eitaa logo
امام حسین ع
19.1هزار دنبال‌کننده
399 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. برای اسطوره ی بیان و میدان جرعه ای زِ کوثر زد، قاسمِ سلیمانی سَر به خاکِ حیدر زد، قاسمِ سلیمانی آنچه شد مقدّر زد قاسمِ سلیمانی تا که از افق سَر زد قاسمِ سلیمانی آتشی به خاوَر زد قاسمِ سلیمانی استوار و پا برجا، باصلابت و هیبت افتخارِ این سامان، با شکوه و با عزّت مقتدر همانندِ یک نگاهِ با شوکت آتشین و طوفانی، در دفاعِ از ملّت خصم را مکرّر زد قاسمِ سلیمانی از بهارِ جان،جانی در وجودِ گلشن شد آرشی که با تیرش، آتشی به دشمن شد خاکِ من ولی با او، در امان و ایمن شد در خودش شکست امّا، اعتبارِ میهن شد بی نقاب سنگر زد قاسمِ سلیمانی جانفشانی اش دَم زد، از تباهیِ دشمن از امیدِ بی جا و، اشتباهیِ دشمن بی اثر در او میشد، نامِ واهیِ دشمن در شبی که ترسیدیم از سیاهیِ دشمن تا سحر منوّر زد قاسمِ سلیمانی یک طلوعِ شورانگیز یک فروغِ جاویدان مردِ صحنه ی رزم و، مَردِ مَردِ هر میدان او مدافعِ دین بود او مدافعِ قرآن نوری از خدا بود و، جلوه گاهی از ایمان شاهدی که اَخگر زد قاسمِ سلیمانی بنده ای که عارف شد در لوایی از معنا عابدی که عاشق شد غرقِ بحرِ اِستغنا در دفاعِ از خیمه، مثلِ روزِ عاشورا شرحه شرحه شد امّا، بر صفِ حرامی ها چون علیّ ِ اکبر زد قاسمِ سلیمانی در مصافِ با عقلش بَرخیایِ دیگر شد در برابرِ عشقش یک کلام باور شد سروِ قامتش آری اینچنین تناور شد دلبرانه عاشق شد عاشقانه دلبر شد با امید بر در زد قاسمِ سلیمانی باکری و چمران و، کاظمی همه در او هر چه بیشتر میشد حجمِ هَجمه از هر سو هرگز او نمی آورد یک خَمی به آن اَبرو در غباری از غیرت،آتشین و همّت رو تا بهشت معبر زد قاسمِ سلیمانی بر جَبین نشان اش بود از حوالی اروند حرفِ رزم می آمد پای غرقِ در آژَند خورده بود با چشمش قلبِ مردمی پیوند ماتَمش چه سنگین شد، آن شبی که با لبخند از کنارِ ما پَر زد قاسمِ سلیمانی با حماسه می آمد از میانِ سامرّا آن مدافعِ زینب(س) وارثی از عاشورا از حرم نشان میداد آن نگاهِ پر معنا آنچنان طلوعی کرد آن سپیده دم گویا تازه از افق سر زد قاسمِ سلیمانی .
. "تقدیم به مادر شهیدان کربلا" مادر، سخن از عشقِ پاک و راستین است عشقی الهی که هُبوطش در زمین است وقتی که در نقشِ مقامِ همسری نیک مامِ شهیدی می‌شود این بهترین است فرزند اگر زیبا اگر چون ماه باشد در چشمِ مادر بیش از اینها نازنین است تا بشکفد کودک شود رعنا جوانی دلواپسی با مادرش هر دَم قرین است حالا اگر عباس باشد اسمِ فرزند ماهِ بنی هاشم به لطفش خوشه چین است این مادرِ نیکو صفت در پیشِِ زینب هر چند دلدارِ اميرالمؤمنين است، اما سخن با احترام از عشق گويد: گويد کنیزِ طفل هایی مه جَبین است بابَ الحَوائج می‌شود این مادرِ نور زیرا که با زهرایِ اطهر همنشین است گفتیم و گفتند از حدیثِ نینوا باز از هر زبانی این سخن اندوهگین است: وقتی بشیر از کربلا پیغام آورد هر جمله شد داغی کزان مادر غَمین است داغِ حسین بن علی در قلبِ مادر آنقدر سنگین است و داغ است و حَزین است، گویی پسرهایی ندارد جز حسین اش هر چند اسمش گفته اند: اُمُّ البَنین است .......... تقدیم به دو چشمش اشک بود و داد عالی امتحانش را بغل وا کرد و هی بوسید و راهی کرد، جانش را دلش آشوب اما تا خم کوچه تماشا کرد قدم ها و قد و بالای رعنای جوانش را بهار باغ را می دید و می دانست روزی هم تب تند رسیدن می دهد حکم خزانش را نمی دانست اما تا کجای قصه خواهد داشت برای هضم دلتنگی بعد از او توانش را کنار حوض خالی کرد بغض در گلو را ،آه مگر می شد بگیرد راه اشک بی امانش را گذشت از ماه و چشمانش به در خشکید اما باز نیامد ماه تا روشن نماید آسمانش را هوای شهر ابری شد تمام کوچه مشکی پوش خبر آمد مسافر کرده پیدا کاروانش را و مادر با دلی آکنده از غم چادرش را بست بگیرد حال در آغوش نعش قهرمانش را دو شب ده شب هزار و بی نهایت شب پر از حسرت گذشت اما نیاوردند حتی استخوانش را به سربندی ، پلاکی قانع است اما نمی گیرد چرا پایان خوبی فصل تلخ داستانش را شهید بی نشان آورده اند و بازهم رفته است مگر پیدا کند در بین این گلها جوانش را .