💟حواستان باشد. دور امام زمان ارواحنافداه خیلی خلوت است.
امام زمانِ ما غم و غصّهی تنهایی و غربت زیاد دارند.
❗️مبادا شیطان شما را جدا کند، مبادا دنیا در نزدتان زینت پیدا کند، مبادا آداب و رسوم، و افکار و خیال باطل، شما را ببرد.!!!!!
🌱استاد اخلاق حاج آقا زعفری زاده حفظه الله
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج بحق زینب کبری سلام الله علیها💙
🌷@emam_zmn🌷
••••🍃
🌸••••
🤍
ازنشانههایآخرالزمآن::👇🏻
٬٬💛،، درآنزماندرونآنهاپلیدمیشود
وقتیظاهرآنهابهطمعدنیاآراسته
میگردد؛بهآنچهدرپیشگاهخداست..
دلنمیبندد!
٬٬🌊،، دینآنها:ریاوتظاهراست،
خوفازخدابهدلشانراهنیایدو
خداوندآنهارابهعذابی
فراگیردچارسازد..💔
٬٬👌🏻،، و بهاینصورتڪهآنهاخداوندرا
همچونآدم،غرقشدهمیخوانند!
وخداونددعاهایشانرا
مستجابنمیڪند..🥺
#اغـفرلمنلایملڪالاالدعــآ🍃
..🌗.. زمانیڪهگناهزیادمیشه!..
دعامون؛حبسمیشه..🥀
🌷@emam_zmn🌷
#سلام_امام_زمانم
#الهی_نظری 🤲
حـاجـتِ آخـرِ ايـن قـوم خـــدايا نـرسيد
صـاحب سبزترين خيمهی صحرا نرسيد
بی حـضورش دلِ من مجمع تنهايی شد
همهی هستی اين عاشق تنها نرسيد...!!
😔💔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌷@emam_zmn🌷
💌محبّت این نيست که ما بگوییم حضرت را دوست داریم؛ ولی راهمان و کارمان، جدا باشد!
هرچه خواستیم بگوییم، فحش بدهیم، غیبت کنیم،
دروغ بگوییم...
هیچ نقطهی اشتراکی دیده نمیشود.
انسان باید کنترل کند.
اعمالش را خالص و اصلاح کند.
یک محبّ،
همیشه مراقب است
عملی از من سر نزند که مرا از امام زمانم و محبوبم جدا کند.
این دستور حضرت ولیّ عصر ارواحنافداه است.
میفرماید: «بر هر مردی واجب است عملی انجام دهد که آن عمل او را به رضایت ما نزدیک کند.»
💐استاد اخلاق حاج آقا زعفری زاده
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج بحق زینب کبری سلام الله علیها "❤️
🌷@emam_zmn🌷
✨عصر ظهور (علی کورانی ) ✨
💫از امام باقر علیه السلام منقول است که فرمود:✨✨✨
" خداوند مسخ شدن آنها را
🦧🐖(به صورت بوزینه و خوک) به خودشان نشان دهد و در آفاق، فرو ریختن آسمان ها را به آنها بنماید تا قدرت خدا را در خود و در سراسر جهان احساس کنند ؛
و مراد از گفته خداوند که فرمود:
☝️" تا برای آنان آشکار گردد که او حق است " 🌤☀️خروج قائم است که حق است و از جانب خداوند. و این مردم به یقین او را خواهند دید " (1)
💫✨پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:✨✨
☀️☝️" مهدی از عترت من و از فرزندان ⚘️فاطمه (س)⚘️ است او بر سیره و سنت من ⚔مبارزه کند آنگونه که من براساس وحی مبارزه نمودم " (2)
✔️همچنین فرمود:
💫🌍" در جهان جز فرمانروائی اسلام وجود نخواهد داشت ؛
🌍🪩و زمین چون لوح سیمین خواهد شد " (3)
🌍💦یعنی زمین از لوث کفر و نفاق پاک و پیراسته خواهد شد مانند لوح نقره خالص
وناب.
📘1. غیبت نعمانی ص 143.
📒2. بیان شافعی ص 63.
📕3. ملاحم و فتن ص 66.
🌷@emam_zmn🌷
🔥سرباز🔥
#پارتچهل💚🍀
متوجه فاطمه نشده بود.
فاطمه ماشینش رو جای ماشین افشین پارک کرد و داخل مؤسسه رفت.در اتاق حاج آقا موسوی باز بود.در زد.
-سلام حاج آقا،اجازه هست؟
-سلام خانم نادری،بفرمایید.
بعد از احوالپرسی،فاطمه روی صندلی نشست.میخواست درمورد افشین بپرسه ولی نمیدونست چجوری.
حاج آقا گفت:
-آقای مشرقی رو دیدید؟ الان پیش پای شما از اینجا رفتن.
-فقط دیدم سوار ماشینشون شدن و رفتن.میان پیش شما؟!
-بله.خیلی پیگیر موضوعات مختلف هست. معمولا یک روز درمیان میاد اینجا. سوالهای خیلی سختی میپرسه.بعضی هاشو همون موقع نمیتونم جواب بدم. خودم میرم تحقیق میکنم،بعد میاد جوابش رو میگیره و سوالهای دیگه میپرسه و میره.حق با شما بود،جواب های خیلی تخصصی هم میخواد.حتی به جواب های منم اشکال میکنه.ازش خوشم میاد.منم سر ذوق آورده.
-در عمل چطوره؟!!
-عمل هم میکنه.واجباتش رو انجام میده. کارهای حرام انجام نمیده.حتی مستحبات هم سعی میکنه انجام بده.روی اخلاقش هم خیلی کار میکنه.
فاطمه تو دلش گفت یعنی دیگه مغرور و کینه ای نیست؟!!
-خانم نادری
-بفرمایید
-شما ازش خبری نداشتین؟!
-بعد از اون روزی که آوردمشون اینجا،یه روز کتاب هایی که شما بهش دادین رو بهم داد و دیگه ندیدمش.
حاج آقا تعجب کرد.
تا حدی متوجه علاقه افشین به فاطمه شده بود.
همون موقع برادر حاج آقا وارد شد. فاطمه ایستاد و سلام کرد.
مهدی هم مؤدب و محجوب سلام و احوالپرسی کرد.
فاطمه به حاج آقا گفت:
_با اجازه تون من میرم پیش خانم مومن.
-خواهش میکنم.بفرمایید.
دو قدم رفت،برگشت و گفت:
_دختر خاله ما حالش چطوره؟ دیگه مؤسسه نمیاد؟
حاج آقا با لبخند گفت:
_خداروشکر خوبه.هفته ای یک روز میاد. دخترها اینجا رو میذارن رو سرشون.
-سلام برسونید،بهش بگین همین روزها میرم دیدنش.
-حتما،خوشحال میشه.
وقتی فاطمه رفت،مهدی روی صندلی نشست و گفت:
_داداش.
حاج آقا همزمان که برگه ای رو مطالعه میکرد،گفت:
_جانم.
-نمیخوای برای داداشت آستین بالا بزنی؟
حاج آقا با لبخند نگاهش کرد و گفت:
#سرباز
🌷@emam_zmn🌷
🔥سرباز🔥
#پارتچهل_ویکم 💚🍀
حاج آقا با لبخند نگاهش کرد و گفت:
_ما که از خدا میخوایم.تا حالا هزار بار بهت گفتیم،خودت همیشه میگفتی نه.. حالا کسی هم درنظر داری یا بریم سراغ مورد هایی که مامان برات پیدا کرده؟
مهدی سرشو انداخت پایین و با خجالت گفت:
_خانم نادری.
حاج آقا جاخورد.یاد افشین افتاد.
دو روز بعد بازهم افشین رفت مؤسسه. وقتی سوالهاشو پرسید و جواب گرفت،
حاج آقا گفت:
_افشین جان میتونم یه سوال خصوصی ازت بپرسم؟
-بفرمایید حاج آقا.
-تا حالا کسی بوده که بخوای باهاش ازدواج کنی؟
افشین موند چی بگه.
نمیدونست اگه بگه عاشق فاطمه ست حاج آقا درموردش چه فکری میکنه.
حاج آقا خنده ای کرد و گفت:
_رنگ رخساره خبر میدهد از سر درون.. اگه دوست داری درموردش حرف بزنی، من گوش میدم.
افشین به دستهاش نگاه میکرد.
-فعلا نه...شاید یه وقت دیگه ای بگم.
حاج آقا سکوت کرد.نفس بلندی کشید و با ناراحتی گفت:
_باشه،هرجوری خودت راحتی.
با خودش گفت ولی خدا کنه اون موقع دیر نشده باشه.
مادر مهدی با زهره خانوم تماس گرفت.. و برای هفته بعدش قرار خاستگاری گذاشتن.
شب خاستگاری رسید.
افشین نماز مغرب مسجد بود.بعد از نماز با حاج آقا صحبت میکرد که مهدی نزدیک شد.با افشین احوالپرسی کرد.به حاج آقا گفت:
_خانواده تو ماشین منتظرن.
افشین گفت:
_مزاحمتون نمیشم.فردا میام مؤسسه درمورد بقیه ش صحبت میکنیم.
به مهدی گفت:
_خبریه؟ تیپ دامادی زدی؟
مهدی لبخندی زد و گفت:
_اگه خدا بخواد میخوام قاطی مرغا بشم.
افشین هم خندید و گفت:
_مبارک باشه.
-البته فعلا خاستگاریه.اگه جوابشون مثبت بود،برای عقد حتما دعوتت میکنم.
-پسر به این خوبی،از خداشون هم باشه.
-اینجوری هام نیست افشین جان.تا حالا به بهتر از من جواب رد دادن.
-سراغ دختر شاه پریون رفتی؟
-آره تقریبا..میشناسی شون،خانم نادری.
حاج آقا به افشین نگاه میکرد.لبخند افشین خشک شد.رنگش پرید.حاج آقا به مهدی گفت:
_شما برو،من الان میام.
مهدی خداحافظی کرد و رفت.حاج آقا گفت:
_من ازت پرسیدم که اگه قصدت برای ازدواج با خانم نادری جدیه،مهدی رو منصرف کنم.ولی تو حتی نخواستی درموردش حرف بزنی.حالا هم چیزی معلوم نیست.بسپر به خدا.ان شاءالله هرچی خیره پیش میاد.
افشین با خودش گفت
*مهدی پسر خیلی خوبیه.حتما فاطمه بهش جواب مثبت میده.خدایا پس من چی؟ حواست به من هست؟
اینبار پدر حاج آقا صداش کرد.
-چشم،الان میام.
به افشین گفت:
_افشین جان،آخرشب باهات تماس میگیرم.حتما جوابمو بده..فعلا خداحافظ.
حاج آقا رفت.افشین همونجا نشست.....
#سرباز
🌷@emam_zmn🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫🌻وقایع شگفت انگیز بعد از ظهور💫🌻
واقعا هر اتفاقی که قراره بعد از ظهور رخ بده، یه جون دوباره بهمون می ده که خودمون رو منتظر واقعی کنیم. 🙃
و اینقدر دوران بعد از ظهور زیباست که دعا میکنیم حضرت زودتر ظهور کنن 🥹🤲🏻
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج بحق زینب کبری سلام الله علیها🌙🌼
واقعا هر اتفاقی که قراره بعد از ظهور رخ بده، یه جون دوباره بهمون می ده که خودمون رو منتظر واقعی کنیم. 🙃
و اینقدر دوران بعد از ظهور زیباست که دعا میکنیم حضرت زودتر ظهور کنن 🥹🤲🏻
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج بحق زینب کبری سلام الله علیها🌙🌼
🌷@emam_zmn🌷
یك نفر مانده از این قوم که برمیگردد !
#االلهمعجلالویکالفرج:♥️🌱")
🌷@emam_zmn🌷