#روضه_اربعین ۲ 🥀🥀
✨بسوز ای دل که امروز اربعین است
✨عزای پور ختم المرسلین است
✨قیام کربلایش تا قیامت
✨سراسر درسْ بهر مسلمین است
✨دلا کوی حسین عرش زمین است
✨مطاف و کعبه دلها همین است
✨اگر خیل شهیدان حلقه باشند
✨حسین بن علی، آن را نگین است
✨دل ما در پی آن کاروان است
✨که از کرب و بلا، با غم روان است
✨چه زنجیری به دست و بازوان است
✨که گریان دیده روح الامین است
✨به یاد کربلا دلها غمین است
✨دلا خون گریه کن چون اربعین است
#جواد_محدثی
* *
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله
یکی از زائران ابی عبدالله...
جابر بن عبدالله انصاریِ ...
تا رسید کربلا...
با آب فرات غسل کرد...
با خضوع و خشوع...
اومد کنار قبر ابی عبدلله نشست...
دست گذاشت رویِ قبر مبارک...
سه مرتبه از سوز دل صدا زد...
یا حسین...
اما جوابی نیومد...
صداش به ناله بلند شد...
حَبیبٌ لا یُجیبُ حَبیبَهُ ... ؟
آیا دوست جواب دوستش رو نمیده؟
خودش جواب داد...
گفت جابر...
جواب سلام میخواهی...
از آقایی که...
بین سر و بدنش جدایی افتاده...
ناله بزن یا حسین...
🔸گذرم تا به در خانه ات افتاد حسین
🔸خانه آباد شدم، خانه ات آباد حسین
-----------------------------------------------------------
*عبارت عجیبِ تو مقتل،میگه:وقتی خودشون رو از بالای محمل ها انداختن،هر کی یه صورتِ قبر رو بغل کرد،دیگه اینجا زینب عنان کار از دستش خارج شد،دیگه خیالش راحتِ،کسی کسی رو اذیت نمیکنه،دیگه خیالش راحتِ تازیانه نیست،کعب نی نیست،سیلی نیست...میدونه همه راحت گریه می کنند..
هر کی یه جایی روضه اش رو شروع کرد،اما یه مرتبه دیدن یه دختری داره میره سمتِ علقمه ...
(آی ابالفضلیا مریض دارا ،گرفتارا ،جوون دارا)
اومد کنار علقمه
اخه چهل روزه عموش رو ندیده،چهل روزه از عموش بی خبرِ، چهل روزه عمو قول داده...دیدن یه مشک رو پُر از آب کرد،عمو چشمت روشن...عمو پاشو دوباره پات رو رکاب کن آخه دوباره زینب اومده...شاید سکینه یه جمله به عموش گفت:صدازد:عمو جان!...*
🔸تا تو بودی خیمه ها آرام بود
🔸دشمن از بی حرمتی ناکام بود
🔸تا تو رفتی چهره ها نیلی شدن
🔸عمو! دست ها آماده ی سیلی شدن
*عمو! هر کی رسید به ما سیلی زد...هر کی رسید به ما ناسزا گفت...هر چی رو نیزه ها نگاه کردم سرت رو پیدا نکردم عمو...ای حسین...
صدازد داداش : یادته؟
یه روز اومدی توی خونۀ من، دیدی من خوابم،
از روزنۀ در دیدی آفتاب رو صورتم داره میخوره...داداش!
یادته؟ عبات رو برداشتی،رو صورتم کشیدی،یه مرتبه بیدار شدم...
گفتم:حسینم! چی شده داداش! گفتی:خواهرم! نگران نباش،بخواب،دیدم آفتاب رو صورتت افتاده،دلم نیومد آفتاب صورتت رو اذیت کنه...
داداش! یه نگاه کن زینبت چهل روزه تویِ آفتابِ...چهل روزه زینبت اسیره دست نامحرمان...
▪️چهل روز است گریانم حسین جان
▪️چو موی تو پریشانم حسین جان
▪️چهل روز است می خوانم حسین جان
▪️حسین جانم حسین جانم حسین جان
🥀 **🥀
داداش حسین
یادته اون روزی که بچه هام شهید شدن می اوردیشون به خیمه
من از خیمه بیرون نیومدم داداش ...
زنا گفتن زینب بچه هاتن برو ببینشون
داداش داغ اولاد سخته
(اوناییکه داغ اولاد دیدن ببخشن)
داداش فقط بخاطر این بیرون نیومدم تا تو خجالت نکشید داداش
حالا بیا تلافی کن
منو خجالت نده داداش
(چرا زینب)
بیا سراغ دختر کوچولوت رقیه رو نگیر
آخه بدون تو دووم نیاورد حسین ...😭😭
فرج امام زمان (عج ) بلند صدا بزن حسسسسین...🏴
#اربعین
.