.
#سالگرد_رحلت_امام_خمینی
#استاد_حیدرزاده✍
رفتی و سر به سینه ی صحرا گذاشتی
رو در بهشتِ حضرت زهرا گذاشتی
دیدی که اهل کوفه نبودیم و نیستیم
ما را چرا تو رفتی و تنها گذاشتی ... ؟
اتفاق عجیبی بود ، همه نگران بودند ، چشم ها گریان بود ، اشک آلود بود ، همه مونده بودند کجا بروند ؟ چه کار بکنند ؟ همه میگفتند : یتیم شدیم ، امام از دنیا رفت ..
#امام_عزیز
دیدی که اهل کوفه نبودیم و نیستیم
ما را چرا تو رفتی و تنها گذاشتی ... ؟
با ما نماز عشق ،
نخوانده به کربلا
محراب را
به خامنه ای واگذاشتی
آن شب که
در آغوش مُصلا بودی
مردم همه مجنون و
تو لیلا بودی ...
امروز تو مجلس ختم امام ، من این روضه رو خوندم ، گفتم : ای امام عزیز ، میلیون ها نفر آمدند ، بدن شما رو با احترام برداشتند ، از بس شلوغ بود و جمعیت آمده بود ، ساعت ها میسر نبود بدنتان را دفن کنند ، اما قربون جد غریبتان حسیییین ...
سه روز بدن مطهر روی زمین بود ، ای کاش فقط سه روز روی زمین می ماند ، دیگه سر از بدن جدا نمیکردند ؟؟ ای کاش فقط به جدا کردن سر اکتفا میکردند ... ده نفر اومدند پیشِ « عبیدالله بن زیاد » ، گفتند امیر به ما جایزه بده ، حسییین ...
اما اونقدر جسارت به این بدن شد ، که وقتی زین العابدین میخواست بدن رو برداره ... شهید نیازی به کفن نداره ، شهدا رو با لباس خون آلودشون دفن میکردند ... اما با این نگاهت داری به من میگی پیراهنش رو هم به غارت بردند ... ؟
اما کاری با این بدن کردند ، که زین العابدین فرمود : یه قطعه بوریا بیارید ...
فقط بی بی زینب فرموده با این بدن چه کردند ، روضه خوان کربلا بی بی زینب کبراست ... روضه را هم برای کی خونده ؟ برای پیغمبر خدا (ص) ، وقتی رو کرد جانب مدینه ، گفت یا رسولَ الله (ص) :
هذا حُسَینٌ
مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ
میخای بدونی با بدن چه کردند ؟
« مُنْقَطَعُ الْاَعْضاءِ »
(مقتل سید بن طاووس ص 37 )
حالا آدم میفهمه چرا زین العابدین فرمود بوریا بیاورید ... ، قطعه قطعه رو کنار هم گذاشت ، توی بوریا ... حسین ...
.👇