﷽ #شور #لطمه_زنی #بنداول ازخواهرتوکاری‌نیست‌ساخته دشمن‌به‌سمت‌خیمه‌هاتاخته جوری‌گرفته‌موهاتوانگار پنجه‌توی‌ضریح‌انداخته تنهاموند میون‌صحراموند چندتاازتارموهات‌تودست‌شمرجاموند ازعمد این‌خولی‌نامرد جلومن‌باپازدوصورتت‌وله‌کرد من‌کوه‌صبرم پاقتل‌صبرت صبرم‌تموم‌شد آخرعزیزم پیرهن‌کهنه‌ت سهم‌کدوم‌شد؟ ای‌وای‌حسینم‌ای‌وای‌حسینم‌ای‌وای‌حسینم #بنددوم این‌روضه‌هاخوبه‌هنوزتازه واست‌گرفتن‌تشییع‌جنازه به‌جای‌خاک‌ریختن‌روی‌پیکر ریختن‌سرت‌بانعلای‌تازه غارت‌کرد بهت‌جسارت‌کرد شمرروی‌سینه‌ت‌نشست‌واستراحت‌کرد پیش‌ما کنیزکنیزمی‌کرد خون‌دستاشوباپیرهنت‌تمیز‌می‌کرد هی‌زخم‌روی‌زخم تن‌تودیگه جایی‌نداره چیکارباهات‌کرد؟ شمرکه‌خودش‌هم نایی‌نداره ای‌وای‌حسینم‌ای‌وای‌حسینم‌ای‌وای‌حسینم ✍‌شاعر: #حسین_عیدی •تعجیل‌درامر‌فرج‌صلوات• #محرم۱۴۴۷ 👇

. #شور #لطمه_زنی #بنداول چاره‌سازعالمین کربلابیچاره‌شدش سرپناهِ‌همه‌توی کربلاآواره‌شدش دعواشدخیلی‌سره غارت‌پیرُهنش رفتن‌سمت‌خیمه‌تا دیدن‌جون‌هست‌توتنش تاساعت‌سه‌پای‌نامحرم‌وانشد‌خیمه تاساعت‌سه‌هیچ‌موقع‌اینقدبلوانشدخیمه تودست‌دختراش‌که‌نذاشتن‌زیورآلاتی گوشواره‌روباگوش‌می‌کشیدن‌واسه‌سوغاتی کشتنت‌یکی‌نگفت همه‌هست‌زینبه جای‌توروی‌نیزه‌نیست رودست‌زینبه ای‌آه‌و‌واویلتا‌ای‌آه‌و‌واویلتا #بنددوم پیرِمردِکربلا پیرمردازدنت به‌قصدقربت‌خدا باوضوباپازدنت خواهرت‌می‌گفت‌همش می‌میرم‌پس‌براتوکِی؟ آخه‌دیدریختن‌روسرت تومجلس؛شراب‌ومِی هم‌حرمتت‌رو‌هم‌دل‌توله‌کردن‌عاشورا بعدازتو‌خندیدن‌به‌زن‌و‌بچه‌ی‌تو‌آقا آفتاب‌ندیده‌های‌تو‌رو‌بردن‌سر‌بازار بَرده‌صدا‌می‌کردن‌زن‌و‌بچه‌تو‌یه‌مشت‌اغیار ناموست‌روتوی‌شام چرخوندن‌یه‌نصفه‌روز سنانِ‌بی‌حیا‌حسین راضی‌نبودهنوز ای‌آه‌و‌واویلتا‌ای‌آه‌و‌واویلتا ✍‌شاعر: #حسین_عیدی •تعجیل‌درامر‌فرج‌صلوات• #محرم۱۴۴۷ 👇

. #شور #حضرت_قاسم #شب_ششم_محرم #بنداول پسر ارشد امام حسن خَلقاً‌و‌خُلقاً‌تمام حسن توی‌مروت‌مثل‌حسینی‌ ولی‌به‌وقت‌نیام‌حسن حساب‌و‌کتابم‌قاسم ملاک‌ثوابم‌قاسم خراب‌ِخراب‌ِخرابِ‌خرابِ‌خرابم‌قاسم محشرِمحشری نوه‌ی‌حیدری جلوه‌ی‌داوری یه‌تنه‌لشکری سیزده‌سالته‌چارده‌قرنِ‌دلبری! یاقاسم‌مدد‌یاقاسم #بنددوم روایِ‌احلی‌من‌العسل پسرجنگاور‌جمل ازرق‌آخه‌دیگه‌زدن‌نداره واسه‌قاسم‌بطل‌بی‌بدل همه‌ی‌انگیزه‌م‌قاسم برات‌خون‌‌ریزم‌قاسم عزیزِعزیزِعزیزِعزیزِعزیزم‌قاسم یل‌لشکر‌شکن‌ شمع‌هرانجمن رزم‌تو‌تن‌به‌تن قاسم‌بن‌الحسن خودازرق‌می‌گفت‌فقط‌تو‌شمشیربزن! یاقاسم‌مدد‌یاقاسم ✍‌شاعر: #حسین_عیدی •تعجیل‌درامر‌فرج‌صلوات• #محرم۱۴۴۷ 👇

﷽ #شور_احساسی #امام_حسین #بنداول میشه‌سرم‌رو‌بذارم‌آقاروپاهات؟ گریه‌کنم‌توبغلت‌جلوی‌چشمات؟ میشه‌بهم‌بگی‌خودم‌هواتو‌دارم؟ میشه بگی نترس که تنهات‌نمی‌ذارم؟ غریبه‌نیستی‌گرفتارم گرفتارگرفتارم زدم‌زیرهمه‌حرفام ولی‌آقادوستت‌دارم دنیاخیلی‌نوکراتومیده‌آزار جزتوندارم‌حتی‌آقایه‌خریدار آبروتوبردم،توآبرونبردی منوبه‌تومی‌شناسن‌آقاروم‌به‌دیوار حسین‌حسین‌جان حسین‌حسین‌جان #بنددوم میشه‌یکم‌بهم‌بدی‌تو‌دلداری؟ بگی‌غمت‌نباشه‌تاحسین‌وداری میشه‌یه‌دستی‌بکشی‌روسرم‌آقا؟ بگی‌سپردم‌کارتو‌حل‌کنه‌سقا غریبه‌نیستی‌گرفتارم گرفتارگرفتارم نمی‌دونم‌دوسم‌داری؟ ولی‌آقا‌دوستت‌دارم گفتن‌نداره‌بدحسین‌خوردم‌به‌بن‌بست یکی‌نمونده‌که‌بگم‌دلم‌رو‌نشکست دردام‌و‌گفتم‌به‌تووگفتم‌به‌عباس بگو‌بگیره‌دستم‌و‌دستگیر‌بی‌دست حسین‌حسین‌جان حسین‌حسین‌جان ✍‌شاعر: #حسین_عیدی #شور_امام_حسین •تعجیل‌درامر‌فرج‌صلوات• #محرم۱۴۴۷ 👇

﷽ #شور_احساسی #امام_حسین #بنداول بعدصدسال‌دیگه‌بازم اسم‌توسرزبونه توی‌ذهن‌آدم‌آقا اولی‌هاس‌که‌می‌مونه اولین‌پیرهن‌سیامو شال‌مشکی‌عزامو اولین‌خیمه‌ی‌گریه اولین‌باری‌که‌دیدم گریه‌های‌پدرم‌رو توی‌روضه‌ی‌رقیه یادمه همه‌ی‌خاطره‌های‌خوب‌بچگی‌مو یادمه مادرم‌سپردبه‌توتموم‌زندگی‌مو یاحسین‌یااباعبدالله‌یاحسین #بنددوم آرزوی‌مادرم‌بود پسرش‌برات‌بخونه صدام‌و‌نذرتوکردچون این‌صداعه‌که‌می‌مونه نوحه‌های‌اولم‌رو ذوق‌چشم‌مادرم‌رو یادمه‌به‌این‌علامت اولین‌نمازکه‌خوندیم بایه‌مُهرکربلاو من‌شدم‌عاشق‌تربت یادمه مادرم‌النگوش‌و‌فروخت‌برازیارت یادمه من‌به‌حال‌بچگی‌هام‌می‌کنم‌حسادت یاحسین‌یااباعبدالله‌یاحسین بندسوم پدرم‌میگه‌شفاهست حتی‌تو‌قالی‌روضه گفت‌بزرگ‌میشی‌اگه‌تو کنی‌حمالی‌روضه واسم‌اون‌لحظه‌ها‌خاصه اولین‌گدایی‌واسه خرجاونذری‌هیئت درخونه‌ها‌میرفتم بایه‌عشقی‌پول‌گرفتم برابرپایی‌علامت یادمه روی‌دوش‌پدرم‌تموم‌گریه‌هامو یادمه ازهمون‌بچگی‌کم‌نذاشتی‌توبرامو یاحسین‌یااباعبدالله‌یاحسین ✍‌شاعر: #حسین_عیدی •تعجیل‌درامر‌فرج‌صلوات• #محرم۱۴۴۷ 👇

. #زمینه #حضرت_رقیه #زمینه_حضرت_رقیه #بنداول به‌قصدکشت‌زد...سیلی‌و‌مشت‌زد داشتم‌راه‌می‌رفتم‌که‌باپا‌از‌پشت‌زد راستی‌بابا‌مریض‌یعنی‌چی؟ حرفای‌تند‌و‌تیز‌یعنی‌چی؟ همش‌سه‌سالمه‌نمی‌دونم میشه‌بگی‌کنیز‌یعنی‌چی؟ شنیدی‌دختری‌بگه‌موهام‌درد‌می‌کنه؟ دیدی‌سه‌ساله‌ای‌رو‌بگه‌پام‌درد‌می‌کنه؟ غریبه‌نیستی‌بابا‌همه‌جام‌درد‌می‌کنه! لکنت‌زبونم‌و‌دید بهم‌می‌گفت‌حالا‌بگو‌بابابابا؛می‌خندید خواب‌از‌چشَم‌گرفت‌خودش‌راحت‌گرفت‌و‌خوابید خیلی‌بهم‌می‌خندید من‌الذی‌ایتمنی‌؟بابابابا #بنددوم هی‌میزدبابا...تا‌هق‌هق‌کردم اینقد‌ترسیدم‌تاکه‌آخردق‌کردم راستی‌بابا‌شکست‌یعنی‌چی؟ سیلیِ‌بادو‌دست‌یعنی‌چی؟ همش‌سه‌سالمه‌نمی‌دونم ارازلای‌مست‌یعنی‌چی؟ تامیرم‌پیششون‌صورتم‌و‌چنگ‌میزنن میگن‌یه‌گوشه‌وایسا‌و‌بهم‌سنگ‌میزنن اومدیم‌ماسفریا‌اومدیم‌جنگ؟میزنن (اومدیم‌مسافرت‌یااومدیم‌جنگ؟‌میزنن) ندید‌لباس‌سیام‌و حرمله‌رو‌نشون‌می‌داد‌می‌گفت‌ببین‌بابام‌و جلوخودم‌نشون‌می‌داد‌بهم‌النگوهام‌و ندیدلباس‌سیام‌و من‌الذی‌ایتمنی‌؟بابابابا ✍‌شاعر: #حسین_عیدی - #محراب_ماکوئیان #شب_سومم_محرم •تعجیل‌درامر‌فرج‌صلوات• #محرم۱۴۴۷ .👇

﷽ #زمینه #حضرت_رقیه #شب_سوم_محرم #بنداول حالارسیدی‌پیش‌من،حالا‌که‌بردن‌معجرم‌رو؟ نمی‌دونم‌گفتم‌بهت،‌آتیش‌زدن‌موی‌سرم‌رو؟ راستی‌می‌دونی‌چندشبه،بالشت‌خوابم‌خشت‌و‌سنگه؟ چیز‌بدیه‌خب‌مگه،دختر‌سه‌ساله‌پاش‌بلنگه؟ من‌پیر‌شدم زودی‌زمین‌گیر‌شدم آخ‌خیلی‌تحقیر‌شدم تو‌نبودی هی‌یه‌ریز زد‌و‌بهم‌گفت‌مریض بابا‌می‌خواستش‌کنیز کاشکی‌بودی کاش‌بودی‌می‌گفتی‌به‌زجر هی‌دخترم‌رو‌نده‌زجر اینا‌عزیزن‌بی‌مروت اینقد‌نزن‌تو‌صورتش کردی‌مگه‌کم‌اذیتش؟ گوشواره‌شو‌نبر‌به‌غارت من‌الذی‌ایتمنی‌؟من‌الذی‌ایتمنی‌؟ من‌الذی‌ایتمنی‌؟‌بابا #بنددوم تو‌مجلس‌می‌بردنم؛‌گفتن‌میای‌چشمم‌به‌در‌بود وضعم‌رو‌دیدیکی‌وگفت،‌این‌طفلکی‌کاشکی‌پسر‌بود! اومدسرت‌گفتم‌یزید؛انگاری‌دستش‌جام‌آبه خدامی‌دونه‌چی‌گذشت،وقتی‌که‌فهمیدم‌شرابه از‌موم‌گرفت کی‌میگه‌آروم‌گرفت؟ پهلو‌و‌بازوم‌گرفت تونبودی اینقد‌زدن سیاهه‌کل‌بدن شدم‌مثه‌پیرزن کاشکی‌بودی روزای‌خوبم‌شد‌تموم میزد‌جلو‌نیزه‌عموم می‌گفت‌صدا‌بزن‌عموتو عمو‌رو‌نی‌‌چشماشو‌بست نگی‌بهش‌پهلوم‌شکست باشه‌فقط‌بین‌من‌و‌تو من‌الذی‌ایتمنی‌؟من‌الذی‌ایتمنی‌؟ من‌الذی‌ایتمنی‌؟‌بابا ✍‌شاعر: #حسین_عیدی •تعجیل‌درامر‌فرج‌صلوات• #محرم۱۴۴۷ 👇

﷽ #شور_احساسی #امام_حسین #بنداول ازجنگ‌نمی‌ترسم‌ ازدلتنگی‌می‌ترسم‌ ازاین‌که‌به‌کار‌نیام‌ اینو‌بگی‌می‌ترسم ازجنگ‌نمی‌ترسم‌ از‌فراق‌می‌ترسم‌ از‌این‌که‌نگیری‌ازم یه‌سراغ‌می‌ترسم من‌ازت‌خاطره‌دارم‌ ولی‌خب‌فاصله‌دارم‌ من‌ازاین‌دنیای‌نامرد به‌تو‌آقاگله‌دارم قهرکردی؟ دنیامو‌زهر‌کردی آخرم‌انگشت‌نما‌و‌رسوای‌شهر‌کردی صبرکردم‌ چشمامو‌ابر‌کردم‌ خاطرات‌کربلامو‌نبش‌قبر‌کردم ای‌جانم‌‌ای‌جانم‌ای‌جانم‌ #بنددوم ازجنگ‌نمی‌ترسم‌ از‌فاصله‌می‌ترسم ازاین‌که‌بمونم‌جا‌ ازقافله‌می‌ترسم‌ ازجنگ‌نمی‌ترسم‌ از‌حسرت‌می‌ترسم‌ از‌این‌که‌نشه‌بیام‌ توروضت‌می‌ترسم ماباهم‌خاطره‌داریم‌ گریه‌های‌هم‌و‌دیدیم‌ خیلی‌کمتراز‌تو‌،اما هردومون‌طعنه‌شنیدم‌ تقدیرم اینه‌بی‌تقصیرم‌ توخودت‌میدونی‌که‌از‌دوریت‌می‌میرم دعوت‌کن بازم‌محبت‌کن توحرم‌جونمو‌بگیر‌خیالمو‌راحت‌کن ای‌جانم‌‌ای‌جانم‌ای‌جانم‌ ✍‌شاعر: #حسین_عیدی •تعجیل‌درامر‌فرج‌صلوات• #محرم۱۴۴۷ #شور_امام_حسین .👇

. #زمینه #حضرت_علی_اکبر #شب_هشتم_محرم #بنداول فقطعوه‌بسیوف‌؛بردن‌این‌تن‌کار‌من‌نیست بچینمت‌روی‌عبا؛بازم‌کمی‌این‌که‌بدن‌نیست رو‌خاک‌داغ‌کربلا‌؛افتادم‌ازمرکب‌با‌صورت هرجارومی‌بینم‌علی‌؛افتاده‌زیرپا‌یه‌تیکه‌ت درهم‌شدی چه‌نامنظم‌شدی انگاری‌که‌کم‌شدی آخ‌بمیرم پیدانشدی خوش‌قدوبالانشدی تویه‌عباجانشدی آخ‌بمیرم مثل‌یه‌قربونی‌بابا به‌هرکسی‌ازپیکرت چیزی‌رسیده‌علی‌اکبر عصای‌پیری‌حسین شکستنت‌حالاببین قدم‌خمیده‌علی‌اکبر ای‌وای‌علیِ‌اکبرم‌ای‌وای‌علی‌ِاکبرم ای‌وای‌علی‌ِاکبر‌ِمن #بنددوم تابوتت‌عمری‌بودسر؛‌دوشم‌خوشی‌روزگارم تواربا‌ًاربایی‌ولی؛من‌یه‌عبابیشترندارم به‌کی‌بگم‌این‌حرف‌وکه‌پاشیدن‌‌از‌هم‌زندگی‌مو؟ پَستای‌روزگارآخه؛ازمن‌گرفتن‌این‌علی‌مو چشمت‌زدن حسودن‌وبددهن ببین‌می‌خندن‌به‌من پاشوبابا ای‌اکبرم چه‌جوری‌خیمه‌برم ببین‌اومد‌خواهرم پاشو‌بابا بابای‌اکبر‌بودما‌ امادیگه‌حالاعلی بابای‌چندتااستخوونم وقتی‌که‌افتادی‌زمین گفتم‌به‌عمه‌زینبت محاله‌من‌زنده‌بمونم ای‌وای‌علیِ‌اکبرم‌ای‌وای‌علی‌ِاکبرم ای‌وای‌علی‌ِاکبر‌ِمن •تعجیل‌درامر‌فرج‌صلوات• ✍‌شاعر: #حسین_عیدی •تعجیل‌درامر‌فرج‌صلوات• #محرم۱۴۴۷ 👇

. #رمینه #حضرت_عباس #شب_نهم_محرم #بنداول چشم‌وامید‌خیمه‌هام‌،تیر‌سه‌شعبه‌خورد‌به‌چشمات پاشوعلمدارم‌ببین‌،‌داداش‌حسین‌آورده‌دستات‌ پاشوتوقبل‌ازاین‌که‌به،اهل‌وعیالم‌شه‌جسارت پاشوغریبی‌مو‌ببین‌،نذاربرن‌زن‌هااسارت پرپرشدی اندازه‌اصغرشدی حتی‌کوچیک‌ترشدی ای‌اباالفضل ای‌بامرام بلند‌شوای‌تکیه‌گام ترسیدن‌این‌دخترام ای‌اباالفضل قلب‌شون‌از‌سنگه‌داداش رحمی‌ندارن‌که‌اینا به‌دختر‌و‌به‌شیر‌خواره‌ خوش‌غیرتم‌پاشو‌ببین این‌خولی‌‌پست‌ولعین نظر‌داره‌به‌گوشواره ای‌وای‌علمدار‌حرم،ای‌وای‌علمدار‌حرم ای‌وای‌علمدارم‌اباالفضل #بنددوم ایشالا‌دیگه‌توی‌شام،‌نبینی‌باز‌دارن‌می‌خندن سرتوروبامعجرِ،اهل‌و‌عیال‌من‌می‌بندن و‌َصارَت‌کَلقُنفُذ،از‌حجم‌تیری‌مثل‌خارپشت رونیزه‌چشماتوببند،وقتی‌زدن‌زینب‌وبا‌مشت نامرده‌شمر توخیمه‌می‌گرده‌شمر چه‌خنده‌هاکرده‌شمر ای‌اباالفضل شدحرمله کابوس‌این‌قافله پاهاپرازآبله ای‌اباالفضل دیدن‌که‌توباغیرتی هر‌جوری‌می‌شد‌دستات‌و ازتن‌بریدن‌ای‌اباالفضل اینامی‌خواستن‌که‌آخه راحت‌شه‌دیگه‌واسه‌شون گوشوار‌کشیدن‌ای‌اباالفضل ای‌وای‌علمدار‌حرم،ای‌وای‌علمدار‌حرم ای‌وای‌علمدارم‌اباالفضل •تعجیل‌درامر‌فرج‌صلوات• ✍‌شاعر: #حسین_عیدی •تعجیل‌درامر‌فرج‌صلوات• #محرم۱۴۴۷ 👇

﷽ #شور_امام_حسین #کربلایی_حسین_عیدی 🎤✍ #شور #امام_حسین #بنداول نوردوعین...اباعبدالله ای‌شور‌و‌شین...اباعبدالله رو‌به‌حرم...‌السلام‌علیک حسین...‌اباعبدالله آرامشِ‌ساحل عشقِ‌ابوفاضل میگم‌از‌ته‌دل‌ حسین،حسین،حسین دم‌مسیحایی...‌ای‌خدای‌زیبایی نفس‌بده‌که‌بمیرم‌برات‌تا‌اینجایی امام‌رویایی‌...ماورای‌معنایی هنوز‌میگم‌حسین‌جان‌دلبر‌دل‌هایی یا‌حسین‌مولا‌یاحسین‌مولا #بنددوم به‌زیردین...اباعبدالله این‌عالمین...اباعبدالله عالم‌مجنون...چشماته‌لیلا حسین...اباعبدالله اشکام‌به‌تو‌هدیه ای‌کشته‌ی‌گریه بابای‌رقیه حسین،حسین،حسین تودل‌نگین‌دارم...فردوس‌برین‌دارم خداروشکر‌تو‌زندگیم‌ام‌البنین‌دارم خون‌ورگم‌آقا...می‌میرم‌نگم‌آقا بذار‌تاعالم‌بدونه‌برات‌سگم‌آقا یا‌حسین‌مولا‌یاحسین‌مولا ✍‌شاعر: #حسین_عیدی #محراب_ماکوئیان .

. #زمینه #حضرت_علی_اکبر #شب_هشتم_محرم #بنداول فقطعوه‌بسیوف‌؛بردن‌این‌تن‌کار‌من‌نیست بچینمت‌روی‌عبا؛بازم‌کمی‌این‌که‌بدن‌نیست رو‌خاک‌داغ‌کربلا‌؛افتادم‌ازمرکب‌با‌صورت هرجارومی‌بینم‌علی‌؛افتاده‌زیرپا‌یه‌تیکه‌ت درهم‌شدی چه‌نامنظم‌شدی انگاری‌که‌کم‌شدی آخ‌بمیرم پیدانشدی خوش‌قدوبالانشدی تویه‌عباجانشدی آخ‌بمیرم مثل‌یه‌قربونی‌بابا به‌هرکسی‌ازپیکرت چیزی‌رسیده‌علی‌اکبر عصای‌پیری‌حسین شکستنت‌حالاببین قدم‌خمیده‌علی‌اکبر ای‌وای‌علیِ‌اکبرم‌ای‌وای‌علی‌ِاکبرم ای‌وای‌علی‌ِاکبر‌ِمن #بنددوم تابوتت‌عمری‌بودسر؛‌دوشم‌خوشی‌روزگارم تواربا‌ًاربایی‌ولی؛من‌یه‌عبابیشترندارم به‌کی‌بگم‌این‌حرف‌وکه‌پاشیدن‌‌از‌هم‌زندگی‌مو؟ پَستای‌روزگارآخه؛ازمن‌گرفتن‌این‌علی‌مو چشمت‌زدن حسودن‌وبددهن ببین‌می‌خندن‌به‌من پاشوبابا ای‌اکبرم چه‌جوری‌خیمه‌برم ببین‌اومد‌خواهرم پاشو‌بابا بابای‌اکبر‌بودما‌ امادیگه‌حالاعلی بابای‌چندتااستخوونم وقتی‌که‌افتادی‌زمین گفتم‌به‌عمه‌زینبت محاله‌من‌زنده‌بمونم ای‌وای‌علیِ‌اکبرم‌ای‌وای‌علی‌ِاکبرم ای‌وای‌علی‌ِاکبر‌ِمن ✍‌شاعر: #حسین_عیدی ........... #شب_سوم_محرم #حضرت_رقیه #بنداول حالم‌خرابه  دنیا عذابه بویِ‌چی‌میده‌باباسرت‌؟میگن‌بویِ‌شرابه گلایه‌دارم                           من‌بی‌قرارم حوصله‌داری‌بگم‌چی‌اومده‌به‌روزگارم؟ وااای باباموموگرفتن زیور‌آلات‌والنگومو‌گرفتن میزدن‌سراغِ‌عموموگرفتن زدنم‌زیاد وقت‌و‌بی‌وقت‌منو‌میزنه‌میگه‌بگو‌عموت‌بیاد زدنم‌زیاد راستی‌غصه‌نخوری‌این‌دندوناشیریه‌درمیاد دادزدم‌نزن یه‌جوری‌زدن‌سیاه‌شده‌باباکل‌این‌بدن دادزدم‌نزن مسخرم‌می‌کنن‌ومیگن‌شدم‌شبیه‌پیرزن من‌الذی‌اَیتمنی؟بابابابا بنددوم خیلی‌شدم‌گم                   شدبارچندم؟ راستی‌گفتم‌ادام‌ودرمیارن‌جلوی‌مردم؟ من‌که‌بریدم                   چیاکشیدم سه‌سالم‌زیادبودازسه‌سالشم‌خیری‌ندیدم وااای چه‌دردی‌داره‌پهلوم آخ‌بلندم‌می‌کنن‌بابایی‌از‌موم امونم‌بریده‌از‌این‌دردِبازوم بم‌میگن‌مریض کجا‌آخه‌میگن‌این‌طوری‌به‌یه‌بزرگ‌ویه‌عزیز؟ بم‌میگن‌مریض باقدخمیده‌من‌چیکارکنم‌گیرم‌شدم‌کنیز؟ چی‌ازم‌می‌خواد؟ آخه‌یه‌سه‌ساله‌ی‌خمیده‌به‌چه‌کارشون‌میاد؟ چی‌ازم‌می‌خواد؟ تفریح‌زجر‌شده‌بابازدنم‌بگو‌عموبیاد من‌الذی‌اَیتمنی‌؟بابابابا ✍‌شاعر: #حسین_عیدی •👇