eitaa logo
Elahi(معاون پرورشی)
359 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
118 فایل
لطفا در صورت نیاز به این ایدی پیام دهید @TElahi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🌺بهمنيار و بوعلى 💫بوعلى در حواس و در فكر انسان فوق العاده اى بوده و شعاع چشمش از ديگران بيشتر و شنوايى گوشش تيز تيز بود. به طورى كه مردم درباره او افسانه ها ساخته اند. 🔆مثلا مى گويند هنگامى كه در اصفهان بود، صداى چكش مسگرهاى كاشان را مى شنيد. ✨شاگردش بهمنيار به او گفت : شما از افرادى هستيد كه اگر ادعاى پيغمبرى بكنيد، مردم مى پذيرند و واقعا از خلوص نيت ايمان مى آورند. 🌟بوعلى گفت : اين حرفها چيست ؟ تو نمى فهمى ؟ 💫بهمنيار گفت : نه . مطلب حتما از همين قرار است . بوعلى خواست عملا به او نشان بدهد كه مطلب چنين نيست . در يك زمستان كه با يكديگر در مسافرت بودند و برف زيادى هم آمده بود، مقارن طلوع صبح كه مؤ ذن مى گفت ، بوعلى بيدار بود و بهمنيار را صدا كرد. 🔆بهمينيار گفت : بله . ✨بوعلى گفت : برخيز. 🌟بهمنيار گفت : چه كار داريد؟ 💫بوعلى گفت : خيلى تشنه ام . يك ظرف آب به من بده تا رفع تشنگى كنم . 🔆بهمنيار شروع كرد استدلال كردن كه استاد، خودتان طبيب هستيد. بهتر مى دانيد معده وقتى در حال التهاب باشد، اگر انسان آب سرد بخورد معده سرد مى شود و ايجاد مريضى مى كند. ✨بوعلى گفت : من طبيبم و شما شاگرد هستيد. من تشنه ام شما براى من آب بياوريد، چكار داريد. 🌟باز شروع كرد به استدلال كردن و بهانه آوردن كه درست است كه شما استاد هستيد و لكن من خير شما را مى خواهم من اگر خير شما را رعايت كنم ، بهتر از اين است كه امر شما را اطاعت كنم . پس از آنكه بوعلى براى او اثبات كرد كه برخاستن براى او سخت است . 👈گفت : من تشنه نيستم . خواستم شما را امتحان كنم . آيا يادت هست به من مى گفتى : چرا ادعاى پيغمبرى نمى كنى ؟ اگر ادعاى پيغمبرى بكنى مردم مى پذيرند. شما كه شاگرد من هستى و چندين سال است پيش من درس ‍ خوانده اى ، مى گويم ، آب بياور، نمى آورى و دليل براى من مى آورى ، در حالى كه اين شخص مؤ ذن پس از گذشت چند صد سال از وفات پيغمبر اكرم (ص ) بستر گرم خودش را رها كرده و بالاى ماءذنه به آن بلندى رفته است تا آن كه نداى (اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله ) را به عالم برساند. او پيغمبر است ، نه من كه بوعلى سينا هستم .
چطـوری‌گناه‌نڪنیم؟! -قـدم‌اول: هروقـت‌ڪھ‌فڪرگناھ‌اومد‌توسـرت...↯ ¹•شیطـان‌رولعنت‌ڪن! ²•یھ‌صلوات‌بفرسـت! ³•بگواستغفراللـھ -قـدم‌دوم: اگردیـدی‌بازم‌ول‌ڪن‌نیست...↯ ¹•برویھ‌وضوبگیر! ²•دورڪعت‌نمازبخون! ''تو۹۹درصدمواقع‌جواب‌میدھ! کافیھه فقط‌یه‌بازامتحان‌ڪنید'' •قانون‌دلـمون‌ازامروز↯ موقع‌گناھ،اگردیدی‌هیچ‌جوره‌نمےتونیـی جلوی‌شیطان‌وبگیـری! اول‌دورڪعت‌نمازمیخونی بعدهرگناهی خواستی انجام‌میدی...! ''مطمئن‌باش‌اینجوری‌خداڪمڪت‌میڪنه‌دیگه سمت‌اون‌گناه‌نمیـری... استادرائفےپور أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.archivetempهشتم.pdf
6.88M
احکام پایه هشتم
محتوای آزمونهای احکام زمان روز دوشنبه
1401.09.17 درسهایی از قرآن مورخ pdfفایل.pdf
919.2K
📞 برنامه ● تاریخ پخش :↶ 17آذر ⭕️همراه با سئوالات مسابقه 1401⭕️ موضوع :با چه کسی مشورت کنیم؟ 🔰 حجت الاسلام والمسلمین قرائتی کانال درسهایی از قرآن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠امام صادق (عليه السلام) :كسي كه با آگاهي قسم دروغ بخورد ، با خدا به مبارزه و جنگ برخواسته است. 📚 محاسن برقي ، ص ١١٩ ، ح ١٣١ 🌹❤️🌹
‏یا رَبِّ لا تُعَلِّق قَلْبِی بِما لَیْسَ لِی... پروردگارا! قلب مرا به آن‌چه برای من نیست وابسته مگردان... 🤍🍃 معبــــودم..‌؛ یک بغل نیاز از من یک لبخند اجابت از تو :) 🧡 خدایا گشایشی ایجاد کن برای دلهایی که با بغض صدایت میکنند ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌
💡 دوستی میگفت:در قهوه خانه ساده بالای کوه، سفارش املت دادیم. کنار دست فروشنده نوشته بود: ما را در فیــسبـــوک ملاقات کنید. بازفکر کردم در کجای دنیا میشود اینچنین املت خوشمزه و نان لواشی پیدا کرد که فروشنده اش هم تا این حد به روز باشد؟ چون من تا حدی دنیا دیده هستم ، به تجربه میگویم : هیچ کجا … هنگام برگشتن خانمی با مانتو و روسری و ظاهری مرتب در حال فروختن گل بود. آنقدر ظاهر با کلاسی داشت که برای خرید گل پنجره را باز کردیم. شخصیت با وقاری داشت. وقتی گفتیم به شما نمی آید گل بفروشید، با کلامی تکان دهنده گفت: بی کس هستم، اما ناکس نیستم.. زندگی را باید با شرافت گذروند. کجای دنیا میتوان این سطح از فلسفه و حکمت را، در کلام یک گلفروش یافت؟ به خانه که رسیدیم همسرم یادش افتاد چیزهایی را نخریده است. به سوپری نزدیک خانه رفتم و خرید کردم. دست کردم دیدم کیفم همراهم نیست. گفتم ببخشید پول نیاوردم، میروم بیاورم و در حالیکه مبلغ کالایی که خریده بودم کم نبود، مغازه دار با اصرار گفت نه آقا قابل شما رو نداره ببرید و با کلامی جدی و قاطع کالا را به من داد. تشکر کردم و در راه خانه فکر کردم کجای دنیا چنین اعتمادی به یک غریبه وجود دارد؟ تازه پول را هم که آوردم فروشنده با تعجب گفت: آخه چه عجله ای بود؟ شب در حالیکه پشت لپ تاپم داشتم کار میکردم، یکباره صدای آکاردئون یکی از ترانه های خاطره انگیز را سر داد. در کوچه نوازنده ای با زیباترین حالت و مهارتی خاص مینواخت. به دنبال صدا رفتم و پنجره را باز کردم. یکی آمد و به او نزدیک شد و گفت از طبقه هشتم آمدم پایین فقط بخاطر این ملودی قشنگی که میزنی. با رضایت پولی به او داد و رفت…حساب کردم دیدم پولی که در این کوچه گرفت را اگر در ده کوچه گرفته باشد، درآمد ماهانه خوبی دارد. در کجای دنیا کسی میتواند در کوچه ای سرودی را سر دهد؟ من جایی ندیده ام. میتوان همه رخدادهای بالا را منفی دید. چرا باید خانمی با وقار گل بفروشد..؟ چرا فردی که به کامپیوتر وارد است باید بالای کوه املت درست کند..؟ چرا باید نوازنده ای ماهر در کوچه بنوازد…؟؟ و از این دست نگاههای منفی که خیلی ها دارند.. اما هیچ راه حلی هم ندارند که مثلا این مرد اگر در کوچه ننوازد، چه مشکلی حل خواهد شد؟ و آیا نگاههای منفی ما کمکی به حل مشکلات دنیا میکند؟ من هر چه را دیدم مثبت میدیدم. بعضی از ما چیزهایی را برای خودمان ذهنی کرده ایم در حالیکه در عمل وجود ندارند.. و آنچه را نیز که وجود دارد، چشم ما نمی بیند و ذهن ما درک نمیکند. مثلا آدمها را به دو گروه “باکلاس” و” بی کلاس” تقسیم کرده ایم..! ماکسیما، لكسوس و بنز با کلاس، و پیکان و پراید بی کلاسند. حالا در جاده گیر کنید، به هردلیل…، چه تمام شدن بنزین، چه خرابی ماشین… امتحان کنید حتی یک ماکسیما و لكسوس و بنز بخاطر کمک به شما توقف نمیکند و اگر کسی به کمکتان بیاید یا پیکان دارد یا پراید یا وانت… کدام با کلاس ترند؟ میتوانید به رخدادهای یکروز عادی از زندگی فکر کنید، در آن تلخ و شیرین بسیار وجود دارد...