Fadaeian_Moharam1400_Shab06_06.mp3
10.01M
.
سر درِ هیئتا بیرق یا حیدره
#واحد
سر درِ هیئتا بیرق یا حیدره
پرچم یا حسین از همه بالاتره
بایدم بترسه دشمن از برپایی مجلس عزا
تا خدا خدایی میکنه تعطیل نمیشه روضهها
با اینکه عمریه هر سال از سیل طعنهها دلگیریم
شفای مردم دنیا رو از امام حسین میگیرم
" حسین مَن إسمُهُ دوا و ذِکرهُ شفا "
روضهها سنگره اشک ما میشه جهاد
مرد جنگ مرد جنگ توی این میدون بیاد
گریهای که شد سلاح ما جزء واجبات عینیه
فاتح نبردِ با ستم اون کسیه که حسینیه
تا وقتی زیر علم باشیم شیعهٔ مجاهد هستیم
دل و به دریا زدیم چون که به اسم حسین دلبستیم
" حسین مَن إسمُهُ دوا و ذِکرهُ شفا "
تا ابد این علم روی دوش نوکراست
جادهٔ نوکری منتهی به کربلاست
کربلا مسیر تازهای تا خدا به ما نشون میده
جون میگیره رزمندهای که به پای حسین جون میده
شبیه مسلم و جون و حر، شبیه حنظله و عابس
اگه مطیع ولی باشیم به ما میگن شیعهٔ خالص
" حسین مَن إسمُهُ دوا و ذِکرهُ شفا "
#امام_حسین
.
#اصحاب
🔻عمر بن جنادة الانصاري جوان يازده سالهاي است كه از اصحاب امام حسین علیه السلام است و آن شعر زيباي «اميري حسين و نعم الأمير ، سرور فؤاد البشير النذير» متعلق به اوست.
🔸روز #عاشورا خدمت آقا آمد تا برای جهاد اذن بگیرد. اين نوجوان، پدرش در حمله اولی که صبح شد کشته شد. (حملة اولي كه روز عاشورا اوّل جنگ شد و پنجاه نفر از اصحاب حضرت در آن حمله يك جا كشته شدند.)
🔹حضرت فرمودند نه تو برو خدمت مادرت باش؛ ديگر سزاوار نيست که تو هم کشته شوی. رفت پیش مادرش و قضیه را گفت. مادرش دست بچه اش را گرفت و آمد خدمت حضرت سيدالشهداء و عرض كرد:
يابن رسول الله! سزاوار است كه مادر شما به شما عزادار بشود و من به بچه ام عزادار نشوم؟ اين بچه ميخواهد جان خودش را در راه شما فدا كند.
🔸خلاصه مادرش آورد و به حضرت سيدالشهداء تقديمش كرد. حضرت اذن دادند و رفت. يك نوجوان يازده ساله و آن اشعار را خواند كه:
اميري حسين و نعم الأمير...
از يك بچّه این حرف، خيلي حرف است.
(بحار الأنوار، ج45، ص: 28)
.
.
شب هشتم شده و سینه فقط غم دارد
روضه ی امشب ما پیر شدن هم دارد
مثل ارباب کنار تن مجروح علی
مستمع در شب هشتم کمری خم دارد
روضه ی دفن حسین است و به تنهایی خود
داغ، اندازه ی یک ماه محرم دارد
روضه میخوانم از آن سرو رشید مجروح
که تنش روی عبا چند قلم کم دارد
آسمان، غم زده ی روضه و خون می بارد
پای این روضه اگر مُرد کسی حق دارد
روضه خوانِ شب هشتم بدنش میلرزد
مثل ارباب در این روضه تنش میلرزد
پدر داغ جوان دیده اگر هست اینجا
تازه شد داغ دلش باز، ببخشد ما را
جگرم سوخته مرهم بگذارید مرا
امشب ای سلسله سادات ببخشید مرا
نیمه ی سیب رسول است و مسیحای حسین
رفت با رفتنش امید ز سیمای حسین
پسری غرق به خون نقش زمین در صحراست
کمر روضه خم از واژه ی ارباً ارباست
از کمر تا شده این پیکر چون کوهی که...
ریخته روی زمین قامت مجروحی که...
می چکد خون ز گلو چشم و دهان دست و سرش
جای یک بوسه نمانده است برای پدرش
دشت را چشم پدر پُر ز علی می بیند
گل پرپر شده را روی عبا می چیند
لشکری کرد اشاره پدر پیرش را
خنده ها کُشت دوباره پدر پیرش را
گیسوان پسرش روی زمین پا خورده
دید یک تیغ میان کمرش تا خورده
نیزه ای از وسط سینه ی او رد شده است
خون نشسته به گلو راه نفس سد شده است
شاعر: #حسن_کردی✍
#علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
#شب_هشتم #محرم
.
.
#شب_هشتم_محرم
⚫️ مقتل حضرت علی اکبر(ع)
1⃣مصیبت حضرت علی اکبر(ع) در بیان امام صادق علیه السلام
الأمالی للصدوق عن عبدالله بن منصور عن جعفر بن محمّد بن علیّ بن الحسین عن أبیه عن جده [زين العابدین] علیه السلام: لَمّا بَرَزَ [عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ] اِلَيهِم دَمَعَت عَینُ الحُسَینِ علیه السلام
فَقالَ: اللّهُمَّ کُن أنتَ الشَّهیدَ عَلَیهِم، فَقَد بَرَزَ اِلَیهِمُ ابنُ رَسولِکَ، و أشبَهُ النّاسِ وَجهاً وسَمتاً بِهِ، فَجَعَلَ یَرتَجِزُ و هُوَ یَقولُ
أنَا عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ بن عَلِیّ
نَحنُ و بَیتِ اللهِ أولي بِالنَّبِیّ
ما تَرَونَ کَیفَ أحمی عَن أبی
فَقَتَلَ مِنهُم عَشَرَةً ثُمَ رَجَعَ الی أبیهِ، فَقالَ: یا أبَه العَطَشُ، فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام: صَبراً یا بُنَیَّ، یَسقیکَ جَدُّکَ بِالکَأسِ الأَوفی، فَرَجَعَ فَقاتَلَ حَتّی قَتَلَ مِنهُم أربَعَةً و أربَعینَ رَجُلًا، ثُمَّ قُتِلَ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ.
الأمالی، صدوق به نقل از عبدالله بن منصور، از امام جعفر صادق(ع)، از پدرش امام باقر(ع)، از جدش امام زین العابدین علیه السلام: هنگامی که علی اکبر علیه السلام برای مبارزه به سوی دشمن رفت، چشمان حسین علیه السلام گریان شد و گفت: خدایا! تو برای ایشان گواه باش، که فرزند پیامبرت و شبیه ترینِ مردم به او در صورت و سیرت به سوی آنان می رود.
علی اکبر علیه السلام نیز چنین رجز می خواند:
من علی، پسر حسین بن علی ام
به خانه خدا سوگند که ما به پیامبر(ص) نزدیکتریم.
آیا نمی بینید که چگونه از پدرم حمایت می کنم؟
آنگاه، ده تن از آنان را کُشت و سپس به نزد پدرش بازگشت و گفت: ای پدر! تشنه ام.
حسین علیه السلام فرمود: شکیبایی کن، پسر عزیزم! جدّت با کاسه ای پُر به تو می نوشاند.
او بازگشت و جنگید و ۴۴ تن از دشمنان را کشت و سپس به شهادت رسید. درود خدا بر او باد!
📚الٲمالی للصدوق، ص ۲۲۶
2⃣حضرت علی اکبر علیه السلام در بیان ناحیه مقدسه
السَّلامُ عَلَیکَ یا أوَّلَ قَتیلٍ مِن نَسلِ خَیرِ سَلیلِِ مِن سُلالَةِ ابراهیمَ الخَلیلِ، صَلَّی اللهُ عَلَیکَ و عَلی أبیکَ، اِذ قالَ فیکَ: قَتَلَ اللهُ قَوما قَتَلوکَ، یا بُنَیَّ ما أجرَأَهُم عَلَی الرَّحمنِ و عَلَی انتِهاکِ حُرمَةِ الرَّسولِ! عَلَی الدُّنیا بَعدَکَ العَفا، کَأَنّی بِکَ بَینَ یَدَیهِ ماثِلًا و لِلکافِرینَ قائلًا:
أنَا عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ بنِ عَلِیّ
نَحنُ و بَیتِ اللهِ أولي بِالنَّبِیّ
أطعَنُکُم بِالرُّمحِ حَتّی یَنثنَی
أضرِبُکُم بِالسَیفِ أحمی عَن أبی
ضَرَبَ غُلامِِ هاشِمِیِِّ عَرَبِیّ
وَ اللهِ لا یَحکُمُ فینَا ابنُ الدَّعِیّ
حَتّی قَضَیتَ نَحبَکَ و لَقیتَ رَبَّکَ، أشهَدُ أنَّکَ أولی بِاللهِ و بِرَسولِهِ و أنَّکَ ابنُ رَسولِهِ و حُجَّتُهُ و أمینُهُ وَ ابنُ حُجَّتِهِ و أمینِهِ. حَکَمَ اللهُ عَلی قاتِلِکَ مُرَّةَ بنِ مُنقِذِ بنِ النُّعمانِ العَبدِیِّ لَعَنَهُ اللهُ و أخزاهُ و مَن شَرِکَهُ فی قَتلِکَ و کانوا عَلَیکَ ظَهیرا، أصلاهُمُ اللهُ جَهَنَّمَ و ساءَت مَصیرا، و جَعَلَنَا اللهُ مِن مُلاقیکَ و مُرافِقیکَ، و مُرافِقی جَدِّک و أبیکَ و عَمِّکَ و أخیکَ وامِّکَ المَظلومَةِ، و أبرَأُ الَی اللهِ مِن أعدائِکَ اولِی الجُحودِ، و السَّلامُ عَلَیکَ و رَحمَةُ اللهِ و بَرَکاتُهُ.
در زیارت ناحیه مقدسه خطاب به او آمده است:
سلام بر تو، ای نخستین کُشته از تبار بهترین بازمانده از نسلِ ابراهیم خلیل! درود خدا بر تو و پدرت، آنگاه که درباره ات فرمود: خدا بکشد آن گروهی را که تورا کشت. پسرم! چه جرئتی بر خدای مهربان کردند و چه جسارتی در هتک حرمت پیامبر! پس از تو! خاک بر سر دنیا.
گویی که من (زائر)، در نزد تو هستم و تو (علی اکبر علیه السلام) به کافران میگویی:
من ، علی، پسر حسین بن علی ام.
به خانه خدا سوگند که به پیامبر (ص) نزدیکتریم.
با نیزه، چنان بر شما خواهم زد که نوک آن کج شود و با شمشیر، در حمایت از پدرم شما را میزنم؛
زدنِ جوان هاشمی عرب.
به خداوند سوگند، پسر بی نسب(ابن زیاد)، حق ندارد بر ما حکمرانی کند!
تا عهدت را به انجام رساندی و پرودگارت را دیدار کردی، گواهی می دهم که تو به خدا و پیامبر او، نزدیکترینی و پسر پیامبر خدا و حجت و امین اویی، و پسر حجت خدا و پسر امین اویی، خداوند در باره قاتل تو، مُرّة بنِ مُنقِذ بن نعمان عبدی که لعنت و خواری خدا بر او باد و همدستانش در کشتن تو، داوری کند که علیه تو، هم داستان بودند. خدا، آنان را به جهنم، فرو افکند که بد بازگشتگاهی است و خداوند، مارا از دیدارکنندگان تو و همراهانت و همراهان جدّ و پدر و عمو و برادر و مادر ستم دیده ات قرار دهد! از دشمنان اهل انکار تو، برائت می جویم. سلام و نیز رحمت و برکات خدا بر تو باد.
📚اقبال الاعمال، ج ۳، ص۷۳
ادامه👇