Shab 09 Ramazan 1403 Arzi [Mohjat_Net].mp3
2.75M
#مناجات_با_خدا
#حضرت_عباس
#حاج_منصور_ارضی 🎤
باید اشک چشم را بر کار بست
این دهان را بعد استغفار بست
این همه خانه تکانی کرده ایم
جلد قرآن ها چرا پس تار بست
باز هم آقا ز من راضی نشو
باز هم سال گناهم بار بست
تا که گفتم یا محول عفو کن
زودتر پرونده را غفار بست
دید زهرا راه را گم کرده ام
پرچمش را بر روی دیوار بست
من فراری بودم از مادر ولی
در به روی طفل با اصرار بست
زخم خوردم از همه رفتم نجف
رخم من را حیدر کرار بست
یا علی وقت ملاقاتی بده
از حرم دورم دلم زنگار بست
خواب دیدم دست معمار بقیع
میزند صحن حسن را داربست
عید من گریه است گریه بر حسین
او که تقدیر مرا بسیار بست
روضه ی بی دستی آب آورش
دست من را موقع افطار بست
تا که سقا مشک را بر شانه زد
راه او را لشکر اشرار بست
بی مهابا تیر بر چشمم زدند
غرق خون شد پلک را دشوار بست
انقدر از فاطمه شرمنده بود
چشم خود را موقع دیدار بست
لعنت حق بر کسی که بعد او
راه زینب را سرِ بازار بست
#ماه_رمضان 1403
.
Shab 12 Ramazan 1403 Bazri [Mohjat_Net] (1).mp3
6.85M
#مناجات_با_خدا
#حاج_محمدرضا_بذری
تا ببینم رحمت پروردگار خویش را
میشمارم باز جرم بی شمار خویش را
روز و شب فرقی ندارد پیش من چون با گناه
تیره کردم آسمان روزگار خویش را
هر زمستان رفت آمد یک زمستان دگر
چون به دست خود خزان کردم بهار خویش را
هیچکس مانند تو خیر و صلاحم را نخواست
کاش دستت میسپردم اختیار خویش را
از همان روز ازل باید خدایی میشدم
در حریم یار میجُستم دیار خویش را
کاش دست مهربانت سایه بان من شود
تا بپوشانم خطای آشکار خویش را
صحبت از عفو و بزرگی و کرامت میشود
تا به سمت تو می اندازم گذار خویش را
تو یقینا میشناسی خوبتر از من مرا
من نمیدانم صلاح کار و بار خویش را
عهد میبندم نباشم غافل از اعمال خود
باز یادم میرود قول و قرار خویش را
کاش میفهمیدم این آلوده دل من نیستم
حال که عمری کشیدم انتظار خویش را
بسکه سر زد از من رسوا خطا و اشتباه
عاقبت از دست دادم اعتبار خویش را
پیله کرده نفس اماره به جسم و روح من
کاش روزی بشکنم قفل حصار خویش را
آبرو بخشیدی و من آبرو بردم فقط
در میان خلق کم کردم عیار خویش را
خواب غفلت آمد و خود را به چشمم عرضه کرد
در عوض دادم دل شب زنده دار خویش را
چند قطره اشک و دست خالی و چشمان تر
با خودم آورده ام دار و ندار خویش را
بین زندان گناهم یاد تو افتاده ام
تا مگر پیدا کنم راه فرار خویش را
یا اله العالمین اغفر ذنوبی بالحسین
هر چه باشم روی لب دارم شعار خویش را
شعر: #مجتبی_خرسندی✍
#ماه_رمضان 1403
.
Ramazan 1403 Narimani [Mohjat_Net] (4).mp3
2.97M
#امام_حسین
#سید_رضا_نریمانی
دلگیرم از دنیایی که واسه خودم ساختم
هرچی تو دادی هرچی داشتم هرچی بود باختم
رفتم پی کارم حواسم پرت دنیا شد
رفتم خودم رو از چش اربابم انداختم
به کرمت دلم خوشه
فقط تو میدونی که گدا چشه
بذار یه کربلا بیام
داره فراقت ما رو میکشه
گدات اومده عزیز خدا
بده صدقه یه کرب و بلا
حبیبی حسین
****
بین خیالم دیدمت گفتم پر از دردم
آروم نگاهم کردی آروم گریه میکردم
دستی کشیدی رو دل بی تاب محزونم
باز از سرِ لطفت اجازه دادی برگردم
آره به جون تو قسم
همیشه تو بودی همه کسم
نذار ازت جدا بشم
بدون تو میگیره نفسم
محاله که از تو دل بکنم
که سائل تو همیشه منم
حبیبی حسین
#ماه_رمضان 1403
.
.
#مناجات
عمریست گرچه خواندم، با گریه ربنّا را
هم توبه را شکستم، هم حرمت خدا را
با اینکه جاهلانه مهمانی اش بهم خورد
پیش همه نگه داشت، او حرمت گدا را
نگذاشت آبرویم پیش کسی بریزد
هرچند که گناهم، بد بود و آشکارا
بالا نشسته بودم، کبرم مرا زمین زد
یکبار هم نبردم، فرمان کبریا را
غفار بود و بخشید ... ستار بود و پوشاند
جایش چکار کردیم؟ ... بی عفتی ما را!
باید بترسم از آن گنجی که یاغی ام کرد
از لقمه ای که بلعید، قارون بینوا را
تا کی خطا و لغزش؟ تا کی حیا و سازش؟
یکبار هم غضب کن، اینکه نشد مُدارا
"در کوی نیکنامان، ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی، تغییر ده قضا را"
انگور تو نجف را میخانه کرده ساقی
قدری قدح بچرخان، مستان آشنا را
دست مرا بکش بر خاک ضریح حیدر
یکبار قسمتم کن، دیدار مرتضا را
در وادی السلامش من حاضرم بمیرم
ختمِ به حیدرش کن پایان ماجرا را
یکبار روزه ام را، بی روضه وا نکردم
پس باز کن به رویم، آغوش کربلا را
رسوا مکن مرا در، نزد "رئوس الاشهاد"
یا رب بحق زینب، دفعش کن این بلا را
خواهر که در دهانِ ارباب نیزه دیده
بر روی نیزه هم دید قاری دلربا را
کوفه شلوغ بود و معجر نداشت زینب
بردند دور محمل، صد دفعه نیزه ها را
با آستین پاره، پوشاند صورتش را
پیش همه عیان کرد، این درد نخ نما را
#مناجات_با_خدا
#حضرت_زینب✍
#رضا_دین_پرور ✍
👇
1_4221169010.mp3
11.36M
یکبار روزه ام را، بی روضه وا نکردم
پس باز کن به رویم، آغوش کربلا را
#مناجات_با_خدا
#حضرت_زینب
.
#مناجات
کاش یک شب بین دریای تو طوفانی شوم
آمدم در ساحلت غرق پشیمانی شوم
اشکهایم را درآور ... یا بغل کن یا بزن
حاضرم با گریه هایم آبْ درمانی شوم
بر سرم دستی بکش، دستم به جایی بند نیست
تا به کی باید به دست نفس، زندانی شوم
من فقط دلواپس این آبروی رفته ام
کاش من هم پاک، قبل از روز پایانی شوم
از همه آلوده تر، این بنده ی آلوده است
زیر ایوان نجف باید که بارانی شوم
تشنه ی شش گوشه ام، از کربلا جا مانده ام
قسمتم کن زائر شاه خراسانی شوم
جای باب الحطه رفتم توبه کردم با حسین
تا ز باب القبله اش مشغول دربانی شوم
پیش چشم مادر او سر بریدن وقت بُرد
من فدای آن مصیبت های طولانی شوم
دور آن شش گوشه، زهرا گریه کرده با رباب
تا اسیر آنهمه اشک و پریشانی شوم
گفت حلق اصغر و جانش بقربانت حسین
گر نشد من بین گودال تو قربانی شوم
پشت خیمه قبر من را کنده ای یا اصغرت؟
کاش می شد وارد آن قبر، پنهانی شوم
دستهای خالی ام گهواره جنبان علی است
وای اگر در کوفه محو نیزه گردانی شوم
#مناجات_با_خدا
#حضرت_علی_اصغر
#رضا_دین_پرور ✍
.
.
#وداع_با_ماه_رمضان
امتحان بندگی
یارب بیا نیایش ما را قبو ل کن
از بنده ی حقیر تو مولا قبو ل کن
سی روز درحضور تو ماسجده کرده ایم
این سجده های ناقص مارا قبو ل کن
گر میهمان خوب برایت نبوده ایم
عرض ارادت ا ز همه ما قبو ل کن
یک ماه میهمان تو بودیم ای کریم
مارا تو سائلان همین جا قبو ل کن
درامتحان بندگیت سرشکسته ایم
من اعتراف می کنم ، امّا قبو ل کن
مهمانیت تمام شدوسفره جمع شد
مارا هنوز تشنه ی دریا قبو ل کن
شب های قدر ذکر علیٍ علیّ ما
پیچید درعوالم بالا، قبو ل کن
ما که نماز و روزه ی خوبی نداشتیم
امّا به جان حضرت زهرا قبو ل کن
با اشک شرم خویش«وفایی»نوشت وگفت
یک شاخه گل به رسم هدایا قبو ل کن
#سیدهاشم_وفایی✍
.............
#سبک_منتظرت_بودم
شهرالله
ای رمضان ، شهرالله ، خدا نگهدارت
دلم شده پُرحسرت ،چگونه برگردم؟
گرفته با تو الفت، چگونه برگردم؟
من ازحریم رحمت، چگونه برگردم؟
عزیز جانِ ،همه ای، شدم گرفتارت
*
پُراز بلور نوری،تو ماه تقوایی
که با نسیم رحمت،صفای دلهایی
چه روز های خوبی، عجب سحرهایی
ای که دلم، پُر شده از، فروغ وانوارت
**
شور مناجات تو، بانگ نصوحم بود
ذکر دعاهای تو ، صفای روحم بود
میان دریای غم، کشتی نوحم بود
خجل شدم ، زرحمت و،زلطف بسیارت
*
شب وسحرگاه تو، ذکر جلی گفتیم
سخن ز دل با یار، لم یزلی گفتیم
هرشب قدرت ذکر، علی علی گفتیم
محب او، ز رفتن، توگشته بیمارت
#سیدهاشم_وفایی✍
به سبک منتظرت بودم
🌷
.
#میلاد_امام_حسن
#مدح_امام_حسن علیه السلام
#رضا_قاسمی ✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
وقتی بساطِ مستیمان جور میشود
نامِ تو سبز میشود انگور میشود
«حا»ی حسن حلاوتِ حلوایی از بهشت
«سین»اش میان سفرهی ما سور میشود
ما بینوا و نان و نوا «نونِ» نام توست
با گفتن از تو نان و نمک نور میشود
نامت ستارهایست که با هر طلوعِ آن
چشم حسودهای دمت، کور میشود
وقتی هجا هجا به تو نزدیک میشویم
بیچارگی قدمبهقدم دور میشود
نام تو را ادامهی کوثر نوشتهاند
از روی «حا»ی حضرت حیدر نوشتهاند
شد آبروی دفترِ ما «حا و سین و نون»
شعرآیهای مُقَطّعه با «حا و سین و نون»
سرمشقهای دَم زده از «عین و لام و یا»
راه سلوکِ ما شده تا «حا و سین و نون»
خواندیم اسمِ اعظمِ پروردگار را
با یا هجا هجای تو؛ «یا حا و سین و نون»
دیدیم بر کلیدِ مفاتیحِ مستجاب
منقوش بود جای دعا «حا و سین و نون»
لکنت نوشتهایم، که با آن صدا زدیم
شعرِ بلندِ نامِ تو را «حا و سین و نون»!
گُنگیم در نوشتن از اوصافِ نامِ تو
این شعرهای لال کجا و مقام تو!
موسی برای بردنِ نامت کلیم شد
با لقمههای علمِ تو لقمان حکیم شد
عیسی برای زندگیِ زیرِ دِین تو
در آسمان، کنارِ ضریحت مقیم شد
جبریل با بهانهی وحی آمد و نشست
از شوق آب و دانهی تو یاکریم شد
حتی گدای خانهات از سفرهدارهاست
از همنشینیات رمضان هم کریم شد
گفتند مرده زنده شدن؟! نه نمیشود
از هویی از دَمت نفسی دم زدیم، شد!
با ذکرِ الدَّخیلُکَ یا ایّهاالکریم
عمریست زیر سقفِ کرمخانه نوکریم
ما سائلانِ دست به دامان گرفتهایم
سخت است زندگی؛ ولی آسان گرفتهایم
ما خاکسارهای تو، در هر تیمّمت
کشکول، زیر نمنمِ باران گرفتهایم
رزقت زیاد و ریزهخوریهای ما کم است
از نانخورانِ خانهی تو نان گرفتهایم
ما از جُذامیان سرِ راهت از قدیم
معنا برای واژهی درمان گرفتهایم
وقتِ سلوک، از نفسِ ذاکران تو
ذکرِ «حسینجان» و «حسنجان» گرفتهایم
وقتی دو نعمت است دَمِ هر نفس زدن
باید حسین دَم شود و بازدم حسن
ای واژهی سکوتِ پُر از حرف؛ امام صبر!
ای آنکه ریختند به کام تو جام صبر!
با پِی کنندهی شترستان چه کردهاند؟!
ای ذوالفقارِ زخمی دامِ نیام صبر!
وقتی نمازِ ذکر علی در قعود بود
برپا نگاهداشتیاش با قیام صبر
حافظ سکوتِ سرخِ تو را یک جگر گریست
تا گفت: «سنگ، لعل شود در مقام صبر»
باید نوشت مقتلی از روضهی سکوت
با نام گریهدارِ «امامی به نام صبر»
ای صبرِ تو تجلّی پیکارِ کربلا
باید تو را نوشت جلودارِ کربلا
.
.
#صلواتی
#میلاد_امام_حسن
آمد قمر ِ اوّل زهرا صلوات
اوّل نوه ی حضرت طاها صلوات
بَه بَه! شده هم حضرت زهرا مادر
هم حضرت حیدر شده بابا صلوات
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.........
.
او آمده کوری حمیرا، هر دم
بر سینه ی ما نام «حسن» حک باشد
همراه ملائکه بگو یا حیدر
کنیه ی «ابالحسن»مبارک باشد
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
.
#مدح_امام_حسن
#امام_حسن_ها
السلامعلیک یا کریماهل البیت
می نویسم حُسن می خوانم حَسَن
من کویر تشنه ، بارانم حسن
بین ظلمت، ماه تابانم حسن
روز محشر باب رضوانم حسن
با نگاهش می رود نوکر بهشت
با حسن باشد چه حاجت بر بهشت
دست های اوست جنّت آفرین
روی ماهش، نور فردوس برین
دیده اش سرچشمه ی ماء مَعین
سایه اش عرشی ست بر روی زمین
جمع شد در او تمام حُسن ها
خوانده اند او را امام حُسن ها
سفره دار است و دلش باب کرم
ما گدا و اوست ارباب کرم
بحر حق را دُرّ نایاب کرم
اوست هر تصویر در قاب کرم
پهنکرده سفره ای شاه کریم
که در آن پیداست جنّات نعیم
سفره ای از جنس بال جبرئیل
از دلش جوشیده زمزم ،سلسبیل
ریزه خوارش نوح و موسی و خلیل
هر ملک دل را به آن بسته دخیل
پای این سفره فلج ها پا شدند
کور مادرزادها بینا شدند
نان او رزق تمام عمر ماست
گندمش سرمایه ی شاه و گداست
آن چنان او مظهر جود وسخاست
دشمنش هم با عطایش آشناست
بر سر اطعام او کافر نشست
شد به لطف نان او یکتاپرست
او اگر چه در شجاعت حیدراست
یک تنه پیروز بر صد لشکر است
تیغ صلحش، گاه برّنده تر است
مثل صدها فتح جنگ خیبر است
تیغ صلحش ،مصلحت اندیشه بود
ریشه ی تزویر را چون تیشه بود
گاه هم شد پاسخش دندان شکن
رفت میدان در جمل استاد فن
ریخت سرها پای رزمش از بدن
ذکر اهل عرش شد جانم حسن
راه ِ امّ الفتنه را با تیغ بست
شاخ شیطان را به یک ضربه شکست
بَه ! چه رویایی ست باران بقیع
روی گنبد،صحن و ایوان بقیع
وعده ی ما در شبستان بقیع
محفل شعر ِامامان بقیع
می شود ابیات ناب شعر ما
وصف ایوان طلای مجتبی
هست امّید دل ما، منتقم
جان دهد نام حسن را منتقم
محشری برپا شود با منتقم
می دهد وقتی که فتوا منتقم
می شود وقت عمل بر وعده ها
می رسد روز عذاب جَعده ها
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
.
برادر امام رضا
#سید_جلال_الدین_اشرف
وقتی دلتنگ امام رضا میشم
میرسونم خودمو توو حرمت
میشینم یه گوشه گریه میکنم
ای به قربون مرام و کرمت
سید جلال الدین
برادر شاه خراسانی
امید مردمان گیلانی
برای ما همیشه سلطانی
السلام علی السلطان ...
/////////
همیشه نیمه ماه رمضون
که شب شهادتت میشه میام
توی صحن تو قدم که میزنم
انگاری زائر صحن کربلام
سید. جلال الدین
یه در به روی نوکرا وا کن
حال دل زارو تماشا کن
برگ براتمون و امضا کن
السلام علی السلطان ...
.👇