eitaa logo
سیر الی الله
244 دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
2.1هزار ویدیو
23 فایل
مطالبی از سخنان پیامبرص وائمه اطهار ع وعارفان وعلما ، امید است با عمل به آنها رستگار شویم ۰
مشاهده در ایتا
دانلود
#دو_خط_شعر خوش می روی در جان من خوش می کنی درمان من ای دین و ای ایمان من ای بحر گوهردار من #مولانا 🍃🌸 @elalla
‌ 🌼 نور سوی نور دَوَد 🔸کسی را که در اندرون اندکی روشنایی نبوَد ، پندِ بیرونش سود ندارد ؛ و هر که را در اندرون اندکی روشنایی بوَد ، روشناییِ کلامِ عارفان اندر وی پیوندد . 🔸اگر خواهی که در زیر خاک نرَوی ، ؛ که نور زیرِ خاک نرود . ✍ ؛ 📚 @elalla
‌ نانی بدِه نان‌خواره را ، آن طامعِ بیچاره را آن عاشقِ نان‌باره را کُنجی بِخُسبان ساقیا ای جانِ جانِ جانِ جان ، ما نامدیم از بَهرِ نان برجه گدارویی مکن در بزمِ سلطان ساقیا ✍ @elalla
گر شاخه ها دارد تری، ور سرو دارد سروری ور گل کند صد دلبری،ای جان تو چیزی دیگری #مولانا
🍄 ﷽ 🍄 ‌ گر تو پنداری به حُسنِ تو نگاری هست نیست ور تو پنداری مرا بی‌تو قراری هست نیست ✍ @elalla
گر شاخه‌ها دارد تَری ، وَر سَرو دارد سروَری وَر گُل کند صد دلبری ، ای جان! تو چیزِ دیگری ... ✍#مولانا @elalla
گر شاخه ها دارد تری، ور سرو دارد سروری ور گل کند صد دلبری،ای جان تو چیزی دیگری #مولانا
🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾 گویند: دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت پیرمرد خوشحال شد و گوشه های دامن را گره زد و رفت! درراه با پروردگار سخن می گفت: ( ای گشاینده گره های ناگشوده، عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای ) در همین حال ناگهان گره ای از گره هایش باز شد و گندمها به زمین ریخت! او با ناراحتی گفت: من تو را کی گفتم ای یار عزیز کاین گره بگشای و گندم را بریز! آن گره را چون نیارستی گشود این گره بگشودنت دیگر چه بود؟ نشست تا گندمها را از زمین جمع کند درکمال ناباوری دید دانه ها روی ظرفی از طلا ریخته اند! ندا آمد که: 🌾تو مبین اندر درختی یا به چاه 🌾تو مرا بین که منم مفتاح راه @elalla
🍄 ﷽ 🍄 ‌ سلوک معنوی 🔸قانونِ تولّد و مرگ در هستی جاری است ؛ از انسان گرفته تا ستارگان و خورشید ، تولّد و مرگ دارند . 🔸ظاهراً انسان تنها موجودی است که می‌داند که می‌میرد و به مرگِ خویش آگاه است ... دیگر موجودات نیز می‌میرند امّا مرگ‌آگاه نیستند . 🔸برخی آدمیان نسبت به پدیدۀ مرگ ، "کورمرگی" پیشه کرده و ترجیح می‌دهند آن را نبینند و به فراموشی سپارند . 🔸برخی دیگر نیز "مرگ هراس"اَند ، چون تعلّقاتِ دنیویِ زیادی دارند و فرو نهادنِ تعلّقات و رها کردنِ آن‌ها ــ نزدِ ایشان ــ سخت است ؛ از آن می‌ترسند و می‌گریزند . 🔸جماعتی نیز "مرگ اَندیش"‌اَند و در اندیشۀ رهایی از زندان هستند: ﻣﺮﮒ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﮔﺸﺖ ﻭ ﻧَﻘﻠﻢ ﺯﯾﻦ ﺳﺮﺍ ﭼﻮﻥ ﻗﻔﺲ ﻫِﺸﺘﻦ ﭘﺮﯾﺪﻥ ﻣﺮﻍ ﺭﺍ 🔸اهلِ عرفان ، "مرگ آگاه"اَند ؛ بدین معنا که ناپایداریِ جهان و گذرِ عمر را جدّی می‌گیرند؛ در عین حال ، این امر مانع از پرداختنِ سهمِ بدن و بهره بردنِ مادّی و معنوی از دنیا و زندگی نشده است ؛ از این‌رو ایشان در "حال" زندگی کرده و "زندگیِ ابدی" را در همین دنیا تجربه می‌کنند: صوفی اِبنُ الوقت باشد ای رفیق نیست فردا گفتن از شرطِ طریق () یعنی در عینِ برخورداری ، وابستگی ندارند و هر لحظه که ندا رسد آماده‌اند تا بروند . @elalla
☀️🌻☀️ 🌻☀️ ☀️ ماییم که از باده ی بی‌ جام خوشیم هر صبح مُنوریم و هر شام خوشیم... #مولانا @elalla
💫صنما بیار باده بنشان خمار مستان که ببرد عشق رویت همگی قرار مستان 💫می کهنه را کشان کن به صبوح گلستان کن که به جوش اندرآمد فلک از عقار مستان #مولانا @elalla
🌱🕊 ⭕️✍حکایت بسیار زیبا و خواندنی 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃 🍃 گویند دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت. پیرمرد خوشحال شد و گوشه‌های دامن را گره زد و رفت! در راه با پروردگار سخن می‌گفت: ای گشاینده گره‌های ناگشوده! عنایتی فرما و گره‌ای از گره‌های زندگی ما بگشای. در همین حال ناگهان گره‌ای از گره‌هایش باز شد و گندم‌ها به زمین ریخت! او با ناراحتی گفت: من تو را کی گفتم ای یار عزیز که این گره بگشای و گندم را بریز! آن گره را چون نیارستی گشود این گره بگشودنت دیگر چه بود؟ نشست تا گندم‌ها را از زمین جمع کند، در کمال ناباوری دید دانه‌ها روی ظرفی از طلا ریخته‌اند! ندا آمد که: تو مبین اندر درختی یا به چاه تو مرا بین که منم مفتــاح راه 🍃 🌺🍃 @elalla