حاج میثم مطیعی.mp3
19.77M
#زیارت_اربعین
با صدای مداح اهلبیت (ع)
#حاج_میثم_مطیعی
#حب_الحسین_یجمعنا #کربلا #اربعین
@emame3vom
#حضرت_زینب
#اربعین
#حب_الحسین_یجمعنا
@emame3vom
یک اربعین بر روی نی دیدم سرت را
دیدم که زخمی کرده نیزه حنجرت را
یک قافله با سوز و اشک و آه آمد
برخیز و بنگر حال و روز لشکرت را
با ظرفی از آب آمده تا که ربابه
سیراب گرداند علی اصغرت را
برخیز ای نور دو چشمم ای برادر
تا که کمی آرام سازی همسرت را
بگذار تا شرح سفر با تو بگویم
بشنو کمی از غصّه های یاورت را
از کوفه و شام بلا ای داد بیداد
رنج اسارت پیر کرده دلبرت را
وقتی گذر دادند ما را بین مردم
دیدم سر نی گریۀ آب آورت را
دیدم ز بام خانه طفلی خیره سر با
سنگی نشانه رفته چشمان ترت را
رقّاصه های شهر را آورده بودند
تا در بیارند اشک چشم خواهرت را
تهمت زدند و خارجی خواندند ما را
آتش زدند آن جا دل غم پرورت را
آن جا نمی دانی چه زجری می کشیدم
وقتی که نان می داد شامی دخترت را
با هر صدای خیزرانی که می آمد
من می شنیدم ناله های مادرت را
چشم علمدار حرم را دور دیدند
ور نه به عنوان کنیزی گوهرت را ... !
جا مانده گنج سینه ات کنج خرابه
با خود نیاوردم گل نیلوفرت را
این ها همه یک گوشه ای از ماجرا بود
تازه نگفتم روضۀ انگشترت را
محمد فردوسی
روضه #دشتی #اسارت
خورشید نجابت و ادب یا زینب
با فضل ووقار منتجب یا زینب
در اوج شکوه مثل کوهی بانو
هستی تو عقیله العرب یا زینب 1
با ناله یا حسین بی تاب شدی
از داغ لب تشنه او آب شدی
با زمزمه های او سمعتم بغریب
یک عمر تو روضه خوان ارباب شدی 2
در آل عبا تو نور عینی زینب
تو پشت وپناه عالمینی زینب
در فضل وشرافتت همین بس باشد
این که تو شریکه حسینی زینب 3
همیشه قلب دشمن سنگ بوده
داداش) سر پیراهنت هم جنگ بوده
حسین من ولی شرمنده
(جون برادر ) زینب دیر فهمید
که انگشتر به دستت تنگ بوده 4
آومد کنا ربدن پاره پاره وبی سر
حسین صدا زد حسین جان چرا
انگشت وانگشتر نداری
سهل ساعدی می گوید : وقتی طرف دروازه ساعات، دیدم جمعیت زیادی شادی می کنند ، کف می زنند تا نگاه کردم دیدم چند سر بریده روی نیزه ها ست یکی از سرها دارد قرآن می خواند ، سر ها که گذشت دیدم آقای بزرگواری را سوار بر شتر برهنه کردند آثار بزرگی از صورتش نمایان است ، جلو رفتم سلام کردم ، آقا فرمودند : خدا رحمتت کند کی هستی ؟ که مرا در این شهر سلام می کنی ( یعنی اینجا به ما سنگ زدند زخم زبان می زنند ) .
گفتم : آقا من سهل ساعدی هستم از صحابه جدت رسول خدایم ، من از سفر بیت الله بر می گردم ، دارم بیت المقدس می روم . آقا این چه حالی است می بینم . فرمود : سهل ساعدی بابایم را کشتند ، عمویم را شهید کردند به حالش گریه کردم . آقا چه کنم ؟ فرمود سهل ، پارچه ای برایم بیاورزیر زنجیر گردنم بگذار. سهل گفت : تا زنجیر را از گردن آقا بلند کردم دیدم خون تازه از زیر حلقه های زنجیر جاری شد .
@emame3vom
#حب_الحسین_یجمعنا
دشتــی خوانی و روضه .mp3
5.15M
روضه #دشتی #امام_حسین علیه السلام وامام سجاد علیه السلام
@emame3vom
#الاربعین_مقدمه_ظهور
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حب_الحسین_یجمعنا #کربلا #اربعین
#شب_جمعه
#السلام_علیک_مرمل_بدماء
شب جمعه است سلام همه نوکرها
به شه "کرب و بلا" پادشه بیسرها
و بگویید به "ارباب" که مهمان دارد
به فدای قدم "مادر تو" مادرها...
@emame3vom
#شب_جمعست_هوایت_نکنم_میمیرم
#حب_الحسین_یجمعنا #کربلا #اربعین
اربعین
زبانحال حضرت زینب (س)
زرّین قلم
درد و غمدن ئولمدیم قالدیم حسین
عطریوی شاماتیدن آلدیم حسین
یول بو پوزقون قبریوه سالدیم حسین
قبردن دور زینبِ غمخواره باخ
شامیدن یورقون گلن زوّاره باخ
(بلالی دور باشیم حسین حسین
یارالی قارداشیم حسین حسین )
سن حقیقت لر کمالی دون حسین
هر گوزل گُلدن صفالی دون حسین
من گیدن گون سن یارالی دون حسین
زینبی درد فراقون داغلادی
زینب ئولسون یاره وی کیم باغلادی
من گیدنده کربلا طوفانیدی
گلسِتانون سر بسر ویرانیدی
بیر گوزل غنچه ن او گون خندانیدی
گلمیشم گل غنچه وه ایوای دیم
بیر دویونجا اصغره لایلای دیم
بی سبب عرشه فغانیم چاتمیری
اشگیمی خون دلیله قاتمیری
بیر گجه گوردوم رقیّه یاتمیری
سویلدیم اشگ رخ زردون ندی
زینبون قربان سنه دردون ندی
حسرتیله بیر منه باخدی حسین
باخدی اما یاندوروب یاخدی حسین
دیندیرردیم گوزلری آخدی حسین
عشقینی معشوقه ابراز ایلدی
گوئیا بیر قوشدی پرواز ایلدی
سانما عشقین راه و رسمین آزمیشام
اشگیله لوح وفانی یازمیشام
قبرینی من ئوز الیمله قازمیشام
قبره قویدوم سسلدیم ایوای بالا
آنّین ئوپدوم هی دئدیم لای لای بالا
@emame3vom
#حب_الحسین_یجمعنا #کربلا #اربعین
#اربعین
سبک #ریان_بن_الشبیب
بنداول
سلام عریان بدن مظلوم بی کفن
ای برادر
سلام ای سر جدا ای پاره پاره تن
ای برادر
بعد تو صد بار
حسین مردم «۳»
چشم تو روشن
کتک خوردم «۳»
عزیز خواهر
غریب مادر
بنددوم
چل روزه که هردم با اشک دمادم
زینب سر کرد
چِل روز با بچه هات با ناله و ماتم
زینب سر کرد
....
شدم زمین گیر
تواین چل روز«3»
از زندگی سیر
تواین چل روز«3»
عزیز خواهر
غریب مادر
بندسوم
رسیدم از سفر اما بی بال و پر
داداش حسین
دیدم بی حرمتی تو هرکوی و گذر
داداش حسین
دائم شنیدم
حسین دشنام «۳»
میونِ کوفه
میونِ شام «۳»
عزیز خواهر
غریب مادر
بندچهارم
فرار بچه ها غارت خیمه ها
یادمه من
با تنه غرق خون افتادی زیر پا
یادمه من
بر دن برادر
من و هر جا
با شمر خولی
شدم هم پا
عزیز خواهر
غریب مادر
💠💠💠9⃣2⃣7⃣💠💠💠
رضا نصابی
مجید مراد زاده
#سبک_ریان_بن_شبیب