eitaa logo
امام حسین ع
21.9هزار دنبال‌کننده
414 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. روح ایمان و وفا ام البنین معدن جود و سخاام البنین همچو زهرا دختر پاک رسول یاوری بر مرتضی ام البنین بسکه ایثار و وفا بنموده ای شد خریدارت خدا ام البنین از سوی حق چون علی و فاطمه دردها را تو دواام البنین شکرلله از ازل گردیده ام بر در کویت گداام البنین دستگیری میکنی چون فاطمه شیعه را روز جزا ام البنین دست پروردتو عباس علی شیر دشت کربلاام البنین کرده حق با دست عباست بما این همه لطف و عطا ام البنین دردمندان جهان را می دهد ذکر عباست شفاء ام البنین باب حاجات تمام شیعیان این جهان و آن سرا ام البنین گشته بر شیعه، خدا باشد گواه کوی تو دارالشفا ام البنین آرزو دارم بیایم در بقیع تا بگریم بر شما ام البنین بوده عباست به دشت کربلا یاور خون خدا ام البنین داده عباست دو دست حیدری در ره دین خدا ام البنین تا بماند زنده آیین حسین کرده جانش را فدا ام البنین گرچه دیدی داغ اما کرده‌ای گریه بر خون خدا ام البنین دارم از داغ تو ای بانوی پاک برلبم شور و نوا ام البنین روز محشر ای عزیز مرتضی کن شفاعت از( رضا) ام البنین @yaghubianreza .
. شد غسل و کفن با دل خون مادرِ خانه تابوت گرفته ست علی(ع) بر روی شانه این اوجِ غریبی ست که آهسته گلش را... باید بسپارد به دل خاک شبانه! @emame3vom .
. کربلایی محل بده به منِ بینوا، فدات شوم دلم شکست ز دوری، بیا... فدات شوم اگر چه دامن تو بارها رها کردم رها نمی کنی آقا مرا، فدات شوم  میان نافله ی نیمه ی شبت آقا برای نوکر خود کن دعا، فدات شوم  (چه حرف ها! سر من فرش راه تو بشود؟! سرم کجا، کف پایت کجا؟! فدات شوم) خوش است کشته شوم در رهت هزاران بار دوباره زنده شوم بارها فدات شوم تو هم شبیه حسینی، سجیّتت کرم است ببر مرا سحری کربلا، فدات شوم  میان سلسله فرمود حضرت سجاد امامِ مانده روی بوریا، فدات شوم  چکید خون حسین از بلندی نیزه عقیله با دل خون زد صدا: فدات شوم عزیزِ بی کفنِ مادرم جُعِلتُ فِداک غریبِ تشنه لبِ سرجدا فدات شوم @emame3vom .
. مناجات قبل ازشروع دعای کمیل دلها براي سوز دعا تنگ ميشود ياد "مجير" در دل ما تنگ ميشود در ازدحام اهل مناجات و بندگي وقت "کميل" جاي گدا تنگ ميشود اين روزها به ياد خدا خو گرفته ام کم کم دلم براي خدا تنگ ميشود بر روح قد کشيده و اهل سخا شده پيراهن خساست ما تنگ ميشود بايد به داد مرغ زمين گير دل رسيد دارد حصارهاي بلا تنگ ميشود آمارهاي معصيتم خجلت آور است حتما که قبر بر تن ما تنگ ميشود راهي که ميرويم به سمت جهنم است يعني که کفش توبه ،به پا تنگ ميشود با سوءظن ما به عطاي زياد تو درهاي رحمت تو خدا! تنگ ميشود بسته نمي شود در رحمت ولي دگر بابِ عروج تا شهدا تنگ ميشود با گريه بر حسين صفا مي کنيم ما وقتي که روزگار به ما تنگ ميشود از خاک تربت است گِل ما، عجيب نيست دلها براي کرب و بلا تنگ ميشود آنقدر ازدحام زياد است روي تل ديگر براي فاطمه جا تنگ ميشود تکيه زده به نيزه و از حال رفته است چشمان تار خون خدا تنگ ميشود محمد کاظمي نيا @emame3vom .
. ‍ ⚫️*روضه و توسل بسیار جانسوز_ویژه فاطمیه _ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها _استاد حاج محمد نوروزی*⚫️ ◾️▪️🔲▪️◾️ اسماء بنت عميس ميگه:ديدم با تمام عجله اي كه علي براي غسل دادن داشت، زود آب بريز. غسل رو از كجا شروع مي كنند؟ از سر. سر و گردن رو غسل بده؟! همچين كه چادر ِ زهرا رو باز كرد، اسماء بيا ببين صورتش سياهه، ببين چشمش كبوده،"امشب يه غسل دادني برات بخونم كه خودت حظ كني." غسل مي دهم ميت ِ ي حاضر را به نيابت ِ سمت ِراست، اسماء ميگه همچين كه آب ريختم روي ِ كتفش ديدم غسل رو تعطيل كرد،سر به ديوار گذاشت،آقا چرا كارو تموم نمي كنيد؟گفت:اسماء بيا ببين اين استخوان نابجا جوش خورده. آقا بيا كارو تموم كن، با هم بشينيم گريه كنيم،همچين كه اومد سمت چپ رو غسل بده،اينجا ديگه همه طاقت ِ علي رو تاب شده ديدند،آخه پهلو سوراخ ِ،وقتي اومدن دنبال ِ سلمان،سلمان ميگه: من وقتي اومدم از خونه بيرون،سلمان قريب به 300 سال سن داره،يه پير مرد وقتي از خونه بياد بيرون يواش يواش راه مياد، اما بچه مي دوه، ديد حسن و حسين دارن با عجله مي دون، سلمان صدا زد آقا زاده ها صبر كنيد من پا به پاتون نمي تونم بيام،آهسته بريد منم بيام، حسن برگشت گفت: سلمان بابام داره مي ميره، سلمان،سلمان،"مي خوام اين روضه رو برات در بسته بخونم، سر بسته نمي دونم چه جور مي خونن" تا كنار ِ قبر هم اگر جنازه اي رو بيارن، ببينند خون از كفن بيرون زده بايد برگردونند، كفن عوض كنند، گفت: سلمان تا حالا دو بار كفن عوض كردم،بيا،بيا. شايد بگي من دارم زبانحال ميگم، اما وقتي اون نامرد دومي تو صورت مقداد زد،مقداد رو خاك ها افتاد، مقداد گفت: به من زدي طوري نيست، ولي ديشت خون از پهلوش مي اومد، تو چه با فاطمه كردي؟...اصبغ بن نُباته ميگه: نيمه شب صدام زد ، گفت:اصبغ پاشو، گفتم: خانم چه وقت ِ از شب ِ؟ گفت:شب از نيمه گذشته،گفتم:چي ميگي؟ گفت:پاشو دارن گريه مي كنند. گفتم: زن بگير بخواب مادر مرده اند، علي زن مرده است،بگير بخواب آروم باش، همسايه ي ما هستند، حالا دو شب دارن گريه مي كنند طوري نيست تموم ميشه. گفت: اصبغ تو مادر نيستي، من مادرم، من طاقت ندارم صداي ِ بچه ي بي مادر بشنوم،پاشو. اصبغ بن نباته همسايه ي ديوار به ديوار علي ميگه بلند شدم، اومدم در ِ خونه ي علي رو در زدم، تا در زدم در ِ خونه رو ديدم آرام شد صدا"بذار يه دعايي بكنم اينجا:الهي هيچ آبرو مندي رو بي آبرو نكن،الهي هر كسي يه آبرويي رو پيش مردم حفظ كرده،آبروش رو نريز" آرام شد، در و كه باز كرد، يه نگاه كرد،اصبغ ببخشيد،خيلي اذيتت كردم، تا فاطمه كه زنده بود كه خودش، حالا هم كه رفته بچه هاش، مارو ببخش. دستم رو گذاشتم روي شونه هاش ، گفتم:علي چي شده؟ بغض كرده بود علي، گفتم:بلند گريه كن، من همسايه شما هستم اومدم ببينم چي شده؟ علي نشت در آستانه در،گفت: يه شب حسن گريه ميكنه، من وزينب و حسين آرومش مي كنيم، يه شب زينب گريه ميكنه، من و حسين و حسن آرومش مي كنيم، يه شب من گريه مي كنم اونها من و آروم مي كنند. گفتم :امشب چي شده طولاني شده؟ زنم نخوابيد، گفت: امشب حسين بهانه گرفته، هر وقت حسين گريه مي كنه همه ي ما بي طاقت ميشيم"امشب مي خوام روضه ي زنونه بخونم، مردونه گريه كنيم"مادر، امشب حسين مادر مادر ميكنه، همه ي ما بهم ريختيم،گفتم:آقا بچه است، چرا نمي بريش كنار قبر مادرش، ببرش آروم ميشه،گفت:قول دادم ببرمش، صداش كرد: حسين، حسين جان. مي آيي بريم كنار قبر مادرت؟ بلند شد، گفت:شرط داره نبايد بلند بلند گريه كني، آروم.چشم. روي چشمم، ببين علي چه طوري روضه مي خونه، علي ميگه دست ِ كوچكش رو گرفتم، آمديم، همچين كه نزديك ِ قبر رسيديم گفت:بابا دستم رو رها كن، علي ميگه: من گفتم الان ميره رو قبر مادر، شيون مي كنه، ناله مي زنه، اما همچين كه دستش رو رها كردم،قربون ِ ادبت برم حسين، دستش رو گذاشت رو سينه اش، السلام عليك ِ يا اُماه ، مادر سلام، زهرا....علي ميگه:به اون خدايي كه جان علي در يد قدرت اوست،تا حسين سلام داد،شنيدم از دل ِ قبر فاطمه صدا اومد: وعليك السلام يا ولدي يا حسين... مادر سلام، مادر سلام.... @emame3vom .
. ✅ شعر بعد از شهادت حضرت زهرا _______________________ حالا میان خانه اش کوثر ندارد تنهاست مولایم علی، یاور ندارد بی بال و پر مانده است حیدر، پر ندارد زهرا که رفته، زینبش مادر ندارد مولاست با طفلان بی حال و پریشان مولاست با یک قبر مخفی، چشم گریان دائم کنار بستر خالی نشسته چشمان بارانی خود را باز بسته هی روضه می خواند به یاد دست بسته با خاطرات کوچه پهلویش شکسته با چادر خاکی که بر روی سرش داشت زینب دوباره رنگ و بوی مادرش داشت حق علی را هیچ کس باور ندارد مولای عالم مانده و لشکر ندارد این خانه دیگر دست نان آور ندارد «دیگر حسین بن علی مادر ندارد» پروانه ای که پهلویش را در گرفته حالا از این خانه شبانه پر گرفته شب ها کنار قبر زهرای جوانش می سوخت از داغ جوان قد کمانش وقتی رمق می رفت او از زانوانش سر باز می کرد او تمام سوزِ جانش: زهرا چرا از حیدر خود رو گرفتی دیدم که دستت را روی پهلو گرفتی با من نگفتی غصه ی غصب فدک را با من نگفتی ضربه ی سخت کتک را شب ها حسن می خوابد اما با تب آخر در خواب می گوید: نزن سیلی به مادر بر خیز زهرا، بهر زینب مادری کن زهرا، حسین تشنه لب را یاوری کن برخیز تا این خانه را از نو بسازم برگرد تا کاشانه را نو بسازم کج می کنم بانو سرِ مسمارها را خود در میارم سنگِ این دیوارها را دیگر توان دیدنِ ماتم ندارم لولای در را رو به کوچه می گذارم انگار وقت رفتنم نزدیک گشته دنیا دوباره تیره و تاریک گشته نه سال بودی بهر تو کاری نکردم زهرا حلالم کن که باید بازگردم زهرا گمانم غرق تب بیدار گشته حالا حسینم تشنه لب بیدار گشته 🔸شاعر: .
@emame3vom مراســم عـزادارى ايام فاطميه هيأت روضه العباس ( عليه السلام ) با مــداحى حـاج حسين سيب سرخي شنبه٥بهمن‌١٣٩٨ ‏👇👇