🔴#علائم_بقاء_نفس
🔹یک. "رنجیدن" علامتِ بقاءِ نفس است . نفس به طرزِ مخفیانهای دارد به حیاتش ادامه میدهد ؛ پس اگر از چیزی رنجش پیدا میکنید ، بدانید که نفس از اینجا جوانه زده است .
🔹دو. "کنجکاوی" ، از نفس است . چرا میل داریم سریالِ زندگیِ دیگران را دنبال کنیم؟!
📚["#کتاب_سلوک_معنوی" ؛ جلد اوّل ؛ چاپ دوم ؛ صفحه ۹۹]
@elalla
🔹یکی از بزرگترین توهّماتِ بشر ، "ترس" است . ترس ، حیاتی جز در ذهن نداشته و صِرفاً یک احساسِ درونی و ذهنی است و اصولاً ربطی به عالَمِ خارج ندارد .
🔹کسی که بر "وَهمِ ترس" در حالِ حیات فائق نشود ، قطعاً در گذر از عوالمِ مرگ و بعد از مرگ ، رنجِ بسیار خواهد بُرد .
🔹همین ترس سببِ ناباوریِ مرگ شده ، روح صعود نکرده و سعی میکند کماکان در جوارِ اشیاء و اشخاصِ مألوفِ خود بمانَد ، و این باعثِ سردرگُمیِ روح است .
📚["#کتاب_سلوک_معنوی" ؛ جلد اوّل ؛ چاپ دوم ؛ صفحه ۳۱]
@elalla
🌻#دعا کردن_خواندن_خداست .
🔹در سطحِ عالی ، "دعا " خدا را خواستن است نه از خدا چیزی خواستن! ؛ در اینصورت ، معنیِ دعا مناجات کردن با خداست و همنشینی با او ؛ و اینکه خدا دعا را مستجاب میکند یعنی قُربِ خودش را نصیبِ دعاکننده میکند .
📚["#کتاب_سلوک_معنوی" ؛ جلد اوّل ؛ چاپ دوم ؛ صفحه ۳۲]
@elalla
🔹خدای تعالی به حوادثی که برای انسان ناخوشایند و مکروه است ، هم علم دارد و هم مشیّت . پس ، هیچیک از این حوادث به آدمی نمیرسد مگر بعد از علم خدا و مشیّتِ او .
🔹پس ، هیچ سببی از اسبابِ طبیعیِ عالَم ، مستقل در تأثیر نیست ؛ چون هر سببی که فرض کنی ، جزوِ نظامِ خلقت است که غیر از خالقش ربّی ندارد ، و هیچ حادثه و واقعهای رُخ نمیدهد مگر به علم و مشیّتِ ربّش .
🔹آنچه او بخواهد برسد ، ممکن نیست نرسد ؛ و آنچه او نخواهد برسد ، ممکن نیست برسد .
باورِ این مطلب ، کُنهِ هدایت است و قلب را آرامش میبخشد بطوری که دیگر دچارِ اضطراب نمیشود ، چون میداند زمامِ همهٔ امور به دستِ خدای حکیم است و بدونِ إذنِ او هیچ واقعهٔ گوارا یا حادثهٔ ناگواری پدید نمیآید .
📚["#کتاب_سلوک_معنوی" ؛ جلد اوّل ؛ چاپ دوم ؛ صفحه ۳۲]
@elalla
🔹برای هر کس حدّاقل یکبار (برای بعضی ، چندبار) موقعیّتی پیش میآید که اگر متوجّه شد و دنبال کرد ، شخصِ موّفقی در دنیا خواهد شد .
🔹به همین قیاس ، برای هر کس یکبار یا چندبار ، درِ آخرت هم باز میشود ؛ اگر متوجّه شد و دنبال کرد ، به سوی کمال حرکت میکند وگرنه رهایش میکنند .
🔹یکی از نشانههای واگذاشتنِ خدا این است که هر غلطی کند ، خدا فعلاً عِقابش نمیکند تا بعد ؛ حتّی موفقیّتهایی در زندگیِ مادّی برایش هست .
📚["#کتاب_سلوک_معنوی" ؛ جلد اوّل ؛ چاپ دوم ؛ صفحه ۳۳]
@elalla
🔹وقتی که شما گرسنهاید ، با آگاهی به این گرسنگی نگاه کنید ؛ آیا شما گرسنهاید یا بدنتان گرسنه است؟!
🔹اگر کسی مرگِ خود را در ذهنش صحنهسازی کند ـ اینکه مُرده است و فامیل و آشنایان دورش جمع شدهاند و او را به گورستان میبرَند و آنجا دفن میکنند ـ متوجّه میشود که تنها جسمِ او مُرده است ؛ و او جسم نیست .
🔹در اثرِ این توجّهات ، رفتهرفته تعلّقِ انسان به بدنش قطع میشود ، و آنوقت است که دیگر خیلی از اشتباهات ـ که ریشهشان تعلّق به بدن است ـ از زندگیِ او رَخت برمیبندد .
📚["#کتاب_سلوک_معنوی" ؛ جلد اوّل ؛ چاپ دوم ؛ صفحه ۳۴]
@elalla
🍄 ﷽ 🍄
🔸از امام صادق ـ علیه السّلام ـ روایت شده که حضرت فرمود: "امر به معروف" و "نهی از منکر" ، واجب ؛ و "ملامت" حرام است .
جَزای ملامت هم نقد است ؛ هر کس دیگری را به عملِ زشتش ملامت کند ، از دنیا نمیرود مگر آنکه به آنچه ملامت کرده است مبتلا میشود .
🔸ببینید که چقدر مرزها به هم نزدیک است! خیال میکنی امر به معروف و نهی از منکر میکنی ، در حالیکه در اصل ، ملامت میکنی!
فرقِ بینِ ملامت و نهی از منکر از زمین تا آسمان است . نهی از منکر ، اطاعتِ امراللّه است ؛ و ملامت ، شرک و عناد و حالتِ شیطانی است .
ملامت ، یعنی من خوبم و تو بد هستی!
🔸پس ، امر به معروف و نهی از منکر برای چیست؟
برای این است که مبادا طرفِ مقابل از استعدادِ خود عدول و خطش را گُم کرده باشد ؛ شاید هدایت شود ، شاید ظرفِ استعدادِ او این نباشد و به غلط اینگونه شده است .
🔸همان طور که شیطان و اهلِ ضلالت ، آنها را دعوت میکنند به امیدِ اینکه از خودشان باشند ، ما هم دعوت میکنیم شاید از ما بشوند .
📚["#کتاب_سلوک_معنوی" ؛ جلد اوّل ؛ چاپ دوم ؛ صفحه ۱۴۱]
@elalla
🍄 ﷽ 🍄
🔸اگر کسی به جايی رسيد که به تدبيرِ خدا راضی بود ، طبيعی است که اين انسان مستحقّ راحتی و خوشی است . راحت است به خاطرِ اينکه میداند يک تدبيرِ حکيمانهٔ عالمانه ـ از سرِ محبّت و اشفاق ـ بر سرنوشتِ او حاکم است ؛ اينطور نيست که در مقابلِ چوگانِ قضا و قَدَر ، کور و کر است و يک قوانينِ بيرون از ارادهٔ او ، بيرون از شعور و حکمت ، بر او حکومت میکنند . میداند يک ارادهٔ حکيمانهٔ مشفقانه به سرنوشتِ او حاکم است . اين يقين و رضای به تقديرِ حق ، برای او راحتی میآورَد . وقتی فهميد او تدبير میکند راحت میشود ، و وقتی راضی شد به نشاط میرسد .
🔸و به عکس ، در مقابلِ راحتی و نشاط ، هَمّ و حُزن است که خدای متعال آن را در شک و در سخَط قرار داده . کسی که شک دارد در اينکه واقعا دستِ حکيمانهٔ حق عالَم را رقم میزند يا تصادف است ، او مبتلای به همّ میشود . میخواهد با تلاشِ خودش سرنوشتِ خودش را شکل بدهد ، و خُب پيداست که میخواهد خدايی کند ، و خدايی از انسان نمیآيد! اين ، همّ در انسان میآورَد .
🔸هم ّ، غير از غصّه است ... همّ يعنی اينکه انسان بخواهد با يک دست چند هندوانه را بردارد ؛ میخواهد فيلسوف بشود ، فقيهِ أعلَم بشود ، و همه چيز را جمع بکند! اين ، هُموم بر سر دلش میمانَد! به خاطرِ اینکه معتقد نيست که يک خدايی در کار است ؛ خودش میخواهد همه چيز را رقم بزند . وَإلّا اگر فهميد خدايی در کار است و او خداییِ خود را میکند ، تو هم بندگی بکن ؛ اين شخص ، همّی ندارد .
🔸هيچ گاه انسانی که مشغولِ بندگی است، مبتلا به همّ نمیشود ... "يُريدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُريدُ بِكُمُ الْعُسْرَ" ؛ بندگی ، آسان است . اگر ديديد يک جايی فشار به شما میآيد ، بدانيد داريد از مسيرِ بندگی خارج میشويد و داريد يک کاری میکنيد که وظيفهتان نيست .
🔸انسانی که راضی نيست به تدبيرِ خدا ، اهلِ حُزن میشود . تدبيرِ حق در عالَم جاری میشود ، او غصه میخورَد!
ولی انسانی که اهلِ يقين و رضا است ، هم به راحتی میرسد هم به نشاط ؛ دائماً غرقِ در نشاط است .
📚["#کتاب_سلوک_معنوی" ؛ جلد اوّل ؛ چاپ دوم ؛ صفحه ۳۵و۳۶]
@elalla
🍄 ﷽ 🍄
🔸حتماً تجربه کردهاید که وقتی کسی تمایل دارد که زمان دیر بگذرد ، در نظرِ او به سرعت سپری میشود ؛ و هنگامی که میخواهد زود طی شود ، چنان کُند میشود که برای او متوقّف به نظر میرسد و یا به سختی میگذرد .
🔸برای مثال ؛ یک زندانی در زندان ، مایل است که زمانِ حبس زودتر سپری شود ، امّا به عکس و برخلافِ خواستهٔ او ، هر چقدر این میل شدیدتر است ، احساسی که زندانی از گذرِ زمان دارد ، احساسِ کندتر بودنِ آن است .
🔸این رنج ، ناشی از تحمیلِ نظرِ شخصی به زمان است که در اثرِ میلِ درونی به تند یا کند شدنِ زمان ، احساسِ سپری شدنِ آن برخلافِ انتظار میشود .
🔸یکی از نتایجِ سلوکِ عرفانی و حرکت در مسیرِ عرفان ، هماهنگی و همفازی با زمان است . در این حالت ، فرد با زمان همراه و هماهنگ است و بدونِ اینکه بخواهد زود بگذرد یا دیر سپری شود ، تسلیمِ آن خواهد بود .
🔸بنابراین ، یکی از معانیِ صبر ، همراه شدن با زمان است که نسبت به زمان تعیین تکلیف نکند و با آن همراه باشد .
📚["#کتاب_سلوک_معنوی" ؛ جلد اوّل ؛ چاپ دوم ؛ صفحه ۳۸]
@elalla
🍄 ﷽ 🍄
⏰عواملی که باعثِ تباهیِ وقت میگردد:
🔸بیبرنامگی
🔹برنامهٔ غلط داشتن ؛ یعنی کارها را در وقتِ نامناسب قرار دادن
🔸پی نگرفتنِ برنامه و تغییرِ آن
🔹همیشه در دسترس بودن و ناتوانی در "نه" گفتن
🔸بیش از حد حرف زدن ؛ پُرحرفی و زیادهگویی در محافل و مجالس و پشتِ تلفن
🔹دیدنِ بیش از حدّ تلویزیون
🔸مطالعهٔ موضوعاتِ پراکنده و نامرغوب
🔹نیمهکاره گذاشتنِ کارها و شروعِ کاری دیگر
🔸راجع به مردم حرف زدن
🔹راجع به موضوعاتِ پیشِ پا افتاده حرف زدن
🔸راجع به چیزی حرف زدن که ربطی به ما ندارد
🔹صبح دیرخیزی ، و عصر بیش از یک چُرتِ کوتاه خوابیدن
🔸شب نشینی و به کارهای لغو و لهو سرگرم بودن
🔹مشغولیّتِ ذهن به مسایلِ تنشزا
📚["#کتاب_سلوک_معنوی" ؛ جلد اوّل ؛ چاپ دوم ؛ صفحه ۱۱۳و۱۱۴]
@elalla
🍄 ﷽ 🍄
🔴 برای چه کارهایی وقت بگذاریم؟
🔹قسمتی از وقت برای توجّه کردن به خداست ؛ نماز ، مناجات ، ذکر ، نجوا ، شُکر ، اُنس ، با خدا حرف زدن ، قرآن خواندن .
🔸قسمتی از وقت برای کسبِ علم و مطالعه کردن است ؛ مطالعه در اموری که سببِ تعالیِ معنویِ شما میشوند ؛ خواندنِ روایات ، کُتُبِ اخلاق ، شرحِ حالِ بزرگانِ طریقت ، داستانهای معنوی ، سفرنامهها و ...
🔹قسمتی از وقت برای معیشت و کار است:
دانش آموز و دانشجو ، کارش مدرسه رفتن و دانشگاه رفتن و درس خواندن است ؛
بازرگان و کارمند ، وظیفهشان حضور در دفترِ کار و برنامهریزی و انجامِ آن برنامههاست ؛
به همین نحو ، پزشک ، نظامی ، روحانی ، معلّم ، .... هر یک وظیفهای دارند که باید به نحوِ احسن انجام دهند .
🔸قسمتی از وقت برای سر زدن به والدین است .
📚["#کتاب_سلوک_معنوی" ؛ جلد اوّل ؛ چاپ دوم ؛ صفحه ۱۱۶]
@elalla
🍄 ﷽ 🍄
🔘#زندگی_در_رنج
✍ وَ مَن أَعرَض عَن ذِکری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَهً ضَنکاً وَ نَحشُرُهُ یَومَ القیامَه أَعمَی (طه : 12)
(و هر کس از یادِ من اِعراض کند ، زندگیش تنگ شود و در روزِ قیامت نابینا محشورش سازیم) .
🔹کسی که خدا را فراموش کند و با او قطعِ رابطه نماید ، دیگر چیزی غیر از دنیا نمیمانَد که وی به آن دل ببندد و آنرا مطلوبِ یگانهٔ خود قرار دهد . در نتیجه ، همهٔ کوششهای خود را منحصر در آن میکند ، و فقط به اصلاحِ زندگیِ دنیایش میپردازد و روز به روز آن را توسعهٔ بیشتری داده ، به تمتّع از آن سرگرم میشود .
🔹و این معیشت ، او را آرام نمیکند ـ چه کم باشد و چه زیاد ـ برای اینکه هر چه از آن به دست آورَد ، به آن حد قانع نگشته و به آن راضی نمیشود و دائماً چشم به اضافهتر از آن میدوزد ، بدونِ اینکه این حرص و تشنگیاَش به جایی منتهی شود . پس چنین کسی دائماً در فقر و تنگی به سر میبرَد و همیشه دلش علاقهمند به چیزی است که ندارد ؛ صرفنظر از غم و اندوه و قلِق و اضطراب و ترسی که از شرّ حسودان و کیدِ دشمنان دارد .
🔹او عَلَیالدَّوام در میانِ آرزوهای برآورده نشده و ترس از فراقِ آنچه برآورده شده ، به سر میبَرد . در حالیکه اگر مقامِ پروردگارِ خود را میشناخت و به یادِ او بود و او را فراموش نمیکرد ، یقین میکرد که نزدِ پروردگارِ خود حیاتی دارد که آمیخته با مرگ نیست ، و مُلکی دارد که زوالپذیر نیست ، و عزّتی دارد که مَشوب با ذلّت نیست ، و فرَح و سُرور و رفعت و کرامتی دارد که هیچ مقیاسی نتواند اندازهاَش را تعیین کند و یا سرآمدی آن را به آخر برسانَد .
🔹و نیز یقین میکند که دنیا دارِ مَجاز است و حیات و زندگیِ دنیا در مقابلِ آخرت پشیزی بیش نیست . اگر او این را بشناسد ، دلش به آنچه خدا برایش تقدیر کرده ، قانع میشود و معیشتش ـ هر چه باشد ـ برایش فراخ گشته ، دیگر رویٍِ تنگی و ضَنک را نمیبیند .
🔹به یاد داشته باشید که زندگیِ رنجآور ربطی به این که پولدار باشند یا فقیر ، مشهور باشند یا گمنام ، سالم باشند یا بیمار ، ندارد .
غافلان رنج میکشند گر چه صاحبِ مال و مکنت و جاه و سلامتِ ظاهری باشند . اسبابِ رنجِ آنها خودِ ایشان است ؛ زندانی تنگ ، که خود ، خود را در آن زندانی کرده اند .
🔹اهلِ دنیا بدبخت و فقیرند گر چه شاه و وزیرند!
📚["#کتاب_سلوک_معنوی" ؛ جلد اوّل ؛ چاپ دوم ؛ صفحه ۳۹و۴۰]
@elalla