eitaa logo
امام حسین ع
21.9هزار دنبال‌کننده
414 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
فرشته داد به اهل زمين ز عرش، نويد كه شب چو دور ستم طى شد و سپيده دميد به شبروان خبر آمد كه سينۀ شب را چو قلب اهرمنان، تيغ آفتاب دريد پيام داد به شب زنده‌دار، مرغ سحر كه صبح وصل، ز پيراهن افق خنديد رسيد مژده به سرگشتگان قلزم عشق كه در محيط‍‌ جهان كشتى نجات رسيد گلى ز گلشن ايمان شكفت كز رويش به باغ، رنگ ز رخسار گل ز شرم پريد مشام جان شده خوشبو ز نُكهت شادى مگر به گلشن هستى نسيم شوق وزيد زمانه كرد به بزم فلك، چراغانى توان نشانه‌اش از جلوۀ کواکب دید گرفت پرده ز رخسار، تا كه شمس شموس به خاك پاى وى از شوق بوسه زد خورشيد نهاد پا چو به مُلك وجود، امام رئوف نثار مقدمش از ديده اشك شوق چكيد چو زد به كشور هستى امام هشتم گام عيان به اهل جهان شد وديعۀ توحيد مهين امام همامى كه روز و شب ز شعف بَرَند سجده به درگاه او سياه و سپيد شكفت تا گل آزادگى ز گلبن دين نشست بر لب آزاده خندۀ امّيد زهى جلال،كه از اشتياق هم‌ناميش ز افتخار مقام رضا به خود باليد بلند شد چو نوايش به نغمۀ تكبير ز شوق، خاست ز ناى مدينه بانگ نشيد نگر به ديدۀ حق‌بين جمال ايزدي‌اش كه هست از رخ او جلوۀ خداى، پديد خداى، جلوه در آئينه‌اش كند به يقين به هر دلى كه فروغ ولايتش تابيد كجا به جام جهان‌بينِ جم نظر دارد كسى كه از مِىِ مهر و ولاى او نوشيد هر آنكه سود ز اخلاص سر به درگاهش به حقِّ حق كه ز درگاه او نشد نوميد دعا به درگه او نقشى از اجابت يافت حريم او شده بر قفل مشكلات، كليد پناه در حرمش كافر و مسلمان يافت درين سخن نبود هيچ جاى گفت و شنيد اگر شكسته دلى شد ز عشق او مجنون به روز حشر سرافكنده نيست همچون بيد چو خامه هر كه نهد سر به خط‍‌ِّ فرمانش ز همّتش خط‍‌ بطلان به هر دو كون كشيد ثنا و مدح علىِّ‌بن موسى جعفر به شعر گر ندهد جلوه كى شود جاويد ز باغ دلكش فردوس، طاير "قدسى" گل مراد خود از گلشن خراسان چيد مهين ولىّ‌ خداوند، حكمران قضا سپهر رأفت و بحر كرم، امام رضا «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» ______________________ 📚 مدایح رضوی در شعر فارسی .
. ز آستان رضا سرخط‍‌ امان دارم رخ نياز بر اين پاك آستان دارم اگر چه كم ز غبارم، به شوق نُكهت گل هميشه جاى در اين طرفه بوستان دارم ز تير حادثه مرغى شكسته بال و پرم درين چمن به صد امّيد، آشيان دارم چو ذرّه‌ام ولى از جبهه‌سائىِ حرمش دلى چو مهر فروزان آسمان دارم اگر ز قافلۀ عاشقان او دورم چو گرد، چشم به دنبال كاروان دارم چو كوه، پاى، به دامن كشيده‌ام در طوس ز همجوارى او فخر جاودان دارم اگر گياهم اگر خار، از عنايت حق هماره نُكهت اين نغز گلسِتان دارم رضا هزار و يك آمد چو اسم حق به عدد كه اين لطيفۀ من از طبع نكته‌دان دارم بود چو مظهر اسماء كبريا نامت هميشه نام بلند تو بر زبان دارم كجا هواى جِنان راه دل تواند زد كه پرتوى ز ولاى تو در جَنان دارم بهار عمر چو طى شد به بوى تو اى گل كنون به لطف تو امّيد در خزان دارم ز گلشن حرمت كى روم كه لاله‌صفت ز داغ عشق تو عمرى به دل نشان دارم ز درگه تو به جائى نمى‌روم هرگز كه چون تو رهبر والا و مهربان دارم پىِ نثار، اگر گنج شايگانم نيست به خاك درگه تو اشك رايگان دارم ز آفتاب قيامت مرا چه غم كه مدام به سر ز سايه لطف تو سايبان دارم به چشم خاكِ‌ درت تا كه توتيا سازم ز اشك شوق بسا ديده ابرسان دارم به دامن كرم عالمى نياويزم به دامن تو زنم دست، تا كه جان دارم سيه چو خامه اگر شد دل شكستۀ من اميد از كف تو سرخط‍‌ امان دارم تو را كه لطف چو بحرى است بيكران، رحمى كه من گناه، چو درياى بيكران دارم نِيَم چو دِعْبِل امّا فزونتر از دِعْبِل چكامه‌ها به مديح تو ارمغان دارم بجز تو از همه كس داغ آرزوها را بسان لالۀ خونين به دل نهان دارم بود ز وصف تو عاجز اگر چه طبعم، باز كنم ثناى تو تا خامه در بنان دارم مرا كه نيست معانى بلند و واژه بديع كجا سزاست كه اوصاف تو بيان دارم مرا كه نام، غلام رضا بود "قدسى" بس افتخار از اين نام، در جهان دارم مهين ولىّ‌ خداوند،حكمران قضا سپهر رأفت و بحر كرم،امام رضا «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 مدایح رضوی در شعر فارسی ز آستان رضا سرخط‍‌ امان دارم رخ نياز بر اين پاك آستان دارم اگر چه كم ز غبارم، به شوق نُكهت گل هميشه جاى در اين طرفه بوستان دارم ز تير حادثه مرغى شكسته بال و پرم درين چمن به صد امّيد، آشيان دارم چو ذرّه‌ام ولى از جبهه‌سائىِ حرمش دلى چو مهر فروزان آسمان دارم اگر ز قافلۀ عاشقان او دورم چو گرد، چشم به دنبال كاروان دارم چو كوه، پاى، به دامن كشيده‌ام در طوس ز همجوارى او فخر جاودان دارم اگر گياهم اگر خار، از عنايت حق هماره نُكهت اين نغز گلسِتان دارم رضا هزار و يك آمد چو اسم حق به عدد كه اين لطيفۀ من از طبع نكته‌دان دارم بود چو مظهر اسماء كبريا نامت هميشه نام بلند تو بر زبان دارم كجا هواى جِنان راه دل تواند زد كه پرتوى ز ولاى تو در جَنان دارم بهار عمر چو طى شد به بوى تو اى گل كنون به لطف تو امّيد در خزان دارم ز گلشن حرمت كى روم كه لاله‌صفت ز داغ عشق تو عمرى به دل نشان دارم ز درگه تو به جائى نمى‌روم هرگز كه چون تو رهبر والا و مهربان دارم پىِ نثار، اگر گنج شايگانم نيست به خاك درگه تو اشك رايگان دارم ز آفتاب قيامت مرا چه غم كه مدام به سر ز سايه لطف تو سايبان دارم به چشم خاكِ‌ درت تا كه توتيا سازم ز اشك شوق بسا ديده ابرسان دارم به دامن كرم عالمى نياويزم به دامن تو زنم دست، تا كه جان دارم سيه چو خامه اگر شد دل شكستۀ من اميد از كف تو سرخط‍‌ امان دارم تو را كه لطف چو بحرى است بيكران، رحمى كه من گناه، چو درياى بيكران دارم نِيَم چو دِعْبِل امّا فزونتر از دِعْبِل چكامه‌ها به مديح تو ارمغان دارم بجز تو از همه كس داغ آرزوها را بسان لالۀ خونين به دل نهان دارم بود ز وصف تو عاجز اگر چه طبعم، باز كنم ثناى تو تا خامه در بنان دارم مرا كه نيست معانى بلند و واژه بديع كجا سزاست كه اوصاف تو بيان دارم مرا كه نام، غلام رضا بود "قدسى" بس افتخار از اين نام، در جهان دارم مهين ولىّ‌ خداوند،حكمران قضا سپهر رأفت و بحر كرم،امام رضا «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 مدایح رضوی در شعر فارسی
. علیه‌السلام مزار توست بهشت وصال داور من همیشه در همه‌جا، قبر توست در بر من ز راه دور همان نیّت زیارت تو بود به نزد خداوند، حجّ اکبر من به خاک زائر کویت قسم! نگاهم کن که خاک مقدم زوّار تو شود، سر من به گوش، همچو اذانم، رضارضا می‌گفت از آن زمان که به من شیر داد، مادر من من و زیارت قبر تو ، ای امام رئوف! بدون رأفت تو، این نبود باور من رسد چو مرگ ز ره، اوّل حیات من است اگر به روی تو افتد، نگاه آخر من شبی که‌خواب‌تودیدم،سحرگهان می‌رفت به بوستان جنان، بوی گل ز بستر من شنیده‌ام که سه جا، روز محشری با ما خدا کند که بود لحظه لحظه، محشر من ز بوی عطر نفس های زائر حرمت هماره روح ولایت، دمد به پیکر من ز شعر "میثم" اگر جان مرده، زنده شود رواست، کز تو بود نظم روح پرور من «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 📚 نخل میثم .............‌‌‌....................‌‌‌...... علیه‌السلام کار‌ من و ضریح تو بالا گرفته است قلبم میان پنجره‌اش جا گرفته است اذعان کنند در حرمت کلّ زائران هرکس که قطره خواسته،دریا گرفته است کم‌خواستن ز دست‌تو؟این‌غیرممکن است چشمم طلای گنبدتان را گرفته است هرکس که حاجتی ز شما خواست، عاقبت با یک قسم به حضرت زهرا گرفته است هرکس که آمده به حریمت،دو حالت است یا حاجتش روا شده و یا گرفته است دیدم که جبرئیل برای شفای او یک گوشه جا برای مسیحا گرفته است دیدم که در میان حرم، کودکی فلج خوشحال می‌دود که ز تو پا گرفته است یک کور لاعلاج، شفا خواست از شما باور نکردنی شده، اما گرفته است دیدم کنار میکدۀ آب خالی‌ات یک پیرمرد، روضۀ سقا گرفته است یک کربلا نرفته به من گفت یک شبی از خادم ضریح تو امضاء گرفته است «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» . علیه‌السلام ز آستان رضا سرخط‍‌ امان دارم رخ نياز بر اين پاك آستان دارم اگر چه كم ز غبارم، به شوق نُكهت گل هميشه جاى در اين طرفه بوستان دارم ز تير حادثه مرغى شكسته بال و پرم درين چمن به صد امّيد، آشيان دارم چو ذرّه‌ام ولى از جبهه‌سائىِ حرمش دلى چو مهر فروزان آسمان دارم اگر ز قافلۀ عاشقان او دورم چو گرد، چشم به دنبال كاروان دارم چو كوه،پاى به دامن كشيده‌ام در طوس ز همجوارى او فخر جاودان دارم اگر گياهم اگر خار، از عنايت حق هماره نُكهت اين نغز گلسِتان دارم رضا هزار و يك آمد چو اسم حق به عدد كه اين لطيفۀ من از طبع نكته‌دان دارم بود چو مظهر اسماء كبريا نامت هميشه نام بلند تو بر زبان دارم كجا هواى جِنان راه دل تواند زد كه پرتوى ز ولاى تو در جَنان دارم بهار عمر چو طى شد به بوى تو اى گل كنون به لطف تو امّيد در خزان دارم ز گلشن حرمت كى روم كه لاله‌صفت ز داغ عشق تو عمرى به دل نشان دارم ز درگه تو به جائى نمى‌روم هرگز كه چون تو رهبر والا و مهربان دارم پىِ نثار، اگر گنج شايگانم نيست به خاك درگه تو اشك رايگان دارم ز آفتاب قيامت مرا چه غم كه مدام به سر ز سايه لطف تو سايبان دارم به چشم خاكِ‌ درت تا كه توتيا سازم ز اشك شوق بسا ديده ابرسان دارم به دامن كرم عالمى نياويزم به دامن تو زنم دست، تا كه جان دارم سيه چو خامه اگر شد دل شكستۀ من اميد از كف تو سرخط‍‌ امان دارم تو را كه لطف چو بحرى است بيكران، رحمى كه من گناه، چو درياى بيكران دارم نِيَم چو دِعْبِل امّا فزونتر از دِعْبِل چكامه‌ها به مديح تو ارمغان دارم بجز تو از همه كس داغ آرزوها را بسان لالۀ خونين به دل نهان دارم بود ز وصف تو عاجز اگر چه طبعم، باز كنم ثناى تو تا خامه در بنان دارم مرا كه نيست معانى بلند و واژه بديع كجا سزاست كه اوصاف تو بيان دارم مرا كه نام، غلام رضا بود "قدسى" بس افتخار از اين نام، در جهان دارم مهين ولىّ‌ خداوند،حكمران قضا سپهر رأفت و بحر كرم،امام رضا «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 📚 مدایح رضوی در شعر فارسی ............................. .
. ای که در حُسن، کسی همسر و همتای تو نیست! جلوه‌ی ماه فلک چون رخ زیبای تو نیست سرو افراخته چون قامت رعنای تو نیست کیست آن کاو به جهان، واله و شیدای تو نیست؟ گر چه پنهان ز نظر روی نکوی تو بوَد چشم ارباب بصیرت همه سوی تو بوَد 🌹 آتش عشق تو در سینه نهفتن تا کی؟ همه شب از غم هجر تو نخفتن تا کی؟ طعنه ز اغیار تو ای یار! شنفتن تا کی؟ روی نادیده و اوصاف تو گفتن تا کی؟ چهره بگشای که رخسار تو دیدن دارد سخن از لعل تو ای دوست! شنیدن دارد 🌹 اگر ای مه! ز ره مهر بیایی چه شود؟ نظری جانب عشّاق نمایی چه شود؟ غنچه‌ی لب به تکلّم بگشایی چه شود؟ هم‌چو بلبل به چمن نغمه‌ سرایی چه شود؟ بی گل روی تو گلزار ندارد رونق از صفای تو صفا یافته گیتی الحق 🌹 روی زیبای تو ای دوست! ندیدیم آخر گلی از گلشن وصل تو نچیدیم آخر نغمه‌ی روح‌فزایت نشنیدیم آخر چون هلال از غمت ای ماه! خمیدیم آخر روز ما تیره‌تر از شب بوَد از دوری تو زده آتش به دل ما غم مستوری تو 🌹 دل بوَد شیفته‌ی طرّه‌ی مویت ای دوست! چشم ما هست شب و روز به سویت ای دوست! جان به لب آمده از دوری رویت ای دوست! کس نیاورد خبر از سر کویت ای دوست! ره نبردیم به کوی تو و خون شد دل ما رفت بر باد فنا از غم تو، حاصل ما 🌹 خاطر ما ز فراق تو پریشان تا چند؟ دوستان از غم تو بی ‌سر و سامان تا چند؟ خانه‌ی دل بوَد از هجر تو ویران تا چند؟ در پس پرده‌ی غیبت شده پنهان تا چند؟ پرده، ‌ای ماه فروزنده! ز رخسار فکن تا جهان را کنی از نور جمالت روشن 🌹 شب تار همه را ماه دل‌افروز تویی عارفان را به خدا! معرفت‌آموز تویی داور و دادرس و دادگر امروز تویی مصلح کل تویی و بر همه پیروز تویی هر که آزاده و دانش‌ور و صاحب‌نظر است بهر اصلاح جهان، منتظِر منتظَر است 🌹 ما همه بنده، تویی صاحب ما، سرور ما نبوَد جز تو کسی قائد ما، رهبر ما چون تویی در همه جا حامی ما، یاور ما در پناه تو بوَد ملّت ما، کشور ما سایه‌ی لطف تو تا بر سر احباب بوَد دل ز مهر تو چو خورشید جهان‌تاب بوَد 🌹 ما همه عاشق دل‌داده و جانانه تویی رهبر مردم آزاده و فرزانه تویی صدف دین خدا را دُر یک‌دانه تویی قدمی رنجه نما، صاحب این خانه تویی خانه‌ی صبر ز هجران تو گردید خراب ای شه! از لطف و کرم منتظران را دریاب 🌹 خاطرْآشفته چنین پیرو قرآن مپسند بی‌پناه این همه افراد مسلمان مپسند بیش از این ذلّت این جمع پریشان مپسند دوست را دست‌خوش فتنه‌ی دوران مپسند تا به کی نزد کسان بی‌کس و یاور باشیم؟ چند از دوری روی تو در آذر باشیم 🌹 سوی ما کن نظری از پی دل‌داری ما که کند غیر تو از مهر و وفا یاری ما؟ تا تو از لطف نیایی به هوادارای ما که دهد خاتمه آخر به گرفتاری ما؟ ما همه منتظر مقدم فرخنده‌ی تو تا ببینیم مگر چهره‌ی تابنده‌ی تو 🌹 دل افسرده‌ی ما را ز غم آکنده ببین مسلمین را ز هم ای شاه! پراکنده ببین آشنا را بر بیگانه سرافکنده ببین از غم بی‌هنری یكسره شرمنده ببین چه بگویم؟ که تو خود آگهی از راز نهان باری؛ آن‌جا که عیان است، چه حاجت به بیان؟ 🌹 سال‌ها دم زند از مهر و ولایت، «قدسی» می‌کند صبح و مسا مدح و ثنایت، «قدسی» فکند کاش! سر خویش به پایت، «قدسی» تا کند جان خود از شوق فدایت، «قدسی» چون شود گر کنی از لطف به «قدسی» نظری تا که از نخل وصال تو بچیند ثمری .