۱۴بیت شعر تقدیم به روح پاک ۱۴معصوم(ع)
#چهارده_بیت
وهر بیت تقدیم به یک معصوم
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
معصوم اول
بنام رب مطلق حی سرمد
نویسم بیت اول یامحمد
معصوم دوم 🌷
خداراشکر قلبم منجلی شد
تپش های دلم نام علی شد
معصوم سوم 🌷
تپش های دل ساقی کوثر
بود یک درمیان زهرای اطهر
معصوم چهارم 🌷
و زهرا هر زمان غرق مهن بود
گهی ذکرش علی و گه حسن بود
معصوم پنجم 🌺
اگرما شاه هردو عالمینیم
همه مشمول الطاف حسینیم
معصوم ششم 🌷
اسیریارو عشقی اتشینم
که خاک پای زین العابدینم
معصوم هفتم 🌷
چه خوش باشدبقیع زائرشوم من
غلام حضرت باقر شوم من
معصوم هشتم 🌺
دخیلت میشوم دران دقایق
دخیلک ایهاالارباب صادق(ع)
معصوم نهم 🌷
به هر لحظه شوم بیمار ومضطر
روم بر درگه موسی بن جعفر(ع)
معصوم دهم 🌷
به عشق ناب تو اخر دهم جان
رضا جان شاه و سلطان خراسان
معصوم یازدهم 🌷
سراپا بذلی و باب المرادی
امام اهل جودی وجوادی
معصوم دوازدهم 🌷
دهم اختر دهم مولا تویی تو
نقی والی والاتویی تو
معصوم سیزدهم 🌷
امام عسکری ماخاک پایت
فدای خاک پاک سامرایت
معصوم چهاردهم 🌷
شود ایاببینم روی ماهت
به ماشاید بیفتد ان نگاهت
فدای خال و ابروی سیاهت
(غلام قنبر)جدت فدایت
☘☘☘☘🌺🌺🌺🌺☘☘☘☘
✍
کربلایی مجید مرادزاده
┏━━━✨✨✨━━┓
@majid_moradzadeh
┗━━━✨✨✨━━┛
☆✎✎ غلام قنبر ✎✎☆
4_5915777190598804916.mp3
6.51M
📝 #عباسمو_در_پی_خطر_میگردم
🖊 #شور
🖊 #مراسم_وفات_حضرت_ام_البنین (س)
🖊 #هیات_روضة_العباس (ع)
عباسمو در پی خطر میگردم
دور و بر خیمه تا سحر میگردم
صد بار دگر علقمه را فتح کنم
هربار دوباره تشنه بر میگردم
سقای حرم
صاحبِ علم
از عشق حسین
گفتم دَم به دَم
حتی دست من
اَگه شه قلم
اونکه پای تو
میمونه منم
من و جداشدن از کوی تو خدا نکند
خدا هرآنچه کند از تواَم جدا نکند
4_5915777190598804917.mp3
4.26M
📝 #از_امان_نامه_قصدشان_این_بود
🖊 #شور
🖊 #مراسم_وفات_حضرت_ام_البنین (س)
🖊 #هیات_روضة_العباس (ع)
از امان نامه قصدشان این بود
که بلرزد تن زنان حرم
کور خواندند من اباالفضلم
جان عباس هستو جان حرم
از همان وقت پیش چشم خیام
شدهام شرمسار و جان بر لب
باید الان وضو بسازم و
بعد بروم دستبوسی زینب
السلامُ علیکِ یا سیدتی
نوکرت آمده به دیدارت
چه شده غصه میخوری خانوم؟
به فدای قدت علمدارت
مادرم عاشقانه یادم داد
خادم اهلبیت بودن را
خادم اهلبیت بودن را
مادرم عاشقانه یادم داد
نوکری کردن تو را بیبی
به تمام جهان نخواهم داد
4_5915777190598804924.mp3
3.08M
📝 #خوب_شد_ماندی_ندیدی
🖊 #واحد
🖊 #مراسم_وفات_حضرت_ام_البنین (س)
🖊 #هیات_روضة_العباس (ع)
خوب شد ماندی ندیدی
زینب افتاد از نفس
از حرم تا قتلگـه
صد بار یا ام البنین
خب شد ماندی ندیدی
خیمه ها می سوختند
آتش بین درو دیوار یا ام البنین
خب شدی ماندی ندیدی
کاروان را بی حسین
در میان کوچه و بـازاار یــا ام البـنــین
خب شد ماندی ندیدی
بر فراز نیزه ای
خورده از دهلو سره سردار یا ام البنین
یاااا حســیــــن...
.
#امام_حسین
یاحسین🌹
صبحِ محشر به جوابِ سخنِ لَم یَزَلے
بی تأمل زِ سویدا ،بِکِشم صوِ تِ جلے
بہ علـيٍ بہ علـيٍ بہ علـيٍ بہ علـے
اَنَا مِن زمره یِ عشّاقِ حسینِ بنِ علے
✍#منصوره_محمدی_مزینان
#صلوات 👉
.
.
✨﷽✨
📝هیچ کار خداوند بیحکمت نیست ...
✍پادشاهی هنگام پوست کندن سیبی با یک چاقوی تیز٬ انگشت خود را قطع کرد. وقتی که نالان طبیبان را میطلبید٬ وزیرش گفت: «هیچ کار خداوند بیحکمت نیست.» پادشاه از شنیدن این حرف ناراحتتر شد و فریاد کشید: «در بریده شدن انگشت من چه حکمتی است؟» و دستور داد وزیر را زندانی کنند ...
روزها گذشت تا اینکه پادشاه برای شکار به جنگل رفت و آن جا آن قدر از سربازانش دور شد که ناگهان خود را میان قبیلهای وحشی تنها یافت. آنان پادشاه را دستگیر کرده و به قصد کشتنش به درختی بستند. اما رسم عجیبی هم داشتند که بدن قربانیانشان باید کاملاً سالم باشد و چون پادشاه یک انگشت نداشت او را رها کردند و او به قصر خود بازگشت. در حالی که به سخن وزیر میاندیشید دستور آزادی وزیر را داد. وقتی وزیر به خدمت شاه رسید٬ شاه گفت: «درست گفتی، قطع شدن انگشتم برای من حکمتی داشت ولی این زندان رفتن برای تو جز رنج کشیدن چه فایدهای داشته؟»
وزیر در پاسخ پادشاه لبخند زد و پاسخ داد: «برای من هم پر فایده بود چرا که من همیشه در همه حال با شما بودم و اگر آن روز در زندان نبودم حالا حتماً کشته شده بودم.»
.
#حضرت_ام_کلثوم
امشب برایت محتشم ها دم گرفتند
با مرثیه ها مجلس ماتم گرفتند
ای خواهریوسف ! برای سوی چشمم
از خاک زیر پای تو مرهم گرفتند
پلکی زدی حوا و هاجر آفریدند
از آستین ات ساره و مریم گرفتند
از معجر تو پرده ی کعبه در امد
از چشم هایت چشمه ی زمزم گرفتند
نور تو را ای بضعة الزهرا یقینا
از سینه ی پیغمبر اکرم گرفتند
محتاج تو هستند فردای قیامت
لطف تو را آنها که دست کم گرفتند
رویش سیاه آن کس که رویت را زمین زد
پوشیه ها از غربت تو غم گرفتند
در شام و کوفه این رباب و فضه بودند
زیر بغل های تو را باهم گرفتند
تزویج تو با گرگ یثرب حرف مفت است
ناموس داران آنچه را گفتم ، گرفتند
علیرضا خاکساری
#حضرت_ام_کلثوم
آنقدر گریه کرده پیر شده
بی حسین از زمانه سیر شده
غصه اش غصه ی حصیر شده
با چه وضعیتی اسیر شده
همه جا پا به پای زینب رفت
گرچه با ناقه های عریان رفت
به هواداری سلیمان رفت
جنگ خطبه شد و به میدان رفت
دو سه شب شهر کوفه زندان رفت
همه جا پا به پای زینب رفت
روی نی آفتاب را دیده
دور گردن طناب را دیده
گریه های رباب را دیده
خیرران و شراب را دیده
همه جا پا به پای زینب رفت
روضه با اشک شور میگوید
از درخت و تنور میگوید
از مسیر عبور میگوید
ماجرا را به زور میگوید
همه جا پا به پای زینب رفت
شامیان سد راه میکردند
دختران را نگاه میکردند
هتک حرمت به شاه میکردند
بین مجلس گناه میکردند
همه جا پای به پای زینب رفت
رضا قربانی
#حضرت_ام_کلثوم
آن قدر داغ و دردسر دیده
قد کمان و نحیف گردیده
بعد داغ غم رسول الله
یاس را در دل شرر دیده
وسط کوچه ی بنی هاشم
یک نفر به چهل نفر دیده
خاک غم روی چادرش مانده
چون شکاف سر پدر دیده
جگرش پاره شد کنار حسن
طشت لبریز از جگر دیده
چادر خواهر بزرگش را
وسط خیمه شعله ور دیده
لب گودال بر زمین خورده
غارت جسم محتضر دیده
کوفه و شام پر بلا رفته
بر سر نیزه ها قمر دیده
نیزه ها را ببر از این جا شمر
دور کن چشم بیحیا را شمر
با دلی پر شراره و گریان
لقمه ها را گرفت از طفلان
خطبه اش شام و کوفه را لرزاند
دشمنش شد از این بیان حیران
داغ بازار شام را حس کرد
وسط چشم های بی ایمان
با دو چشم خودش تماشا کرد
خیزران خورد بر لب و دندان
رفت ویرانه ای که شامش بود
سرد و روزش جهنمی سوزان
گریه می کرد پا به پای رباب
تا دهد بر دلش سر و سامان
چه فراقی کشید این خواهر
اربعین بود آخر هجران
درد، این است قدر این بانو
مانده حتی میان ما پنهان
ما بدهکار ام کلثومیم
عبد دربار ام کلثومیم
محمد جواد شیرازی
#حضرت_ام_کلثوم
مور را رخصت تمجید سلیمان ها نیست
پیشگاه کرمت عرصه ی جولان ها نیست
از کرامات فراوان تو خوبان ماتند
اینهمه حسن در اندیشه ی انسان ها نیست
باید ادیان پی اوصاف تو تحقیق کنند
گفتن از شخصیتت وسع مسلمان ها نیست
عصمت از فاطمه داری که مطهر شده ای
احتیاجی پی این امر به برهان ها نیست
شعر اگر بهر تو کم گفته شده خرده مگیر
سیر اوصاف تو در قدرت عمان ها نیست
نقش تو نیست کم از زینب کبری بانو
گرچه حک نام تو در صفحه ی اذهان ها نیست
شام زیر لگد خطبه ی تو جان میداد
مثل تو هیچکسی فاتح میدان ها نیست
رمز عرفان اثر سجده ی پیشانی توست
احتیاجی سر این سفره به عرفان ها نیست
خواستی تا همه جا صحبت زینب باشد
مدح و مرثیه اگر از تو به دیوان ها نیست
ام کلثوم شدن زینب و زهرا شدن است
حرف عشق است در آن صحبت عنوان ها نیست
ازدواج تو و نمرود مدینه؟ هیهات
نخی از چادر تو قسمت شیطان ها نیست
نمک سفره ی افطار پدر هستی تو
لذتی بی تو در این شیر و در این نان ها نیست
میشود گفت ز تو از غم و درد تو نگفت؟
مدح خوب است ولی مکفی گریان ها نیست
یوسفت در عوض چاه به گودال افتاد
چون تو دلسوخته در یثرب و کنعان ها نیست
سر و سامان تو را نیزه ای از پا انداخت
خیمه ی سوخته جای سر و سامان ها نیست
نازپرورده ی دستان پر از مهر علی
شأن تو ناقه ی عریان و بیابان ها نیست
دورتادور تو با هلهله جمعیت بود
بزم می، طشت طلا، جای پریشان ها نیست
هرچه گفتم کمی از قدر و مقام تو نشد
مور را رخصت تمجید سلیمان ها نیست
سيد پوريا هاشمی
#حضرت_ام_کلثوم
ای خبره ی در روضه ! خیلی زود رفتی
پر باز کردی لحظه ی موعود رفتی
ای بانویی که شأن تو "برداًّ سلاما" ست
با خاطرات آتش نمرود رفتی
شش ماه بودی داغدار خیمه سوزان
با خستگی و چشم اشک آلودرفتی
بی عاطفه ها یوسفت را سر بریدند
دنیای زیبایت که شد نابود رفتی
با حالتی که جای سیلی رد شلاق
بر گونه ات بر شانه هایت بود رفتی
دلتنگ دیدار برادر زاده بودی
باخاطری غمگین ولی خشنود رفتی
"أشکوا الیک…" روی لب أُّختُّ المصائب!
تا پیشگاه احمد محمود رفتی
دریا برایت عاقبت آغوش وا کرد
از غم خروشیدی شبیه رود رفتی
ای بی پلاک کربلا و کوفه و شام
با قد خم تا محضر معبود رفتی
ای یادگار ماندگار کربلایی
ای خبره ی در روضه خیلی زود رفتی
علیرضا خاکساری