#وظایف_منتظران
📝 "شناخت علائم ظهور"
🔹 شناختن علائم ظهور حضرت مهدی، به ویژه علائم حتمی که امامان خبر داده اند، از وظایف مهم منتظران در زمان غیبت است.*۱
🔸 بر همه لازم است که بعد از ظهور حضرت با ایشان بیعت نمایند و این اتفاق بدون علم به ظهور، امکان پذیر نیست
❤️ امام صادق فرمودند: «پیش از قیام قائم پنج نشانه حتمی است که عبارتند از یَمانی، سُفیانی، صدای آسمانی، کشته شدن نفس زکیه، فرو رفتن زمین در منطقه بیداء»*۲
۱. کتاب مکیال المکارم
۲. کمال الدین و تمام النعمه، باب ۵۷
💢 آیت الله صافی گلپایگانی فرمودند :
«شناخت علائم ظهور واجب است»
(👌)
با تـمام وجـود بــاور کـنیم
خدا آن جا که راه نیستــ ،
راه می گشاید
و هرگز دیر نمی کند ؛
فقط کافیست باور کنیم او
می بیند و می داند و می تواند ؛
@Emamzamaniam313
🔴توفیق انجام کار خیر به نیابت از صاحب الزمان عج
✅مرحوم کافی نقل می کرد که:
شبی خواب بودم که نیمه های شب صدای در خانه ام بلند شد از پنجره طبقه دوم از مردی که آمده بود به در خانه ام پرسیدم که چه میخواهد؛
🔷 گفت که فردا چکی دارد و آبرویش در خطر است.
میخواست کمکش کنم.
⭐️لباس مناسب پوشیدم و به سمت در خانه رفتم، در حین پایین آمدن از پله ها فقط در ذهن خودم گفتم:
با خودت چکار کردی حاج احمد؟ نه آسایش داری و نه خواب و خوراک؛ همین.
✅رفتم با روی خوش با آن مرد حرف زدم و کارش را هم راه انداختم و آمدم خوابیدم.
🔰همان شب حضرت حجه بن الحسن (عج) را خواب دیدم...
🌹فرمود: شیخ احمد حالا دیگر غر میزنی؛ اگر ناراحتی حواله کنیم مردم بروند سراغ شخص دیگری؟
🌴آنجا بود که فهمیدم که راه انداختن کار مردم و کار خیر، لطف و محبت و عنایتی است که خداوند و حضرت حجت عج به من دارند...
~~~~~~~~~~~~~~~~
🔴وقتی در دعاهایت از خدا توفیق کار خیر خواسته باشی،
🔴وقتی از حجت زمان طلب کرده باشی که حوائجش بدست تو برآورده و برطرف گردد و این را خالصانه و از روی صفای باطن خواسته باشی...
🔴خدا هم توفیق عمل می دهد، هرجا که باشی گره ای باز میکنی؛ هرجا...
ولو به جواب دادن سوال رهگذری..
#امام_زمانـےام313
@Emamzamaniam313
🍃🌸
⚡️فَاذکُرونی أَذکُرکُم (بقره/۱۵۲)
❤️ به یاد من باشید، تا به یاد شما باشم!
✔ خدا را در نعمتها و خوشیها یاد کنیم..
تا او هم، ما را در سختیها و گرفتاریها یاد کند.😍
@Emamzamaniam313
هدایت شده از امام زمانی ام ³¹³
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[🥀]
اینڪه مردم نشناسند تورا غربت نیست
غربت آن است که یاران ببرندت از یاد...
به رسم وفای هرشب تجدید بیعتی میکنیم بامولای غریبمان به امید طلوع دیدارش:
💢 بسْــــــمِ اللّٰهِ الرَّحْــــــمٰنِ الـــــرَّحیم 💢
🌷اِلهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.🌷
➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖➖ ➖
🔺 ظهـــور نـزديــڪ اســت 🔻
❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج ❄️
@Emamzamaniam313
هدایت شده از امام زمانی ام ³¹³
😳برای رسیدن به آرامش بسم الله بگو روی قفل وسط قلب کلیک کن ببین چی برات میاد👇
🔴 🔴 🔴 🔴
🔴 ✨ 🔴 🔴 ✨ 🔴
🔴✨✨ ✨ ✨ ✨🔴
🔴✨✨ 🔐✨✨🔴
🔴✨ ✨ ✨✨🔴
🔴✨ ✨✨🔴
🔴 ✨ 🔴
🔴
✅همه دنبال آرامش هستند حتی بزرگترین پزشکان هم دنبال آرامش هستند ڪلیڪ ڪنید👇
eitaa.com/joinchat/1608187940Ccb69ba07b6
❣️ #سلام_امام_زمانم❣️
یکی آرام مے آید...🍂
نگاهش خیس #عرفان است
قدم هایش پر از معناست
دلش♥️ از جنس باران است ...
کسی #فانوس بر دستش
بسان نور✨ مے آید...
امید قلب ما♥️ روزے
ز #راہ_دور مے آید...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
🌍 #امـامـ_زمــانـےام³¹³
@Emamzamaniam313
مداحی آنلاین - ماجرای حضرت علی و قصاب دست و دلباز - حجت الاسلام عالی.mp3
3.18M
♨️ماجرای حضرت علی (ع) و قصاب دست و دلباز
#سخنرانی بسیار شنیدنی👌
🎙حجت الاسلام #عالی
🌹🍃🌹🍃
🌍 #امـامـ_زمــانـےام³¹³
@Emamzamaniam313
#وظایف_منتظران
📝 "زینتِ صاحب الزمان باشیم"
🔹 باید طوری زندگی کنیم و با مردم به نحوی معاشرت نمائیم که مایه زینت و سرفرازی امام باشیم، نه این که موجب رنجش و شرمندگی آن حضرت باشیم.
❤️ امام صادق فرمودند : اى گروه شیعه! براى ما زینت باشید نه ننگ و عار، با مردم خوش گفتار بوده و از سخنان بیهوده و زشت برحذر باشید.
📚 کافی ج۲ ص۷۷
🌍 #امـامـ_زمــانـےام³¹³
@Emamzamaniam313
4_6014835431550486318.mp3
3.94M
جز 24 قرآن کریم
🌍 #امـامـ_زمــانـےام³¹³
@Emamzamaniam313
🔹آیت الله مجتهدی (ره):
🔸من هر شب یک سوره ی قرآن برای پدر و مادرم میخوانم،اگر پدر و مادرتان از دنیا رفته اند هر شب برایشان قرآن بخوانید.
🔹مقید باشید هنگام سحر دعایشان کنید این کارها خیلی موثر است.
🌍 #امـامـ_زمــانـےام³¹³
@Emamzamaniam313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎کلیپ بسیار زیبا و جالب از آیت الله مجتهدی در مورد نماز اول وقت!!
✅حتما ببینید...
@Emamzamaniam313
هدایت شده از امام زمانی ام ³¹³
🌸ضمن عرض سلام و ادب خدمت شما بزرگواران...
🌕 خدا را شکر بعد از مدت ها توفیق شد تا دوباره با یک داستان #بسیار_زیبا و دنباله دار از #عالم_قیامت در خدمت شما خوبان باشیم.
🍀کتاب #سه_دقیقه_تا_قیامت داستان زندگی یک مدافع و جانباز حرم هست که طی یک عمل جراحی که داشته به مدت سه دقیقه از دنیا می رود و سپس با شوک ایجاد شده در اتاق عمل دوباره به زندگی برمی گردد .
🔴اما در همین زمان کوتاه چیزهایی دیده که درک آن برای افراد عادی خیلی سخت است...
🔰البته ایشون در ابتدا به شدت در مورد اینکه ماجراش پخش بشه مقاومت کرده اما در نهایت راضی شده که تا حدی چیزهایی رو تعریف بکنه
♦️و طبق گفته بسیاری از دوستانش بعد از عمل جراحی اخلاق و رفتار فوق العاده خوبی پیدا کرده.
🔆در ادامه بقیه ماجرا را از زبان خود این جانباز عزیز می خوانیم:
💠پسری بودم که در مسجد و پای منبر منبرها بزرگ شده بودم.
🍃در خانوادهای مذهبی رشد کردم و در پایگاه بسیج یکی از مساجد شهر فعالیت داشتم.
♻️سالهای آخر دفاع مقدس شب و روز ما حضور در مسجد بود.
💠 با اصرار و التماس و دعا و ناله به جبهه اعزام شدم.
من در یکی از شهرهای کوچک اصفهان زندگی می کردم. دوران جبهه خیلی زود تمام شد و حسرت شهادت بر دل من ماند..
🌷اما دست از تلاش و انجام معنویات بر نمی داشتم و میدانستم که شهدا قبل از جهاد اصغر در جهاد اکبر موفق بودند
♦️ به همین خاطر در نوجوانی تمام همت من این بود که گناه نکنم ...وقتی به مسجد میرفتم سرم پایین بود که نگاهم با نامحرم برخورد نداشته باشد.
💠یک شب با خدا خلوت کردم و خیلی گریه کردم...
در همان حال و هوای ۱۷ سالگی از خدا خواستم تا من آلوده به این دنیای زشتیها و گناهان نشوم و به حضرت عزرائیل التماس میکردم که جان مرا زودتر بگیرد...!
ادامه دارد...
💢 امـامـ زمـانـے امـ³¹³
eitaa.com/joinchat/2540961811Ce7a15d575a
هدایت شده از امام زمانی ام ³¹³
🔴سه دقیقه در قیامت!(قسمت دوم)
💥قبل از اینکه بریم سراغ قسمت دوم دوتا نکته رو عرض کنم:
🍀اول اینکه حتما حتما داستان رو بخونید و از دست ندید.
واقعا رزق معنویتونه و فوق العاده تاثیر گذار و زیباست.
🍀 نکته دوم اینکه پیام های خیلی زیادی که به ما داده شده در مورد اینکه آیا نویسنده کتاب راضی هست که این داستان پخش بشه:
باید بگم که من مدت ها توی فکر نوشتن این کتاب بودم برای گذاشتن داخل کانال
💠اما تا مطمئن نشدم و از انتشارات خود این کتاب اجازه نگرفتم این کتابو قسمت قسمت ننوشتم، پس خیالتون راحت باشه.
🔴اما ادامه قسمت دوم:
🔰البته آن زمان سن من کم بود و فکر میکردم کارخوبی می کنم که برای مردنم دعا میکنم.
♦️ نمیدانستم که اهل بیت ما هیچ گاه چنین ادعایی نکرده اند. آنها دنیا را پلی برای رسیدن به مقامات عالیه می دانستند.
خسته بودم و سریع خوابم برد..
💠نیمه های شب بیدار شدم و نماز شب خواندم و خوابیدم.
🔆بلافاصله دیدم جوانی بسیار زیبا بالای سرم ایستاده.. از هیبت و زیبایی او از جا بلند شدم و با ادب سلام کردم.
✨ایشان فرمود: با من چه کار داری؟چرا انقدر طلب مرگ می کنی !هنوز نوبت شما نرسیده.
فهمیدم ایشان حضرت عزرائیل است ترسیده بودم.
♦️ اما با خودم گفتم:
اگر ایشان انقدر زیبا و دوست داشتنی است،پس چرا مردم از او میترسند؟
🍀می خواستند بروند که با التماس جلو رفتم و خواهش کردم من را ببرند. التماسهای من بی فایده بود.
✔️با اشاره حضرت عزرائیل برگشتم به سر جای و گویی محکم به زمین خوردم..
🍂 در همان عالم خواب ساعتم را نگاه کردم،راس ساعت ۱۲ ظهر بود! هوا هم روشن بود، موقع زمین خوردن نیمه چپ بدن من به شدت درد گرفت..
🔵در همان لحظات از خواب پریدم؛ نیمه شب بود.می خواستم بلند شوم اما نیمه چپ بدن من شدیداً درد میکرد!
🔺روز بعد روز بعد دنبال کار سفر مشهد بودم. همه سوار اتوبوسها بودند که متوجه شدم رفقای من حکم سفر را از سپاه شهرستان نگرفتند.
☑️ سریع موتور پایگاه را روشن کردم و با سرعت به سمت سپاه رفتم.
🔶 در مسیر برگشت در یک چهارراه راننده پیکان بدون توجه به چراغ قرمز جلو آمد ...
🔷از سمت چپ با من برخورد کرد!
آنقدر حادثه شدید بود که من پرت شدم روی کاپوت و سقف ماشین و روی زمین افتادم.
🔴 راننده پیاده شد و می لرزید
🌾 با خودم گفتم:پس جناب عزرائیل بالاخره به سراغم آمد!
🔵به ساعت مچی روی دستم نگاه کردم ساعت دقیقا ۱۲ ظهر بود و نیمه چپ بدنم خیلی درد میکرد...!
ادامه دارد...
💢 امـامـ زمـانـے امـ³¹³
eitaa.com/joinchat/2540961811Ce7a15d575a
هدایت شده از امام زمانی ام ³¹³
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[🥀]
اینڪه مردم نشناسند تورا غربت نیست
غربت آن است که یاران ببرندت از یاد...
به رسم وفای هرشب تجدید بیعتی میکنیم بامولای غریبمان به امید طلوع دیدارش:
💢 بسْــــــمِ اللّٰهِ الرَّحْــــــمٰنِ الـــــرَّحیم 💢
🌷اِلهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.🌷
➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖➖ ➖
🔺 ظهـــور نـزديــڪ اســت 🔻
❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج ❄️
@Emamzamaniam313
هدایت شده از امام زمانی ام ³¹³
😳برای رسیدن به آرامش بسم الله بگو روی قفل وسط قلب کلیک کن ببین چی برات میاد👇
🔴 🔴 🔴 🔴
🔴 ✨ 🔴 🔴 ✨ 🔴
🔴✨✨ ✨ ✨ ✨🔴
🔴✨✨ 🔐✨✨🔴
🔴✨ ✨ ✨✨🔴
🔴✨ ✨✨🔴
🔴 ✨ 🔴
🔴
✅همه دنبال آرامش هستند حتی بزرگترین پزشکان هم دنبال آرامش هستند ڪلیڪ ڪنید👇
eitaa.com/joinchat/1608187940Ccb69ba07b6
امام زمانی ام ³¹³
🌸ضمن عرض سلام و ادب خدمت شما بزرگواران... 🌕 خدا را شکر بعد از مدت ها توفیق شد تا دوباره با یک داستا
پیشنهاد میکنم بخونید👆👆👆
هرشب دو قسمت میزارم✅🌷
هدایت شده از امام زمانی ام ³¹³
😍گروه ختم صلوات👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1608187940Ccb69ba07b6
عاشقان منتظران برای تعجیل در فرج سهم شما چند صلوات⁉️‼️
http://eitaa.com/joinchat/1608187940Ccb69ba07b6
❣ #سلام_امام_زمانم❣
یا مهدی عج...
وسط #جاذبہ ے ایـن همہ رنگ
نوکرت♥️ تا بہ ابد رنگ شماست
بے خیال همہ ے مـردم شــهر
دلم آقا بہ خدا تنگ #شماسـت
#اَلّلهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّڪَ_الفَرج🌸🍃
🍃🌹🍃🌹
🌍 #امـامـ_زمــانـےام³¹³
@Emamzamaniam313
مداحی آنلاین - فاصله ما با امام زمان - حجت الاسلام حسینی قمی.mp3
4.71M
♨️فاصله ما با #امام_زمان (عج)
#سخنرانی بسیار شنیدنی👌
🎙حجت الاسلام #حسینی_قمی
🌹🍃🌹🍃
🌍 #امـامـ_زمــانـےام³¹³
@Emamzamaniam313
تحدیر (تند خوانی) جزء 251.mp3
4.01M
جز ۲۵ قرآن کریم
🌍 #امـامـ_زمــانـےام³¹³
@Emamzamaniam313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ
اگر بزرگترین #گناه رو هم انجام دادی
⚠️ فکر نکنی #خدا طردت میکنه ها !!!
اونایی که بعد از هر گناه ناامید میشن
حتما گوووش بدن👌
🎤 استاد پناهیان
🌍 #امـامـ_زمــانـےام³¹³
@Emamzamaniam313
#خاصیتخوبفتنههایآخرالزمان
رسول خدا(ص) فرمودند:
در آخرالزمان از فتنه بدتان نیاید؛
زیرا آن فتنهها منافقان را [رسوا و]
نابود میکند.
🌍 #امـامـ_زمــانـےام³¹³
@Emamzamaniam313
✍امام علی(ع)درباره صفات مؤمن فرمود:
انسان با ایمان شادى اش در چهره و اندوهش در درون قلب اوست،سینه اش از هر چیز،گشاده تر و هوسهاى نفسانى اش از هر چیز خوارتر است،از برترى جویى بیزار و از ریاکارى متنفر است، اندوهش طولانى و همتش بلند،سکوتش بسیار و تمام وقتش مشغول است، شکرگذار و صبور،بسیار ژرف اندیش است و دست حاجت به سوى کسى دراز نمى کند،طبیعتش آسان و بر خوردش با دیگران توأم با نرمش است،دلش از سنگ خارا(در برابر حوادث سخت و دشمنان خطرناک)محکمتر و سختتر و(در پیشگاه خدا)از بَرده تسلیم تر است.
📚 نهج البلاغه
🌍 #امـامـ_زمــانـےام³¹³
@Emamzamaniam313
مولایم در خانهی قلبم
هر چه هست فقط مهر توست،
بگذار در مسیر وصال تو قدم بردارم ...
و نخواهم آنچه نمیخواهی را،
در من طاقت آتش فراقت نیست ...
من از این روزهای دور از تو
چقدر از زندگی طلب کارم ...
تعجیل در ظهور #امام_زمان صلوات
اللهم عجل لولیک الفرج
🌍 #امـامـ_زمــانـےام³¹³
@Emamzamaniam313
1_14007366.mp3
2.47M
ای آرزوترین بهار
حامد جلیلی
🌍 #امـامـ_زمــانـےام³¹³
@Emamzamaniam313
هدایت شده از امام زمانی ام ³¹³
🔴سه دقیقه در قیامت(قسمت سوم)
✅ یاد خواب دیشب افتادم..با خودم گفتم سالم میمانم،چون حضرت عزرائیل به من گفت که وقت رفتن من نرسیده است!
♻️فهمیدم که تا در دنیا فرصت هست باید برای رضای خدا کار کنم و دیگر حرفی از مرگ نزنم.
🔆اما همیشه دعا میکردم که مرگ ما با شهادت باشد.
💠در آن زمان بسیار تلاش کردم تا وارد تشکیلات سپاه پاسداران شوم.
♻️اعتقاد داشتم که لباس سبز سپاه همان لباس یاران آخرالزمانی امام غایب است.
سالها گذشت.
🔆باید این را اضافه کنم که من یک شخصیت شوخ ولی پرکار دارم. حسابی اهل شوخی و بگو و بخند و سرکار گذاشتن هستم.
🔷مدتی بعد ازدواج کردم و مثل خیلی از مردم دچار روزمرگی شدم.
💥یک روز اعلام شد که برای یک ماموریت جنگی آماده شوید.
♦️حس خیلی خوبی داشتم و آرزوی شهادت مانند رفقایم داشتم. اما با خودم میگفتم ما کجا و شهادت کجا...
🔰آن روحیات جوانی و عشق و شهادت در وجود ما کمرنگ شده...
🛡در همان عملیات چشمانم به واسطه گردوخاک عفونت کرد.
حدود ۳ سال با سختی روزگار گذراندم بارها به دکتر رفتم ولی فایده نداشت.
💥تا اینکه یک روز صبح احساس کردم انگار چشم چپ من از حدقه بیرون زده است!
درست بود!
چشم من از مکان خودش خارج شده بود و درد بسیار شدیدی داشتم.
🍃همان روز به بیمارستان مراجعه کردم و التماس کردم که مرا عمل کنید دیگر قابل تحمل نیست.
✔️تیم پزشکی اعلام کرد: غده نسبتاً بزرگ در پشت چشم چپ ایجاد شده که فشار این غده باعث بیرون آمدن چشم گردیده.
🔷و به علت چسبیدگی این غده به مغز کار جداسازی آن بسیار سخت است...
پزشکان خطر عمل را بالای ۶۰ درصد میدانستند اما با اصرار من قرار شد که که عمل انجام بگیرد.
🔺با همه دوستان و آشنایان و با همسرم که باردار بود و سختی های بسیار کشیده بود از همه حلالیت طلبیدم و راهی بیمارستان شدم.
🔘حس خاصی داشتم احساس می کردم که دیگر از اتاق عمل برنمیگردم.
تیم پزشکی کارش را شروع کرد و من در همان اول کار بیهوش شدم.
⛔️عمل طولانی شد و برداشتن غده با مشکل مواجه شد..
پزشکان نهایت تلاش خود را می کردند و در آخرین مراحل عمل بود که یکباره همه چیز عوض شد....
🔅احساس کردم که کار را به خوبی انجام دادند.
چون دیگر مشکلی نداشتم، آرام و سبک شدم.چقدر حس زیبایی بود، درد از تمام بدنم جدا شد.
💫احساس راحتی کردم و گفتم خدایا شکر عمل خوبی بود.
❄️با اینکه کلی دستگاه به سر و صورتم بسته بود اما روی تخت جراحی بلند شدم و نشستم.
🌕برای یک لحظه زمانی که نوزاد و در آغوش مادر بودم را دیدم.
از لحظه های کودکی تا لحظهای که وارد بیمارستان شدم همه آن خاطرات برای لحظاتی با همه جزئیات در مقابل من قرار گرفت...
✨چقدر حس و حال شیرینی داشتم در یک لحظه تمام زندگی و اعمالم را میدیدم.
💥در همین حال و هوا بودم که جوانی بسیار زیبا با لباس سفید و نورانی در سمت راست خودم دیدم.بسیار زیبا بود.
☘او را دوست داشتم می خواستم بلند شوم و او را در آغوش بگیرم.
با خودم گفتم چقدر زیباست چقدر آشناست.او را کجا دیدم؟!
🍁سمت چپم را نگاه کردم.عمو و پسر عمه ام، آقاجان و پدربزرگم ایستاده بودند..
🌾عمویم مدتی قبل از دنیا رفته بود.
پسر عمه ام از شهدای دوران دفاع مقدس بود.
🌿از اینکه بعد از سال ها آن ها را می دیدم بسیار خوشحال شدم.
🌱نا گهان یادم آمد جوان سمت راست را...
حدود ۲۰ الی ۲۵ سال پیش... شب قبل از از سفر مشهد...عالم خواب...حضرت عزراییل!
🌺با لبخندی به من گفت:برویم.
با تعجب گفتم کجا؟
دوباره نگاهی به اطراف انداختم.
دکتر ماسک روی صورتش را درآورد و گفت:
مریض از دست رفت دیگر فایده ندارد.
🔰خیلی عجیب بود که دکتر جراح پشت به من قرار داشت اما من می توانستم صورتش را ببینم!
🔰می فهمیدم که در فکرش چه میگذرد و افکار افرادی که داخل اتاق بودند را هم میفهمیدم.
⚠️از پشت در بسته لحظه ای نگاهم به بیرون از اتاق عمل افتاد.
💥برادرم با یک تسبیح در دست نشسته بود و ذکر می گفت.حتی ذهن او را می توانستم بخوانم او میگفت:
خدا کند که برادرم برگردد..
دو فرزند کوچک دارد و سومی هم در راه است.
اگر اتفاقی برایش بیفتد با بچه هایش چه کنیم...
یعنی بیشتر ناراحت خودش بود که با بچههای من چه کند!!
⚡️ کمی آن طرف در یک نفر در مورد من با خدا حرف میزد.
جانبازی بود که روی تخت خوابیده بود برایم دعا می کرد
قبل از اینکه وارد اتاق عمل بشوم با او خداحافظی کرده و گفته بودم که شاید برنگردم.
🌺این جانباز خالصانه می گفت:خدایا من را ببر اما اورا شفا بده. زن و بچه دارد اما من نه..
🍃ناگهان حضرت عزراییل بهم گفت:دیگر برویم..
ادامه دارد..
💢 امـامـ زمـانـے امـ³¹³
eitaa.com/joinchat/2540961811Ce7a15d575a
هدایت شده از امام زمانی ام ³¹³
🔴سه دقیقه در قیامت(قسمت ۴)
🌸خداروشکر تا اینجا استقبال از این داستان به حدی بوده که فکرش رو هم نمیکردیم...
✨لازم به ذکره که بگم داستان اصلی کامل تر از این چیزیه که نوشته میشه،ما روزمرگی های داستان رو خلاصه کردیم و به جاش قسمتهایی که راوی داستان وارد عالم قیامت میشه رو بدون کم و کاست مینویسیم چون میدونیم برای همه جذاب و جالبه.
📝اما ادامه ماجرا:
🔍فهمیدم که منظور ایشان مرگ من و انتقال من به آن جهان است.
🔮مکثی کردم و پسرعمه اشاره کردم و گفتم:
من آرزوی شهادت دارم سالها به دنبال شهادت بودم حالا با این وضع بروم؟!
✅اما اصرارهای من بی فایده بود باید میرفتم.
دو جوان دیگر ظاهر شدند و در چپ و راست من قرار گرفتند و گفتند برویم.
🍀 بی اختیار همراه با آنها حرکت کردم لحظهای بعد خود را همراه این دو نفر در یک بیابان دیدم.
💥 زمان اصلا مانند اینجا نبود و در یک لحظه صدها موضوع را می فهمیدم و صدها نفر را میدیدم.
🔰آن زمان کاملا متوجه بودم که مرگ به سراغم آمده اما احساس خیلی خوبی داشتم از آن درد شدید راحت شده بودم شرایط خیلی عالی بود.
♦️در روایات شنیده بودم که دو ملک از سوی خدا همیشه با ما هستند حالا داشتم این دو را می دیدم.
چقدر زیبا و دوست داشتنی بودند،دوست داشتم همیشه با آنها باشم
🔅 در وسط یک بیابان خشک و بی آب و علف حرکت می کردیم. کمی جلوتر چیزی را دیدم. روبروی ما یک میز قرار داشت که یک نفر پشت میز نشسته بود. آهسته آهسته به میز نزدیک شدیم.
🔥به اطراف نگاه کردم سمت چپ من در دوردست ها چیزی شبیه سراب دیده می شد. اما آنچه می دیدم سراب نبود،شعله های آتش بود.
حرارتش را از دور احساس میکردم.
🔺️به سمت راست خیره شدم در دوردستها یک باغ بزرگ و زیبا چیزی شبیه جنگل های شمال ایران پیدا بود نسیم خنکی از آن سو احساس میکردم.
✨ به شخص پشت میز سلام کردم با ادب جواب داد.
منتظر بودم می خواستم ببینم چه کار دارد.
♻️ آن دو جوان که در کنار من بودند عکس العملی نشان ندادند.
اما همان جوان پشت میز، یک کتاب بزرگ و قطور را در مقابل من قرار داد و به آن کتاب اشاره کرد و گفت:
کتاب خودت هست بخوان امروز برای حسابرسی،هم اینکه خودت آن را ببینی کافی است.
🔰 چقدر این جمله آشنا بود.در یکی از جلسات قرآن استاد ما این آیه را اشاره کرده بود: "اقرا کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا"
♦️نگاهی به اطراف کردم و کتاب را باز کردم:
☘بالای سمت چپ صفحه اول
با خط درشت نوشته شده بود:
۱۳ سال و ۶ ماه و ۴ روز
🔆از آقایی که پشت میز بود پرسیدم: این عدد چیه؟ گفت سن بلوغ شما است.
شما دقیقا در این تاریخ به بلوغ رسیدید.
⚠️در ذهنم بود که این تاریخ یک سال از ۱۵ سال قمری کمتر است، اما آن جوان که متوجه ذهن من شده بود گفت: نشانه های بلوغ فقط این نیست که شما در ذهن داری. من هم قبول کردم.
🌸 قبل از آن و در صفحه سمت راست اعمال خوب زیادی نوشته شده بود:
از سفر زیارتی مشهد تا نمازهای اول وقت و هیئت و احترام به والدین و...
♦️پرسیدم: اینها چیست؟
گفت اینها اعمال خوبی است که قبل از بلوغ انجام داده ای. همه این کارهای خوب برایت حفظ شده است.
🔰 قبل از اینکه وارد صفحات اعمال پس از بلوغ شویم،جوان پشت میز نگاهی کلی به کتاب من کرد و گفت نمازهایت خوب و مورد قبول است،برای همین وارد بقیه اعمال می شویم.
❤️ یاد حدیثی افتادم که پیامبر فرمودند: نخستین چیزی که خدای متعال بر امتم واجب کرد نماز های پنجگانه است و اولین چیزی که از کارهای آنان به سوی خدا بالا می رود نماز های پنجگانه است و نخستین چیزی که درباره آن از امتم حسابرسی می شود نماز های پنجگانه میباشد.
☘من قبل از بلوغ نمازم را شروع کرده بودم و با تشویق های پدر و مادرم همیشه در مسجد حضور داشتم.کمتر روزی پیش میآمد که نماز صبحم قضا شود.
❎اگر یک روز خدای نکرده نماز صبحم قضا میشد تا شب خیلی ناراحت و افسرده بودم. این اهمیت به نماز را از بچگی آموخته بودم و خدا را شکر همیشه اهمیت می دادم.
🌿 وقتی آن ملک؛ یعنی جوان پشت میز به عنوان اولین مطلب اینگونه به نماز اهمیت داد و بعد به سراغ بقیه رفت، یاد حدیثی افتادم که معصومین علیه السلام فرمودند:
🌼 اولین چیزی که مورد محاسبه قرار می گیرد نماز است.اگر نماز قبول شود بقیه اعمال قبول می شود و اگر نماز رد شود...
🌾خوشحال شدم به صفحه اول کتاب نگاه کردم، از همان روز بلوغ تمام کارهای من با جزئیات نوشته شده بود. کوچکترین کارها حتی ذره ای کار خوب و بد را دقیق نوشته بودند و صرف نظر نکرده بودند.
تازه فهمیدم که فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره یعنی چی!
💥هرچی که ما اینجا شوخی حساب کرده بودیم آنها جدی جدی نوشته بودند.
ادامه دارد..
💢 امـامـ زمـانـے امـ³¹³
eitaa.com/joinchat/2540961811Ce7a15d575a