yeki-bood-yeki-nabood.mp3
15.52M
#شعر
#کودکانه
#محرم
داستان واقعه ده روز کربلا به زبان کودکانه و به صورت شعر.
حتما برای بچه ها بزارید تا این واقعه سوزناک رو بهتر متوجه بشن😔😢
4_1032791475496157242.mp3
1.86M
#مناجات با #امام_زمان(عج)!
🎙حاج حسن خلج
🔊شاید امشب دمشق رفتی.....
.
#امام_حسین
عشق، سر در قدمِ ماست اگر بگذارند
عاشقان را سر سوداست اگر بگذارند
ما و این کشتی طوفانزده در موج بلا
ساحل ما دل دریاست اگر بگذارند
دشت از هُرم عطش سوخته و هالۀ غم
سایهبانِ گل زهراست اگر بگذارند
آب بر آتش لبهای عطشناک زدن
آخرین نیّت سقاست اگر بگذارند
دوش در گلشن ما بلبل شیدا میگفت:
باغ گل، وقف تماشاست اگر بگذارند
هرچه گل بود، ز تاراج خزان پرپر شد
وقت دلجویی گلهاست اگر بگذارند
طفل ششماهۀ من زینت آغوشم شد
جای این غنچه همینجاست اگر بگذارند
این به خون خفته، که عالم ز غمش مجنون است
تشنۀ بوسۀ لیلاست اگر بگذارند
چهرهاش آینۀ حُسن رسولالله است
آری این آینه زیباست اگر بگذارند
این گل سرخ که از گلبُن توحید شکفت
آبروی چمن ماست اگر بگذارند
در عقیق لب من موج زند دریایی
که شفابخش مسیحاست اگر بگذارند
یوسف مصر وجودم من و، این پیراهن
جامۀ روز مباداست اگر بگذارند...
🔸شاعر:
#محمدجواد_غفورزاده
_______________
#شب_عاشورا
.
#امام_حسین
ای سایه سار گیسوی تو سرپناه ما
ای صبح و شب شمایل تو مِهر و ماه ما
مِهر تو آتشی ست به شدّت گُناه سوز
ماه تو ماه بخشش جُرم و گُناه ما
تا سهم اشک ما برسد باز دوخته ست
با صد هزار امید به چشمت نگـاه ما
تا بر جبینِ مان عَرقِ نوکری توست
هرشب مُعطّر است لباس سیاه ما
مثل همیشه باز ندیده گرفته شد
با لطف گریه هـای عزا ، اشتباه ما
مقصود،اگر خُداستومقصد اگرکهعرش
باید به کربلا برسد ختم راه ما
تمرین کنیم بلکه کمی مُخلصت شویم
شاید اثر کند به دل خَلق ، آه ما
با ذاکرت بگو به بیان احتیاج نیست
وقتی که هست روضه ی تو قتلگاه ما
🔸شاعر:
#محمد_قاسمی
.
.
📝 #هر_ضربه_ی_تو_به_یادگار_میمامند
🖊 #شور
🖊 #شب_تاسوعا_محرم_الحرام_۱۴۴۲
🖊 #هیات_روضة_العباس "علیه السلام"
ابروی کجت به ذوالفقار می ماند
مه پشت سرت به انتظار می ماند
نازم به تو و رزم تو که در تاریخ
هر ضربه ی تو به یادگار می ماند
نشسته به دلها
کلام ابالفضل
همه به فدای
مرام ابالفضل
سلاطین عالم
غلام ابالفضل
به نام خدا و به نام حسین و به نما ابالفضل
به به چه زیبایی
ساقی و سقایی
ماه نوراییِ زینب کبرایی
مولانا یا عباس مولانا یا عباس (ع)
عکس رخ تو تا که به آب می افتد
آب از تب تو در تب و تاب می افتد
رزم آوری تا را هراس کس دیده
یاد پدرت ابوتراب می افتد
تو وارث تیغ و
شجاعت حیدر
اصالت تو از
اصالت حیدر
کشیده جمالت
به هیبت حیدر
رسیده به میدان عموی رقیه
به صولت حیدر
به به چه سیمایی شمشیر مولایی
ماه ام البنین خورشید زهرایی
مولانا یا عباس مولانا یا عباس (ع)
با آمدنت ولوله می اندازی
آتش به دل حرمله می اندازی
از بس که غضب ز چشم تو میریزد
با نعره ی خود زلزله می اندازی
شکسته کمین را
نگاه ابالفضل
تمام حرم در
پناه ابالفضل
قسم به مقام و
به جاه ابالفضل
که اکبر لیلاست
همیشه و هرجا
سپاه ابالفضل
به به چه والایی خوش و قد و بالایی
تو استاد رزم اکبر لیلایی
مولانا یا عباس مولانا یا عباس (ع)
.👇
.
📝 #خاک_بر_معجر_بانوی_حرم_میریزی
🖊 #شور
🖊 #شب_هشتم_محرم_الحرام_۱۴۴۲
🖊 #هیات_روضة_العباس "علیه السلام"
خاک بر معجر بانوی حرم میریزی
بر دلم بر جگرم آتش غم میریزی
خانه ویران شده ام خانه ات آباد ببین
بر سر اهل زمین خاک ادب میریزی
بال و پر های تو را جمع نمودم اما
حتم دارم که به یک آه به هم میریزی
میکشم در بغل خود بدنت را ببرم
صبر کن تا در خیمه پسرم میریزی
هر کجا می نگرم رد تو باقیست هنوز
بس که از نیزه و شمشیرو صنان میریزی
عمه ات امده و گریه کنان می گوید
چه سرت آمده هر نیم قدم میریزی
با سر نیزه تنت را چه به هم ریخته اند
ذره ذره بدنت را چه به هم ریخته اند
سنگ ها روی لب خشک تو جا خشک کردند
این عقیق یمنت را چه به هم ریخته اند
وسط معرکه ای رفتیو گیر افتادی
سر و وضعت بدنت را چه به هم ریخته اند
تا به حالا نشده بود جوابم ندهی
وای بر من دهنت را چه به هم ریخته اند
عمه ات آمده تا دست به معجر ببرد
پدر بی کفنت را چه به هم ریخته اند
ابروان تو حسینیت و چشمت حسن است
این حسین و حسنت را چه به هم ریخته اند
السلام علیک مرمل البدماء
مانده روی زمین پیکر تو چرا
السلام علی من دفن اهل القری
ای امام غریب سید الشهدا
وای وای
فریاد العطش زبیابان کربلا
انگشترت چی شد
تو اون شلوغی یادگار مادرت چی شد
انگشترت چی شد
رو خاک صحرا غرق در خون پیکرت چی شد
حیدر زمین افتاد مادر زمین افتاد
تنها در این صحرا وای از دل زینب
السلام علیک مغسل البدمک
حرمت تو شکست پیش چشم همه
السلام علی من قتلوه بالرماح
روی نی نگران سوی خیمه نگاه
گهواره رو بردن
رفتی ندیدی چی به روز خیمه آوردن
گهواره رو بردن
رفتی ندیدی بچه هاتو خون دل خوردن
تا یاد آب افتاد بازم رباب افتاد
تنها در این صحرا وای از دل زینب
السلام علی من هتکت حرمته
آیه های غمت روی نیزه بگو
السلام علی من ............
ای تو کشته ای بریده گلو
هم ازقفا میزد
هم پیرمردی بین مقتل با عصا میزد
هم از قفا میزد
هم پیش چشم خون زینب بی هوا میزد
خون از تنت میره پیراهنت میره
تنها در این صحرا وای از دل زینب
👇
4_5980789882925091015.mp3
17.55M
🎧 #شور جدید و بسیار شنیدنی
🎼 خاک بر معجر بانوی حرم میریزی ....
🎤 #حسین_سیب_سرخی
🏴 #محرم_الحرام۹۹
.
#با_امام_باقر_علیه_السلام
#نکته_های_ناب
#قصه_عبرت
🔷🔶 #داستان_عجیب_و_خواندنی_پیرمرد_بهشتی_در_محضر_امام_باقر_علیه_السلام
👈🏼👈🏼 مولف جلیل القدر کتاب کافی، مرحوم کلینی (م ۳۲۹ق) در روضه کافی جریانی را از امام باقر علیهالسلام نقل می کند که برای شیعیان و ارادتمندان به آن حضرت بسیار گوارا و نوید بخش است.
🌿راوی این روایت حَكَمِ بْنِ عُتَیْبة است. او میگوید: در خدمت امام باقر علیه السّلام بودم و اطاق آكنده از جمعیّت بود. ناگاه پیرمردى كه بر عصاى خود تكیه داشت، پیش آمد تا به در اطاق ایستاد.
عرض کرد: السلام علیك یا ابن رسول الله و رحمة الله و بركاته و بعد سكوت كرد. امام پاسخ داد: علیك السلام و رحمة الله و بركاته.
🌿بعد پیرمرد رو كرد به سایر جمعیت كه در آنجا بودند و به آنها نیز سلام کرد. همه جواب سلامش را دادند. در این موقع رو به جانب حضرت نمود و گفت: یا ابن رسول الله مرا نزدیك خود بنشان فدایت شوم. به خدا سوگند من شما و كسى كه شما را دوست داشته باشد را دوست دارم و این علاقه برای مطامع دنیایی نیست. با دشمن شما دشمنم و از او كناره مى گیرم و به خدا سوگند این نفرت و دشمنی نیز بواسطه اختلاف شخصی نیست و با هم پدر كشتگى نداریم [به دلیل پیروی از شما از آنها کناره گیری می کنم].
به خدا سوگند حلال شما را حلال و حرام شما را حرام می دانم و در انتظار برپایی حکومت عدل خاندان شما هستم. با این عقیده و روشی که دارم آیا امید به نجات من هست؟
🌿امام باقر علیه السلام دوبار به او فرمود: نزدیک من بیا! پیرمرد جلو آمد و حضرت او را پهلوى خود نشاند.
🌿آنگاه فرمود: پیرمرد! مردى خدمت پدرم على بن الحسین رسید و همین سؤال تو را از او پرسید. پدرم امام سجاد علیه السلام به او فرمود: وقتى جانت به اینجا رسید- با دست اشاره به حلقوم خود نمود - با قلبی مطمئن، دلی آرام و با شوق فراوان با فرشته هاى اعمال روبرو می شوى اگر [با این عقیده و روشی که داری] از دنیا رفتی خدمت پیامبر و على و حسن و حسین و على بن الحسین علیهم السلام خواهی رسید. اگر هم زنده ماندی؛ خداوند در همین دنیا چشم تو را روشن میكند و در هر صورت تو در مقامات عالیه با ما خواهى بود.
🌿پیرمرد [که به نظر انتظار این همه لطف و کرامت را نداشت با تعجب] عرض کرد: چه فرمودید؟
امام باقر علیه السلام دو مرتبه سخنان خود را تكرار كرد. پیرمرد از خوشحالى و تعجب گفت الله اكبر؛ اگر بمیرم خدمت رسول خدا و امیرالمومنین و امام حسن و امام حسین و على بن الحسین می رسم و در وقت جان دادن با قلبی مطمئن، دلی آرام و با شوق فراوان با فرشته هاى اعمال روبرو می شوم و اگر [هم تا وقت ظهور] زنده مانده و آن زمان را درک کردم خدا زندگى خوشى برایم فراهم می كند و با شما در درجات عالیه خواهم بود؟
🌿پیرمرد این را که گفت فریاد به گریه بلند کرد و شروع کرد به هاى هاى گریستن. در نهایت اختیار از کف داد و بر زمین افتاد. اهل مجلس نیز با دیدن این حال پیرمرد به گریه افتادند و آنها نیز شروع کردند به بلند بلند گریه کردن.
در حالی که امام باقر علیه السّلام با انگشت، اشک از دیدگان مبارک خود می زدود ؛ پیرمرد سربلند کرد و از امام علیه السلام خواست تا دست مبارک خود را به او دهد. امام علیه السلام دست خود را به او داد. او دست امام علیه السلام را گرفت و بوسید و بر دو دیده و صورت خود گذاشت. سپس جامه از روى شكم خود بالا زده دست امام را روى شكم و سینه خود نهاد. بعد از جاى خود بلند شد و با گفتن «السلام علیكم» از امام و اهل مجلس خداحافظی کرد و از خانه خارج شد.
🌿امام علیه السلام همان طورى كه پیرمرد می رفت به او نگاه می كرد. بعد رو به جمعیت فرمود: « مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَنْظُرَ إِلَى رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَلْیَنْظُرْ إِلَى هَذا ، هر كه مایل است یك نفر بهشتى را ببیند به این پیرمرد نگاه كند.»
🌿حكم بن عتیبه راوى حدیث می گوید: من خانه مصیبت زده اى را ندیده بودم كه مثل این مجلس گریه كنند (چنان تحت تاثیر نیت پاك پیرمرد و لطف امام قرار گرفته بودند كه همه با صداى بلند گریه می كردند.)
📚 الكافی ، ج8، ص 77
.
.
#امام_حسین #علیه_السلام
#اشعار_حسینی
#محرم
چه میشود نگهی هم بما کنی آقا
مرا برای غلامی سوا کنی آقا
چه میشود که شبی میان خلوت خود
فقط بهخاطر زهرا دعا کنی آقا
فراق تو همه درد است ای طبیب من
چه میشود که تو دردم دوا کنی آقا
گرفتهای زهمان روز ابتدا دستم
گرفتهای و محال است رها کنی آقا
بدان امید دهم جان که روز رستاخیز
میان ان همه من را صدا کنی آقا
چقدر گریه کنم میان روضهیتان
که زائر حرم کربلا کنی آقا
🔆