eitaa logo
امام حسین ع
22هزار دنبال‌کننده
414 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. امام زمان عاشقانه منتظر توست 🕊کبوترباز ها، کبوترهای جَلدشون رو میبرن راه‌های دور، حتی شهرستان های دیگه؛ رهاشون میکنن، بعد تو مقصد میشینن تا کبوترها برگردن. ما هم جَلد امام زمانمونیم 🕊💖 ما رو آوردن تو یه فاصله دور قرار دادن؛ امام تو مقصد نشسته، آغوششم باز کرده و میگه بیاین!💕 حالا ما همه حرکت کردیم که به اماممون برسیم💞 💔واسه همین میگن به دنیا زیاد دل نبند. توشه، آب و غذا لازم داری، استفاده کن!ولی دل نبند که تو رو اونجا نگهت داره💘 یکی تو مقصد منتظرته...💗 💖مثل کبوتر ها که با این پرواز قدرت پیدا میکنن و چون جَلدن اون شوق، طی مسیر رو راحت میکنه براشون برای ما هم، خدا شاهده که امام زمان منتظر تک تک شیعه هاست؛ بعد از ظهور منتظر همه اس💞😭💗 🌴بارها شده بعضیا بعد از چقدر مشقت مشرف شدن خدمتشون☺️ ❣حضرت فرمودن تا الان کجا بودی؟! میدونی من چقدر صبح و شام منتظر تو بودم!!! یعنی اذیت شدم که تو نیامدی کلام رو ببین: صبح و شام .....😢 🤑ظواهر دنیا حواس ما رو پرت کرده و از اون پرواز اصلیه موندیم الان نه بال پرواز داریم نه چیزی 🛤این حرکت باید اتفاق بیفته، بعضی ها رو هم به زور برمیدارن میبرن (عج) ۲۴ آبان بزرگداشت گرامیباد. .
. کربلایی (عج) (عج) دلتنگم شدید یا طلعت الرشید به منم نامه بده شبیه شیخ مفید صاحب عزای ما روحی فداک سیدی متی ترانا و نراک انقدر نیومدی که از غمت… پدرامون همه رفتن زیر خاک "افتاده دل از غصه به شاید شاید شاید که همین جمعه بیاید شاید" موندم دل بی قرار از درد انتظار منو هم بخر مث علی ابن مهزیار باید فکری برا دلم کنی با بدی هام تحملم کنی من بدم ولی تورو خدا آقا نکنه یه وقت بخوای ولم کنی "افتاده دل از غصه به شاید شاید شاید که همین جمعه بیاید شاید" دیدن تو آرزوم دوریت بغض گلوم دعا کن بشم مث سید بحرالعلوم به خیال تو خوشم مجبورم تو جلو چشامی و من کورم خوب میدونم آقا تقصیر منه اگه از خیمه ی سبزت دورم "افتاده دل از غصه به شاید شاید شاید که همین جمعه بیاید شاید" 👇
4_5866158524349811090.mp3
3.18M
🎧 بسیار زیبا و شنیدنی 🎼 دلتنگتم شدید ... 🎤 🌙
. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم مدح امام حسین علیه السلام این نفس نفس‌ها را با تو می‌کنم تقسیم زخمِ سینه را ذکرِ یاحسین کند ترمیم شورِ حیدری را از شیرِ مادرم دارم نوکرِ تواَم پس عرش می‌کند مرا تکریم پایِ سرنوشتم در روضه‌یِ شما وا شد ضربه‌هایِ قلبم با روضه می‌شود تنظیم من به گنبد و صحن و پرچمِ عزای تو مثلِ آسمان و خاک ساده می‌کنم تعظیم هر کسی مُحِبَّت بود دوستدارِ او هستم دورِ دشمنانِ تو خطِّ قرمزِ تحریم حسرتی ندارم جز خاکِ کربلا امّا... می‌بری مرا یا نه تو امیر و من تسلیم روزی‌اَم گرفتم از روضه‌هایِ پُر فیضَت بینِ روضه جانم را بر تو می‌کنم تقدیم سِيْرِ روضه‌هایِ تو می‌رسد به روزی که... کعبه می‌کند روزِ انتقامِ تو ترسیم روزِ جمعه‌یِ نابی که به نامِ مهدی شد فرق می‌کند آقا با تمامیِ تقویم $_علیه_السلام .
. @emame3vom تقدیر نموده حکم و ما محکومیم از دیده شش گوشه ی او محرومیم یا رب سببی ساز زیارت برویم ما شیفتگان آن شه مظلومیم شاعر: .
. (عج) دنیا زیر سایت اروم میشه تنها با امامت آروم میشه تو دوای مردم دنیایی تو بیای مملکت اروم میشه بگو : اخبار جهانو میشنوی؟ حال و روز بد دنیارو ببین ما فقط مدعی عشق تو ایم بیا انتظار ماهارو ببین غرقم توو نفس و هوس زندونم توو این قفس درگیر دنیا شدم مولا به دادم برس بقیة الله عجل لولیک الفرج بند دوم برا حضرت عمریه سرباریم ما براش همیشه کم میزاریم مردم شهر بیاید از امروز واسه آقامون قدم برداریم غرق دنیا شدیم و نمیدونیم ناجی ما توی این زمون تویی چشمون به دست این و اون شده غافلیم دوای دردمون تویی مولای زهرا نشان آقای هفت آسمان دلتنگم بازم منو مهمونم کن جمکران بقیة الله عجل لولیک الفرج شاعر: .
Akbari-13970511[06].mp3
3.32M
مناجات با امام زمان(عج)! 🎙حاج مهدی اکبری 🔊دنیا زیرسایت اروم میشه!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 📋 پشت پات آب میریزم / کربلایی سید رضا نریمانی پشت پات آب میریزم دل بی تاب میریزم دست حق پشت و پنات دوباره خبر رسید که یه لاله پرکشید کوچه مشکی شد برات عکس تو میره ، کوچه به کوچه توی قاب خونه ها تو یه یاقوتی ، توی تابوتی میری روی شونه‌ها لحظه ی وداع با چشم پر اشک کنار قبر میشینم آه ای مهربون بار آخره دارم تو رو میبینم لبیک‌حسین لبیک حسین‌حسین عزیز زهرا بازم حرف حیثیت دوباره مأموریت دوباره درد فراق میسپاری دست خدا زن و بچتو حالا میری تا شام و عراق حالا هر روزه ، داره میسوزه مادری با غصه‌تون مثه روزای ، جنگ هشت ساله میارن چندتا جوون @emame3vom تو این روزگار بازم وا شده در بهشت رو دنیا گلزارای شهر داره کم میاره جا برا شهیدا لبیک حسین لبیک حسین حسین عزیز زهرا منمو شام سیاه منمو سختی راه تویی ماه روسپید توکه سایه‌ت روسرم تو مدافع حرم تو مجاهد شهید رفیقام دارن ، میپرن میرن نکنه جا بمونم نمیخوام دیگه ، حتی یک لحضه توی دنیا بمونم آقا جان حسین این غلام رو سیاهو دیگه دریاب میدونی خودت شهادت تمومه آرزومه ارباب لبیک حسین لبیک حسین حسین عزیز زهرا ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👇
پشت پات آب میریزم.mp3
3.23M
متن نوحه: پشت پات آب میریزم سید رضا نریمانی با مطالعه کردن سطح بصیرتیمونو بالا ببریم
. مطالبات حضرت زینب سلام الله علیها از یزید ملعون هنگام خروج از شام نقل بنموده ابی مِخنَف چنین بعدِ یک دنیا جفا و ظلم و کین اهل بیت عصمت و شامِ بلا موقعِ رجعت به سوی کربلا گفت پور معاویه،یعنی یزید کِی سیه پوشیدگانِ رو سپید هر چه میخواهید گویید این زمان تا برآورده کنم حاجاتتان گفت زینب بضعه ی خیرالنسا که سه مطلوبِ مهم داریم ما اولاً عمّامه ی جدّم رسول او که بوده جانِ زهرای بتول ثانیاً پیراهنِ آن نورِ عین جامه ی خونین مولایم حسین ثالثاً آن نورِ چشمان ترم معجرِ خاکیِ زهرا مادر زین حدیث غم چنان ابر بهار بر حسین و اهل بیتش خون ببار 🔴 سروده شده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۳۹۹ .
. ✅ علامه مجلسی نقل میکند: 🔻در دوران بلوغم در جستجوی رضای خدا بودم. در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کردم و تنها آرامش من یاد خدا بود. 🔻شبی امام زمان (عج) را در خواب دیدم که در مسجد اصفهان ایستاده است. به حضور مبارکش سلام کرده و رفتم که پای حضرتش را ببوسم. مانع شدند و دست ایشان را بوسیدم. 🔻به آقا عرض کردم با توجه به اینکه این توفیق همیشه در اختیارم نیست که به حضور شما مشرف شوم، تقاضا دارم کتابی به من لطف کنید تا نسخه دائمی زندگیم باشد. فرمودند: "کتابی به مولانا محمد تاج دادم، آن کتاب همان است که میخواهی" 🔻 در عالم خواب او را شناختم و برای گرفتن کتاب از درب مسجد خارج شدم و به طرف محله خربزه فروشان، رفتم. به محض دیدن من، محمد تاج گفت: حضرت ولی‌عصر تو را فرستادند؟ گفتم آری. سپس از بغل خود کتابی بیرون آورد. تا گشودم فهمیدم که این کتاب از کتب أدعیه است؛ کتاب را گرفتم بر روی دیدگان قرار داده و به طرف حضرت حرکت کردم که در همین حال از خواب بیدار شدم و دیدم از کتاب خبری نیست. 🔻تا طلوع صبح به تضرع پرداختم؛ صبح به ذهنم رسید به همان نقطه‌ای که در خواب دیدم بروم. پس از رسیدن به آن محل، یکی از صالحان و نیکان را که اسمش حسن و ملقب به تاج بود را دیدم. 🔻به جانبش رفتم و سلام کردم. بدون اینکه من سخنی بگویم گفت فلانی نزد من کتابهایی وجود دارد، با هم برویم هر چه نیاز داری بردار. با هم به کتابخانه رفتیم. 🔻اولین کتابی که به من داد، همان کتابی بود که آن را در خواب دیده بودم. آن امام زین العابدین (علیه السلام) بود. .