هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
وارد حیاط که شدم دیدم یک گوسفند را برای قربانی فردا به نرده بسته اند. شب شد.ناله ی این گوسفند تمام مجتمع رو برداشت .. آمدیم پایین ببینیم چه خبره چرا این حیوان ناله میکنه ، هرچه آب و غذا گذاشتیم بی توجه ناله میکرد ، بازدید بدنی هم کردیم چیزی نفهمیدیم ، تا صبح ناله کرد ، ناله کرد ، آفتاب نزده صاحبش رفت دنبال قصاب تا اهالی ساختمان کمتر ناراحتی بکشند ، قصاب رسید اول سعی کرد آبی به حیوان بدهد ،نخورد ،بیشتر ناله کرد ناچار گوسفند را زمین زد..ولی تا آمد کارد را روی گلوی گوسفند بگذاره ناگهان چاقو را روی زمین انداخت .با خشم، الله و اکبر گفت و سرش رو به دیوار تکیه داد👇🏻😔❌
https://eitaa.com/joinchat/3078488073C9f200627db
#خدا_لعنتشون_کنه👆🏻😭
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
سلام میخوام تجربه زندگی داداشمو واستون بگم ،ایشون با دختر عموم ازدواج کرد سه تا بچه دارن داداشم واسه تحصیلات رفت بلژیک زنشم با مامانم تو یه خونه ی دوطبقه زندگی میکرد......اما داستان از اینجا شروع شد که ماه صفر پارسال بود رفتیم کربلا با پدر مادرم، وقتی برگشتیم دیدیم زنش از روزی که ما رفتیم گم شده ما کلانتری و پزشک قانونی و بیمارستانا رو گشتیم پیداش نکردیم ،پدر مادرش از پدر من شکایت کردن و میگفتن شما دختر مارو سربه نیست کردین،روزای سختی بهمون گذشت تا بالاخره پلیس باهامون تماس گرفت و گفت این خانوم با پسر هجده سالش...👇🏻❌
https://eitaa.com/joinchat/3078488073C9f200627db
#خدا_لعنتشون_کنه😔👆