eitaa logo
امام حسین ع
18.5هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. صد و چهل و سوّمین شعر تضمین شدهٔ انتظار. ...و دوّمین سرودهٔ تضمین شدهٔ شادروان صائب تبریزی -- دیوان صائب ج ۶ / ۳۱۶۸. ------------------------------------- ۱ زمین به سوک نشسته چو آسمان بی تو به گوش می رسد الغوث و الامان بی تو برآید از دل هر نایِ جان فغان بی تو «چه دل گشایدم از باغ و بوستان بی تو که شد ز تنگدلی غنچه گلستان بی تو» ۲ کنون که ناله کنان رو به سویت! آوردم مرا ببخش که از پای تا به سر دردم به سبزه روی نیارد دگر رخ زردم «خبر به آینه می گیرم از نفس، هردم به زندگی شده ام بس که بد گمان بی تو» ۳ غم فِراق تو با هستی ام، درآمیزد به تار و پود تنم شور غم برانگیزد به دامنم عوض اشک، خون دل ریزد «ز جنبش نفسم چون جرس فغان خیزد ز بس که در دهنم خشک شد زبان بی تو» ۴ بیا که دل شده از دوری رخت بی تاب! ...و مثل شام، سیه گشته است صبح شباب مرا و هرکه در این جاست از کرم دریاب! «به پایْ بوس تو خواهد رسید همچو رکاب چنین که رفته ز کف اشک را عنان بی تو» ۵ بیا به باغ و ببین رنج غم نصیبان را! به پای دل بنگر خار، ناشکیبان را! منی که می شنوم نالهٔ غریبان را «یکی هزار کنم شور عندلیبان را اگر روم به تماشای گلستان بی تو» ۶ به باغ، جشن «فرج» بر گزار می گردد قرین عیش و طرب مَرْغْزار می گردد پر از نشاط، دلِ مرغِ زار می گردد «زمین ز پارهٔ دل لاله زار می گردد اگر چو غنچهٔ گل واکنم دهان بی تو» ۷ بیا و لب بگشا در زمان به لطف بیان! که هست لعل لبت! در سخنوری شایان به دشت عمر ندیدم تورا دمی به عیان «چنان که لاله گرفته است داغ را به میان گرفته داغ، مرا در میان چنان بی تو» ۸ مراست دیدن روی تو مقصد و مقصود نبود و نیست مرا جز تو شاهد و مشهود فدای جان و دلت باد، جان ملک وجود «امان نمی دهدم همچو تیغ زهر آلود اگر به سایهٔ سروی کنم مکان بی تو» ۹ الا که خاک رهت را دلم به دیده نهد! مگر که‌جان و دل از بند غم دمی برهد دلم گرفته خدارا قسم به سه أَشْهَد «به کاروان سبک سیرِ اشک، کوچه دهد اگر گشاده شود چشم خون فشان بی تو» ۱۰ دمی که می دهی ام، بال و پر پی پرواز! به روی دل دری از راه مرحمت کن باز! به گوش جان من از صوت خوش بریز آواز! «از آن لب شکرین همچو نی مرا بنواز! که ناله است مرا مغز استخوان بی تو» ۱۱ به باز خوانی تقدیر می دود چون زخم دلم به جانب تدبیر می دود چون زخم کمان کشیده پیِ تیر می دود چون زخم «بغل گشاده به شمشیر می دود چون زخم رسیده «صائب» بی دل ز بس به جان بی تو» ۲۷ / ۸ / ۱۴۰۱ صد و چهل و چهارمین شعر تضمین شدهٔ انتظار. ...و سومین سرودهٔ تضمین شدهٔ شادروان صائب تبریزی -- دیوان صائب ج ۶ / ۳۱۶۹. --------------------------------------- ۱ فتاده آتش ماتم در انجمن بی تو چوشام تیره و تار است صبح من بی تو شده است خون، دلم از جور اهرمن بی تو «زبان چو پسته شود سبز در دهن بی تو گره چو نقطه شود رشتهٔ سخن بی تو» ۲ کجاست آن که به ما مژدهٔ فَرَج بدهد؟ که جان ما مگر از بند رنج و غم برهد به دست آینه، مرهم به زخم دل بنهد «نفس گسسته چو تیری که از کمان بِجَهَد برون ز خانه دَوَد شمع انجمن بی تو» ۳ زِمام امر فتد تا به دست رهبر کل به باغ عشق شود تا سخن سرا بلبل قسم به عطر دل انگیز هادیان سُبُل «صدف ز دوری گوهر، چمن ز رفتن گل چنان به خاک برابر نشد که من بی تو» ۴ به باغِ آینه پرور بِبَر دل و دین را! بریز در دل و جان عطر باغ یاسین را! تورا که هست دل، آیینه دار، آیین را «بیا و صلح دِه این همدمان دیرین را! که همچو روغن و آبند جان و تن بی تو» ۵ تویی قرار دل و جان انبیاءِ رُسُل یگانه عطر گل باغ هادیانِ سُبُل برآورد همه شب تا سحر فغان بلبل «تو تا برون شده ای از چمن، ز لاله و گل هزار کاسهٔ خون می خورد چمن بی تو» ۶ خوش است بر تو و اندیشهٔ تو پیوستن به دست لطف تو از بند هر بلا رستن مرا که نیست از این دام، فرصت جستن «دگر چه طرف، ز ایام می توان بستن؟ که صبح عید کند جلوهٔ کفن بی تو» ۷ رسید پیری و طی شد دگر جوانی من نکرد مرحمتی کس به خسته جانی من گذشت با غم و اندوه، زندگانی من «کجا رسد به تو پیغام ناتوانی من؟ که تا رسیدن لب، خون شود سخن بی تو» ۸ الا که باغ لبت می کند گل افشانی! شود که آتش دل را به دهر بنشانی؟ هلا که نیست تورا در زمانه هم شانی «تو رفته ای به غریبی و از پریشانی شده است شام غریبان، مرا وطن بی تو» ۹ قسم به آبروی لاله های دشت و دمن که ابر لطف تو سایه فکنده بر سر من برس به داد دل بی نوای اهل یمن «تبسّم تو بُوَد باغ دل گشای چمن چو غنچه سر به گریبان کشد چمن بی تو» ۱۰ تورا به باغ و گل و برگ و بارِ حُسن قسم به جان حیدر و آن ذوالفقار حسن قسم به لحظه لحظهٔ هر روزگار حسن قسم «به روی گرم تو ای نوبهار حسن قسم که شد فسرده دلِ «صائب» از سخن بی تو» ---------------------------------------- ۲۸ / ۸ / ۱۴۰۱ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. سلطانِ غربت وغم! عجّل عَلٰی ظهورِك برحق، نشان اعظم! عجل علی ظهورِك اى آرزوی مولا! ای حاجتِ پیمبر! ای مهدی معظّم! عجل علی ظهورك ای نور جان نرجس! اُمّید قلب زهرا! ای برفرج، مُصمّم! عجل علی ظهورك زیباییِ ائمه، گشته خلاصه در تو ای یوسف مجسم! عجل علی ظهورك گفتند چون بیایی تکیه زنی به کعبه مثل نبى، معمم، عجل علی ظهورك با ذوالفقار حیدر، با نیزه‌ی اباالفضل ارباب پور مریم! عجل علی ظهورك قرص رخت نمکدار، ای طعم آفرينش! بر سفره‌ی تو عالم، عجل علی ظهورك بر آبشار مویت، آویخته فرشته ای اعتبار آدم! عجل علی ظهورك پیشانی ات وسیع وچشمان تو درخشان لب‌تشنه‌ی تو زمزم، عجل علی ظهورك ای انتقام سیلی! ای انتقام کوچه! سلطان حُزن وماتم! عجل علی ظهورك چشم از تو برندارد، از روی نیزه یک سر با اشکهای نم نم...، عجل علی ظهورك نام تو خشک شد بر روی لب سکینه خواند رقیه ات هم... عجل علی ظهورك بر زینب علمدار از كربلا الی شام... يادِ تو بود مَرهَم، عجل علی ظهورك ✍ شنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۱ 🔆
. دیروز خبرسازی کرده بودند که :به فردوسی پور ، پیشنهاد گزارشگری داده بودند و فردوسی پور در حمایت از مردم، نپذیرفته! انقدر قشنگ خبر می سازند که آدم باورش میشه. اما فردوسی پور ، در نقش تهیه کننده ، همچنان با صدا و سیما همکاری میکند. ................ 📳 ادعای دعوت از «فردوسی‌پور» برای گزارش بازی‌های جام‌جهانی کذب است 🔺یک منبع آگاه درباره انتشار برخی اخبار در فضای مجازی گفت: گزارشگران بازی‌های جام‌جهانی از پیش مشخص بودند و تا امروز دعوتی از آقای «فردوسی‌پور» برای گزارش نشده است و ایشان همچنان به عنوان تهیه کننده در شبکه ورزش فعالیت می‌کند. .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ستاره غزلخون شده / شب شب نویده ام ابیها فاطمه / امشب عیدی میده مژده که مهتاب اومد/به قلب ما تاب اومد شادی بی حد کنید/ خواهر ارباب اومد زینب کبری مدد ۴ **** بهار امید اومد و /گل در چمن اومد مونده ام بگم یاحسین /یاکه حسن اومد غم و فراری بده / بزن به تیر شعف مبارک و تهنیت/ بگو به شاه نجف زینب کبری مدد **** مدینه پر از شادی و/ گل زده جوونه فاطمه واسه زینبش/ لالایی می خونه باده بده ساقیا/ فروغ عین آمده مسافر کربلا / یار حسین آمده زینب کبزی مدد۴ **** .👇
4_5992147528802372420.mp3
342.9K
باز ملائک اومدن سمت زمین دسته به دسته جبرئیل کنار گهواره نشسته خدا درهای جهنمش رو بسته غم دیگه بسه نیمه شبها علی بانوای جلی قل هوالله می خونه تابشه شب سحر با محبت پدر پیش زینب می مونه چهرش خیلی رفته به مرتضی به به اومد آیینه ولا شد میلاد بانوی کربلا (زینب زینب یا زینبا مدد) شب نوره شب مادر شدن حضرت زهراست شب بابا شدن علی اعلاست شب شب تولد زینب کبراست زینت باباست این سخن بر لبم غرق تاب و تبم واقعا نور عینه ماه خوش منظره عمه اکبره مبتلای حسینه امشب عیدی فت وفراوونه جشن وشادی بین آسمونه می می زنم پیمونه پیمونه (زینب زینب یازینبا مدد) ✍ ............................ زینب اومد ، بانویی که قبله گاه عالمینه دختر ارشد فاتح حنینه صاحب بهشت بین الحرمینه هستی حسینه جبرئیل امین ، اومده تا زمین ، حامل این پیامه طبق امر خدا ، دختر فاطمه ، واجب الاحترامه زینب یعنی اولیا مخدره اومد اونکه خاتون محشره خون رگهاش از خون حیدره زینب زینب اخت الحسین مدد *
. مَثَلِ این روزای کشور ، شاید ؛ مثلِ همین بازی فوتبال باشه.... یه عده بی تفاوت میشن و یه عده هم مثل مهدی طارمی ، هم تاریخ سازی میکنند و هم دیگران رو دعوت به فعال بودن. یکی هم مثل کی روش ، فرصت میده تا کم کارها، خودشون رو خراب کنن، و بعد دلسوزانِ واقعی رو به زمین میاره. این بازی شاید با شکست تموم بشه، اما بازی ای که اغتشاشگران شروع کردن، قطعا با باخت شان، به اتمام خواهد رسید. ان شاالله این مملکت صاحب دارد. .
. دخیل عشق را هر کس به پای یار می بندد یقیناً راه دل را بر روی اغیار می بندد طریقِ "وصل" را بی زخم رفتن از محالات است چه خوشبخت است آن که بر کف پا خار می بندد پِی تهذیب نَفسَت باش،تا صاحب نَفَس گردی بدون گردگیری، آینه زنگار می بندد تمام اعتبار نام "مجنون" بسته بر "لیلا"ست اگر دلداده نام خویش بر دلدار می بندد اگر دنبال دریایی،ز چشمه سار خواهش کن... ضرر کرده است آن که دل به آب‌انبار می بندد دلیل ناله ی نیمه شبی،آهِ سحرگاهی است سحر بارِ خودش را مومنِ بیدار می بندد کمال چشم ها در رفت و آمد کردن "اشک" است "عمارت" گر شود "متروکه‌خانه" ،تار می بندد ولایت یک عدد دارد که آن هم مُختص مولاست کسی اُمّید بر صفرِ پس از اعشار می بندد!؟ فدای مادری که هر خمیرِ پخت نانش را به دیوار تنورِ "جار ثُمَّ الدّار" می بندد تو گیر افتاده ای در کوچه ای که مادرت افتاد مسیر بازگشتت را در و دیوار می بندد برای مادرت این روزها روضه بخوان آقا بخوان روضه که دارد مادر تو بار می بندد علی آن دستمال زردِ جنگِ خویش را حالا به روی زخم بال خانمی تب‌دار می بندد کسی که ربّنای او تعادل بخشِ عالم بود قنوت خویش را این روزها دشوار می بندد حَسن یک چند روزی می شود..،هنگامِ دَقُّ الباب دو چشمان ترش را بر روی مسمار می بندد .
. یا حُجّةِ بْنِ الْعَسكَري! ای پرچمت من را کفن، یَابْنَ الْحَسَن! یَابْنَ الْحَسَن!  هر جا تو باشیّ‌اَم وطن، یَابْنَ الْحَسَن! یَابْنَ الْحَسَن!  یا حُجّةِ بْنِ الْعَسكَري! یا سیّدی! یا سیّدی! ای آرزوی مرد و زن! یَابْنَ الْحَسَن! یَابْنَ الْحَسَن!  بیمم نباشد از بلا چون با تو اَم نام مرا... از نوکرانت خط نزن یَابْنَ الْحَسَن! یَابْنَ الْحَسَن!  در انتهای هر سخن: ذکر دعای بر فرج در ابتدای هر سخن: یَابْنَ الْحَسَن! یَابْنَ الْحَسَن!  سُرخ است رنگِ چشم تو، خون است صبح و شب دلت... از داغ هفتاد و دو تن، یَابْنَ الْحَسَن! یَابْنَ الْحَسَن!  ای وارث جَدّت رضا باشد دلم آهوی تو... پلکم به پاهایت چمن، یَابْنَ الْحَسَن! یَابْنَ الْحَسَن!  قلبم تَپَد از شوقِ اینکه لحظه‌ای می‌بینمَت... سَرْمنزلِ مقصود من! یَابْنَ الْحَسَن! یَابْنَ الْحَسَن!  هستم گدایت از ازل، هستم مُریدت تا ابد ای زندگی! یَابْنَ الْحَسَن! یَابْنَ الْحَسَن! یَابْنَ الْحَسَن! ✍ يك شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۱ .
. یا صاحب الزّمان! جگرِ خفته‌ اَم از حسرتِ تو شیر شود نظرِ تشنه اَم از غیر رُخَت سیر شود دستِ من گیر که مُحتاج تو اَم یا مولايْ! ترس دارم که نگیریّ و دگر دیر شود رو مَگردان ز دلم که نَفَسم می‌گیرد دائماً در سرِ من، نام ِ تو تصویر شود می‌چِکَد آب ز کام ِ نظرم با یادت... کودکِ خاطر من، در طلبت پیر شود درد ها جز به طلوع تو نگردد درمان! جلوه کن! دیده‌ به دیدار تو تسخیر شود یوسفِ خاطرِ دل، هست اسیرِ نَفَست دلِ پروانه شده، گِردِ تو پاگیر شود غرب تا شرقِ زمین در کفِ دستانِ تو موم ظلم در کنگره‌‌ی عدل تو زنجیر شود دلِ مخروبه‌ی شهر! از غم آوار زمان... با دعا کردنِ بر امرِ تو تعمیر شود " عَجّلَ اللّهُ تَعالٰی فَرَجَ مَولانا "... دائماً بر لبِ عُشّاقِ تو تقریر شود خوش به احوالِ دلی که به کمندت اُفتد ذوب در عشق تو گردیده و تخمیر شود همه ترسند از " آخِر "، من از " اوّل " ترسم کاش تقدیرِ " رسیدنْ به تو " تعبیر شود این غزل، ساخته و بافته ی مسکینیست... که سِرِشکش به روی صفحه سرازیر شود ✍ دوشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۱ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه-چادرم.oga
2.65M
✍ میخوام بگم یه روضه از قصه تلخ روزگار یه چادرم، شکسته دل، ساده و خاکی، وصله دار شب عروسی علی(ع)، آروم آروم، قدم قدم رو سر ماه مدینه ، به خونه بخت اومدم روی سرم تو کوچه ها، گُل میزدن همسایه ها وارد خونه میشدم ، میون دست مرتضی(ع) یادم نمیره ، اون روزا ، که بین همه برو بیایی داشتیم شبا تو خونه علی(ع) ، چه قصه هایی داشتیم عجب روزایی داشتیم دم غروبه ، بارون بارون روی پرم ، داره بارون میباره تنگ دل همسفرم ، داره بارون میباره نُه سالِ عاشقی گذشت ، تو خونه ای پر از وفا زیر پرم بزرگ شدن ، حسین(ع) و زینب(س) با صفا خانوم عزیزِ همه بود ، تا که باباش گذاشت و رفت بعد بابا ، عدو رو دل، زخمی رو جا گذاشت و رفت برا تسلای دلش، هیزم آوردن پشت در خانوم منو رو سر گرفت، بلند شد ایستاد پشت در یادم نمیره ، تا که آتیش زدن درو، آتیش نشست رو دامنم تا در وا شد دیدم خانوم، صدا میزد وای محسنم دم غروبه ، بارون بارون روی پرم ، داره بارون میباره تنگ دل همسفرم، داره بارون میباره نفس نفس میزد گلم، سر میومد تحملم کارای خونه رو میکرد، خانوم بی تعادلم کشیده میشم رو زمین، شکوه ز تقدیر میکنم نمیدونم چند روزه که، زیر پاهاش گیر میکنم خدایا من قد کشیدم، یا قد زهرا(س) خمیده یادم نمیره ، منو رو صورت میگرفت، از مرتضی رو میگرفت دستش رو از زیر پرم، بی بی به پهلو میگرفت شدم ز بعد مادر، ارثیه یه دختر دم غروبه، من رو سر یه خواهری، داره بارون میباره تو قتلگاه برادری، داره بارون میباره
. تکرار اولاجاق (دوقّوزِ دِی) سیزلره بیرده ای فتنه سالان لار آییلون وقتیز آزالدی زنجیرینی شیطان نچه گون بوینوزا سالدی شیطاندی گیریب جیلدیزه یوخ عقلیزی آلدی آز یاره وورون گوللره بو دَشت و دَمَنده آز باعث اولون قان توکوله خاکِ وطنده مین لر یالان اخباری یازیب یوللامیسیز سیز فتنه اودونون شعله سینی قووزامیسیز سیز بیچاره جوانلاری گینه توولامیسیز سیز بو مملکته ضامن آهو کی دایاخدی بو اود اوزوزون ریشه زیده یاندیراجاقدی بیر گون سالیسیز فتنه ی سَبزی بو دیاره چوخ بیگُنَهی یوللامیسیز کُنجِ مزاره قصد ایلمیسوز نقشه ی ایران اولا پاره ؟ سیز فتنه سالون ، رشته ی ایمان کی قیریلماز گوزدن اوزوزی سالمیون ایران کی یخلماز هر گون ایدوری ذاتِ اَحد ، کَشفِ حقایق آزاده اولانلار اولار ایرانیمه عاشق ای داخل و خارجده یاتان ، پَست و منافق آز یاندیروب اود ، دوزَخیزی گَرم ایلیون سیز غَفلت یوخوسوننان اویانون ،شَرم ایلیون سیز حَقّیله سیزین سینه ده، مین کینه لریز وار روباه کیمی سبز و بنفش حیله لریز وار قرخ ایلدی بو ایراندا سیزین فتنه لریز وار قرآنِ مجید حُکمونی اجرا ایدروخ بیز سیز فتنه سالین ، سیزلری رُسوا ایدروخ بیز شَکّ ایله میون خونِ شهیدان ، جوشاجاقدی قانلار یغیشوب بیرگونی باشدان آشاجاقدی قورخون او زماندان ، بو جماعت داشاجاقدی رهبر اوره گین سالساز اگر غُصّیه ، درده تکرار اولاجاق (دوقّوزِ دِی ) سیزلره بیرده ارشاد ایلیوب بیزلری سالارِ شهیدان انسانی شَرافَتدی اِیدن لایقِ جانان جاندان گِچروخ دینه گوره ، ویرمه روق ایمان بِش گون یاشاماخ ، حقّیدن اَل چَکماقا دَگمَز دشمنلره هیچ با شَرف انسان باشین اَگمَز مؤمن آییق اُول ، فتنه ده سن باری کیریخما ثابت قَدم اُول حقّیده ، ناحق یره چیخما بو فتنه لرین آخری روشَندی داریخما هر گون اَلَنوب آیریلاجاق ، حقّیله باطل مُحکم یاپیش اوز دینیوی ، قویما اولا زائل آماده اولون حضرتِ حُجّت گَله جاقدی باطل لر اوگون آغلیه جاق ، حق گوله جاقدی مظلوم اولان اشخاص او گون دینجَله جاقدی بو وَعده ، حقیقتدی ویروب حَیِّ توانا (بیکَسلرین) آخر کَسیدی مَهدیِ زهرا (عج) ۲۸ آبان ۱۴۰۱ الاحقر مهدی عبادی✍ تبریز .👇
. ‍ (چادرت را بتکان روزیِ ما را بفرست ای که روزیِ دو عالم همه از چادرِ توست )۴ مادرِ خوبِ حسین و حسنی مادرِ ما سایه‌یِ چادرِ خاکیِ شما بر سرِ ما سینه‌زن هستم و این فاطمیه می‌گیرم از همین دستِ شکسته صِله‌یِ کرب‌وبلا (چادرت را بتکان روزیِ ما را بفرست ای که روزیِ دو عالم همه از چادرِ توست )۴ می‌شود چشمِ تر و تارِ خودت باز کنی به خدا خانه‌خرابم تو که پرواز کنی نیمه‌شب غسل‌وکفن می‌کُنمت با گریه یاعلی گفته‌ای و عاشقی آغاز کنی (چادرت را بتکان روزیِ ما را بفرست ای که روزیِ دو عالم همه از چادرِ توست )۴ فاطمه کوثرِ پیغمبر و همراهِ علی فاطمه لشکرِ دین و اسداللهِ علی با نگاهِ تو شود سینه‌زنِ ثارالله زائرِ کرب‌وبلا نوکرِ دلخواهِ علی (چادرت را بتکان روزیِ ما را بفرست ای که روزیِ دو عالم همه از چادرِ توست )۴ آخرِ روضه‌یِ زهرا دلِ ما می‌گیرد سینه‌زن ذکرِ علی‌موسی‌الرضا می‌گیرد بی قرارِ حرم از روضه‌یِ بی‌بیِ کرم رزقِ اربعین و حکمِ کربلا می‌گیرد (چادرت را بتکان روزیِ ما را بفرست ای که روزیِ دو عالم همه از چادرِ توست )۴ .👇
محمد حسین پویانفر_۲۰۲۱_۱۲_۱۲_۱۲_۵۲_۴۷_۳۴۱.mp3
2.82M
کربلایی محمد حسین 🎤 چادرت را بتکان‌ روزی ما را بفرست ای که روزی دو عالم همه از چادر توست ای که روزی دو عالم همه از چادر توست 🍀🌼💐🌷🌹🌺🌻🌸 ای مادر ای مادر ای مادر ای مادر ای مادر ای مادر ای مادر ای مادر ای مادر ای مادر ای مادر ای مادر 🍀🌼💐🌷🌹🌺🌻🌸 من از خاک پای تو سر بر ندارم من از خاک پای تو سر بر ندارم مگر لحظه ای که دگر سر ندارم مگر لحظه ای که دگر سر ندارم 🍀🌼💐🌷🌹🌺🌻🌸 من از خاک پای تو سر بر ندارم من از خاک پای تو سر بر ندارم مگر لحظه ای که دگر سر ندارم مگر لحظه ای که دگر سر ندارم مگیر از سرت سایه ی چادرت را 🍀🌼💐🌷🌹🌺🌻🌸 پناهی از این خیمه بهتر ندارم پناهی از این خیمه بهتر ندارم چادرت را بتکان‌روزی ما را بفرست ای که روزی دو عالم همه از چادر توست 🍀🌼💐🌷🌹🌺🌻🌸 ای مادر ای مادر ای مادر ای مادر ای مادر ای مادر ای مادر ای مادر ای مادر ای مادر ای مادر ای مادر 
و روضه شبهای جمعه دلم کربلاته هرچی دارم از همین روضه هاته ایشاالله که از غم تو بمیرم عشقم فقط گریه توی عزاته آه، نزار از حرم جا بمونم کاش، بریزه به پای تو خونم ماه شب تار غمهام حسینه تنها سرود رو لبهام حسینه وقت سؤال ملائک تو قبرم داد میزنم من که آقام حسینه آه سوال و جوابم حسینه آه حساب و کتابم حسینه امشب میاد از حرم آه و افغان کشتن تو رو تشنه مادر، حسین جان انگشت و انگشترت کو عزیزم جسمت شده پایمال ستوران آه که بند دل من گسسته آه سرت روی نیزه نشسته ای ساقی تشنه لبها ابالفضل شرمنده شد از تو دریا ابالفضل دستات روی خاک و اما سر تو بر روی دامان زهرا اباالفضل آه شده خیمه ها بی تو غارت آه، شده سهم زینب اسارت زبانحال خانم ام البنین عباس بمیره برات مادرتو تیر سه شعبه به چشم ترتو مردم میگن توی شام و تو کوفه از روی نیزه می افتاد سر تو آه ، من از عمر خود سیرم عباس آه، دیگه بعد تو پیرم عباس حسین کریمی نیا✍ نیم از عالم ........................................ سرورِ رشیدِ سپاهم اباالفضل تنها اُمیدم پناهم اباالفضل داغِ تو پشتِ حسینو شکسته خندیده لشکر به آهم اباالفضل وای علمدارِ بی‌دستِ لشکر وای برادر برادر برادر (۲) وای برادر برادر برادر (۳) سرتاسرِ این بدن غرقِ تیره کی زیرِ بازویِ شاهو بگیره خبرِ مشکِت به خیمه رسیده چیزی نمونده رقیّه‌َم بمیره وای می‌کنن به حرم جسارت وای ناموسِ تو می‌ره اسارت (۲) وای برادر برادر برادر (۳) شبِ آخرِ روضه‌یِ فاطمه شده به نامِ ساقیِ علقمه اسمِ علمدار اومد و می‌کنه تویِ مجلسِ ما آقا زمزمه وای عمویِ وفادارِ آقام وای براتِ کربلامو می‌خوام (۲) وای حسین‌
. علیه‌السلام علیه‌السلام ✍ تفسیر عشق درس الفبای کربلاست لب تشنه خضر در پی صحرای کربلاست «باز این چه‌شورش‌است که‌در خلق‌عالم است» نیل و فرات تشنۀ موسای کربلاست عیسی به‌عرش‌رفت، ولی‌روضه‌خواند و گفت عریان به روی خاک مسیحای کربلاست باید علی شود زکریّای کربلا وقتی که روی نِی سر یحیای کربلاست بعد از گذشت این همه سال از شهادتش خلقت هنوز مات معمّای کربلاست ای باخبر ز سرّ معما شما بگو ای روضه‌خوانِ ناحیه، آقا شما بگو آقا نوشته‌اند که جدت کفن نداشت گیرم کفن نبود، چرا پیرهن نداشت؟ از پای‌کوب اسب سواران شنیده‌ام بردند روی نیزه سری را که تن نداشت پیچیده بود در خودش از آتش عطش داغی که‌داشت در جگرخود حسن نداشت انگشتری که با خودش آورده بود کو؟ ای کاش هیچ وقت عقیق یمن نداشت چشمی به چشم‌قاتل و چشمی به خیمه‌ها همراه کاروان خود ای کاش زن نداشت حق با شماست شام و سحر گریه می‌کنید جای سرشک، خون جگر گریه می‌کنید «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .
. علیه‌السلام علیه‌السلام با ناله‌های ارض و سما گریه کرده‌ام آقا برای جدّ شما گریه کرده‌ام از کودکی برای غم آن قتیل اشک با جامۀ سیاه عزا گریه کرده‌ام من هم شبیه مادرتان ای امام عشق شب‌های جمعه کرب و بلا گریه کرده‌ام روزی که‌سوخت خیمه و خرگاه شاه‌دین با کودکان آل عبا گریه کرده‌ام گاهی میان سرخی گودال قتله گاه گاهی به روی نیزه رها گریه کرده‌ام با این همه سیاهی و با این همه گناه من در میان خوف و رجا گریه کرده‌ام هم در کنار مضجع مولایمان علی هم در حریم امن رضا گریه کرده‌ام من هم میان منتظران ظهورتان هر صبح جمعه بین دعا گریه کرده‌ام گفتند از چه گریۀ تو رنگ خون گرفت؟ آخر برای خون خدا گریه کرده‌ام منّت گذار، نام مرا هم سیاهه کن من هم برای جدّ شما گریه کرده‌ام «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .
. علیه‌السلام ✍ پذیرا باش از مور درت کم را، سلیمانم! همین‌ناقابلی که روی دست آورده‌ام،جانم رسیده کار این‌بیچاره آقاجان به‌جایی که نسیم کربلایت هم بیاید زنده می‌مانم نصیبم می‌شود یکبار دیگر کربلا یا نه؟ نمی‌دانم نمی‌دانم نمی‌دانم نمی‌دانم فقیر و خسته‌ام اما نشستم گوشۀ هیئت به شوق دیدنت دارم زیارتنامه می‌خوانم مرا هم با دعای مادرت آورده‌اند اینجا من این‌سینه‌زنی و گریه را مدیون ایشانم «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا