.
#امام_رضا_علیه_السلام
#حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
#مدح
#رباعی
دارد دل ما راه نجاتی دیگر
در مشهد و در قم عتباتی دیگر
بر بانوی با کرامت قم صلوات
بر شاه خراسان صلواتی دیگر
#سید_حمیدرضا_برقعی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آئینی
.
#صلوات
یا علی اکبر...
خبر آمد ولیُ الله آمد
بر سر دوش حسین، ماه آمد
شد پدر ، شاه دو عالم ، امروز
خبر آمد پسر شاه آمد
❤️اِرفَعوا الصّوت بِاَعلَی الاَصوات
بر علی اکبرِ مولا صلوات...❤️
اسوه ی راه جوانها آمد
جلوه ی روشن طاها آمد
عاشقان! جمله خبر دار شوید
علی اکبر، یلِ لیلا آمد
❤️اِرفَعوا الصّوت بِاَعلَی الاَصوات
بر علی اکبرِ مولا صلوات...❤️
دوستان! دسته گل یاس آمد
شیعیان! چشمه ی احساس آمد
شیرمرد علوی ، نجلِ حسین
یاور و دلبر عباس آمد
❤️اِرفَعوا الصّوت بِاَعلَی الاَصوات
بر علی اکبرِ مولا صلوات...❤️
خبر آمد گل ارباب آمد
ماه تر از رخ مهتاب آمد
اَشبهُ النّاس به پیغمبرمان
لیلیِ هر دل بی تاب آمد
❤️اِرفَعوا الصّوت بِاَعلَی الاَصوات
بر علی اکبرِ مولا صلوات...❤️
پسر حجّت داور آمد
نوه ی حضرت حیدر آمد
شاد باشید به شادیّ حسین
دلبر و سرور و صفدر آمد
❤️اِرفَعوا الصّوت بِاَعلَی الاَصوات
بر علی اکبرِ مولا صلوات...❤️
پسر سیّدِ اَمجد آمد
نوه ی دختر احمد آمد
چه قدَر هست شبیه جدّش
همه گفتند محمد آمد
❤️اِرفَعوا الصّوت بِاَعلَی الاَصوات
بر علی اکبرِ مولا صلوات...❤️
ها علیٌّ بشرٌ کیفَ بشر
جدُّهُ فیهِ تجلّی و ظَهَر
کیست این مه که نبی وار بوَد
کیست این نور بصر ، قُرص قمر
❤️اِرفَعوا الصّوت بِاَعلَی الاَصوات
بر علی اکبرِ مولا صلوات...❤️
.
" اللهمّ صلّ علی محمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم "
#علی_اکبر_علیه_السلام
#محمد_علی_نوری
.
.
#صلوات
یا مهدی!
خبر آمد نَفَسی می آید
دهر را کار و کَسی می آید
دین نگه دار و مشو زار و ملول
شهر را دادرسی می آید
☀️اِرفَعوا الصّوت بِاَعلَی الاَصوات
هدیه بر یوسف زهرا صلوات☀️
منجی ذوالمِنَنی می آید
حجّت بن الحسنی میآید
خواب بر دشمن دین باد حرام
حیدر بت شکنی می آید
☀️اِرفَعوا الصّوت بِاَعلَی الاَصوات
هدیه بر یوسف زهرا صلوات☀️
منتظِر! منتظَری می آید
دهر را تاج سری می آید
می رود ظلمت هجران ، آخر
آسمان را قمری می آید
☀️اِرفَعوا الصّوت بِاَعلَی الاَصوات
هدیه بر یوسف زهرا صلوات☀️
قلبها شیفته ی نرگس او
دیده ها خاک پی نرجس او
کاش گردیم زهیرش ، آخر
یا که حرّ یا وَهَب و عابس او
☀️اِرفَعوا الصّوت بِاَعلَی الاَصوات
هدیه بر یوسف زهرا صلوات☀️
" اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم "
#انتظار
#نیمه_شعبان
#جمعه
#محمد_علی_نوری
جمعه ۳۰ فروردین ۹۸
.
.
📋 #یاامیرالمومنینیاذالنعم
#سبک_زمینه / *بخش دوم صوت*
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یا امیرالمؤمنین یا ذَالنِّعَم
یا امام المتقین یا ذالکرم
اِنَّنا جِئناکَ فی حاجاتِنا
لاتُخَیِّبنا و قُل فیها نَعَم
ای ز نفس ما به ما اولی علی!
یا علیّ و یا علیّ و یا علی
در مکتب اهل فضل و ایمان
قرآن علی و علیست قرآن
توحید علی، علیست توحید
ایمان علی و علیست ایمان
اعمال علی، علیست اعمال
میزان علی و علیست میزان
معبودِ هماره غرقِ معبود
انسانِ همیشه فوقِ انسان
"علیعلی علیعلی مولا علی"
*شاعر : #حاج_غلامرضا_سازگار
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
فرمانروايي بر تمام موجودات
گر طبيبانه بيايي به سر بالينم
به دو عالم ندهم لذت بيماري را
در زمان حضرت امام حسين(ع) شخصي دچاربيماري و تب سختي شده بود. امام حسين(ع) براي عيادت و ديدار او راهي منزلش شد، و چون که حضرت خواست وارد منزل شود بلافاصله تب او برطرف گرديد؛ و مريض گفت: راضي شدم به حقّانيّتي که از طرف خداوند متعال به شما اهل بيت ارزاني شده است تا جايي که تب با وجود شما از بين مي رود.
امام حسين(ع) فرمود: قسم به خداوند! چيزي آفريده نشده است مگر آن که تحت فرمان ما خواهد بود.
زنده شدن زني مرده
عدّه اي در حضور امام حسين(ع) نشسته بودند، که ناگاه جواني گريه کنان وارد شد.
امام حسين(ع) به او فرمود: چرا گريان و ناراحتي؟
جوان اظهار داشت: هم اکنون مادرم بدون آن که وصيّتي کرده باشد، فوت نمود و از دنيا رفت؛ و او اموال بسياري داشت، پيش از آن که بميرد به من گفت که بدون مشورت با شما هيچ دخالت و تصرّفي در اموالش نکنم.
پس امام حسين(ع) به کساني که آنجا حضور داشتند فرمود:
برخيزيد تا به منزل اين زن برويم.
لذا همگي حرکت کردند و به منزلي که جنازه ي زن در آن نهاده شده بود، وارد شدند و جلوي درب اتاق ايستادند.
در اين هنگام حضرت اباعبدالله الحسين(ع) دعايي را خواند؛ و به اذن خداوند متعال آن زن مُرده، زنده شد.
همين که زنده شد نشست و پس از گفتن شهادتين، نگاهي به امام(ع) انداخت و گفت: اي سرورم! سخني بفرما و مرا به دستورات خود راهنمايي نما.
حضرت اباعبدالله الحسين(ع) داخل اتاق شد و بر بالشي تکيه داد و فرمود: هم اينک وصيّت کن، خداوند تو را رحمت نمايد.
زن اظهار داشت: اي پسر رسول خدا! من اموالي چنين و چنان در فلان مکان دارم، يک سوّم آنها را به شما مي دهم تا در هر راهي که مصلحت مي داني، مصرف نمايي.
و دو سوّم ديگر آنها را به اين پسرم مي دهم؛ البتّه به شرط آن که او از دوستان و علاقه مندان شما اهل بيت عصمت و طهارت(ع) باشد. ولي چنانچه مخالف شما گردد، پس تمامي اموال خودم را در اختيار شما قرار مي دهم؛ چون که مخالفين شما هيچ حقّي در اموال مؤمنين ندارند. سپس آن زن از حضرت خواهش نمود که بر جنازه اش نماز بخواند؛ و مسائل کفن و دفنش را نيز خود حضرت برعهده گيرد.
چهل داستان و چهل حديث از امام حسين(ع) عبدالله صالحي
#کرامات
منبع : شريه قدر ،شماره 21
فرمانروايي بر تمام موجودات
گر طبيبانه بيايي به سر بالينم
به دو عالم ندهم لذت بيماري را
در زمان حضرت امام حسين(ع) شخصي دچاربيماري و تب سختي شده بود. امام حسين(ع) براي عيادت و ديدار او راهي منزلش شد، و چون که حضرت خواست وارد منزل شود بلافاصله تب او برطرف گرديد؛ و مريض گفت: راضي شدم به حقّانيّتي که از طرف خداوند متعال به شما اهل بيت ارزاني شده است تا جايي که تب با وجود شما از بين مي رود.
امام حسين(ع) فرمود: قسم به خداوند! چيزي آفريده نشده است مگر آن که تحت فرمان ما خواهد بود.
زنده شدن زني مرده
عدّه اي در حضور امام حسين(ع) نشسته بودند، که ناگاه جواني گريه کنان وارد شد.
امام حسين(ع) به او فرمود: چرا گريان و ناراحتي؟
جوان اظهار داشت: هم اکنون مادرم بدون آن که وصيّتي کرده باشد، فوت نمود و از دنيا رفت؛ و او اموال بسياري داشت، پيش از آن که بميرد به من گفت که بدون مشورت با شما هيچ دخالت و تصرّفي در اموالش نکنم.
پس امام حسين(ع) به کساني که آنجا حضور داشتند فرمود:
برخيزيد تا به منزل اين زن برويم.
لذا همگي حرکت کردند و به منزلي که جنازه ي زن در آن نهاده شده بود، وارد شدند و جلوي درب اتاق ايستادند.
در اين هنگام حضرت اباعبدالله الحسين(ع) دعايي را خواند؛ و به اذن خداوند متعال آن زن مُرده، زنده شد.
همين که زنده شد نشست و پس از گفتن شهادتين، نگاهي به امام(ع) انداخت و گفت: اي سرورم! سخني بفرما و مرا به دستورات خود راهنمايي نما.
حضرت اباعبدالله الحسين(ع) داخل اتاق شد و بر بالشي تکيه داد و فرمود: هم اينک وصيّت کن، خداوند تو را رحمت نمايد.
زن اظهار داشت: اي پسر رسول خدا! من اموالي چنين و چنان در فلان مکان دارم، يک سوّم آنها را به شما مي دهم تا در هر راهي که مصلحت مي داني، مصرف نمايي.
و دو سوّم ديگر آنها را به اين پسرم مي دهم؛ البتّه به شرط آن که او از دوستان و علاقه مندان شما اهل بيت عصمت و طهارت(ع) باشد. ولي چنانچه مخالف شما گردد، پس تمامي اموال خودم را در اختيار شما قرار مي دهم؛ چون که مخالفين شما هيچ حقّي در اموال مؤمنين ندارند. سپس آن زن از حضرت خواهش نمود که بر جنازه اش نماز بخواند؛ و مسائل کفن و دفنش را نيز خود حضرت برعهده گيرد.
چهل داستان و چهل حديث از امام حسين(ع) عبدالله صالحي
منبع : شريه قدر ،شماره 21
#کرامات
🕊💕مدح و توسل زیبا ویژۀ میلادِ اُخت الرضا حَضرتِ معصومه سلام الله علیها به نفس حاج محمدرضا طاهری 💕
┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄
به شوق شاخۀ طوبی ستاره می ریزد
به پایِ دختر موسی ستاره می ریزد
به روی خویش در آیینه می زند لبخند
خدا به خندۀ زهرا ستاره می ریزد
علی چه ذوقی کرده به خیرِ پاقدمش
و مشت مشت قمر با ستاره می ریزد
نشسته زل زده بابا به چهرۀ دختر
به لحظه هایِ تماشا ستاره می ریزد
به یُمنِ مقدمِ این نورسیده جبرائیل
زِ بامِ جنت الاعلی ستاره می ریزد
هزار مرتبه الله اکبرش گفته
براش چادرِ حوا ستاره می ریزد
به چشم روشنیِ نجمه آمده مریم
گلاب می پاشد یا ستاره می ریزد
خبر دهید به مردم کریمه آمده است
بیاورید تمنا ، ستاره می ریزد
کریمه ای که زیک گوشه چشمِ احسانش
میانِ سفرۀ دنیا ستاره می ریزد
به بارش آمد نه قطره قطره که این ابر
به قدرِ وسعتِ دریا ستاره می ریزد
فرشته ها همه تعارف کنن نقل و نبات
نثار زینبِ آقا امام رضا صلوات
___________
دوباره بحرِ کرم در تلاطم آمده است
به جلوه طاهرۀ یذهب عنکم آمده است
چه دیدینی ست در آغوشِ حضرتِ نجمه
عزیز کردۀ مولایِ هفتم آمده است
دهانش آب نیفتاده بلکه نهرِ عسل
ز بوسه از لبِ سلطانِ هشتم آمده است
نگاه کن به دلِ ذره ذرۀ هستی
ز شوقِ آمدنش در ترنم آمده است
تمام پنجره ها محو در تماشایت
مگرکه حُسن خدا در تجسم آمده است
سلام کرده و در پایِ گنبدش خورشید
پی جوابِ سلامٌ علیکم آمده است
سرِ گرفتنِ اذن طلوع چون هر روز
از آسمانِ چهارم سویِ قم آمده است
نشسته است دو زانو که مستفیض شود
جنابِ خضر به کسبِ تعلم آمده است
اگر که صحن عتیقش فرشته باران است
عجیب نیست ، بهشتِ تبسم آمده است
چه احتیاج به خواهش کریمه با رقبت
به استجابت حاجاتِ مردم آمده است
امام از تو بخواهد که کم دلیلی نیست
کسی به جز تو سزاوارِ اشفعی لی نیست
___________
سلام و عرضِ ارادت به محضرت بانو
رسیده ام بزنم حلقه بر درت بانو
به غیرِ گوشۀ بام تو آشیانم نیست
بریز دانه برایِ کبوترت بانو
امام تو به لبش مزۀ فداها داشت
به سِیر در جَلواتِ مطهرت بانو
ملیکه ای به حدودِ حریم اهل البیت
و خواهریِ تو فخرِ برادرت بانو
مصمم است به قربانیِ پسر این بار
خلیل دست به سینه در برابرت بانو
ز بیکرانِ علم تو قطره ای کافیست
برایِ حورۀ علامه پرورت بانو
نگاهِ ملتمس زائرِ تو دل بسته
به دستگیریِ فردایِ محشرت بانو
*گفت مردد بودم تو ذهنم اومده بود آیا این خانم روزِ محشر میتونه اهلِ قم رو شفاعت کنه یا نه ؟ در عالم رویا دیدم فرمودن این چه حرفیه داری میزنی ؟.. شفاعت اهلِ قمُ میرزایِ قمی هم میتونه انجام بده .. این خانم شفیعۀ عالمه .. روزِ محشرِ همه دست به دامنِ بی بی هستند ..*
نگاهِ ملتمس زائرِ تو دل بسته
به دستگیریِ فردایِ محشرت بانو
فقط به نذرِ فرج این دو بیت هم روضه
ببخش میشود آزرده خاطرت بانو
به احترام شما را به قم که آوردن
نه سنگ و چوب که گل بود بر سرت بانو
ندید سایه ای از ناقۀ تو نامحرم
نسیم کی شده نزدیکِ معجرت بانو؟
#معصومه س
✨﷽✨
🔖داستان واقعی پدر آیتالله سیستانی(ره)
✍حکایت شنیدنی خانمی که امام زمان عج در تشییع جنازه ش حاضر شدند
💠 اسمش سید علی بود، سید علی سیستانی، پدر همین آیتالله سیستانی خودمان، ساکن مشهدالرّضا،با تقوا و پرهیزکار، نیت کرده بود چهل بار در چهل مسجد بصورت سیار زیارت عاشورا بخواند تا مولایش را ببیند،ختم زیارت را شروع کرد، گذشت و گذشت، هفته ی سی و نهم رسید، او اما به مرادِ دلش نه...
🔰آخرهای زیارتِ هفته ی سی و نهم یا چهلم بود، حین زیارت متوجه نوری شد در یکی از خانه های اطراف مسجد، نوری نه از جنسِ این نورهایی که ما می شناسیم،بلند شد و از مسجد بیرون آمد، ردِّ نور را گرفت، رسید به خانه ای که درب آن باز بود،يا الله یا الله گفت و داخل شد، جنازه ای وسط اطاق روبه قبله خوابانده بودند،همین که وارد اطاق شد امام زمانش را دید، در بین آنهایی که اطراف میت ایستاده بودند، چشم در چشم شدند با حضرت، آقا با اشاره ی دست حالی اش کردند که صدایش را در نیاورد،که امام زمانش را دیده است...
💚 رفت سمت مولا، ایستاد کنارشان ،شانه به شانه، سلام و احوال پرسی کردند، آقا آرام در گوشش گفتند: «لازم نیست برای دیدن ما خودتان را به زحمت بیاندازید، مثل این خانم باشید، ما خودمان به دیدارتان می آییم، این خانم (اشاره کردند به جنازه ای که وسط اطاق بود) هفت سال در دوران کشف حجاب رضا خان از خانه بیرون نیامد تا یادگار مادرم فاطمه ی زهرا سلام الله علیها روی سَرش بماند...»
نگاهم کرد و لرزیدم خجالت می کشم از او
بگوئید عاشقت گفته: نگاهِ محشری داری...
📚روایتی داستان گونه از تشرف آیت الله سید علی سیستانی
✅ استاد دانشمند
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅