فایل صوتے دعا؎ عھد 🔊
⇦عهد ببندیم هر صبح با آقامون ❤️🔥🤝
رفاقت با امام زمان :
زندگیتواز این رو به اون رو میکنه و
هدفتو تلاشتو سختی ها شادیهاتو
عوض میکنه
ارزش احترامت بیشتر میشه
رفاقت با امام زمان :
فقط این دنیاتو نمیسازه
آخرتت هم عوض میکنه و
پس رفیق باش با اقات
-هدیهبھمحضراباصالح🫀
🌷@emam_zmn🌷
💎 رازی که در وجود حضرت زهرا (س) به امانت گذاشته شده
❓سؤال:
🔹 « (در صلوات حضرت فاطمه (س))، السرّ المستودع فیها؛ و آن رازی که در وجود او به ودیعه نهادی» یعنی چه؟
❇️ حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
🔸 شاید سرّ، همین قیام وَلَدش (=فرزندش) باشد که به امانت گذاشتهاند تا به وقت معین ظهور بکند. خدا میداند چه مصائبی میرسد.
📜 «صُبَّتْ عَلَيَّ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّهَا / صُبَّتْ عَلَى الْأَيَّامِ صِرْنَ لَيَالِيَاً »(١)؛
📃 (بر من مصائبى فرود آمد كه اگر آنها بر روزها آمده بود، شب مىشدند.)
➡️ https://bahjat.ir/fa/content/12775
۱. یکی از ابیات شعری که حضرت زهرا سلاماللهعلیها، بعد از خاکسپاری حضرت محمد (ص) خواندند.
🏷 #حضرت_فاطمه (س)
#امام_زمان (عج)
#آیت_الله_بهجت (ره)
🌷@emam_zmn🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#کلیپ_مهدوی
🎙استاد رائفی پور
🔸سِرّ نماز اول وقت؟!
⁉️چرا میگن نمازتون رو اول وقت بخونید؟
👌کوتاه و شنیدنی
👈حتما ببینید و نشردهید.
#اللهمعجللولیڪالفرج
🌷@emam_zmn🌷
🌱از آیتاللّٰه بهجت سوال کردن:
♥️برای زیاد شدن محّبتمون به خدا
و حضرت ولیّعصر عجّلاللهفرجه چه کنیم؟
ایشون در جواب فرمودن:
گناه نکنید،
نماز اولِ وقت بخوانید.
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج بحق زینب کبری سلام الله علیها "🌱
🌷@emam_zmn🌷
16.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌤شباهت شب یلدا و غیبت امام زمان علیه السلام♥️
🎧استاد حسن یوسفی
#پیشنهاد_دانلود
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج بحق زینب کبری سلام الله علیها "💌
🌷@emam_zmn🌷
🔔قابل توجه مخاطبان محترم🔔
❓سوالات پر تکرار شما را پاسخ می دهیم، خواهشمندیم تحت هیچ شرایطی دیگر ارسال نفرمایید.
💠اول: استفاده غیر تجاری از مطالب کانال مجاز است.برای تعجیل در فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و شادی روح شهدا صلوات
💠دوم برای تبلیغ به کانون تبلیغاتی قاصدک مراجعه کنید. @ghaasedak
💠سوم برای مشاوره در مورد موضوعات مختلف به لینکهای ذیل مراجعه کنید:
🔹مشاوره خانوادگی:
https://eitaa.com/moshavereh_et
🔹مشاوره با وکیل:
@vakil_et
🔹مشاوره اعتقادی:
🆔 @p_eteghaadi
🔹پاسخگویی به سوالات شرعی:
✍️سلام سوالات شرعی را از دفتر مرجعتان بپرسید یا با شماره 096400 تماس بگیریدشماره تماس دفاتر مراجع معظم تقلید👇👇👇
https://eitaa.com/moogharrabon/8159
#منٺظࢪانہ!
هَـرروزدیدهِمیشوۍ . .
اماکسیتورانشناخت❤️🩹
اِۍغریبهِتَرینآشناۍِشهر..!(:"
#یامهدی
#منتظران_مهدی
🌷@emam_zmn🌷
💠رویت امام زمان(عج) در نماز سید بحرالعلوم
💬ملا زین العابدین سلماسی، شاگرد علامه بحرالعلوم می گوید: در خدمت بحر العلوم به حرم مطهر امام حسن عسکری علیه السلام رفتیم، برای زیارت و نماز. پس از زیارت، چند نفر بودیم که به امامت علامه نماز خواندیم. ایشان پس از تشهد رکعت دوم، کمی ایستاد و به جایی خیره ماند. توقفش از حالت عادی بیشتر شد. پس از تمام شدن نماز، کنجکاو شده بودیم تا بدانیم علت توقف علامه چه بود؛ اما هیچکدام از ما جرات نمی کرد از ایشان علت را سوال کند.
برگشتیم منزل سر سفره یکی از دوستان به من گفت: شما از سید بپرس. گفتم: شما از من به سید نزدیکتری، خودت بپرس.
آرام صحبت می کردیم، اما علامه متوجه ما شد و گفت: شما دو نفر درباره چی حرف می زنید؟ من جرات کردم و گفتم: آقا می خواهیم بدانیم سر توقف شما در حال نماز چه بود؟
🔶 ایشان با آرامش جواب داد: در حال نماز بودیم که حضرت بقیة الله ارواحنا الفداء برای زیارت پدر بزرگوارش وارد حرم شد، من از دیدن چهره نورانی حضرت مبهوت شدم و آن حالت به من دست داد.
#اللهمعجللولیکالفرج
#سخن_بزرگان
🌷@emam_zmn🌷
مولا جانم ❤️
✨شکر خدا که شما را دارم ...
شکر خدا که دلم خانه ی محبت شماست ...
شکر خدا که هر وقت بیقرار می شوم ،
نام قشنگ شما بر زبانم جاری می شود ...
شکر خدا که در اوج ناامیدی با یاد شما
سرشار از امید و ایمان می شوم ...
شکر خدا که فراق شما بزرگترین دلواپسی من است ...
شکر خدا که دعا برای سلامتی و ظهورتان ،
تنها دعای من است ...
شکر خدا که ندیدنتان بزرگترین حسرت
زندگی من است ...
شکر خدا که به مهر شما زنده ام ...
#نوای_دلتنگی
اللهمعجللولیکالفرجبحقزینبکبری ❤️
🌷@emam_zmn🌷
🔥سرباز🔥
#پارتصدودهم🍀💚
_یعنی چی؟!! من ازش شکایت میکنم. نمیذارم قسر در بره.بچه های دیگه چی میشن پس؟
-شما میتونید ازش شکایت کنید ولی مدرک کافی ندارید.بسپریدش به من. ممکنه اثبات جرم دکتر طول بکشه. شرایط مهتا خوب نیست.باید زودتر تحت درمان درست قرار بگیره.بهتره شما دخترتون رو ببرید یه بیمارستان دیگه.
چند قدم رفت.برگشت و گفت:
_آقای رستمی،اینکه بهتون گفتم دخترتون رو ببرید یه جای دیگه،خلاف عرف بیمارستانه.اگه کسی بفهمه شاید اخراج بشم گرچه برای من مهم نیست چون جان بچه ها مهمتره.اما ازتون میخوام کسی نفهمه؛حتی همسرتون.نه بخاطر خودم، بخاطر اینکه برای اثبات اشتباهات دکتر مستان باید مدرک جمع کنم.من در هر صورت اخراج میشم ولی بهتره فعلا این اتفاق نیفته..خدانگهدار.
به خونه رفت.
طبق معمول برای استقبال از علی آماده بود.بعد از شام چای آماده کرد و رو به روی علی نشست.یکی از لیوان های چایی رو جلوی علی گذاشت و گفت:
_امروز به یکی گفتم بچه شو از بیمارستان ما ببره.
علی با تعجب نگاهش کرد و گفت:
_برای چی؟!!
-یه دکتری هست تو بیمارستان،اصلا پزشک خوبی نیست.نه اخلاق داره،نه تخصص.مدرک فوق تخصص داره ولی چه فایده،بخاطر بی دقتی و بی مسئولیتی تشخیصش اشتباهه و درمانش هم اشتباه.
علی که تا ته قضیه رو متوجه شده بود،با لبخند گفت:
_خب؟
فاطمه هم خنده ش گرفت.
-همین دیگه،باید ادب بشه...فقط علی جان،طرف دمش کلفته.عضو هیئت رئیسه ست..اخراجم میکنن..هم درآمدمون کم میشه،هم باید پول وکیل بدیم.
سکوت کرد و منتظر عکس العمل علی شد.علی گفت:
_الان چرا اینجوری نگاهم میکنی؟ یعنی داری اجازه میگیری؟!!
خندید و گفت:
-نه،دارم اطلاع رسانی میکنم.
علی هم خندید.
-تعجب کردم آخه منکه میدونم فاطمه برای انجام کار درست،اجازه نمیگیره.
-ولی اگه تو پشتم نباشی برام سخت میشه.
علی عاشقانه نگاهش کرد و گفت:
_هرکاری فکر میکنی درسته،انجام بده.من پشتتم.
-تو معرکه ای.
علی خندید و گفت....
#سرباز
🌷@emam_zmn🌷
🔥سرباز🔥
#پارتصدویازدهم🍀💚
علی خندید و گفت:
-حالا برنامه ت چیه؟
-اول باید یه وکیل خوب پیدا کنم.بعد پرونده های اشتباهات جناب دکتر رو جمع کنم.
-همکارهات شهادت بدن کافی نیست؟
-اونا میترسن حقوق شون قطع بشه. یادشون رفته روزی رسان یکی دیگه ست نه بیمارستان...دنیا رو به آخرت ترجیح دادن...دکتر مستان سال ها قبل دکتر من بوده و اشتباهاتش فقط دیروز و امروز نیست.ولی تا حالا هیچکس بهش اعتراض نکرده.
-پویان کمکت میکنه.معمولا پرونده ها میره بخش اداری دیگه.
-آره ولی تا جایی که بتونم درگیرش نمیکنم. چون آتش اخراج دامن اونم میگیره.
روز بعد به بیمارستان رفت.بعد تعویض لباس،خانم پناهی گفت:
_دیروز بعد از شیفت ما،آقای رستمی بچه شو ترخیص کرد.
فاطمه بی تفاوت گفت:
-دکتر مستان چرا اجازه داد؟!
-اون براش فرقی نداره.یه مریض کمتر، بهتر...تو به آقای رستمی گفتی بچه شو ببره،مگه نه؟!
با خونسردی نگاهش کرد.
-جناب دکتر براشون مهم نبود.شما چرا براتون مهمه!!
-دکتر مستان خبر نداره اینجا یکی داره زیر آب شو میزنه.مطمئن باش اگه بفهمه راحتت نمیذاره.
فاطمه پوزخند زد و گفت:
_آقای دکتر حواس شونو جمع کنن تا بهانه دست کسی ندن.
با تهدید گفت:
_میدونی اگه بهش بگم کار تو بوده چی میشه؟
صاف تو چشم های خانم پناهی نگاه کرد و باآرامش گفت:
_شما مدرکی دارید که میگید کار من بوده؟
خانم پناهی چیزی نگفت و فاطمه رفت. ولی از همون روز کارشو شروع کرد. طوری که کسی متوجه نشه پرونده های بیماران دکتر مستان رو بررسی میکرد.
برای مراسم استقبال هر شبش آماده بود.روی مبل منتظر نشسته بود.علی به خونه برگشت.سر میز شام فاطمه گفت:
_حاج آقا موسوی بهت سلام رسوندن.
-رفته بودی مؤسسه؟
-بله.ازشون خواستم یه وکیل خوب و کاربلد و با وجدان و پرآوازه بهم معرفی کنن.
-خوب و کاربلد و باوجدان قبول ولی پرآوازه دیگه چرا؟
-میخوام دکتر مستان با شناختن وکیلم حساب کار دستش بیاد.
خندید و گفت:
_از دست تو فاطمه.
بعد از شام کیکی که خودش درست و تزیین کرده بود،روی میز جلوی علی گذاشت.
-چه کیک خوشگلی!
یه کم مکث کرد.به فاطمه نگاه کرد.
-جواب آزمایش تو گرفتی؟!!
-بله،بابای مهربان،مبارک باشه.
علی هم لبخند زد ولی خیلی زود لبخندش تمام شد.به فکر فرو رفت و به دست هاش نگاه میکرد.
-علی جانم؟
به فاطمه نگاه کرد که خوشحالیش از چشم هاش هم معلوم بود.
-چیشد؟!! خوشحال نشدی؟!!!
-تا حالا اینقدر برام جدی نبود.خوشحالم ولی نگرانیم بیشتره.
-طبیعیه عزیزم.پدر خوب همیشه نگرانه.
علی با شیطنت گفت:
_حالا کی معلوم میشه که دختر باباست؟
-آخی عزیزم.چند سال باید منتظر دختر بمونی،چون سه ماه دیگه معلوم میشه که پسر مامانه.
-خواهیم دید.
یک ماه گذشت.
فاطمه پرونده ای که علیه دکتر مستان جمع کرده بود به وکیل داد.
-مدارک خوبیه ولی بازهم اگه چیزی پیدا کردید،بیارید.
-حتما.
-دادخواست رو تنظیم میکنم.
یک ماه دیگه هم گذشت...
#سرباز
🌷@emam_zmn🌷