eitaa logo
کوثر علمی پژوهشی
1.3هزار دنبال‌کننده
825 عکس
443 ویدیو
55 فایل
کانال علمی پژوهشی کوثر با هدف انعکاس فعالیت های مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران و ارائه محتوای علمی و پژوهشی ایجاد شده است. راه ارتباط و ارسال نظر و مطلب @Maseiha110
مشاهده در ایتا
دانلود
✍پیامبررحمت(صلی الله علیه و آله):زمستان بهارمومن است،ازشب های طولانی اش برای شب زنده داری،و از روزهای کوتاهش برای روزه داری بهره می گیرد. 📚وسائل الشیعه،ج۷،ص۳۰۲ @elmikowsar
7.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در دوران درخشان محمدرضا پهلوی، رهبران سه کشورِ انگلستان، شوروی و آمریکا تصمیم گرفتند برای مذاکرات به تهران بیایند. حتی به شاه خبر هم ندادند چه برسد به اجازه! مثل اینکه وارد خانه‌ی خودشان شده باشند. فیلم واقعی این رویداد شرم‌آور ☝️😞 ✨ @elmikowsar 🕸
! فصل اول [قسمت سوم] - راستی چرا خود حاج آقا تا صبح نگهش نداشت؟ همه ی سرها به طرفش چرخید و طاهره گفت: - خوبه مشورت کردیم ها، حالا که گذشت! مهسا بلند شد استکان های چای دبش را که طعم اختلاس می داد جمع کرد و با چند قدم از اُپن آشپزخانه ی کوچک، با کابینت های فلزی کِرم رنگ گذشت و استکان ها را بالای ظرف های تلنبار شده روی سینک، جاساز کرد و از گوشه ی هالِ چهل متری به هر کدام از دخترها پتو داد و همگی کنار هم آماده ی خواب شدند... ناگهان طاهره با صدای سگ سفید کوچولو که از داخل حمامِ انتهای آشپزخانه می آمد بیدار شد و با چشم های نیم باز به طرف صدا رفت. در حمام را با صدای قریچ همیشگی باز کرد و گفت: -چته؟ حاج آقا خدا بگم چه کارت نکنه! هر چه صحبت کرد فایده نداشت و سگ به صدا دادن ادامه داد تا این که بهاره فریاد زد: -طاهره جان بیرون روی داره! - چی چی روی؟ مهسا و حسنا که از سر و صدا بیدار شده بودند به همراه بهاره گفتند: - بابا! پی پی داره! زحمتشو بکش! تا این جمله را گفتند همگی با هم خندیدند و با صدای خروپف قلابی خودشان را به خواب زدند... طاهره که همچنان زیر لب به آقا محسن غرولند می زد، سگ سفید کوچولو را به بیرون روی برد... . ساعت نزدیک هشت صبح بود، تلفن های همراه یکی یکی زنگ بیدار باش را زدند. طاهره برپا زد و همراه مهسا با سرعت برق آماده شدند. طاهره رو به و حسنا و بهاره گفت: - من میرم سرکار، مهسا هم میره دانشگاه! در و برا هیشکی وا نکنین، فقط آقا محسن اومد، این سگ سفید زشتو بهش بدین... . چند ساعتی گذشته بود که... 🙏 ادامه دارد ✍عشق آبادی ‌‌‌@farhangikowsar
توجه توجه همراهان گرامی تا فردا شنبه فرصت دارند پاسخ تمرین و خودازمایی درس سوم را به آیدی زیر ارسال کنند. @ahmadiashgabadi 💐 @elmikowsar
شب و روزْ مونسِ من، غمِ آن نِگارْ بادا سرِ منْ بَر آستانِ سرِ کویِ یارْ بادا 🌕شبتان الهی! @elmikowsar
✋ ✨صدای آمدنت را به گوش ما برسان زمان غیبت خود را به انتها برسان... ✨نگاه نافذ خود را بر این گدا انداز برای درد نهفته کمی دوا برسان... ✨اگرچه بهر ظهورت نکرده ام کاری بیا و بر لب ما فرصت دعا برسان... @elmikowsar
هیچ علمی برای انسان، ضروری تر از «علم به عیب های خویشتن» نیست. 🌟 @elmikowsar
﷽❣❣﷽ بیا‌که‌رنجِ‌فراقت‌بریدامان‌ِ‌مرا به‌یُمنِ‌آمدنت‌تازه‌کن‌جهانِ‌مرا...💚 @elmikowsar
هیچ وقت از خودش حرف نمی زد کلمه ی من در کلامش راه نداشت. @elmikowsar
مےنویسم ز تو ڪہ دار و ندارم شده ای بیقرارٺ شدم و صبر و قرارم شده ای من ڪہ بیتاب توأم اۍ همہ تاب وتبم تو همہ دلخوشے لیل و نهارم شده ای @elmikowsar
راه را با عقلانیت انتخاب کنید و با انگیزه و احساسات به پیش بروید. ✨ @elmikowsar
💢 توجه توجه ✨همراهان گرامی می توانند هم اکنون قسمت پنجم رمان ✨طلبگی انتخاب من است ✨ را از کانال زیر مطالعه و دنبال کنند. https://eitaa.com/farhangikowsar