🍃🍂🍃🍂🍃
@داستان دوازدهم:
مرد شامي و امام حسين(ع)
شخصي از اهل شام به قصد حج يا مقصد ديگر به مدينه آمد. چشمش افتاد به مردي که در کناري نشسته بود. توجهش جلب شد. پرسيد: اين مرد کيست؟ گفته شد:
«حسين بن علي بن ابي طالب است.» سوابق تبليغاتي عجيبي «1»که در روحش رسوخ کرده
بود موجب شد که ديگ خشمش به جوش آيد و قربة الي اللَّه آنچه ميتواند سبّ و دشنام نثار حسين بن علي بنمايد. همينکه هرچه خواست گفت و عقده دل خود را گشود، امام حسين بدون آنکه خشم بگيرد و اظهار ناراحتي کند، نگاهي پر از مهر و عطوفت به او کرد و پس از آنکه چند آيه از قرآن- مبني بر حسن خلق و
عفو و اغماض- قرائت کرد به او فرمود: «ما براي هر نوع خدمت و کمک به تو آمادهايم.»
آنگاه از او پرسيد: «آيا از اهل شامي؟» جواب داد: آري. فرمود: «من با اين خلق و خوي سابقه دارم و سرچشمه آن را ميدانم.».
پس از آن فرمود: «تو در شهر ما غريبي، اگر احتياجي داري حاضريم به تو کمک دهيم، حاضريم در خانه خود از تو پذيرايي کنيم، حاضريم تو را بپوشانيم، حاضريم به تو پول بدهيم.».
مرد شامي که منتظر بود با عکس العمل شديدي برخورد کند و هرگز گمان نميکرد با يک همچو گذشت و اغماضي روبرو شود، چنان منقلب شد که گفت:
«آرزو داشتم در آن وقت زمين شکافته ميشد و من به زمين فرو ميرفتم و اينچنين نشناخته و نسنجيده گستاخي نميکردم. تا آن ساعت براي من در همه روي زمين کسي از حسين و پدرش مبغوضتر نبود، و از آن ساعت برعکس، کسي نزد من از او و پدرش محبوبتر نيست.» ( نفثة المصدور محدث قمي، صفحه 4.)
🔻🔻🔻🔻🔻🔻👇
(1). شام در زمان خلافت عمر فتح شد. اول کسي که امارت و حکومت شام را در اسلام به او دادند يزيدبن ابي سفيان بود. يزيد دو سال حکومت کرد و مرد. بعد از او حکومت اين استان پرنعمت به برادر يزيد، معاوية بن ابي سفيان واگذار شد. معاويه بيست سال تمام در آنجا با کمال نفوذ و اقتدار حکومت کرد. حتي در زمان عمر که زود به زود حکام عزل و نصب ميشدند و به کسي اجازه داده نميشد که چند سال حکومت يک نقطه را در دست داشته باشد و جاي خود را گرم کند، معاويه در مقر
حکومت خويش ثابت ماند و کسي مزاحمش نشد. به قدري جاي خود را محکم کرد که بعدها به خيال خلافت افتاد. پس از بيست سال حکومت- بعد از صحنههاي خونيني که به وجود آورد- به آرزوي خود رسيد و بيست سال ديگر به عنوان خليفه مسلمين بر شام و ساير قسمتهاي قلمرو کشور وسيع اسلامي آن روز حکومت کرد.
به اين جهات، مردم شام از اولين روزي که چشم به جهان اسلامي گشودند، در زير دست امويان بزرگ شدند، و همچنانکه ميدانيم امويها از قديم با هاشميان خصومت داشتند. در دوران اسلام و با ظهور اسلام خصومت امويان با هاشميان شديدتر و قويتر شد و در آل علي تمرکز پيدا کرد. بنابراين مردم شام از اول که نام اسلام را شنيدند و به دل سپردند، دشمني آل علي را نيز به دل سپردند و روي تبليغات سوء امويها دشمني آل علي را از ارکان دين ميشمردند. اين بود که اين خلق و خوي از آنها معروف بود.
🍃🍂🍃🍂🍃
بینش مطهر/محتوای علمی
https://eitaa.com/elmi_binesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️ ویژه #هفته_وحدت
📹 ببینید| رهبرانقلاب: شیعه انگلیسی و سنی آمریکایی دو لبهی یک قیچی هستند
⚠️ سعیشان این است مسلمانان را به جان هم بیندازند و به آتش اختلافات بدمند
💻 @Khamenei_ir
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
بینش مطهر/محتوای علمی
https://eitaa.com/elmi_binesh
🌺🌿🌺🌿🌺
سيره و روش شخص اميرالمؤمنين علي عليه السلام براي ما بهترين و آموزندهترين درسهاست. علي عليه السلام راه و روشي بسيار منطقي و معقول که شايسته بزرگواري مانند او بود اتخاذ کرد.
او براي احقاق حق خود از هيچ کوششي خودداري نکرد، همه امکانات خود را به کار برد که اصل امامت را احيا کند، اما هرگز از شعار «يا همه يا هيچ» پيروي نکرد. برعکس، اصل «ما لايدرک کلّه لايترک کلّه» را مبناي کار خويش قرار داد.
علي در برابر ربايندگان حقش قيام نکرد و قيام نکردنش اضطراري
🔻🔻🔻🔻👇👇
نبود، بلکه کاري حسابشده و انتخابشده بود. او از مرگ بيم نداشت، چرا قيام نکرد؟ حداکثر اين بود که کشته شود. کشته شدن در راه خدا منتهاي آرزوي او بود. او همواره در آرزوي شهادت بود و با آن از کودک به پستان مادر مأنوستر بود. علي در حساب صحيحش بدين نکته رسيده بود که مصلحت اسلام در آن شرايط، ترک قيام و بلکه همگامي و همکاري است. خود کراراً به اين مطلب تصريح ميکند.
در يکي از نامههاي خود به مالکاشتر (نامه 62 از نامههاي نهجالبلاغه) مينويسد:
فَأمْسَکتُ يدي حَتّي رَأيتُ راجِعَةَ النّاسِ قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الْاسْلامِ، يدْعونَ الي مَحْقِ دينِ مُحَمَّدٍ صَلَّي اللَّهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ، فَخَشيتُ انْ لَمْانْصُرِ الْاسْلامَ وَ اهْلَهُ انْ اري فيهِ ثَلْماً اوْ هَدْماً تَکونُ الْمُصِيبَةُ بِهِ عَلَي اعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلايتِکمُ الَّتي انَّما هِي مَتاعُ ايامٍ قَلائِلَ.
من اول دست خود را پس کشيدم، تا ديدم گروهي از مردم از اسلام بازگشتند و مردم را به نابودي دين محمد صلي الله عليه و آله دعوت ميکنند. پس ترسيدم که اگر به ياري اسلام و مسلمين برنخيزم شکاف يا انهدامي در اسلام خواهم ديد که مصيبت آن از فوت خلافت چندروزه بسي بيشتر است.
در شوراي شش نفري پس از تعيين و انتخاب عثمان به وسيله عبدالرحمن بن عوف، علي عليه السلام شکايت و هم آمادگي خود را براي همکاري اينچنين بيان کرد:
لَقَدْ عَلِمْتُمْ انّي احَقُّ النّاسِ بِها مِنْ غَيري، وَ وَ اللَّهِ لَاسَلِّمَنَّ ما
🔻🔻🔻🔻👇👇
سَلِمَتْ امورُ الْمُسْلِمينَ وَ لَمْيکنْ فيها جَوْرٌ الّا عَلَي خاصَّةً (خطبه 72)
شما خود ميدانيد من از همه براي خلافت شايستهترم، و حال به خدا قسم مادامي که کار مسلمين روبراه باشد و رقيبان من تنها به کنار زدن من قناعت کنند و تنها شخص من مورد ستم واقع شده باشد، مخالفتي نخواهم کرد و تسليم خواهم بود.
اينها ميرساند که علي اصل «يا همه يا هيچ» را در اين مورد محکوم ميدانسته است. نيازي نيست درباره روش و سيره علي عليه السلام در اين موضوع بيشتر بحث شود، شواهد و دلايل تاريخي در اين زمينه فراوان است.
(مقاله الغدیر و وحدت اسلامی)
🌺🌿🌺🌿🌺
بینش مطهر/محتوای علمی
https://eitaa.com/elmi_binesh
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
🌿🌺🌿🌺🌿
🌺🌿🌺
علی(ع) فدایی وحدت
🔷🔷🔷🔷🔷🔷
اسلام دين وحدت و اتفاق است. الآن شما ببينيد کار تبليغات استعماري به کجا رسيده که اگر کسي سخن از وحدت اسلامي بگويد عدهاي از نظر مذهبي او را تکفير ميکنند که تو ميگويي وحدت اسلامي؟! وحدت اسلامي بر خلاف مذهب تشيع است!
علي فداي وحدت اسلامي شد. چه کسي به اندازه علي براي وحدت اسلامي احترام قائل بود؟ اين ديگران بودند که ميبريدند و اين علي بود که وصل ميکرد.
يک آقايي روي منبر ميگفت: الحمدللَّه، يادم است که از اول عمرم با وحدت اسلامي مخالف بودم! (خدا مثل تو را زياد نکند در اين جامعه!) قرآن ميفرمايد: وَ اعْتَصِموا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقوا وَ اذْکروا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيکمْ اذْ کنْتُمْ اعْداءً فَا لَّفَ بَينَ قُلوبِکمْ «آل عمران/ 103».آيه ديگر: وَ لا تَکونوا کالَّذينَ تَفَرَّقوا وَ اخْتَلَفوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَيناتُ «آل عمران/ 105». آيه ديگر: وَ لا تَنازَعوا فَتَفْشَلوا وَ تَذْهَبَ ريحُکمْ «انفال /46».مسلمين! با يکديگر تنازع و اختلاف نداشته باشيد که فَشَل و سست ميشويد، نيروي شما گرفته ميشود، بعد بو و خاصيت از شما گرفته ميشود. يک جمعيتي که وحدت نداشته باشد و اختلاف داشته باشد سست است، ديگر آن بو و رايحه خوشي که از يک جامعه واقعي اسلامي بلند ميشود از آن جامعه بلند نميشود.
(پانزده گفتار)
🔷🔷🔷🔷🔷🔷
بینش مطهر/محتوای علمی
https://eitaa.com/elmi_binesh
❓❓❓❓❓
❓❓❓
👆👆👆
واقعا با وجود سیره روشن و عملی و تردید ناپذیر علی علیه السلام در بحث وحدت اسلامی
چرا عده ای بر اختلاف و تشتت اصرار می ورزند؟؟!
چرا عده ای کاسه داغ تر از آش به بهانه دفاع از تشیع، کارهایی می کنند که امام متقین (ع) و پیشوای شیعیان انجام نداد؟؟!
علی (ع) فاطمه (س) و محسنش(ع) فدا شدند ولی حاضر نشد وحدت مسلمین را به خطر بیندازد، آنوقت چطور عده ای با تحریک احساسات عوام، وحدت شکنی می کنند؟؟!
تا کی باید با دوری از اندیشه های ناب اسلامی، عوام فریبان و کج اندیشان و مقدس مابان، میدان دار عرصه های فکری باشند؟؟!
❓❓❓❓❓
بینش مطهر/محتوای علمی
https://eitaa.com/elmi_binesh
vahdat.pdf
1.46M
ویژه نامه جامع وحدت در کلام امام خامنه ای
بینش مطهر/محتوای علمی
https://eitaa.com/elmi_binesh
🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🍃🌺🍃🌺
🌺🍃
@داستان سیزدهم:
مردي که اندرز خواست
مردي از باديه به مدينه آمد و به حضور رسول اکرم رسيد. از آن حضرت پندي و نصيحتي تقاضا کرد. رسول اکرم به او فرمود: «خشم مگير» و بيش از اين چيزي نفرمود.
آن مرد به قبيله خويش برگشت. اتفاقا وقتي که به ميان قبيله خود رسيد، اطلاع يافت که در نبودن او حادثه مهمي پيش آمده، از اين قرار که جوانان قوم او دستبردي به مال قبيلهاي ديگر زدهاند و آنها نيز معامله به مثل کردهاند و تدريجا کار به جاهاي باريک رسيده و دو قبيله در مقابل يکديگر صف آرايي کردهاند و آماده جنگ و کارزارند. شنيدن اين خبر هيجانآور خشم او را برانگيخت. فوراً سلاح خويش را خواست و پوشيد و به صف قوم خود ملحق و آماده همکاري شد.
در اين بين گذشته به فکرش افتاد، به يادش آمد که به مدينه رفته و چه چيزها ديده و شنيده، به يادش آمد که از رسول خدا پندي تقاضا کرده است و آن حضرت به او فرموده جلو خشم خود را بگير.
در انديشه فرو رفت که چرا من تهييج شدم و به چه موجبي من سلاح پوشيدم و اکنون خود را مهياي کشتن و کشته شدن کردهام؟ چرا بيجهت من برافروخته و خشمناک شدهام؟! با خود فکر کرد الآن وقت آن است که آن جمله کوتاه را به کار بندم.
جلو آمد و زعماي صف مخالف را پيش خواند و گفت: «اين ستيزه براي چيست؟
اگر منظور غرامت آن تجاوزي است که جوانان نادان ما کردهاند، من حاضرم از مال شخصي خودم ادا کنم. علت ندارد که ما براي همچو چيزي به جان يکديگر بيفتيم و خون يکديگر را بريزيم.».
🔻👇🔻👇
طرف مقابل که سخنان عاقلانه و مقرون به گذشت اين مرد را شنيدند، غيرت و مردانگيشان تحريک شد و گفتند: «ما هم از تو کمتر نيستيم. حالا که چنين است ما از اصل ادعاي خود صرف نظر ميکنيم.».
هر دو صف به ميان قبيله خود بازگشتند «1»
(1). اصول کافي، ج 2/ ص 404.
🌺🍃🌺🍃🌺
بینش مطهر/محتوای علمی
https://eitaa.com/elmi_binesh
🍃🌺🌿🍃🌺🌿
@داستان چهاردهم:
مسيحي و زره علي عليه السلام
در زمان خلافت علي عليه السلام در کوفه، زره آن حضرت گم شد. پس از چندي در نزد يک مرد مسيحي پيدا شد. علي او را به محضر قاضي برد و اقامه دعوي کرد که: «اين زره از آن من است، نه آن را فروختهام و نه به کسي بخشيدهام و اکنون آن را در نزد اين مرد يافتهام.» قاضي به مسيحي گفت: «خليفه ادعاي خود را اظهار کرد، تو چه ميگويي؟» او گفت: «اين زره مال خود من است، و در عين حال گفته مقام خلافت را تکذيب نميکنم (ممکن است خليفه اشتباه کرده باشد).».
قاضي رو کرد به علي و گفت: «تو مدعي هستي و اين شخص منکر است، عليهذا بر تو است که شاهد بر مدعاي خود بياوري.».
علي خنديد و فرمود: «قاضي راست ميگويد، اکنون ميبايست که من شاهد بياورم، ولي من شاهد ندارم.».
قاضي روي اين اصل که مدعي شاهد ندارد، به نفع مسيحي حکم کرد و او هم زره را برداشت و روان شد.
ولي مرد مسيحي که خود بهتر ميدانست که زره مال کيست، پس از آنکه چند گامي پيمود وجدانش مرتعش شد و برگشت، گفت: «اين طرز حکومت و رفتار از نوع رفتارهاي بشر عادي نيست، از نوع حکومت انبياست» و اقرار کرد که زره از علياست.
طولي نکشيد او را ديدند مسلمان شده و با شوق و ايمان در زير پرچم علي در جنگ نهروان ميجنگد «1»
(1). الامام علي، صوت العدالة الانسانية، صفحه 63. نيز بحار، جلد 9، چاپ تبريز، صفحه 598 (با اختلافي).
🌿🌺🍃🌿🌺🍃
بینش مطهر/محتوای علمی
https://eitaa.com/elmi_binesh
🍀🍀🍀🍀
🍀🍀
تأثير عمل در هدايت بشر
🍀🍀🍀🍀
در حديث است: مردم را به سوي خير و نيکي بخوانيد ولي بوسيله غير زبان، يعني به وسيله عمل و پيشقدم شدن. فرزندان آدم با آنکه داراي قوّه فکر و تشخيص ميباشند و ميبايست همواره مستقل فکر کنند و مستقل عمل نمايند، کم و بيش تحت تأثير عمل ديگران و روش ديگران ميباشند. ما وقتي که يک گله گوسفند را ميخواهيم از راهي عبور دهيم ابتدا دچار اشکال ميشويم زيرا هيچ يک از گوسفندان حاضر نيست به تنهايي آن راه را پيش بگيرد؛ همه گوسفندان به دور هم جمع و سر و گردنها را نزديک هم ميآورند ولي همينکه به يک وسيله يک يا چند تا از آنها در آن راه قدم برداشت خود به خود باقي به دنبال آنها روانه ميشوند تا کار به جايي ميرسد که منصرف کردن آنها ايجاد اشکال ميکند. اين حالت را ما در گوسفندان بيزبان و بيشعور ميبينيم و ابتدائاً براي ما ايجاد تعجب ميکند. ولي اگر اندکي در اعمال خود ما آدميزادگان دقت کنيم ميبينيم قسمت اعظم اعمال و حرکات و عادات ما👇👇👇
گوسفندمآبانه است؛ يعني روي حس تقليد و حکايت، پيروي از ديگران از ما سر ميزند. اين حس اختصاص به کار بد يا کار خير ندارد، در هر دو ناحيه هست و به همين دليل است که پيشقدم در کار خير مزد و پاداشي برابر با ساير افراد پيرو دارد و پيشقدم در فساد و خرابي هم کيفري مساوي با همه پيروان خويشدارد.
حالا که چنين حسي در بشر هست که از عمل ديگران پيروي ميکند پس چه بهتر که علاقه مندان واقعي به نيکي و خير و صلاح از همين حس عمومي بشر استفاده کنند و با پيشقدم شدن در راه خير، بشر را به راه خير هدايت و راهنمايي کنند. آن که پيشقدم ميشود دو کار به صورت يک کار انجام ميدهد: يکي اينکه خود آن عمل را که خير است انجام ميدهد، ديگر اينکه سِمَت هدايت و راهنمايي پيدا کرده است.
براي هدايت و راهنمايي بشر دو راه است: يکي راه گفتن و نوشتن و ديگر راه پيشقدم شدن، و هرگز گفتن به قدر پيشقدم شدن اثر ندارد. بزرگان گفتهاند: «دو صد گفته چو نيم کردار نيست». يک فرق ميان مکتب انبيا و مکتب فلاسفه و حکما اين است که حکما تنها اهل نظريه و تعليم و تدريس ميباشند و سر و کارشان تنها از راه زبان با افکار و ادراکات بشر است ولي پيغمبران به آنچه ميگويند قبل از آنکه از ديگران تقاضاي عمل بکنند خودشان عمل ميکنند و لهذا تا اعماق روح بشر نفوذ مينمايند، قلب و احساسات بشر را تحت تصرف خويش در ميآورند. سخن از زبان بيرون ميآيد و از گوش ميگذرد ولي عمل، موجي و انعکاسي عميق در روح ديگري پديد ميآورد. اثر سخن هم وقتي هست که توأم با ايمان و عقيده و داغي روح باشد و اگر روح با ايمان بود قهراً عمل را هم به دنبال دارد و بياثر نميماند.
اولياي خدا مردم را با عمل خود تحت تأثير قرار دادند نه تنها با سخن.
در اطراف حق و عدالت و انصاف و کرم و تقوا و گذشت و فداکاري 👇👇👇
و حرّيت و آزادي، سخن زياد گفته شده و از اين جهت کم و کسري وجود ندارد؛ به هر شکل و به هر صورتي که بخواهيم سخناني در اين زمينه موجود است. چيزي که کمتر يافت ميشود عمل به حق و طبق عدالت و انصاف است. آنچه کمتر يافت ميشود خودِ کرم و تقواست. چيزي که کيمياست واقعيت فداکاري و گذشت است. اکسير ناياب، يک روح حرّ و آزاد است. از اين روست که بشر کمتر به سخن و گفتار وقعي ميگذارد اما در مقابل عمل سر تعظيم فرود ميآورد؛ يعني آنجا که با شخصيتي روبرو ميشود که حقيقتاً از حق و عدالت منحرف نميشود و تقوا و پرهيزکاري را پيشه ميسازد و روحي حرّ و آزاد دارد، خود به خود خاضع و علاقهمند ميشود.
اين است سرّ اينکه سخنان حکما و فلاسفه از متون کتب، کمتر تجاوز ميکند ولي تعليمات انبيا جهانگير ميشود. پس از قرنها که نظر ميافکنيم ميبينيم موجي که پيغمبران و اولياي خدا ايجاد کردهاند هنوز باقي است بلکه روز به روز بر عظمت و اهميتش افزوده ميشود. اين موج، موج عمل و پيشقدم شدن است. سخن هرگز نميتواند چنين موجي عظيم به وجود آورد. موج سخن، کوچک و ضعيف است و زود با برخورد به موجي بزرگتر از خود نابود ميگردد.
از سخنان علي عليه السلام است که فرمود: ميدان حق براي سخن وسيعترين و بازترين ميدانهاست ولي براي عمل تنگترين ميدانهاست؛ يعني اگر انسان بخواهد براي حقيقت و عدالت و راستي و درستي و امانت سخن بگويد از هر موضوعي بهتر ميشود داد سخن داد و استدلال کرد و قياس تشکيل داد و خطابه سرايي کرد؛ بسيار ميدان حق براي گفتن باز و گشاد است؛ ولي اگر انسان بخواهد عمل کند چون مستلزم اين است که خود را جمع و مقيد سازد و از حدود خود تجاوز نکند و متعرّض حقوق ديگران نشود، عيبهاي خودش را مانند عيبهاي ديگران ببيند، آنوقت ميبيند که مثل اين است که از جاي تنگي ميخواهد عبور کند و برايش 👇👇👇
زحمت است.
هم از سخنان خود علي است که قسم ميخورد و ميفرمايد: ممکن نيست که من شما را امر کنم به کار نيکي مگر آنکه قبلًا خودم آن عمل نيک را انجام دادهام و ممکن نيست که شما را از کار زشتي نهي کنم مگر آنکه خودم در ترک آن کار زشت پيشقدم شدهام. تاريخ نوراني و پرافتخار زندگي علي عليه السلام دليل قاطع اين ادعاست.
چه کسي ميتواند ادعا کند که در عمل و عبادت خداي يگانه و خدمت به خلق خدا و رعايت اصول و عدالت و انصاف به پاي علي ميرسد؟
(حکمت ها و اندرزها ج 1 ص 198)
🍀🍀🍀🍀
بینش مطهر/محتوای علمی
https://eitaa.com/elmi_binesh
🌺🍀🌺🍀
❔❔❔
❔❔❔
❔❔❔
❔❔❔
اگر شهید مطهری در میان ما بودند، علل کم اثر شدن بعضی منبرها و تعلیمات دینی را چه چیزهایی می دانستند؟
1_ مطالب تکراری ؟؟
2_ مطالب سطحی و کم عمق ؟؟
3_مطالب نامعقول ؟؟
4_مطالب متناقض ؟؟
5_ مطالب خرافه آلود ؟؟
6_خواب و قصه های بی اساس ؟؟
7_ مطالب غیر کاربردی ؟؟
8_ مطالب تاریخ مصرف گذشته ؟؟
9_ مطالب بی ربط به زندگی مردم ؟؟
10_ مطالب ذوقی و سلیقه ای ؟؟
11_ ؟؟؟؟؟؟؟
12_ ؟؟؟؟؟؟؟
🌺🍀🌺🍀
بینش مطهر/محتوای علمی
https://eitaa.com/elmi_binesh