eitaa logo
امام حسین ع
18.3هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. از زیارت امیرالمومنین علیه السلام در شب و روز يا اَبَا الْحَسَنِ كُنْتَ اَوَّلَ الْقَوْمِ اِسْلاما وَاَخْلَصَهُمْ ايمانا وَاَشَدَّهُمْ يَقينا وَاَخْوَفَهُمْ لِلَّهِ هیچ اتفاق تازه ای اینجا نیفتاده این‌مرد عمری ‌را پیمبر بوده پیش از این این آیه‌ها این ‌معجزات ‌این‌ وحی‌ تکراریست تنها مخاطب٬گرچه ‌حیدر بوده ‌پیش ازاین عرش از‌لبش هرروز شوری تازه می گیرد یک بار رفتن واقعا معنا ندارد که وقتی علی با او سخن‌گفته‌ست درآنجا دیگر ولی و شاید و اما ندارد که ازلطف چشمش چشمه‌ی ایجاد جاری شد هرجا که‌بود از برکتش خلقی جدید آمد حیدر رسید از چشمه قدری آب بردارد از خاک زیر پای او آدم پدید ما امت لبخند زیبای شما هستیم حق می‌دهی قدری پریشان بودن مارا؟ یک مرتضی بنشان میان‌ مابه‌ استادی آنگاه می‌بینید سلمان بودن مارا هرچند حیدر هست نَفْسَت باز ‌اما‌ تو در قدر تنهایی و در مقدار تنهایی از این‌طرف بی‌روی او در هرکجا باشی در مسجد و در خانه و در غار تنهایی با شعر من باشید قطعا عید مبعث به عید غدیر دیگری تبدیل خواهد شد حق‌غیراز این هم نیست وقتی که‌ رسالت با الیوم اکملت لکم...تکمیل خواهد شد .
. درد دل با علیه السلام ************************* نگرانم برای عاقبتم دلهره دارم از گذشتِ زمان حالِ دنیا وخیم شد بی تو العجل ای نجات بخشِ جهان دلِ من شور می زند مولا نکند راه را خطا بروم خسته ام خسته از دو راهی ها به خدا مانده ام کجا بروم مانده ام بین رفتن و ماندن مانده ام بین عشق و نفرت ها دل بریدم از این جهانی که شده دلخونِ قتل و غارت ها نگرانم در این جهانِ شلوغ به کسی غیر تو دهم دل را غرقِ تاریکی ام خدا نکند گم کنم راهِ حق و باطل را تپشِ قلب دارم از دوری بی تو دائم اسیرِ استرِسم زنده ماندن چه ارزشی دارد گر به فیضِ وصالِ تو نرسم ؟! لطفِ خود را جدا مکن از من فتنه ها را که خوب می بینی تو امامِ منی ، اجازه مده بروم روی موجِ بی دینی از جفای زمانه می ترسم در بلاها خودت کنارم باش اختیار مرا به دست بگیر همه جا صاحب اختیارم باش بیم دارم مرا بسوزاند آتشِ فتنه ای که شعله ور است مهر تو مستدام بر سر من به خدا بی تو خاک من به سر است بغلم کن امامِ حاضرِ من سخت محتاجِ توست آغوشم یاری ام کن که مثلِ کوفی ها دینِ خود را به سکّه نفروشم تو به من مهربان ترین پدری پس به تو می رسد حضانت من ای پدر از تو عذر می خواهم چه کشیدی تو با دیانتِ من ای پدر جان مرا حلالم کن که شدم علّتِ غم و دردت بارها آمدی به خانه ی من کرده ام بارها تو را طردت بارها اشکِ تو در آمده است با جفا کاریِ منِ نامرد در خانه به روی تو بستم که شدی این چنین بیابان گرد ای عزیز خدا بیا برگرد زندگی بی تو واقعا سخت است گرچه فرزندِ ناسپاسِ توام تو که باشی خیالِ من تخت است بی تو دلگیرتر ز پاییزم با تو مسرور تر ز فصلِ بهار عمر دنیا تباه شد بی تو رفته از قلبِ شیعه صبر و قرار تو دعا کن برای من جانا تا که در راهِ عشق جان بدهم مثل اصحاب با وفای حسین مرد و مردانه امتحان بدهم تو دعا کن که تا ابد گویم حق فقط با علی و آلِ علیست هیچ خیری در این جهانِ شرور بهتر از عاقبت به خیری نیست *************** رضا یزدی اصل✍ .
. علیه السلام ************* نگرانم برای عاقبتم دلهره دارم از گذشتِ زمان حالِ دنیا وخیم شد بی تو العجل ای نجات بخشِ جهان دلِ من شور می زند مولا نکند راه را خطا بروم خسته ام خسته از دو راهی ها به خدا مانده ام کجا بروم مانده ام بین رفتن و ماندن مانده ام بین عشق و نفرت ها دل بریدم از این جهانی که شده دلخونِ قتل و غارت ها نگرانم در این جهانِ شلوغ به کسی غیر تو دهم دل را غرقِ تاریکی ام خدا نکند گم کنم راهِ حق و باطل را تپشِ قلب دارم از دوری شده دنیا بدون تو قفسم زنده ماندن چه ارزشی دارد گر به فیضِ وصالِ تو نرسم ؟! لطفِ خود را جدا مکن از من فتنه ها را که خوب می بینی تو امامِ منی ، اجازه مده بروم روی موجِ بی دینی از جفای زمانه می ترسم در بلاها خودت کنارم باش اختیار مرا به دست بگیر همه جا صاحب اختیارم باش بیم دارم مرا بسوزاند آتشِ فتنه ای که شعله ور است مهر تو مستدام بر سر من به خدا بی تو خاک من به سر است بغلم کن امامِ حاضرِ من سخت محتاجِ توست آغوشم یاری ام کن که مثلِ کوفی ها دینِ خود را به سکّه نفروشم تو به من مهربان ترین پدری پس به تو می رسد حضانت من ای پدر از تو عذر می خواهم چه کشیدی تو با دیانتِ من ای پدر جان مرا حلالم کن که شدم علّتِ غم و دردت بارها آمدی به خانه ی من کرده ام بارها تو را طردت بارها اشکِ تو در آمده است با جفا کاریِ منِ نامرد در خانه به روی تو بستم که شدی این چنین بیابان گرد ای عزیز خدا بیا برگرد زندگی بی تو واقعا سخت است گرچه فرزندِ ناسپاسِ توام تو که باشی خیالِ من تخت است بی تو دلگیرتر ز پاییزم با تو مسرور تر ز فصلِ بهار عمر دنیا تباه شد بی تو رفته از قلبِ شیعه صبر و قرار تو دعا کن برای من جانا تا که در راهِ عشق جان بدهم مثل اصحاب با وفای حسین مرد و مردانه امتحان بدهم تو دعا کن که تا ابد گویم حق فقط با علی و آلِ علیست هیچ خیری در این جهانِ شرور بهتر از عاقبت به خیری نیست *** ✍ .
. *لحظه ی با شکوه ورود حضرت زهرا سلام الله علیها به صحنه ی محشر ➖➖➖ نه کسی قدرت سخن دارد نه کسی نای سر تکان دادن همه ی اختیارها جبر است شده وقت دوباره جان دادن روز محشر شده، زبان ها لال! جن و انس و ملک، نظر پایین! حال وقت عبور فاطمه است.. همه انداختند، سر پایین گرم تسبیح و مجمری از عود با سپاه فرشته مالامال آمده از میان جمعیت مریم و آسیه به استقبال رفته بر روی منبری از نور دور تا دور او ملک پیداست جبرئیل از خدا خبر آورد عرش تحت ولایت زهراست همه ی هستی خودش را داد حق خودش گفته وقت جبران است به تلافی بندگی هایش هرچه زهرا طلب کند آن است فاطمه در برابر خالق دستها را که میبرد بالا با سر غرق خون فرزندش روضه ای تازه میکند برپا با دلی زخم خورده میگوید که برای شکایت آمده ام داغ روی دلم گذاشته اند با غمی بی نهایت آمده ام از چه دردی کنم شکایت که همه ی لحظه هام پر دردند یوسفی داشتم که لب تشنه گرگها پاره پاره اش کردند نیمه جان روی خاکها بود و با عصا میزدند بر بدنش دل من را به درد آوردند بسکه پا میزدند بر بدنش میرسد امر خالق قهار: ظالمان را در آتش اندازید قاتلان حسین را ببرید همه شان را در آتش اندازید *** +گفت وارد شو ای حبیبه ی من پیش پایش گشود درها را -گفت هرگز نمیروم به بهشت تا نفهمند قدر زهرا را_ فاطمه خوانده ای مرا ز ازل بخدا اینچنین نخواهم رفت زودتر از همه محبانم به بهشت برین نخواهم رفت صبر کردم میان رنج و بلا تا که فصل عنایتم برسد نوکران حسین منتظرند تا به آنها شفاعتم برسد با اشارات چادر خاکی عرش را جابجا کند زهرا مثل "مرغی که دانه برچیند دوستان را جدا کند زهرا"* ➖➖➖ *مرحوم استاد مؤید ➖➖➖ .👇
. به مناسبت شهادت آیت الله رئیسی ➖➖➖ آسمانی تر از گذشته شدی آسمانی! اگر چه روی زمین زیر پایت هنوز هم ابر است آسمان را کشیده ای پایین هر کجا آسمان، همانجا ابر قصه ی آسمان همین بود است بگذار عده ای خیال کنند این حوالی هوا مه آلوده است بین آتش دوباره ابراهیم در گلستانی از ارسباران سخت مشغول کار خود شده است سرپرست حفاظتت باران گله از آفتاب باید کرد می‌توانست زود جا نزند چند ساعت خودی نشان بدهد شب تاریک را صدا نزند به رسیدن رسیده بودی تو میوه ی کال را نمی چینند ما گمت کرده ایم یا اینکه کور ها نور را نمی بینند ابر ها هم به گریه افتادند ابر ها چشم های ایرانند صبح فردا چگونه خواهد بود؟ واژه ها... واژه ها... نمی‌دانند پیش از آنی که آفتاب شود صبح فردا طلوع خواهی کرد با وزیرانی از تبار نسیم کار خود را شروع خواهد کرد ... ➖➖➖ ✍ .