.
اونجا که مهدی رسولی میگفت
چشمی که برا غمت نباره، نمیخوامش!
قلبی که غم تو رو نداره، نمیخوامش!
پایی که من و روضه نیاره، نمیخوامش!
#شبجمعهست
.
بخونید از جناب سعدی
اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم
قضای عهد ماضی را شبی دستی برافشانم
چنانت دوست میدارم که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم
دلم صد بار میگوید که چشم از فتنه بر هم نه
دگر ره دیده میافتد بر آن بالای فتانم
تو را در بوستان باید که پیش سرو بنشینی
و گر نه باغبان گوید که دیگر سرو ننشانم
رفیقانم سفر کردند هر یاری به اقصایی
خلاف من که بگرفته است دامن در مغیلانم
به دریایی درافتادم که پایانش نمیبینم
کسی را پنجه افکندم که درمانش نمیدانم
فراقم سخت میآید ولیکن صبر میباید
که گر بگریزم از سختی رفیق سست پیمانم
مپرسم دوش چون بودی به تاریکی و تنهایی
شب هجرم چه میپرسی که روز وصل حیرانم
شبان آهسته مینالم مگر دردم نهان ماند
به گوش هر که در عالم رسید آواز پنهانم
دمی با دوست در خلوت به از صد سال در عشرت
من آزادی نمیخواهم که با یوسف به زندانم
من آن مرغ سخندانم که در خاکم رود صورت
هنوز آواز میآید به معنی از گلستانم
' مهدیجان '
كدام جمعه موعود ميزنی لبخند،
به اين جهان كه پر از قحطیِ تبسّم شد؟!
وضعیت دنیا اینجوری شده که به هر طرف
که نگاه میکنی، یه جایی بهم ریخته؛
غرب یه جور، شرق و خاورمیانه طور دیگه؛
انگار که نظمِ نوین جهانی درحال تغییره
و دنیا درحالِ رفتن به سمت جدیدیه.
یکطرف یمن، عینِ برادرِ بزرگتر فلسطین
و از اون طرف لبنان هم..
غرب هم با چالشها و جهانبینیِ لیبرالش
که خیلی وقته صداش در اومده مقصودش
از آزادی چیه درحالِ غرق شدن توی تمدنِ
تصنعیشه؛
جهان شاید به روی خودش نیاره؛
ولی حقیقت اینه که همه دنبال یک منـجی واقـعی میگردن.
تا حالا به این فکر کردی که مـا کجـای
این جهـان و تغییرات ایستـادیم؟!
نقش ما به عنوانِ یک بچه شیعه چیه؟!
الکی که ایرانی نشدیم، شانسی که شیعه
نیستیم! به قول شهید بیضایی؛
شیعه بدنیا اومدیم تا مؤثر در ظهـور مولا باشیم؛
نقـش خودتو پیدا کردی؟!
#دوکلومحرفحساب
ما در فصل پاییز ، انگیزههایِمان برای
شروع مجدد از نشدنی ها و ناکامی ها
و دیگه این هفته میخونم و از شنبه
شروع میکنم و از پاییز بسمالله میگم..
دقیقا همهی این انگیزهها عادتِ تکرارِ
اداهایمان است .. ما ادعاهایمان برای
شروه همان برگ زرد پاییزی است که
قرار است بیوفتند،نهایت دوام انگیزهها
فقط دو روز است .. ! تازه آن برگ دوباره
جوانه میزند و مابه تکرار پاییزی بودنمان
در زمستان و بهار و تابستان، ادامه میدهیم..
زلزله اومده، اذان پخش کردن تو سطح شهر.
میگم بابا الآن چه وقت اذانه؟
میگه وقتی یه اتفاق ناگوار یا ترسناک میفته، اذان پخش میکنن..