن و کارهاشون رو سازماندهی کنن 🔖 ؛ - ممکنه از نگاه بقیه تنبل به نظر برسن چون اونها دارن در افکار خودشون روی چیزی به دقت تمرکز میکنن تا با دقت انجامش بدن 📍 ؛ - بیشتر دچار افسردگی میشن 🔖 ؛ - توانایی‌ها و استعدادهای خودشون رو دست کم میگیرن، مطالعات نشون داده افراد باهوش تواضع بیشتری دارن برخلاف افراد باهوش پایین‌تر که بشدت پر ادعا هستن 📍 ؛ - حس شوخ‌طبعی در اونها زیاده 🔖 ؛ - به کارهای هنری و موسیقی علاقه مندن 📍 ؛ - برخلاف بقیه در شب کارهاشون رو بهتر انجام میدن و به شب زنده‌داری علاقه دارن 🔖 ؛ - رفتارهایی مثل خیانت در اونها خیلی‌ کمتر دیده میشه 📍 ؛ ‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
📚 ⁠⁠⁣نشانه‌های هوش هیجانی پایین چیست؟ حتما می‌دانید داشتن هوش هیجانی چقدر به موفقیت شغلی و زندگی عاطفی‌تان کمک می‌کند. اگر این نشانه‌ها را در خودتان می‌بینید، احتمالا باید به فکر تقویت هوش هیجانی‌تان باشید؛ 🔹اصلا عصبانی نمی‌شوید؛ افرادی با هوش هیجانی بالا این توانایی را دارند که احساسات منفی و مثبت خود را در شرایط مختلف بروز دهند. 🔹 به‌راحتی دچار اضطراب می‌شوید؛ این هوش هیجانی است که کمکمان می‌کند در شرایط بحرانی یا قبل از بحرانی شدن شرایط اوضاع را ببینیم و آن را مدیریت کنیم. 🔹 نمی‌توانید از خودتان دفاع کنید؛ هوش هیجانی به ما کمک می‌کند در برابر آزار و اذیت دیگران واکنش لازم و به‌موقع بروز دهیم. 🔹 دایره لغات احساسی شما محدود است و نمی‌توانید حالات روحی خودتان را به‌خوبی بیان کنید. 🔹 خیلی زود شرایط را قضاوت می‌کنید، تصمیم می‌گیرید و با تعصب از فرضیه‌های خودتان دفاع می‌کنید. 🔹زودرنج هستید؛ افرادی که هوش هیجانی بالا دارند، بااعتماد‌به‌نفس‌اند، از شوخی‌های دیگران ناراحت نمی‌شوند و مرز بین شوخی، تمسخر و تخریب را تشخیص می‌دهند. ‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
نه برای گرسنگی و نون خالی خوردن اون مدت خودم بلکه بخاطر گرسنگی پریسا ناخودآگاه اشکام جاری شد جلو رفتم و گفتم: واقعا تو مادر مایی!!؟ میدونی چند روزه پریسا غذای درست و حسابی نخورده چرا بهمون گرسنگی میدی میخوای به چی برسی چرا اینقد ظلم میکنی منو این پریسای پدر مرده به کی میتونیم امید داشته باشیم به غیر از تویی که اسم مادر روت گذاشتند مادرم هیچی نتونست بگه رفتم تو اتاقم و شروع کردم گریه کردن تا وقتی پریسا اومد داشتم گریه میکردم با دیدن من گفت: چی شده رویا ننه کتکت زده اومدم جواب بدم که مادرم در اتاق رو باز کرد و گفت هر چی میخواین کوفت کنید باید خودتون بپزید من کلفت کسی نیستم و رفت؛ پریسا با خوشحالی گفت:وای رویا ننه میگه غذا درست کنید بلند شدمو رفتم تو آشپزخونه و برای خودم و پریسا ماکارونی پختم اون ماکارونی بعد از اون همه گرسنگی کشیدن انگار خوشمزه ترین غذایی بود که تو عمرم میخوردم میدونستم موضوع به همین جا ختم نمیشه و حتما مادرم حتما خواب تازه ای برامون میبینه بعد از ناهار بود که در خونمون رو زدند پریسا دوید تا در رو باز کنه منم تا تو ایوان رفتم پریسا در رو باز کرد اول الهه وارد شد و پرسید ننه کجاست گفتم داخل برگشت سمت در و گفت:عمو بفرمایید عمو عباس اومد داخل منو پریسا خوشحال جلو رفتیم و؛... سلام کردیم؛ عمو بعد از سلام و احوال پرسی نگاهی دقیقی به چهره ی منو پریسا انداخت و گفت:چرا تلفنتون رو جواب نمیدید، مادرم از تو ایوان گفت:تلفنمون خراب؛ عمو نگاهی به گذرا به مادرم انداخت و بعد رو به ما گفت:خوبید عموجون نگاهی گذرا به پریسا انداختم لبخند تلخی رو لبم نشست دلم میخواست هر چی شده بود رو بگم اما سرمو تکون دادمو گفتم خوبیم اما معلوم بود عمو حرفمون رو باور نکرده رفتیم داخل وقتی نشستیم عمو گفت:چندبار زنگ زدم جواب ندادید زنگ زدم گاراژ با رضا حرف زدم نمیدونستم تلفنتون خراب مادرم گفت: از مخابرات قطع گفتند درست نمیشه؛ عمو سرشو تکون داد گوشیشو از جیبش در آورد و شماره گرفت گوشی تلفن از تو اتاق مادرم شروع کرد زنگ خوردن عمو با لحن خاصی گفت: انگار تلفنتون درست شد سودابه خانوم الهه سرشو به حالت تاسف تکون داد مادرم که تا دید عمو فهمیده دیگه حرفی نزد؛ از جا بلند شدمو رفتیم تو آشپزخونه تا چایی بیارم پریسا پشت سرم اومد و گفت: چرا به عمو نگفتی ننه چه کارایی میکنه؛ همینطور که چایی میریختم آروم گفتم: ببین پریسا عمو اگه این چیزا رو بفهمه هر جور شده ما رو با خودش میبره؛ خونه ی عمو عباس و عمو محمود اگه بهشتم باشه بازم خونه ی اوناست هر چی هم که دوستمون داشته باشند و خرجمون کنند بازم میشیم صدقه بگیریشون ما خودمون خونه زندگی داریم سختی رو تحمل کنیم بهتر اینکه تا آخر عمرمون سرمون زیر باشه پریسا فکری کرد و گفت: باشه رویا منم چیزی به عمو نمیگم،،، سینی چایی رو برداشتم و از آشپزخونه اومدیم بیرون؛عمو چاییش رو خورد و یه کم نشست و بلند شد و گفت: باید برگرده همدان ؛ تو حیاط عمو نگاهی به من انداخت و گفت:رویا هر چی هم که زبونتون بگه همه چی خوبه اما رنگ رو روتون چیز دیگه میگه اگه الانم برای بردنتون اصرار نمیکنم برای درس و مدرسه اتون اما سال دیگه میبرمتون همونجا هم ثبت نامتون میکنم ، گفتم:عمو من میدونم شما چقد خوبید و چقد به فکر مایید ازتون هم ممنونم اما سختی ها میگذره اجازه بدید ما تو خونه ی خودمون بمونیم ، عمو فکری کرد نفس عمیقی کشید سری تکون داد تا دم در رفت و دست کرد تو جیب کتش و یه مقدار پول رو گذاشت کف دست من هر کاری کردم که قبول نکنم نشد ، و عمو گفت: عیدی رو که رد نمیکنند نمیدونستم چی بخرم گفتم پولشو بهتون بدم بعدم گفت:برای عید هم میاد دنبالمون و ما رو میبره همدان، بعدم از تو ماشینش یه مشمای بزرگ که توش پسته و بادوم و گردو بود در آورد و گفت:محصول باغه با پریسا بخورید بعدم خداحافظی کرد و رفت... وقتی عمو رفت الهه گفت: جوری که تو به عمو گفتی... الهه گفت: جوری که تو به عمو گفتی همه چی خوبه ننه هم باورش شد ؛ آهی کشیدمو گفتم:سختی بکشیم بهتر از اینکه عزت نفسمون از بین بره الهه تو فکر رفت و زیر لب تکرار کرد عزت نفس... گفتم: تو به عمو زنگ زدی که بیاد گفت: نه چند روز پیش خودش زنگ زد و گفت: تلفن جواب نمیدید همون موقع گفت: پنجشنبه میاد سر بزنه الانم اتفاقی دم کوچه همو دیدیم،،، وقتی اومدیم داخل اتاق ،مادرم تو آشپرخونه بود تا دم در آشپزخونه رفتمو گفتم:دیدی منو پریسا هیچکدوم به عمو چیزی نگفتیم این نه بخاطر اینکه حفظ احترام تو رو کرده باشیم فقط بخاطر حفظ آبروی خودمون بوده؛ از این به بعدم حق نداری باهامون بدرفتاری کنی.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما از کسی ناراحت نمیشیم ! ما از خودمون بابت اعتمادها، احترام‌ها... و دوست داشتن‌های اشتباهی ناراحت میشیم ...! ‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای دردم از تو درمان چون شد به عشق بازان نازی نمی فروشی دردی نمی فرستی هر یک به زخمه خود چاه تو می نوازد بلبل به نغمه خوانی مطرب به چیره دستی ‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸