eitaa logo
عمادیسم
751 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
3.5هزار ویدیو
189 فایل
◾ما که باید صاف و مولائی شویم ◽ننگمان باشد که دنیایی شویم... 🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بُوَد که گوشهٔ چشمی به ما کنند یا صاحب الزمان آقاجان،مرحمت بفرمایید سفر زیارتی کربلا را ان شاءالله خداشاهده طاقت دوری را نداریم @emadism
لطفِ خدا بیشتر از جرمِ ماست نکتهٔ سربسته چه دانی؟ خموش ✍🏻 @emadism ¦ عــمــادیــســم
تأمّلی در آیاتی از قرآن. ناامید از درِ لطفِ تو کجا شاید رفت؟ تو ببخشای، که درگاهِ تو را ثانی نیست.. گفتگوی میان خدا و ابلیس، پس از عصیان او و تن زدن از سجده بر آدم: «قٰالَ فَاخْرُجْ مِنْهٰا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ (۳۴) وَ إِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلىٰ يَوْمِ الدِّينِ (۳۵) قٰالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ (۳۶) قٰالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ (۳۷) إِلىٰ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ (۳۸) فرمود: پس از اين [جایگاه] بيرون رو، كه تو رانده‌شده‌اى (۳۴) و تا روزِ جزا بر تو لعنت باد! (۳۵) گفت: پروردگارا، پس مرا تا روزی که برانگیخته می‌شوند مهلت ده. (۳۶) فرمود: تو از مهلت‌یافتگانی، (۳۷) تا وقتِ آن روزِ معلوم. (۳۸) شریفهٔ حجر.» رفتار و گفتار ابلیس، درست نقطهٔ مقابل واکنش آدم و حوا، پس از فریب خوردن از اوست: «قٰالاٰ رَبَّنٰا ظَلَمْنٰا أَنْفُسَنٰا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنٰا وَ تَرْحَمْنٰا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخٰاسِرِينَ گفتند: پروردگارا، ما به خود ستم کردیم، و اگر ما را نیامرزی و بر ما رحم نکنی، بی‌گمان از زیانکاران خواهیم شد. اعراف، ۲۳» شاید دلیل رفتار ابلیس را باید در این آیه جستجو کرد: «قٰالَ وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضّٰالُّونَ [ابراهیم] گفت: چه کسی جز گمراهان، از رحمتِ پروردگارش نومید می‌شود؟ حجر، ۵۶» ابلیس، از رحمتِ خدا نومید شده بود. و این خود گناهی است بس سترگ. چرا که هرگز نباید این حقیقت را از یاد بُرد که گناه، هر قدر بزرگ باشد، باز هم رحمتِ خدا از آن بیشتر است و بابِ توبه باز. به ناامیدی از این در مرو، بزن فالی بُوَد که قرعهٔ دولت به نامِ ما افتد.. نکتهٔ دیگر این‌که آدم و حوا، خطایشان را به خود نسبت می‌دهند (رَبَّنٰا ظَلَمْنٰا أَنْفُسَنٰا، پروردگارا، ما به خود ستم کردیم.) و ابلیس درست به عکس: قٰالَ رَبِّ بِمٰا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ گفت: پرودگارا، به سبب آن‌که مرا به گمراهی افکندی، بی‌گمان، برای آنان در زمین [کارِ زشتشان را] می‌آرایم و همگیِ آنان را به گمراهی می‌کشانم! حجر، ۳۹ @emadism ¦ عــــمــــادیــــســــم
تأمّلی در آیاتی از قرآن. نازپروردِ تنعّم نبَرَد راه به دوست عاشقی شیوهٔ رندانِ بلاکش باشد.. در شریفهٔ سبا می‌خوانیم: وَ مٰا أَرْسَلْنٰا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلاّٰ قٰالَ مُتْرَفُوهٰا إِنّٰا بِمٰا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كٰافِرُونَ و به هیچ شهری بیم‌دهنده‌ای نفرستادیم، مگر این‌که مرفّهانِ آن گفتند: ما به آن‌چه شما بدان فرستاده شده‌اید، کافریم. آیهٔ ۳۴ البتّه ترجمهٔ "مُتْرَفُوهٰا" به "مرفّهان" ترجمهٔ چندان دقیقی نیست. چون سیاقِ آیه بر مذمّت است، ناگزیر نقطهٔ مقابلِ اهلِ رفاه، که درخور مدح می‌شود، محرومان و بی‌نصیبانند، که این خلاف عقل و نقل است. می‌دانیم که رهبانیت و دنیاگریزی جایی در اسلام ندارد: وَ لاٰ تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيٰا و بهرۀ خويش را از دنيا فراموش مكن. قصص، ۷۷ پس تا این‌جا معلوم شد که آن‌چه نکوهیده است، نه رفاه، که رفاه‌زدگی و بَطَر است. یعنی سرمستی کردن در تنعّم، غرورِ ناشی از رفاه، در هجومِ نعمت از خود بی‌خود شدن. علّامه می‌فرماید: «کلمهٔ "مترف" اسم مفعول از مادهٔ "اتراف" است، که به معنای زیاده‌روی در تلذّذ از نعمت‌هاست.» در میان ترجمه‌های برتر قرآن، چندین معادل برای آن می‌بینیم: کامرانان، مردمانِ مرفّه و خوش‌گذران، توانگرانِ عیّاش، نازپروردگان. به نظر می‌آید که دقیق‌ترین ترجمه همان است که محمّدعلی کوشا آورده است: «و هیچ هشداردهنده‌ای را در آبادی‌ای نفرستادیم، مگر این‌که رفاه‌زدگانِ سرکشِ آنان گفتند: ما به آن‌چه شما را برای [تبلیغِ] آن فرستاده‌اند، کافریم.» (کریم زمانی هم "رفا‌ه‌زدگان" ترجمه کرده است.) و به این موضوع بارها در قرآن اشاره شده است. بزرگان و اشرافِ قوم نوح به او گفتند: «قٰالُوا أَ نُؤْمِنُ لَكَ وَ اتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ گفتند: آیا تصدیقت کنیم در حالی که فرومایگان از تو پیروی کرده‌اند؟ شعراء، ۱۱۱» و نیز قوم هود یا صالح: وَ قٰالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِلِقٰاءِ الْآخِرَةِ وَ أَتْرَفْنٰاهُمْ فِي الْحَيٰاةِ الدُّنْيٰا مٰا هٰذٰا إِلاّٰ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يَأْكُلُ مِمّٰا تَأْكُلُونَ مِنْهُ وَ يَشْرَبُ مِمّٰا تَشْرَبُونَ و اشرافِ قومش که کافر بودند و دیدارِ آن جهان را انکار می‌کردند، و در زندگیِ دنیا از نعمت برخوردارشان کرده بودیم، گفتند: این بشری جز همانند شما نیست که از آن‌چه می‌خورید، می‌خورَد، و از آن‌چه می‌نوشید، می‌نوشد! مؤمنون، ۳۳ و می‌بینیم که خدا به رسول خویش فرمود: فَلاٰ تُعْجِبْكَ أَمْوٰالُهُمْ وَ لاٰ أَوْلاٰدُهُمْ و دارايى‌ها و فرزندانِ آنان تو را به شگفتى نيفكند. توبه، ۵۵ نگاهی گذرا به جهان معاصر، این موضوع را به روشن‌ترین وجه آشکار می‌کند. باری، حکما گفته‌اند: «بر بلا و محنت صبر کردن آسان‌تر است، تا در نعمت و عافیت شاکر بودن.» و حق همین است. @emadism ¦ عــــمــــادیــــســــم
تأمّلی در آیاتی از قرآن. (تأکیدها از نگارندهٔ این سطور است.) فَاللّٰهُ خَيْرٌ حٰافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرّٰاحِمِينَ احتمالاً این عبارتِ مشهورِ قرآنی را بارها و بارها خوانده‌اید و شنیده‌اید. امّا این جمله را که می‌گوید؟ هنگامی که برادران یوسف نزد یعقوب می‌روند تا او را راضی کنند که یوسف هم‌پای آنان به صحرا برود، می‌گویند ما امین و نیرومند و خیرخواهیم! آخر از چه می‌ترسی؟ و یعقوب این‌گونه پاسخ می‌دهد: «قٰالُوا يٰا أَبٰانٰا مٰا لَكَ لاٰ تَأْمَنّٰا عَلىٰ يُوسُفَ وَ إِنّٰا لَهُ لَنٰاصِحُونَ (۱۱) أَرْسِلْهُ مَعَنٰا غَداً يَرْتَعْ وَ يَلْعَبْ وَ إِنّٰا لَهُ لَحٰافِظُونَ (۱۲) قٰالَ إِنِّي لَيَحْزُنُنِي أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَ أَخٰافُ أَنْ يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غٰافِلُونَ (۱۳) گفتند: اى پدر! چرا ما را بر يوسف امين نمى‌دارى، با آن‌كه ما خيرخواهِ او هستيم؟ (۱۱) فردا او را با ما بفرست تا [در دشت] بگردد و بازى كند و ما نيک نگهدارِ او خواهيم بود. (۱۲) گفت: بردنِ او مرا سخت اندوهگين مى‌كند، و می‌ترسم شما از او غافل گرديد و گرگ او را بخورد. (۱۳) شریفهٔ یوسف.» "می‌ترسم شما از او غافل گردید!" یعقوب، یوسف را به برادرانش سپرد. او رفت و بازنگشت، و یعقوب را در کلبهٔ احزان خاکسترنشین کرد. آن‌چه در مدّتِ هجرِ تو کشیدم، هیهات! در یکی نامه محال است که تحریر کنم.. سال‌ها بعد، در روزگار قحطی، دوباره سراغ پدر آمدند تا این بار، برادرِ یوسف را با خود همراه کنند. آنان دوباره می‌گویند ما نگهبان او خواهیم بود! «فَلَمّٰا رَجَعُوا إِلىٰ أَبِيهِمْ قٰالُوا يٰا أَبٰانٰا مُنِعَ مِنَّا الْكَيْلُ فَأَرْسِلْ مَعَنٰا أَخٰانٰا نَكْتَلْ وَ إِنّٰا لَهُ لَحٰافِظُونَ پس چون نزد پدرشان بازگشتند، گفتند: اى پدر! پيمانه را از ما بازداشتند؛ برادرمان را با ما بفرست تا پيمانه‌گيرى كنيم و ما نگهدارِ او خواهيم بود. یوسف، ۶۳» امّا این بار یعقوب، چنین پاسخ داد: قٰالَ هَلْ آمَنُكُمْ عَلَيْهِ إِلاّٰ كَمٰا أَمِنْتُكُمْ عَلىٰ أَخِيهِ مِنْ قَبْلُ فَاللّٰهُ خَيْرٌ حٰافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرّٰاحِمِينَ گفت: آيا شما را بر او، جز همان‌گونه امين مى‌توانم داشت، كه پيش از اين بر برادرش امين داشته بودم؟ پس خداوند بهترين نگهبان و او بخشاينده‌ترينِ بخشايندگان است! یوسف، ۶۴ آن پریشانیِ شب‌های دراز و غمِ دل همه در سایهٔ گیسوی نگار آخر شد.. @emadism ¦ عــــمــــادیــــســــم
🟢دین‌ستیزان و «مصادره راهبران دینی»! 🖊احمدحسین شریفی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یکی از خیانت‌های بزرگ دین‌ستیزان از اواخر دوران قاجاریه تا زمان حاضر این بوده و هست که با سوء استفاده از جهل مردم و بی‌تفاوتی بسیاری از عالمان دینی، بزرگان عرفان و ادب و اخلاق ایرانی را که قرن‌ها به عنوان راهبران دینی و اخلاقی و الگوهای عرفان و حکمت اسلامی شناخته می‌شدند، به عنوان مدافعان «می» و «شراب» و «همجنس‌بازی» و «لاابالی‌گری جنسی» و مخالفان «فقه» و «شریعت» و «مناسک دینی» و «حکومت دینی» و اخیراً نیز‌ به عنوان «مخالفان قدیمی حجاب اجباری!» را معرفی کرده‌ و می کنند! بزرگانی چون فردوسی و سعدی و مولوی و در رأس این دستبردهای ناجوانمردانه بوده‌ و هستند. فی‌المثل مدتی است عده‌ای از دین‌ستیزان با استناد به کتاب تاریخ ادبیات ایران، نوشته ، داستان خاک‌سپاری حافظ را چنین دین‌ستیزانه بافیده‌اند: «ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺣﺎﻓﻆ از دنیا می‌رود ﺑﺮﺧﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺑﺎﺯار ﺑﻪ ﻓﺘﻮﺍﯼ ﻣﻔﺘﯽ ﺷﻬﺮ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ می‌ریزند ﻭ ﻣﺎﻧﻊ ﺩﻓﻦ ﺟﺴﺪ ﺷﺎﻋﺮ ﺩﺭ ﻣﺼﻼﯼ ﺷﻬﺮ ﻣﯽ‌ﺷﻮﻧﺪ، به این ﺩﻟﯿﻞ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺷﺮﺍﺏ‌ﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﺑﯽ‌ﺩﯾﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻦ ﺷﻮﺩ! ﻓﺮﻫﯿﺨﺘﮕﺎﻥ ﻭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺷﻬﺮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ برمی‌خیزند. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﮕﻮ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺟﺮّ ﻭ ﺑﺤﺚ ﺯﯾﺎﺩ، ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯿﺎﻥ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ می‌دهد ﮐﻪ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻓﺎﻝ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺁﻣﺪ ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ ... ﮐﺘﺎﺏ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﮐﻮﺩﮐﯽ می‌دهند ﻭ ﺍﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ‌می‌کند ﻭ ﺍﯾﻦ ﻏﺰﻝ ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ ‌می‌شود: ﻋﯿﺐ ﺭﻧﺪﺍﻥ ﻣﮑﻦ ﺍﯼ ﺯﺍﻫﺪ ﭘﺎﮐﯿﺰﻩ ﺳﺮﺷﺖ ﮐﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﺩﮔﺮﺍﻥ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻧﻮﺷﺖ ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﻧﯿﮑﻢ ﻭ ﮔﺮ ﺑﺪ ﺗﻮ ﺑﺮﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﺵ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺁﻥ ﺩِﺭﻭَﺩ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﮐﺎﺭ ﮐﻪ ﮐﺸﺖ ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﻃﺎﻟﺐ ﯾﺎﺭﻧﺪ ﭼﻪ ﻫﺸﯿﺎﺭ ﻭ ﭼﻪ ﻣﺴﺖ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ ﭼﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﭼﻪ ﮐﻨﺸﺖ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺣﯿﺮﺕ ﺯﺩﻩ می‌شوند ﻭ ﺳﺮﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺰﯾﺮ می‌افکنند. ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺩﻓﻦ پیکر حافظ انجام می‌شود ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﺎﻓﻆ ﻟﺴﺎﻥ ﺍﻟﻐﯿﺐ ﻧﺎﻣﯿﺪﻩ ﺷﺪ ...» 🔻این در حالی که است که اولاً، در زمان وفات حافظ اساساً‌ هنوز کتابی با عنوان «دیوان حافظ» وجود نداشته است! حافظ در زمان خود مجموعه اشعار و غزلیاتش را گردآوری نکرده بود؛ و بعدها یکی از شاگردانش به نام محمد گلندام با سختی‌های فراوانی اقدام به این کار کرد. ثانیاً، مسأله تفأل به دیوان حافظ از مسائل متأخر است و در آن زمان اساساً چنین فرهنگی در میان عوام مردم وجود نداشته است؛ ثالثاً، هیچ مخالفتی با محل دفن حافظ وجود نداشته است؛ رابعاً، به دلیل جایگاه دینی و عرفانی و معنوی و قرآنی حافظ، جنازه او را در بهترین جای مصلای شهر دفن کردند؛ خامساً، حافظ در زمان خودش از مفسران و حافظان قرآن و حدیث شناخته می‌شده است و نه بی‌دین و شراب‌خوار! و مخالف حجاب و ضد ولایت فقیه! یکی از اساتید بزرگ حافظ متکلم و اندیشمند بزرگ اسلامی میرسید شریف گرگانی بود که «هرگاه در مجلس درسش شعر خوانده مى ‏شد مى‏ گفت به عوض اين ترّهات به فلسفه و حكمت بپردازيد. امّا چون شمس‌الدّين محمّد مى‏ رسيد، علّامه گرگانى مى‏ پرسيد: بر شما چه الهام شده است؟ غزل خود را بخوانيد. شاگردان علّامه به وى‏ اعتراض مى‏ كردند: اين چه رازى است كه ما را از سرودن شعر منع مى‏ كنى ولى به شنيدن شعر حافظ رغبت نشان مى‏ دهى؟ و استاد در پاسخ مى‏ گفت: شعر حافظ همه الهامات و حديث قدسى و لطايف حكمى و نكات قرآنى است.» و سادساً، اساساً‌ چنین دروغی در کتاب «تاریخ ادبیات ایران» ادوارد براون وجود ندارد! بلکه یک دروغ دیگری است که خود وی هم تصریح کرده است که از منبع نامعتبری آن را نقل می کند! @emadism