⚖ آیا زن حامله را میتوان طلاق داد؟
🔹 طلاق زن حامله از نظر قانونی و شرعی هیچ مشکل و مانعی ندارد. در نتیجه در درخواست #طلاق چه از طرف مرد و چه از طرف زن اگر او #باردار باشد، باز هم میتواند به دادگاه خانواده مراجعه کند و گواهی عدم سازش بگیرد تا از همدیگر جدا شوند.
🔹 تنها تفاوت مدت نگهداری عده طلاق زن باردار است. بر اساس قانون، زن حامله باید تا زمان زایمان و وضع حمل، #عده خود را نگه دارد.
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
🔴 گزگز، بیحسی دست و پا و تکان دادن پا در خواب
♻️ همه این موارد میتواند ناشی از غلظت خون در اندام تحتانی بدن باشد، چرا که خون غلیظ، در اندام تحتانی نشست میکند.
🔹 خون غلیظ چگونه پدید میآید؟
از طرفی فرد غذاهایی میخورد که عنصر خاکی زیادی دارند و سودازا هستند، مانند عدس، کشک، پنیر، دوغ، مرغ صنعتی، انواع فست فود، روغن جامد، روغن مایع، سیبزمینی، ....
از طرف دیگر، فرد غذا را خوب نمیجود و تحرک جسمانی کافی و ورزش در برنامه روزانه خود ندارد.
این موارد موجب میشود تا دستگاه گوارش نتواند غذا را به خوبی هضم کند، و این غذای هضم نشده در بافت نشست میکند و معمولا این نشست در اندام تحتانی صورت میگیرد.
🔸 درمان:
👈 افزایش فعالیت جسمانی و انجام ورزش روزانه
👈 روغن مالی اندام تحتانی با روغن بادام تلخ یا ارده
👈 کشیدن سنگ پا بر کف پا هفتهای یک بار
👈 استفاده از غذاهای لطیف مانند آش و سوپ
👈 تناول یک لیوان ترکیب خاکشیر (۱ الی ۳ قاشق غذاخوری) + آب جوش + عسل صبحِ ناشتا
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
#سیاست_زنانه
طعنه و کنایه زدن ممنوع
یکی از اشتباهاتی که بسیاری از زن و
مردها مرتکب میشن استفاده از طعنه و کنایه در صحبت کردن با همسرانشون هست.
این طعنه ها به مرور زمان مشکلات عاطفی برای اونها ایجاد میکنه
وقتی طعنه میزنید نه تنها مشکل حل نمیشه،بلکه رنجش ها عمیق تر میشه
و وقتی از هم ناراحت میشوید و در صدد رفع ناراحتی بر نمیاین
وقتی اجازه میدین ناراحتی روی هم انباشته بشه، باید انتظار داشته باشید که رابطتون روز به روز سردتر و بی روح تر بشه.
بهترین کار اینه که همیشه به صورت مستقیم حرف خودتون را بگید تا کینه و کدورتی پیش نیاد
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
میدونستم دلتنگِ جمشید،همه ی ما دلتنگ جمشید بودیم اما اون میخواست جای خالی جمشید رو با پسرِ جمشید برای خودش پرکنه.پسرِ من بچه ای که جگرگوشه ام بود بچه شروع کرد به گریه و شیر میخواست خانم بزرگ هرکار میکرد تاآروم بشه نمیشد.قابله نزدیک خانم بزرگ شد و گفت:خانم جسارتا بچه گرسنه س شیر میخواد خانم بزرگ انگار نمیخواست قبول کنه که فقط منم که میتونم اون بچه رو آروم کنم.باحرص زیرلـب گفت:مادرش که تاهمیشه اینجا نیست باید خودم بتونم آرومش کنم و ازهمین اول به من عادت کنه و توی بغـل من ساکت بشه.بااین حرف سکوت سنگینی اتاقو گرفت و فقط صدای گریه بچه بود که توی اتاق شنیده میشدخانم بزرگ هرچی تلاش کرد نتونست بچه رو آروم کنه.منم اونقدر بی حال بودم که نایِ گرفتن بچه از خانم بزرگونداشتم.کسی هم جرئت نداشت چیزی بگه.بلاخره قابله زبون باز کرد و گفت:خانم بچه از بین رفت اینقدر گریه کرد بزارینش بغـل مادرش تا شیر بخوره و آروم بشه.این بچه تازه چشم به دنیا باز کرده و فقط بــوی مادرشو میشناسه.خانم بزرگ که معلوم بود از حرف قابله خوشش نیومد خودشو کمی کج کرد و بچه رو گرفت سمت عزیزه و گفت:بگیرش عزیزه فوری بچه رو از دست خانم بزرگ گرفت و گذاشت توی بغـل من.هنوز خوب بلد نبودم که بچه رو شیر بـدم و عزیز کمکم میکرد
https://eitaa.com/joinchat/1481638867Cb4d1fa9ca6
یادتون نره خب😭☹️
#دلداده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨رعایت پنج نکته طلایی برای یک #زندگی که رنگ. وبوی #خدا بده...
#تربیت
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
"چرا همسرم شاد نیست؟!"
🔹 در زندگی مشترک، ایجاد رابطهای که همیشه پُر از عشق و شور و سازگاری باشد، کار راحتی نیست. اما راههایی وجود دارد که میتوانید به همسرتان کمک کنید تا جایی که ممکن است شاد و راضی باشد.
🔸 بعضی از خانمها ترجیح میدهند احساسات خود را پیش خودشان نگه دارند و بروز ندهند چون این طور به نظر میرسد که برای همسرشان چندان مهم نیست. اما این واقعیت ندارد! اگر رفتارهای همسرتان شما را شاد و راضی میکند، پس باید این احساس را بروز دهید و در این مورد با همسرتان حرف بزنید.
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
تا بچه بتونه شیر بخوره.حالِ خوبی نداشتم و بدنم ضعف داشت.رنگم پریده بود و لـبام به سفیدی میزدعزیزه گفت:دیبا خانم رنگ به رو نداری،میرم براتون کاچی درست کنم برای زن تازه فارغ شده خیلی خوبه.چندبار که بخوری سریع سرپا میشی.به نشونه تشکر سری تکون دادم و به عزیزه لبخندی زدم با رفتن عزیزه،خانم بزرگ مقداری پول که دورش پارچه ای پیچیده شده بود رو گذاشت توی دست قابله و گفت:دستت حق باشه .نوه ام مثل پدرش مردِ بزرگی بشه.قابله تشکر کرد و اتاقو ترک کرد.عمه دستی به سر بچه که در حال شیر خوردن بود کشید وگفت:اسمی براش انتخاب نکـردی؟خانم بزرگ باشنیدن این حرف پرید توی حرف عمه و گفت:اسم بچه روجمال خان باید انتخاب کنه.تا جمشیدم زنده بود اسم بچه های تازه متولد شده رو اون میذاشت،حالا که جمال ارباب این عمارته،اسم بچه هایی که توی این عمارت بدنیا میانو اون باید بزاره من و عمه به هم نگاه کردیم و چیزی نگفتیم.میدونستم خانم بزرگ با به دنیا اومدن بچه داره نقشه رفتن من از عمارتو میـکـشه وحالا که پسرم توی بغـلم بود لحظه ای نمیتونستم دوریشو تحمل کنم.کاش ورق برگرده و خانم بزرگ پشیمون بشه از نقشه ای که برای من و زندگیم کشیده.هوا روشن شده بود و آفتاب وسط آسمون بود.لباس کثیفمو به کمک عزیز عوض کردم و ظاهرمو کمی مرتب کردم.میدونستم با به دنیااومدن بچه همه برای دیدن و تبریک میان.باید کمی به خودم میرسیدم تااز اون حالت نزار دربیام.نگاهی به پسرم کردم و خیلی معصوم چشماشوبسته بود و خواب بود.خداروشکر
#دلداده
https://eitaa.com/joinchat/1481638867Cb4d1fa9ca6
یادتون نره خب😭☹️حتما عضو شی
13.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بعضی وقت ها آدمی پیدا می شود که می خواهد چیز ناشناخته ای را به مردم بشناساند و همیشه هم مردم به #ریشش می خندند و حتی گاهی هم اتفاق می افتد که او را به زندان می اندازند و سرانجام پس از #مرگ آن فرد است که مردم متوجه می شوند حق با او بوده. آن وقت مجسمه اش را می سازند و این همان کسی است که به او می گویند؛ #نابغه.
📖کتاب : تیستوی سبزانگشتی
موریس دئورون
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂