#سلام_حضرت_زندگی🫀
هرکس در هوای تو نفس کشید، آرام شد
هرکس دل به یاد تو داد، جان گرفت
هرکس نام تو را برد، عزیز شد
اتصال با تو، اتصال با تمام خوبیهاست
اتصال با تو، برکت است، زندگی است
اتصال با تو، تمام خیر است
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج بحق زینب کبری سلام الله علیها "🦋
🌷@emam_zmn🌷
فایل صوتے دعا؎ عھد 🔊
⇦عهد ببندیم هر صبح با آقامون ❤️🔥🤝
و بگیم عاشقتم مولای من
چه خوشبختم که شمارو شناختم.
شما بزرگ ترین نعمت زندگی منید.
دوستتون دارم پدر مهربانم.
از خدا میخوام مهرتون همیشه تو دلم باشه و حواستون به قلبم باشه.
من با وجود شماست که خوشحالم و به اینده امیدوارم چون خدای من بزرگه و خالق جهان هستیه الله اکبر و خداروشکر که اهل البیت رو شناختم و دارم.
-هدیهبھمحضراباصالح🫀
🌷@emam_zmn🌷
🌸 پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) فرمودند:
🔥 "شیطان تا زمانی از مومن می ترسد كه به نمازهای پنج گانه توجه كند و در سر وقت نمازها را بجای آورد ، اما هنگامی كه وقت نماز را ضایع كرد، بر او جرأت پیدا می كند و او را در گناهان بزرگ می اندازد
📚 وسائل الشیعه، ج 3، ص 18
🌸 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ
🌸 و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
#نماز
🌷@emam_zmn🌷
🔥سرباز🔥
#هفتادوچهارم
به اتاقش رفت...
خدایا حالا چکار کنم؟ نمیخوام بیخودی با نامحرم حرف بزنم.مجبور بود آماده بشه.
تو آشپزخونه نشسته بود.امیررضا هم روی صندلی نشست.
-فاطمه
فاطمه نگاهش کرد.
-میشه فراموشش کنی؟
-نه،نمیتونم.
-یادت رفته با ما چکار کرد؟
-تو هم که تلافی کردی دیگه.اون شب،تو کلانتری،با کفش زدی تو دهانش.
-مطمئنی نقشه نیست برای انتقام گرفتن؟
-مطمئنم.
-بابا مخالفه.
-تو چی؟
-نظر من برات مهمه؟
-آره.
-من ازش متنفرم.
-منم از افشین سابق متنفرم.ولی افشین الان با گذشته ش خیلی فرق داره.تو هم اگه بشناسیش نظرت عوض میشه.
امیررضا با تعجب گفت:
_تو عاشق شدی؟!!
فاطمه یه کم مکث کرد و گفت:
-آره.
-فاطمه،اون پسره مگه چی داره؟
-اون پسر چیزی داره که خدا هواشو داره.وقتی خدا هواشو داره،همه چی داره.
ناراحت به فاطمه نگاه میکرد.
صدای زنگ آیفون اومد.امیررضا هم به پذیرایی رفت.بعد یه کم صحبت،گفتن فاطمه چایی ببره.چایی رو تو لیوان ها ریخت و گفت:
خدایا،خودت یه کاریش بکن.
سینی رو برداشت و رفت.
میخواست پذیرایی کنه که امیررضا بلند شد،سینی رو گرفت و خودش پذیرایی کرد.تا حالا سابقه نداشت امیررضا اینکارو بکنه.حاج محمود و زهره خانوم و فاطمه تعجب کردن ولی کسی چیزی نگفت.فاطمه کنار مادرش نشست.یه کم بعد،فاطمه و محمد توسلی رفتن تو حیاط که صحبت کنن.فاطمه هیچ حرفی نداشت.آقای توسلی هم خجالت میکشید. کمی درمورد خودش توضیح داد و رفتن داخل.
وقتی خاستگارها رفتن،فاطمه به امیررضا گفت:
_چرا سینی چای رو ازم گرفتی؟
-میخواستم کمکت کنم کاری که دلت نمیخواد،انجام ندی.
-ممنون،کمک بزرگی بود.
روز بعد امیررضا به مغازه پدرش رفت.
-بابا،درسته که شما و من از اون پسره خوشمون نمیاد ولی بخوایم یا نخوایم فاطمه جز با اون ازدواج نمیکنه.هر دومون هم خوب میدونیم تصمیمش از رو احساسات نیست.به نظر من بهتره باهاش صحبت کنید.یا شما قانع بشید یا فاطمه رو قانع کنید..نمیشه اینجوری به این وضع ادامه داد.بهتره زودتر تکلیف معلوم بشه.
حاج محمود هم با امیررضا موافق بود.
بعد از شام فاطمه به اتاقش رفت.حاج محمود به امیررضا گفت:
_فاطمه رو صدا کن بیاد.
امیررضا به فاطمه گفت:
_بیا،بابا باهات کار داره.
فاطمه نزدیک پدرش ایستاد
-جانم بابا جون.
حاج محمود به مبل اشاره کرد و گفت:
-بشین.
فاطمه هم نشست.
-نظرت درمورد محمد توسلی چیه؟
سرشو پایین انداخت...
#سرباز
🌷@emam_zmn🌷
🔥سرباز🔥
#هفتادوپنجم
سرشو پایین انداخت.
-نظری ندارم.
-حتی بهش فکر هم نکردی؟!!
-نه.
حاج محمود مدتی سکوت کرد.بعد گفت:
_اون پسر قبلا گفت هرکاری میکنه تا به خواسته ش برسه،یادته؟ تو بیمارستان، وقتی امیرعلی رسولی تصادف کرده بود.
-یادمه.
-مطمئنی این مومن شدنش جزو نقشه ش نیست؟
-مطمئنم.
-از کجا مطمئنی؟
-بعد از ماجرای اون شبی که نصف شب اومدم خونه،اومد سراغم.گفت سوال های زیادی درمورد خدا براش به وجود اومده.میخواست از من بپرسه.ولی من قبول نکردم.به حاج آقا موسوی معرفیش کردم.حدود پنج ماه ازش بی خبر بودم، حتی تو دانشگاه هم نمیدیدمش.یه بار کاملا اتفاقی دیدمش.خیلی تغییر کرده بود.اگه تغییراتش نقشه بود،سعی میکرد مدام به چشم من بیاد ولی اون حتی سعی نکرد من متوجه بشم.
-اگه توبه ش بخاطر خدا نباشه چی؟ مثلا بخاطر تو،توبه کرده باشه؟
-بازهم سعی میکرد یه جوری به من بفهمونه دیگه.ولی اون هیچ تلاشی برای فهموندن به من نکرد.
-فاطمه اون پسر قبلا با خیلی ها بوده، برات مهم نیست؟!
-وقتی خدا گذشته شو پاک کرده، فراموش کرده،چرا من یادآوری کنم.چرا برام مهم باشه.
-میتونی بهش اعتماد کنی؟ مدام به این فکر نکنی که ممکنه بهت #خیانت کنه؟
-اون اگه بخواد الان هم میتونه این کارو بکنه.ولی الان به هیچ دختری توجه نمیکنه.نه اینکه شرایطش رو نداشته باشه،نه...نمیخواد توجه کنه.الان حتی مراقب نگاه هاش هم هست.
-اگه یه مدتی بعد ازدواج بگه ازت خسته شده،طلاقت بده چی؟
-این همه آدمی که هر روز از هم جدا میشن،از اول که نمیخواستن کارشون به اینجا بکشه.آدم باید به انتخابش دقت کنه و طرفشو خوب بشناسه ولی شاید منم بعد ازدواج،کارم به #طلاق کشید.اصلا از کجا معلوم با هرکس دیگه ای ازدواج کنم،نتیجه ش طلاق نشه.کی تضمین میکنه زندگی من با فلانی خوب باشه.
-ولی اگه مثلا با محمد توسلی ازدواج کنی،احتمالش کمتره.چون میشناسیمش، آدم خوبیه.
-آقای مشرقی هم آدم خوبیه.بخاطر گذشته ش باید بیشتر بشناسیمش،باید بیشتر تحقیق کرد،باید بیشتر دقت کرد، باید بیشتر فکر کرد به همه جوانبش.منم موافقم.ولی بدون شناخت نه نگید.
نگاه حاج محمود به ظرف میوه روی میز خیره شد ولی فکرش جاهای مختلف رفت.
چند دقیقه به سکوت گذشت.
چشم هاشو بست و با ناراحتی سر تکان داد.
-من تحقیق کردم.آره،اون تغییر کرده. واقعا توبه کرده.الان واقعا آدم خوبیه... ولی فاطمه،با همه این حرف ها من نمیتونم بهش اعتماد کنم.خیلی سعی کردم ولی نمیتونم...میتونم مغازه رو بدم دستش ولی دخترمو نمیتونم.
#سرباز
🌷@emam_zmn🌷
_گفت:مگهامامزمان(عج)امامجمعهاست؟!
+ نه!امامِزمانه!(:
_ پسچرافقطجمعههابهیادشمیاُفتید ؟!.
+ سکوت💔:(
#راستمیگفت!
🌷@emam_zmn🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋«رفاقت خاص»
💌 روایت #امام_باقر علیهالسلام از ویژگی یاران امام زمان...
👤 حجت الاسلام #میرباقری
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج بحق زینب کبری سلام الله علیها "
🌷@emam_zmn🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیروز آتیش
امروز غربت
فردا اما
میرسه منتقم زهرا
🌿#امام_زمان
🖤 ⃟ ⃟🏴¦↭#ایام_فاطمیه
🏴 ⃟ ⃟🖤¦↭#فاطمیه
🌷@emam_zmn🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بی تو ای صاحب زمان(عج)
بیقرارم هر زمان💔🚶♂️
#امامزمانعج
🌷@emam_zmn🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقا غرق زخمیم
ولی قامتمان خم نشده
بنویسید امید دل زهرا مهدیست...!!
#امامزمانعج
🌷@emam_zmn🌷
سلام مولای من ، مهدی جان ♥️
✨سلام بر تو که زلال ترینی ، ناب ترینی ...
🌼سلام بر تو که مهربان ترینی ، عزیزتریتی ...
✨سلام بر تو که غریبترینی ، تنهاترینی ...
🌼سلام بر تو که کریم ترینی ، رفیق ترینی ...
از من که بیقرارم ، چشم انتظارم ... 🍂
از من که دستانم خالیست ، چشمانم بارانی است ...🍂
از من که حیرت زده ام ، بی پناهم ...🍂
سلامی از من به تو مولاجان ...💓
#صبحتون_متبرک_به_نگاه_یوسف_زهرا 🥰
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج بحق زینب کبری سلام الله علیها "🤍
🌷@emam_zmn🌷
فایل صوتے دعا؎ عھد 🔊
⇦عهد ببندیم هر صبح با آقامون ❤️🔥🤝
دیدیبعضےوقتهادلمونمیگیره؟!
خودمونم
نمیدونیمچرا؟!
ایناهمونسنگینیگناهاییهست
کهمرتکبشدیم
بهشمیگنحالتِقَبض!
پس بیاین با فکر کردن با اقامون مولامون گناهمون کمتر کنیم
-هدیهبھمحضراباصالح🫀
🌷@emam_zmn🌷
.
#پای_درس_علما
خدمت به #امام_زمان (ارواحنا فداه) شریف ترین عبادت و بهترین وسیله تقرب الهی است...
#اهل_بیت (ع)
#نویسندگان_حوزوی
🌷@emam_zmn🌷
•✨•••
وجود مبارک امام زمان(عج) با چه
قدرتی جهان را از عدل و داد پر میکنند؟!
با کشتن؟! هرگــز!
امام زمان(عج) با چه
وسیله ای پیروز میشوند؟!
با فشار با کشتن،
یا با عدل و فرهنگ؟!
معجزه ی اول آنست که
مردم را عاقل میکنند، آدم میکنند
آن وقت است که جامعه
عاقل، عدل پرور میشود ..
• آیت اللّٰه جوادی آملی •🌱
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج بحق زینب کبری سلام الله علیها "🤍
🌷@emam_zmn🌷
تا کی به لب دعای فرج، تا کی انتظار؟!
آقا به حقّ فاطمه پا در رکاب کن...
#امام_زمان
#فاطمیه
🌷@emam_zmn🌷
#رمانســـرباز
#پارت76
فاطمه چیزی نگفت.حاج محمود گفت:
_تو مطمئنی که میخوای باهاش ازدواج کنی؟
-بله.
-چرا؟ برای اینکه کمکش کنی؟!! احساس تکلیف؟!!
-نه،اصلا.
-پس چی؟!!
-برای داشتن زندگی خوب....علاقه هم باید باشه.
حاج محمود با تعجب گفت:
_یعنی تو بهش علاقه مند شدی؟!!
تا اون موقع سرش پایین بود.
ولی میخواست جوری جواب بده که پدرش مطمئن بشه.آب دهان شو قورت داد،سرشو آورد بالا و به حاج محمود نگاه کرد.
-به قول امیررضا،من دیگه خیلی پررو هستم.ولی...
نفس عمیقی کشید و گفت:
-بله.
امیررضا گفت:
_بفرمایید،من هرچی میگم گوش نمیدید، دیگه خودشم اعتراف کرد.
فقط امیررضا و فاطمه لبخند زدن.زهره خانوم و حاج محمود ناراحت به فاطمه نگاه میکردن.
حاج محمود گفت:
_فاطمه!! تو میتونی کسی رو دوست داشته باشی که مدت ها خواب و خوراک رو ازت گرفته بود؟!!
لبخند شو جمع کرد و گفت:
_وقتی اون آدم واقعا توبه کرده،بله.
-تو میتونی هروقت نگاهش میکنی یاد گذشته نیفتی؟
-وقتی واقعا تغییر کرده،بله.
-تو میتونی کنار همچین آدمی احساس آرامش بکنی؟!!
-وقتی واقعا توبه کرده،بله بابا جونم،بله بابای مهربونم،بله.
حاج محمود فقط نگاهش کرد.بعد با ناراحتی گفت:
_میتونی بری تو اتاقت.
فاطمه کنار حاج محمود روی زمین نشست،دست پدرشو بوسید و گفت:
_بابا،تا شما راضی نباشید،از ته قلب تون، من ازدواج نمیکنم..فقط یه خواهشی ازتون دارم.لطفا دیگه خاستگار نیاد.
بلند شد و رفت.
جلوی در اتاقش بود که حاج محمود صداش کرد.ایستاد و به پدرش نگاه کرد.
-با همه این حرف ها من نمیتونم بهش اعتماد کنم...حالا برو.
چیزی نگفت و به اتاقش رفت.
افشین همش تو فکر بود،
که چطور حاج محمود رو راضی کنه. تصمیم گرفت اونقدر بره جلو مغازه حاج محمود تا بالاخره راضی بشه.
صبح زود بود.
هنوز مغازه باز نشده بود.مدتی که ایستاد، شاگرد حاج محمود اومد.بعد نیم ساعت خود حاج محمود اومد.جلوی در مغازه بود که افشین رفت جلو و سلام کرد.حاج محمود با اخم نگاهش کرد.جواب سلام شو داد و رفت تو مغازه.افشین یه کم بیرون ایستاد و بعد رفت.
فاطمه به مغازه آقای مروت رفت.آقای مروت فرش فروشی داشت.
-سلام حاج عمو.
آقای مروت گفت:
-سلام دخترم،حالت چطوره؟
-خوبم،ممنون.شما حالتون خوبه؟
-خداروشکر.بابات چطوره؟ مامان خوبن؟
-همه خوبن،ممنون ...عموجان وقت دارید درمورد موضوعی باهاتون صحبت کنم؟
-خیره،چیزی شده؟!
-بله خیره ان شاءالله.
حاج مروت راهنماییش کرد بشینه.
-راستش حاج عمو،من میخوام درمورد مریم صحبت کنم.البته نه درمورد مریم، درمورد آقای محترم و خوبی که از مریم خاستگاری کرده،میخوام صحبت کنم.
حاج مروت ساکت گوش میداد.
-حاج عمو،شما منو میشناسید ... من نمیخوام تو کار بزرگترها دخالت کنم.شما صلاح دخترتون رو بهتر از هرکسی میدونید. شما دلسوز ترین آدم برای دخترتون هستید... من میدونم شما دوست دارید دخترتون بهترین زندگی رو داشته باشه.ولی عموجان،بهترین زندگی از نظر شما یعنی چی؟ .. من به عنوان یه دختر مثل دختر خودتون میگم،بهترین زندگی یعنی داشتن همسری که خدا براش مهمترین باشه.چون کسی که خدا براش مهمترینه دیگه ظلم نمیکنه،زور نمیگه، بداخلاقی نمیکنه،وقتی اشتباهی تو زندگیش انجام بده،سعی میکنه تکرار نکنه و جبرانش کنه... حاج عمو،پویان سلطانی آدمیه که خدا براش مهمه.تو گذشته ش نبود ولی الان خدا براش مهمترینه. پس اشتباهات گذشته ش رو تکرار نمیکنه..بخاطر گذشته ش باید بیشتر درموردش دقت کنید؟ زمان بیشتری لازمه تا بهش اعتماد کنید؟ کاملا درسته.ولی بخاطر گذشته ش الانش رو نادیده نگیرید.
-تو چقدر میشناسیش؟
#سرباز
🌷@emam_zmn🌷
#رمانســـرباز
#پارت77
-تو چقدر میشناسیش؟
-اونقدری میشناسمش که ازتون میخوام شما هم بشناسینش.
-پس میدونی کس و کاری نداره!
-حاج عمو،بی کس و کار که نیست.
-دخترم،آدم ها رفتار با همسر رو تو #خانواده یاد میگیرن.رفتار پدر و مادر پویان چطوری بود؟
-پدر و مادر پویان عاشق همدیگه و عاشق پسرشون بودن.پویان مهربانی و محبت کردن رو خیلی خوب از پدر و مادرش یاد گرفته.. همیشه،حتی تو گذشته ای که خدا نبوده هم آدم مهربان و فداکاری بود.
-ولی من نمیتونم دخترمو،پاره تنمو به کسی بسپارم که بهش #اعتماد ندارم.
-من اومدم ازتون خواهش کنم درمورد پویان سلطانی بیشتر فکر کنید..بیشتر بشناسینش.شاید بتونید بهش اعتماد کنید.
بلند شد و گفت:
_عمو جان،شما میدونید که مریم بهترین دوست منه.زندگیش برام مهمه.امیدوارم حرف های منو دخالت محسوب نکنید..با اجازه تون من دیگه میرم.
-میدونم دخترم.من شما رو به اندازه مریم دوست دارم و قبولت دارم..به بابا سلام برسون.
-ممنون عموجان.خدانگهدار.
روز بعد افشین دوباره جلو مغازه حاج محمود ایستاده بود.شاگرد حاج محمود درو باز کرد.
بعد چهل دقیقه حاج محمود اومد.
جلو مغازه بود که افشین سلام کرد.حاج محمود نفس ناراحتی کشید و بدون اینکه نگاهش کنه،جواب سلام شو داد و رفت تو مغازه.افشین یه کم ایستاد و بعد رفت.
بعد یک هفته حاج محمود وقتی جواب سلام شو داد،گفت:
_میخوای اعصاب منو خرد کنی؟
افشین با احترام گفت:
_نه..میخوام باهاتون صحبت کنم،اگه شما اجازه بدید.
-اجازه نمیدم.برو.
رفت تو مغازه ش.افشین یه کم ایستاد...
#سرباز
🌷@emam_zmn🌷
سلام علیکم به همه بزرگواران ان شاء الله که روزتون با یاری اقا صاحب الزمان شروع کرده باشیداومدم کمی از اقا بگم♥️ آقای امام زمان
🌪 آلودگی هوا که سهل است
🫀 آلودگی دلهایمان نیز
⚠️ از حد هشدار گذشته
❤️🩹 نفس هایمان به شمار افتاده
🌏 سالهاست زندگیمان
‼️ تعطیل رسمی است
🌧 هوای باریدن نداری...؟!
#العجلمولایمن ...💔توبه ڪردم ڪه ڪسے محرم قلبم نشود 🙃❤️🩹توبه ڪردم تا قلبم فقط برای شما بتپه آقا جان🙂♥️
توبه ڪردم تا این قلب پر بشه از یاد شما عشق شما مولاجانم🤍عزیز دل زهرا جانم به فدایت 💗یاصاحبالزمانادرڪنی❤️🩹میدونی بابا عشق ُ دوست داشتن شما خیلی شیرینِ
قشنگه بِ دل میشینه
پاك ُ صاف ِ🤍مثل آب زلالِ
ڪه وقتی نور خورشید میتابه شفاف میشه میدرخشه ✨منم دلم میخواد قلبم روحم جسمم با عشق به شما زلال باشه
ڪه وقتی نور وجودتون قلبمو نوازش میڪنه روحم بدرخشه🦋دلم میخوار اونقدر دوستون داشته باشم ڪه شما با دیدن قلبم ڪیف ڪنید ذوق ُ شوقتون بیشتر بشه بیشتر بتابید به قلب بیقرارم🥹امام زمانم
بھترین یارم
محڪم ترین تڪیه گاه
بھترین پناه
عاشق ترین پدر
دلسوز ترین پدر
خیلی دوستون دارم خیلی ♥️میدونی بابا من دلم قرص به وجود شما🥺
دلم گرم به محبت های بی نھایت شما ❤️🔥
پدر مھربونم میدونم منو به حال خودم رها نمیکنین
میدونم همیشه ڪنارم هستین
درسته بخاطر بی لیاقتیم نمیتونم حضور شما ڪنار خودم حس ڪنم🥺
اما خواستم بگم
من یه قلب بیشتر ندارم اونم میخام بدم دست شما
شما نگھداریش ڪنید
هیچڪس جز شما نمیتونه جوونه امید این قلب سبز تر ڪنه🥺
بزارید این قلب راه و رسم عاشق شما بودن به دست نوازش ها محبت های خودتون یادبگیره ♥️بال و پر ندارم تا پروانه بشم دورت بگردم🥺فقط از دلتنگی ها خواسته های قلب بیقرارم مینویسم که اونم به لطف نگاه ڪرم خودته مولا جانم🥺❤️🩹میدونی چیه آقا
من دلتنگ نگاهی هستم که خودم دارم مانع دیدن میشم دارم با گناهانم پرده ایجاد شده بینمونو ضخیم تر میکنم😔
میدونم چشم انتظاری🥲
میدونم تو بیشتر از من مشتاق این نگاه هستی🥺
چیزی برای گفتن ندارم بابا پروندم خالی از چیزهایی ڪه تو دوست داری 🥺😔
و پر از چیزهایی ڪه مانع دیدارت میشه🥲
ولی مھربونی محبت شما مانع نا امیدی هام میشه🙂ڪاش یڪی هُلِمون میداد قِل میخوردیم قِل میخوردیم میرسیدم به شما و جفت پاهاتون بوسه بارون میڪردیم دست میڪشیدم بروی رد پای قدم هاتون🥹🫶🏻ڪاش میتونستیم سرمونو بزاریم رو پاهاتون از دلتنگی هامون بگیم اشک بریزیم شما هم با دست های مبارکتون سرمونو نوازش میکردید 🥺🥹ڪاش میشد دست هاتونو بگیریم ڪف دستتونو ببوسیم😭ڪاش میتونستیم عطر شال سبزتونو بو بکشیم لذت ببریم🥺آقا نزار سھممون فقط یه آه ڪشیدن باشه😭به ڪی بگیم به ڪی رو بزنیم به ڪی التماس ڪنیم ڪ ما مولامونو میخواییم🥺😭💔💔آقا تحمل این دوری خیلی سخته برامون
میگن شما نزدیڪترینین به ما
پس چرا این نزدیڪی حس نمیشه؟؟
چرا نباید همیشه حضورتونو حس ڪنیم ؟!و لیکن این صبر که ما میکنیم افشردنِ جان است🙂حق داری آقا
حق داری
هرچقدر ما بگیم زجه بزنیم
بازم اون ڪسی ڪه حق داره فقط شمایی😔آقاجانم یه چیزی ازتون میخوام خواهش میڪنم نه نیارید🥺آقاجان التماستون میڪنم به منم اجازه بدید برای دلتون برای ظھورتون ڪاری ڪنم
آقا التماستون میڪنم
منم میخوام بشم بچه شھیدی ڪه التماس میڪرد تا ڪاری ڪنه
منم التماستون میڪنم به منم اجازه بدید قدم های محڪم تری برای اومدنتون بردارم
آقا تا شما نخوایید نمیشه التماستونو میڪنم بخوایید دوست داشته باشید 😭نزار شرمنده روی ماهت بشم پدر جان 🥺ڪمڪمون ڪن اسیر دست شیطون نشیم💔جانم به فدای قدم های مبارڪت مھدۍ جان🤍
ان شاء الله ڪه درددلمون با اقامون اینطوری باشه یا علی
🌷@emam_zmn🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو را به خاطر جد مطهرت برگرد💔🚶♂️
#امامزمانعج
🌷@emam_zmn🌷
1_1358546716.mp3
3.46M
♥️🌱رضایت و خشنودی امام زمان رو اولویت اول زندگیمون قرار بدیم.
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج بحق زینب کبری سلام الله علیها "💙
🌷@emam_zmn🌷
سلامی از قلبی گرفته
به آسمان دلخوشی ...
سلامی از چشمی به راه مانده
به مسافری عزیز ...
سلامی از جانی ملتهب
به اقیانوس آرامش ...
سلامی از نهایت تنهایی
به پناهگاه عالم ...
#صبحتون_متبرک_به_نگاه_یوسف_زهرا ✨
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج بحق زینب کبری سلام الله علیها "🩵
🌷@emam_zmn🌷
فایل صوتے دعا؎ عھد 🔊
⇦عهد ببندیم هر صبح با آقامون ❤️🔥🤝
نمیدونم چقدر دلمون واقعا صاحب الزمانیه
خدا کنه این حس ها
این حرف ها
درست باشه و محبت مولا تو قلب ها بیشتر کنه
-هدیهبھمحضراباصالح🫀
🌷@emam_zmn🌷