فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 حال و هوای کربلای معلی در شب اربعین حسینی #اربعین #کربلا #حب_الحسین_یجمعنا
🚩🏴🚩 #اعمال_روز_اربعین🚩🏴🚩
اربعین مقدمه ظهور-کوتاه و شنیدنی-استاد شجاعی (2).mp3
10.81M
🏴 #اربعین_مقدمه_ظهور
⚫ #کوتاه_و_شنیدنی #اربعین
🎧 #استادشجاعی
🚩🏴🚩 #اربعین_حسینی 🚩🏴
@MAHMOUDKARIMMI [ YADBOOD SHOHADAYE MASJED ARK 1384 ] 01.mp3
5.23M
🎵 #بشنوید
نوحه های امام حسین علیه السلام
#شور «پرستوی سپیدم پرمزن...»
یادبود شهدای مسجد ارک سال ۸۴
مسجد ارک تهران
محمود کریمی
@emame3vom
#اربعین_حسینی #الحسین_یجمعنا
#امام_زمان
اين هفته نيز جمعه ما بی شما گذشت
آقا بپرس اين که چه بر حال ما گذشت
اين هفته هفت روزِ به ظاهر گذشتنی
بر من ولی عزيز دلم قرنها گذشت
در خارزارِ حوصله هايت دويده ام
حالا ببين چه بر سَرِ اين دست و پا گذشت
هفتاد گوشه ناله زدم تا که جمعه شد
جانم به لب رسيد ولی، جمعه تا گذشت
گفتند جمعه بوی تو می آورد نسيم
اما نسيم آمد و سَر در هوا گذشت
خورشيد هم هوای مرا تازه تر نکرد
او هفت دفعه آمد و بی اعتنا گذشت
عمرم به سر رسيد و از اين دست جمعه ها
تکرار شد نيامدی و عمر ما گذشت...
#الاربعین_مقدمه_ظهور
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
...و دریغا که نیامدی یا مهدی!😔
▪️هنوز زخم مدینه و جراحت جاوید نینوا بر سینه ی دلسوختگان، باقی است...
▪️هنوز آوای "هل من معین" حسین(علیه السلام)، از ورای آفاق به سوی انفس عاشقان، جاری است...
▪️هنوز "بیت الاحزان" ام ابیها در مدینه ی دل ها برپاست...
🌺«السلام علیک یا ایها العَلم المنصوب!»
سلام بر آن هنگام که قیامِ تو آغاز شود؛
و آن زمان که از پرده ی غیبت به درآیی.
🔹تو پاسخ «ربّ اَرِنی»ی موسایی....
🔹نهضت آسمانی ات نیز پاسخ «کَیف تُحیی الموتی»ی ابراهیم است.....
♦️و قیامِ قیامت آسایت، رساترین لبیک به آوای «هَل من ناصر» سیدالشهداست....
ای کاش در نینوا بودی...
و علمدارِ عرصه ی عشق می شدی.
و اینک؛
بی تو در بهتی عظیم...
در لهیبِ فراق می سوزیم.
🌺باز آی و بی قراریِ دل و بی شکیبیِ دیده ی ما را شفا بخش...
🌹#اللهم_عجل_لولیک_الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها...
#الاربعین_مقدمه_ظهور
🏴 @emame3vom
AUD-20191016-WA0009.mp3
14.29M
🖤عشق یعنی به تو رسیدن ...
یعنی نفس کشیدن...
زندگیمو دستت دادم ...
🔈کلیپ صوتی فوق العاده زیبا به مناسبت فرارسیدن #اربعین سید و سالار شهدا....
#اربعین_حسینی
کاری از محمدحسین پویانفر
@emame3vom
🏴 #پویانفر
.
#ترکی #اربعین
#اربعین_حسینی
#الحسین_یجمعنا
اربعین
حاج افشین بابک اردبیلی
سبک:من مانده ام تنهای تنها (گلپونه ها)
#فارسی
ای دلبر عطشان زینب
آمد به لب تا اربعینت - جان زینب
یاحسین- جان زینب
من جز تو دلداری ندارم - ای برادر ای برادر
دلدار و غمخواری ندارم - ای برادر ای برادر
زینب رها شد از اسارت
خون دلش ریزد زدیده - بر مزارت
باغم بی نهایت
همراه لیلا و ربابم - یا بن زهرا یابن زهرا
از دوری ات بی صبر و تابم - یابن زهرا یابن زهرا
من آمدم نالان و خسته
همچون هما بی آشیان و پر شکسته
یا حسین پر شکسته
زینب مگو قلبم شکسته - کوه دردم کوه دردم
منزل به منزل من برایت - گریه کردم گریه کردم
#ترکی
الدن رقیه صبریم آلدی
اوچ یاشدا ئولدی دلبریم غربتده قالدی
عمه سین درده سالدی
ویرانه یرده گل مثالی سولدی قارداش- سولدی قارداش
ویردیلار اللرده ننم تک ئولدی قارداش- ئولدی قارداش
ویردی خزان سولدوم سارالدیم
قانه باتان پیراهنون اللردن آلدیم
یارالی تز قوجالدیم
عطشان یاتوبسان کربلاده سن یارالی- سن یارالی
باش یارمیشام منده حسینجان سن یارالی -من یارالی
دوزدوم حسینجان هر بلایه
زلفوم آغاردی تا قیتدیم کربلایه
یارالی- کربلایه
ئولدیم دیریلدیم تا یتیشدیم کوی یاره کوی یاره
یوز قویمیشام شش گوشه قبره الده یاره باشدا یاره
#الاربعین_مقدمه_ظهور
👇👇👇
╭─┅─ 🌸🌸🌸─┅─╮
@emame3vom 👈
╰─┅─═🍂 🍃═─┅─╯
💚 #الحسین_یجمعنا 💚
#داستان شبانه💚
🌹یکی ازعلمای اهل بصره می گوید:
روزگاری به فقر وتنگدستی مبتلا شدم تا جایی که من وهمسر وفرزندم چیزی برای خوردن نداشتیم
خیلی بر گرسنگی صبر کردم پس تصمیم گرفتم خانه ام را بفروشم و به جای دیگری بروم.
درراه یکی از دوستانم به اسم
ابانصررا دیدم و او را از فروش خانه باخبرساختم
پس دوتکه نان که داخلش حلوا بود به من داد و گفت :
برو و به خانواده ات بده
به طرف خانه به راه افتادم
در راه به زنی و پسر خردسالش برخورد کردم به تکه نانی که در دستم بود نگاه کرد و گفت : این پسر یتیم و گرسنه است و نمی تواند گرسنگی را تحمل کند چیزی به او بده خدا حفظت کند
آن پسر نگاهی به من انداخت که هیچگاه فراموش نمی کنم .
گفتم : این نان را بگیر و به پسرت بده تا بخورد .
بخدا قسم چیز دیگری ندارم و درخانه ام کسانی هستند که به این غذا محتاج ترند .
اشک از چشمانم جاری شد و درحالی که غمگین و ناامید بودم به طرف خانه برمی گشتم .
روی دیواری نشستم و به فروختن خانه فکر می کردم .
که ناگهان ابانصر را دیدم که ازخوشحالی پرواز می کرد و به من گفت : ای ابا محمد چرا اینجا نشسته ای !
در خانه ات خیر و ثروت است !
گفتم: سبحان الله !
از کجا ای ابانصر؟
گفت : مردی از خراسان از تو و پدرت می پرسد . و همراهش ثروت فراونی است
گفتم : او کیست؟
گفت : تاجری از شهر بصره است پدرت سی سال قبل مالی را نزدش به امانت گذاشت اما بی پول و ورشکست شد .
سپس بصره را ترک کرد و به خراسان رفت و کارش رونق گرفت و یکی از تاجران شد و حالا به بصره آمده تا آن امانت را پس بدهد همان ثروت سی سال پیش به همراه سودی که بدست آورده خدا را شکر گفتم و به دنبال آن زن و پسر یتیمش گشتم و آنان رابی نیاز ساختم.
درثروتم سرمایه گذاری کردم و یکی از تاجران شدم مقداری از آنرا هر روز بین فقرا و مستمندان تقسیم می کردم
ثروتم کم که نمی شد زیاد هم می شد
کم کم عجب و خودپسندی و غرور وجودم را گرفته بود و خوشحال بودم که دفترهای ملائكه را از حسناتم پر کرده بودم و یکی از صالحان درگاه خدا بودم .
شبی از شب ها در خواب دیدم که قیامت برپا شده و خلایق همه جمع شده اند
و مردم را دیدم که گناهان شان را بر پشت شان حمل می کنند تا جایی که شخص فاسق ، شهری از بدنامی و رسوایی را برپشتش حمل می کند .
به میزان رسیدم که اعمال مرا وزن کنند
گناهانم را در کفه ای و حسناتم را درکفه دیگر قرار دادند ، کفه حسناتم بالا رفت و کفه گناهانم پایین آمد
سپس یکی یکی از از حسناتی که انجام داده بودم را برداشتند و دور انداختند چون در زیر هرحسنه (شهوت پنهانی) وجود داشت .
از شهوت های نفس مثل ریاء ، غرور ،
دوست داشتن تعریف و تمجید مردم
چیزی برایم باقی نماند و درآستانه هلاکت بودم که صدایی را شنیدم .
آیا چیزی برایش باقی نمانده؟
گفتند : این برایش باقی مانده !
و آن همان تکه نانی بود که به آن زن و پسرش بخشیده بودم .
سپس آنرا در کفه حسناتم گذاشتند و گریه های آن زن را بخاطر کمکی که بهش کرده بودم ، در کفه حسناتم قرار دادند ،کفه بالا رفت و همینطور بالا رفت تا وقتی صدایی آمد و
گفت : نجات یافت
📚کتاب (وحی القلم)نویسنده مصطفی صادق رافعی
#حب_الحسین_یجمعنا #کربلا #اربعین
متن روضه اربعین امام حسین علیه السلام ـ مرحوم کافی
به جغدی بلبلی گفتا تو در ویرانه جا داری
من اندر بوستان بر شاخه سرو آشیان دارم
بگردان روی از این ویران بیا با من سوی بستان
ببین چندین هزاران سرو و کاج و ارغوان دارم
جوابش داد ای بلبل تو را ارزانی آن گلشن
مرا این بس که ویرانه، مأوی و مکان دارم
اگر ویرانه بد بودی چرا پس دختر زهرا
به ویران می نشستی که غمش آتش به جان دارم
ای بلبل! من هم مثل تو چمن نشین بودم می دانی کی ویرانه نشین شدم؟
گذشتم از گل احمر پس از مرگ علی اکبر
به دل، داغ غم ناکامی آن نوجوان دارم
تو بر سر، شورش شمشاد و یاس و ارغوان داری
من اندر لانه دل، داغ عباس جوان دارم
اُف بر این روزگار! بچه های فاطمه(س) کجا و گوشه ویرانه کجا. چراغها را خاموش کردند. در این تاریکی به یاد یک خرابه نشین باشد. مجلس،خوب مجلسی است حال خوشی هم داریم. روز اربعین هم است، نزدیک زوال ظهر است. آی امام حسین(ع)! این قدر دلمان می خواست امروز کربلا باشیم. آی امام حسین! این قدر دلمان می خواست امروز دور قبرت مثل پروانه بچرخیم. آقایان اهل علم! فضلا! محترمین! رجال فضیلت! متدینین! مذهبی ها! خود امام حسین(ع) هم راضی است که من امروز شما را به حرم این سه ساله ببرم. خدا نکند سرپرست شوی، به خدا سرپرستی خیلی زحمت دارد، مسوولیت دارد. زینب(س) سرپرست بچه ها بود. زینب (س) این همه غمی که دارد باید به همه کارها برسد. بی بی، تمام زنها و بچه ها را خواب کرد. حالا آمد خودش بخوابد. کمتر من این کلمه را با صراحت گفته ام، اما روز اربعین است بگذارید بگویم، آتش بزنم. آی زن و مرد! زینب(ع) آمد روی خاکها بخوابد. تا آمد بخوابد یک وقت دید گوشه خرابه در تاریکیها یک بچه بلند شده، هی می گوید: بابا! بابا! بابا! ای خدا! چه کار کنم؟ با این همه زحمت من این زن و بچه را خواباندم، باز یکی یکی بیدار می شوند بلند شد آمد جلوببیند چه کسی است؟ دید رقیه است. امروز برای امام حسین(ع) داد بزنید. رقیه گفت: من بابایم را می خواهم، من پدرم را می خواهم، الان بابایم اینجا بود.
دختر دُر دانه منم به کنج ویرانه منم عمه چه آمد به سرم چرا نیام پدرم
الله اکبر، الله اکبر
امروز می خواهم نوحه بخوانم، همه با من بخوانید:
دختر در دانه منم به کنج ویرانه منم عمه چه آمد به سرم چرا نیامد پدرم
الله اکبر، الله اکبر
یک وقت دیدند غلامی آمد یک طبق هم در دستش است. یا الله! یا الله! این بچه دوید جلو روپوش را از روی طبق برداشت، دید سر بریده حسین(ع) است.
عمه بیا گمشده پیدا شده کنج خرابه شب یلدا شده پدر! فدای سر نورانیت
سنگ جفا که زد به پیشانی ات بس که دویدم عقب قافله پای من از ره شده پر آبله
سر بابایش را به سینه چسباند. صدا زد: بابا! چه کسی مرا یتیم کرد؟ یک وقت دیدند این بچه دیگر ناله نمی کند. وقتی زیر بغل بچه را گرفتند دیدند رقیه جان داده است.
#اربعین_حسینی #الحسین_یجمعنا
#روضه #اربعین #عربی #فارسی
#الحسین_یجمعنا
#الاربعین_مقدمه_ظهور
باز آمدم ای همسفر ، ای تشنه کامم
من زینبم پیروز بر گشته ز شامم
با کودکان خسته ات باز آمدم من
با یک دل پر غصه و زار آمدم من
خواهم عزای روز عاشورا بگیرم
شاید خدا لطفی کند اینجا بمیرم
اینجا تنت را استخوان بشکسته دیدم
بر سینه ات شمر لعین بنشسته دیدم
دیدم نهاده خنجرش زیر گلویت
آن لحظه دیدی من آمدم روبرویت
روز اربعین اهل بیت وارد کربلا شدند ، مثل برگ خزان زده ، از بالای شترها روی زمین افتادند ، یکی می گوید: حسینم ، یکی می گوید: برادرم ، یکی می گوید : پسرم ، عمه سادات زینب روضه می خواند گفت :
هُنا ذُ بِحَ الحسینَ بِسَیفِ شمرٍ
هُنا قَد تَرَّبُوا مِنُُهُ الجَبینا
گفت : اینجا همان جائی است که شمر سر حسینم را جدا کرد ، اینجا همان جایی بود که پیشانی او را بر خاک زمین نهادند .
هُنا العَباسُ فی یومٍ عَبوسٍ
حِیالَ الماءِ قَد اَمسی رَهِینا ً
(آمد کنار نهر علقمه ، زنها بیایید ، بنی اسد بیایید ، اینجا همان جایی است که روز عاشورا عباسم را جدا کردند )اینجا همان جایی است که روز عاشورا عباس را کنار فرات نگه داشته شد نگذاشتند به خیمه بیاید .
هُنا ذَبَحوا لرَّضِیعَ بِسَهمٍ حِقدِ فَما رَحِمُوا الصّغارَ المُرضَعِینا
همین جا بود با تیر کینه ، سر علی اصغر شیر خوار را بریدند ، حتی به کودکان شیر خوار رحم نکردند .
هُنا مَزَقوا الخِیامَ و حَرِّ قُوها و َ قُسِّمَ فَیثُنا فِی الخائِنِینا
همین جا بود که خیمه ها را آتش زدند ،اموال ما را به غارت بردند1
1. مقتل الحسین ابو مخنف ، ص 201 ، سوگنامه آل محمد ، ص 500 .