vahdat.pdf
1.46M
ویژه نامه جامع وحدت در کلام امام خامنه ای
بینش مطهر/محتوای علمی
https://eitaa.com/elmi_binesh
🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🍃🌺🍃🌺
🌺🍃
@داستان سیزدهم:
مردي که اندرز خواست
مردي از باديه به مدينه آمد و به حضور رسول اکرم رسيد. از آن حضرت پندي و نصيحتي تقاضا کرد. رسول اکرم به او فرمود: «خشم مگير» و بيش از اين چيزي نفرمود.
آن مرد به قبيله خويش برگشت. اتفاقا وقتي که به ميان قبيله خود رسيد، اطلاع يافت که در نبودن او حادثه مهمي پيش آمده، از اين قرار که جوانان قوم او دستبردي به مال قبيلهاي ديگر زدهاند و آنها نيز معامله به مثل کردهاند و تدريجا کار به جاهاي باريک رسيده و دو قبيله در مقابل يکديگر صف آرايي کردهاند و آماده جنگ و کارزارند. شنيدن اين خبر هيجانآور خشم او را برانگيخت. فوراً سلاح خويش را خواست و پوشيد و به صف قوم خود ملحق و آماده همکاري شد.
در اين بين گذشته به فکرش افتاد، به يادش آمد که به مدينه رفته و چه چيزها ديده و شنيده، به يادش آمد که از رسول خدا پندي تقاضا کرده است و آن حضرت به او فرموده جلو خشم خود را بگير.
در انديشه فرو رفت که چرا من تهييج شدم و به چه موجبي من سلاح پوشيدم و اکنون خود را مهياي کشتن و کشته شدن کردهام؟ چرا بيجهت من برافروخته و خشمناک شدهام؟! با خود فکر کرد الآن وقت آن است که آن جمله کوتاه را به کار بندم.
جلو آمد و زعماي صف مخالف را پيش خواند و گفت: «اين ستيزه براي چيست؟
اگر منظور غرامت آن تجاوزي است که جوانان نادان ما کردهاند، من حاضرم از مال شخصي خودم ادا کنم. علت ندارد که ما براي همچو چيزي به جان يکديگر بيفتيم و خون يکديگر را بريزيم.».
🔻👇🔻👇
طرف مقابل که سخنان عاقلانه و مقرون به گذشت اين مرد را شنيدند، غيرت و مردانگيشان تحريک شد و گفتند: «ما هم از تو کمتر نيستيم. حالا که چنين است ما از اصل ادعاي خود صرف نظر ميکنيم.».
هر دو صف به ميان قبيله خود بازگشتند «1»
(1). اصول کافي، ج 2/ ص 404.
🌺🍃🌺🍃🌺
بینش مطهر/محتوای علمی
https://eitaa.com/elmi_binesh
🍃🌺🌿🍃🌺🌿
@داستان چهاردهم:
مسيحي و زره علي عليه السلام
در زمان خلافت علي عليه السلام در کوفه، زره آن حضرت گم شد. پس از چندي در نزد يک مرد مسيحي پيدا شد. علي او را به محضر قاضي برد و اقامه دعوي کرد که: «اين زره از آن من است، نه آن را فروختهام و نه به کسي بخشيدهام و اکنون آن را در نزد اين مرد يافتهام.» قاضي به مسيحي گفت: «خليفه ادعاي خود را اظهار کرد، تو چه ميگويي؟» او گفت: «اين زره مال خود من است، و در عين حال گفته مقام خلافت را تکذيب نميکنم (ممکن است خليفه اشتباه کرده باشد).».
قاضي رو کرد به علي و گفت: «تو مدعي هستي و اين شخص منکر است، عليهذا بر تو است که شاهد بر مدعاي خود بياوري.».
علي خنديد و فرمود: «قاضي راست ميگويد، اکنون ميبايست که من شاهد بياورم، ولي من شاهد ندارم.».
قاضي روي اين اصل که مدعي شاهد ندارد، به نفع مسيحي حکم کرد و او هم زره را برداشت و روان شد.
ولي مرد مسيحي که خود بهتر ميدانست که زره مال کيست، پس از آنکه چند گامي پيمود وجدانش مرتعش شد و برگشت، گفت: «اين طرز حکومت و رفتار از نوع رفتارهاي بشر عادي نيست، از نوع حکومت انبياست» و اقرار کرد که زره از علياست.
طولي نکشيد او را ديدند مسلمان شده و با شوق و ايمان در زير پرچم علي در جنگ نهروان ميجنگد «1»
(1). الامام علي، صوت العدالة الانسانية، صفحه 63. نيز بحار، جلد 9، چاپ تبريز، صفحه 598 (با اختلافي).
🌿🌺🍃🌿🌺🍃
بینش مطهر/محتوای علمی
https://eitaa.com/elmi_binesh
🍀🍀🍀🍀
🍀🍀
تأثير عمل در هدايت بشر
🍀🍀🍀🍀
در حديث است: مردم را به سوي خير و نيکي بخوانيد ولي بوسيله غير زبان، يعني به وسيله عمل و پيشقدم شدن. فرزندان آدم با آنکه داراي قوّه فکر و تشخيص ميباشند و ميبايست همواره مستقل فکر کنند و مستقل عمل نمايند، کم و بيش تحت تأثير عمل ديگران و روش ديگران ميباشند. ما وقتي که يک گله گوسفند را ميخواهيم از راهي عبور دهيم ابتدا دچار اشکال ميشويم زيرا هيچ يک از گوسفندان حاضر نيست به تنهايي آن راه را پيش بگيرد؛ همه گوسفندان به دور هم جمع و سر و گردنها را نزديک هم ميآورند ولي همينکه به يک وسيله يک يا چند تا از آنها در آن راه قدم برداشت خود به خود باقي به دنبال آنها روانه ميشوند تا کار به جايي ميرسد که منصرف کردن آنها ايجاد اشکال ميکند. اين حالت را ما در گوسفندان بيزبان و بيشعور ميبينيم و ابتدائاً براي ما ايجاد تعجب ميکند. ولي اگر اندکي در اعمال خود ما آدميزادگان دقت کنيم ميبينيم قسمت اعظم اعمال و حرکات و عادات ما👇👇👇
گوسفندمآبانه است؛ يعني روي حس تقليد و حکايت، پيروي از ديگران از ما سر ميزند. اين حس اختصاص به کار بد يا کار خير ندارد، در هر دو ناحيه هست و به همين دليل است که پيشقدم در کار خير مزد و پاداشي برابر با ساير افراد پيرو دارد و پيشقدم در فساد و خرابي هم کيفري مساوي با همه پيروان خويشدارد.
حالا که چنين حسي در بشر هست که از عمل ديگران پيروي ميکند پس چه بهتر که علاقه مندان واقعي به نيکي و خير و صلاح از همين حس عمومي بشر استفاده کنند و با پيشقدم شدن در راه خير، بشر را به راه خير هدايت و راهنمايي کنند. آن که پيشقدم ميشود دو کار به صورت يک کار انجام ميدهد: يکي اينکه خود آن عمل را که خير است انجام ميدهد، ديگر اينکه سِمَت هدايت و راهنمايي پيدا کرده است.
براي هدايت و راهنمايي بشر دو راه است: يکي راه گفتن و نوشتن و ديگر راه پيشقدم شدن، و هرگز گفتن به قدر پيشقدم شدن اثر ندارد. بزرگان گفتهاند: «دو صد گفته چو نيم کردار نيست». يک فرق ميان مکتب انبيا و مکتب فلاسفه و حکما اين است که حکما تنها اهل نظريه و تعليم و تدريس ميباشند و سر و کارشان تنها از راه زبان با افکار و ادراکات بشر است ولي پيغمبران به آنچه ميگويند قبل از آنکه از ديگران تقاضاي عمل بکنند خودشان عمل ميکنند و لهذا تا اعماق روح بشر نفوذ مينمايند، قلب و احساسات بشر را تحت تصرف خويش در ميآورند. سخن از زبان بيرون ميآيد و از گوش ميگذرد ولي عمل، موجي و انعکاسي عميق در روح ديگري پديد ميآورد. اثر سخن هم وقتي هست که توأم با ايمان و عقيده و داغي روح باشد و اگر روح با ايمان بود قهراً عمل را هم به دنبال دارد و بياثر نميماند.
اولياي خدا مردم را با عمل خود تحت تأثير قرار دادند نه تنها با سخن.
در اطراف حق و عدالت و انصاف و کرم و تقوا و گذشت و فداکاري 👇👇👇
و حرّيت و آزادي، سخن زياد گفته شده و از اين جهت کم و کسري وجود ندارد؛ به هر شکل و به هر صورتي که بخواهيم سخناني در اين زمينه موجود است. چيزي که کمتر يافت ميشود عمل به حق و طبق عدالت و انصاف است. آنچه کمتر يافت ميشود خودِ کرم و تقواست. چيزي که کيمياست واقعيت فداکاري و گذشت است. اکسير ناياب، يک روح حرّ و آزاد است. از اين روست که بشر کمتر به سخن و گفتار وقعي ميگذارد اما در مقابل عمل سر تعظيم فرود ميآورد؛ يعني آنجا که با شخصيتي روبرو ميشود که حقيقتاً از حق و عدالت منحرف نميشود و تقوا و پرهيزکاري را پيشه ميسازد و روحي حرّ و آزاد دارد، خود به خود خاضع و علاقهمند ميشود.
اين است سرّ اينکه سخنان حکما و فلاسفه از متون کتب، کمتر تجاوز ميکند ولي تعليمات انبيا جهانگير ميشود. پس از قرنها که نظر ميافکنيم ميبينيم موجي که پيغمبران و اولياي خدا ايجاد کردهاند هنوز باقي است بلکه روز به روز بر عظمت و اهميتش افزوده ميشود. اين موج، موج عمل و پيشقدم شدن است. سخن هرگز نميتواند چنين موجي عظيم به وجود آورد. موج سخن، کوچک و ضعيف است و زود با برخورد به موجي بزرگتر از خود نابود ميگردد.
از سخنان علي عليه السلام است که فرمود: ميدان حق براي سخن وسيعترين و بازترين ميدانهاست ولي براي عمل تنگترين ميدانهاست؛ يعني اگر انسان بخواهد براي حقيقت و عدالت و راستي و درستي و امانت سخن بگويد از هر موضوعي بهتر ميشود داد سخن داد و استدلال کرد و قياس تشکيل داد و خطابه سرايي کرد؛ بسيار ميدان حق براي گفتن باز و گشاد است؛ ولي اگر انسان بخواهد عمل کند چون مستلزم اين است که خود را جمع و مقيد سازد و از حدود خود تجاوز نکند و متعرّض حقوق ديگران نشود، عيبهاي خودش را مانند عيبهاي ديگران ببيند، آنوقت ميبيند که مثل اين است که از جاي تنگي ميخواهد عبور کند و برايش 👇👇👇
زحمت است.
هم از سخنان خود علي است که قسم ميخورد و ميفرمايد: ممکن نيست که من شما را امر کنم به کار نيکي مگر آنکه قبلًا خودم آن عمل نيک را انجام دادهام و ممکن نيست که شما را از کار زشتي نهي کنم مگر آنکه خودم در ترک آن کار زشت پيشقدم شدهام. تاريخ نوراني و پرافتخار زندگي علي عليه السلام دليل قاطع اين ادعاست.
چه کسي ميتواند ادعا کند که در عمل و عبادت خداي يگانه و خدمت به خلق خدا و رعايت اصول و عدالت و انصاف به پاي علي ميرسد؟
(حکمت ها و اندرزها ج 1 ص 198)
🍀🍀🍀🍀
بینش مطهر/محتوای علمی
https://eitaa.com/elmi_binesh
🌺🍀🌺🍀
❔❔❔
❔❔❔
❔❔❔
❔❔❔
اگر شهید مطهری در میان ما بودند، علل کم اثر شدن بعضی منبرها و تعلیمات دینی را چه چیزهایی می دانستند؟
1_ مطالب تکراری ؟؟
2_ مطالب سطحی و کم عمق ؟؟
3_مطالب نامعقول ؟؟
4_مطالب متناقض ؟؟
5_ مطالب خرافه آلود ؟؟
6_خواب و قصه های بی اساس ؟؟
7_ مطالب غیر کاربردی ؟؟
8_ مطالب تاریخ مصرف گذشته ؟؟
9_ مطالب بی ربط به زندگی مردم ؟؟
10_ مطالب ذوقی و سلیقه ای ؟؟
11_ ؟؟؟؟؟؟؟
12_ ؟؟؟؟؟؟؟
🌺🍀🌺🍀
بینش مطهر/محتوای علمی
https://eitaa.com/elmi_binesh