#ماه_محرم
#مناجات
#امام_زمان_علیه_السلام
#مرثیه
#انتظار
#غزل
@emame3vom
یا این دل شکسته ما را صبور کن
یا لااقل به خاطر زینب ظهور کن
دیگر بتاب از افق مکه ماه من
این جاده های شب زده را غرق نور کن
با ذوالفقار حضرت مولا بیا و بعد
دل های شیعه را پر از حس غرور کن
امشب بیا که روضه بخوانی برای ما
امشب بساط گریه ما را تو جور کن
یا چند صفحه مقتل کرب و بلا بخوان
یا خاطرات عمه خود را مرور کن
هم از وفای ساقی لب تشنگان بگو
هم یادی از مصیبت سرخ تنور کن
با کوله بار غربت و اندوه خود بیا
از کوچه های سینه زنی مان عبور کن
#یوسف_رحیمی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
#امام_حسین #دیر_راهب
@emame3vom
بیا ببین دلِ غمگینِ بیشکیبا را
بیا و گرم کن از چهرهات شبِ ما را
"من و جُدا شدن از کویِ تو خدا نکند"
که بیحرم چِه کُنَم غصههای فردا را
خیالِ کربُبلایت مرا هوایی کرد
بگیر بالِ مرا تا ببینیم آنجا را
به موجِ سینهزنانت قسم به نامِ توام
که بُرده گریهیِ ما آبرویِ دریا را
گدایِ هر شبم و کاسهگردم و ندهم
به یک نگاهِ کریمانهات دو دنیا را
مرا ببر بِچِشَم زیرِ پا مغیلان را
مرا ببر که ببینم به نیزه سرها را
خدا کند که بیایی شبی به روضهی ما
شنیدهام که به سر سر زدی کلیسا را
خوشا به پنجهی راهب که شانهات میزد
به آنکه بُرد دلِ راهبان ترسا را
به پیر مرد غریبی که شُست گیسویت
گرفت از سر و رویِ تو خاکِ صحرا را
خوشا به بزم عزاخانهاش که تا دَمِ صبح
شنید پیشِ سرَت روضههایِ زهرا را
**
چرا بُرید سرت را به رویِ دامن من
چرا نشاند به خون این دو چشم زیبا را
چگونه سنگ شکسته جبین و دندانت
چگونه زخم تَرَک داده رویِ لبها را
به رویِ نیزه سرت بود و خیمهها میسوخت
رسید شعله و زلفِ تو در هوا میسوخت
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
#حضرت_زینب #دروازه_کوفه
زلف دیوانگی ام باز پریشان شده است
روضه خوان از خبر آینه، حیران شده است
روضه خوان مانده که با معجر زینب چه کند
گویی از آخر این روضه پشیمان شده است
روضه خوان دم نزد اما همگان میدانند
ماه از حادثۀ کوفه، هراسان شده است
مستمع حوصله ی صبرندارد دیگر
بعد از این صاعقه ها نوبت باران شده است
روضه خوان لال شد و مستمع، آهسته گریست
فهم این روضه برای همه آسان شده است
چند سال است که درگیر همین بیدلی ام
"آتش و آب بهم دست و گریبان شده است"
شاه عریان به صلیب است و مسیحا درعرش
ارمنی در عجب از کار مسلمان شده است
روضه ی کوفه نخوانید مگر نیمه ی شب
این تنوری ست که گرم از سر مهمان شده است
🔸شاعر:
#احمد_بابایی
_____________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
.
#امام_حسین
از روی دلسوزی دهاتی های اطراف
تاصبح دور پیکر تو گریه کردند
همراه حیوانات صحرا دور گودال
باگریه های مادر تو گریه کردند
*
از تکه های چادری بر خاک پیداست
بازور خواهر را جدا کردند از تو
تا وقت بوده پیکرت را جمع کرده
بر جای دست خواهر تو گریه کردند
*
پیرِ قبیله گفت کی؟سر را بریده
در مکتب ما ذبح کردن حکم دارد
چون گیسوی آشفته گشته وضع رگها
بر حال و روز حنجر تو گریه کردند
دربین پیکرها دوتایش فرق دارد
یک پیکری پامال قدری قد کشیده
آن دیگری پیچیده بین یک عبا بود
بر اربا اربا اکبر تو گریه کردند
**
نزدیک نخلستان صدا آمد بیایید
یک پیکر بی دست اینجا بر زمین است
پای فرات و باصدای موج دریا
بر ساقی آب آور تو گریه کردند
*
پرپشت خیمه مشتی از زنها نشستند
بالای قبر کوچکی که زیر و رو شد
ناخواسته جای رباب دست بسته
بهر علی اصغر تو گریه کردند
*
از راه زین العابدین آمد صدا زد
من صاحب اسرار این گودال هستم
بوسه به بوسه پیکرت را شرح می داد
آنها همه دور و بر تو گریه کردند
*
فرمود مردم تکه بوریا بیارید
باید کنار هم بچینم این بدن را
دیدند پیداکرد یک انگشتِ خونین
بر دست بی انگشتر تو گریه کردند
*
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
____@emame3vom____________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
.
▫️به مناسبت #شام_غریبان امام حسین(ع) و یاران باوفایش:
نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب
حسینت اینجا خفته حسینت اینجا خفته
نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب
حسینت اینجا خفته حسینت اینجا خفته
کنار قتلگاهم قدم گذار زینب
حسینت اینجا خفته
حسینت اینجا خفته
نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب
حسینت اینجا خفته حسینت اینجا خفته
به زیر آفتاب گرم سوزان
فتاده جسم بی سرم به میدان
ز جور کوفیان نا مسلمان
در این منا شدم ذبیح و عطشان
برادرت به دشت و صحرا خفته حسینت اینجا خفته
نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب
حسینت اینجا خفته حسینت اینجا خفته
به بوستان عشق لانه کشتم
به بیعت یزید سر نهشتم
ز خون بقای دین حق سرشتم
خدا نهاده بوده در سرشتم
ببین گلت میان گلها خفته حسینت اینجا خفته
نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب
حسینت اینجا خفته حسینت اینجا خفته
مقابل ستم قیام کردم
شکر خدا علی الدوام کردم
ترک حرم به احترام کردم
قیام را به خون تمام کردم
تشنه لبی کنار دریا خفته حسینت اینجا خفته
نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب
حسینت اینجا خفته حسینت اینجا خفته
قدم به ارض کربلا نهادم
بانی انقلاب و اتحادم
حماسه ساز صحنه ی جهادم
جوهر عشق و روح عدل و دادم
میان خون عزیز زهرا خفته حسینت اینجا خفته
نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب
حسینت اینجا خفته حسینت اینجا خفته
که می رود خبر دهد به زهرا
که وجه حق فتاده روی صحرا
ببین خزان رسیده نوگلت را
بیا نما جراحتش مداوا
حسین تو غریب و تنها خفته حسینت اینجا خفته
نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب
حسینت اینجا خفته حسینت اینجا خفته
منای من زمین کربلا شد
تشنه جگر سر از تنم جدا شد
به این شهادتم خدا را رضا شد
حماسه ها زخون من به پا شد
ذبیح حق سر از تنش جدا خفته حسینت اینجا خفته
نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب
حسینت اینجا خفته حسینت اینجا خفته
ز تیغ کین بریده حنجر من
به روی نی نظاره گر سر من
هزار پاره پاره پیکر من
به پیش دیده ی تو خواهر من
به قتلگه روح مسیحا خفته حسینت اینجا خفته
نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب
حسینت اینجا خفته حسینت اینجا خفته
رَوی تو چون به سوی شام ویران
همره تو قافله ی اسیران
جان تو و جان همه یتیمان
نما پرستاری این عزیزان
به خاک و خون حسین چه زیبا خفته
حسینت اینجا خفته
نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب
حسینت اینجا خفته حسینت اینجا خفته
نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب
حسینت اینجا خفته حسینت اینجا خفته
گشته غرق خون خانه خدا وا محمدا وا محمدا
گشته غرق خون خانه خدا وا محمدا وا محمدا
دیده خون ببار بیت امن حق شد چو کربلاوا محمدا
گشته غرق خون خانه خدا وا محمدا وا محمدا
وامحمدا وا محمدا
وا محمدا وا محمدا
.
🌹بسم الله الرحمن الرحيم🌹
من بهـارِ کـــبـریــایم
من قرارِ مصطفایــم
من نــگارِ مرتضایـم
من کـــنارِ مجتبایــم
من گـلِ خــیــرُالنِّسایم
من حسینِ سر جدایم
خــامسِ آلِ عبــایـم
از تــبــارِ هَـــل اَتایم
یـابـنَ مکّــه و منایم
بهجـــتِ بدرُالـدُّجایم
نورِ مِصباح الـهُــدایم
من حسینِ سر جدایم
من الـــفــبای جنونم
حا و سین و یا و نونم
راهِ سرخِ راسخـــــونم
فجــرِ آغشته به خـونم
من نـوای نـــیــنــوایم
من حسینِ سر جدایم
من امیرَ الاُمَرایـــم
عاشقان را مُقتدایم
شیعه را دارالشّفایم
من گـره ها می گشایم
شافــــعِ روزِ جـــزایــم
من حسینِ سر جدایم
تکــــیه گــــاهِ زینبینم
قبلــــه گـــاهِ ثقلــــینم
یـــابـــنَ شاهِ نشاتینم
مــاهِ بــیـنُ الـحَــرَمینم
جنت است صحن وسرایم
من حسینِ سر جدایم
من حسابم من کـــتابم
من دعای مستجــابم
لالــه ی خـــتمی مآبــم
فاتـــــحِ ایــــــن انقلابم
بهــرِ دینم جان فدایم
من حسینِ سر جدایم
من حـیاتِ کــــائناتـــم
من سفینة النِّجــــاتـــم
من اسیـرَ الکُــــرُباتـــم
من قَتیلَ العَـــبَراتـــم
فُلـکِ دین را ناخـدایـم
من حسینِ سر جدایم
وِترَ الله و وِترَالموتور
خــازنِ کتابِ مسطـور
زکی و نورٌ عَلی نور
ثارَ الله و شاهِ منصور
جــوی اشکِ انبیــایـم
من حسینِ سر جدایم
با توسّل با توکّــــل
بی تعلّــل بی تزلـزل
کـربلا کــردم تحمّل
داغِ هجـرِ بلبل و گـل
بــر رضای حـق رضایم
من حسینِ سر جدایم
نخلِ اُمّیدم تبر خورد
لاله ام خشکید و پژمرد
غنچه ام از تشنگی مُرد
خونِ او را آسمان بُرد
غرقــه در بـحــرِ بلایم
من حسینِ سر جدایم
لالـه ی زیبای لـــیــلا
نور چشم و قلب بابا
گشته از کـینه ی اعدا
بِسُّیـــوفٍ اِربـــاً اِربـــا
نوحه گر در این عزایم
من حسینِ سر جدایم
قاسمم جانش فـــدا شد
فرقِ خونینش دو تا شد
استخوانش توتیا شد
کشته جـــای مجتبی شد
دیده تـر زین ماجرایم
من حسینِ سر جدایم
نوجــوانــانِ مودب
عون و محمّدِ زینب
حــامیانِ دیـــن و مکتب
تشنه لـــب با ذکـــرِ یـارب
جان فدا گـشتند برایم
من حسینِ سر جدایم
عاشقی با خون رقم شد
محشری بینِ حرم شد
قامتم خم از اَلَم شد
دستِ عبّاسم قلــم شد
بهــرِ این غـم در نوایم
من حسینِ سر جدایم
یکطرف باغِ گلِ یاس
یکطرف سپاهی از داس
یکطرف گریه و احساس
یکطرف پیکرِ عبّاس
کشته شد صاحب لوایم
من حسینِ سر جدایم
کوفیانی کـــه پلیدند
آهِ مظلــــوم را شنیدند
اضطرارم را چـــو دیدند
غنچــــه ام را سر بریدند
گشته رنـگِ خون عبایم
من حسینِ سر جدایم
با لــبِ خونین و عطشان
عازمِ میدان شتابان
دیده گریان سینه سوزان
خواهرم زینب پریشان
یکّــــه بــینِ اَشقیـایم
من حسینِ سر جدایم
اَیـــنَ هانی اَیـــنَ مُسلم
اَیـــنَ شوذَب اَیـــنَ سالِـم
اَیـــنَ آلِ بنی هاشم
اَیـــنَ اکـــبر اَیـــنَ قاسم
من غریـب الــغُـــرَبایم
من حسینِ سر جدایم
بینِ لشگر بی برادر
با لبِ خشک دیده ی تر
سنگِ کافر غرقِ خون سر
زخمی شمشیر و خنجر
خسته از جور و جفـایم
من حسینِ سر جدایم
پادشاهِ بی سپاهــــم
بی پناهـــم بیگـناهم
در میـانِ قتلگــــاهم
بسته گشته راهِ آهـم
@emame3vom
من غریـــبِ کـربـلایم
من حسینِ سر جدایم
مُجتهـــدُ العُلـــــماءَم
پسرِ مـــاءِ سمــــاءَم
تشنه ی یک جُرعه ماءَم
مُرَمّلِ بِالــــدِّمـــاءَم
من قـــتیـل الاَدعیایم
من حسینِ سر جدایم
غرقِ در خون جسمِ پاکم
قطعه قطعه روی خاکــم
من ذبیحِ سینه چاکم
جان دهم امّا چه باکم
خون بهـای من خدایم
من حسینِ سر جدایم
تیر و نیزه دسته دسته
قلبِ من خونین و خسته
اُستخوانهایم شکسته
شمر روی سینه ام نشسته
سر بـریـــده از قـفـایم
من حسینِ سر جدایم
همچو اَنبوهــــی ستاره
زخـمِ جسمم بی شماره
زیرِ پای چند سواره
پیکــــرِ من پاره پاره
من منحـورِ فِی الـورایم
من حسینِ سر جدایم
رو به روی خـواهرِ من
پیشِ چشمِ دختر من
گشته پرپر پیکــرِ من
بر سرِ نیزه سرِ من
من شهــیدَ الشُّهـــدایم
من حسینِ سر جدایم
جلوه گاهِ حیِّ ذوالمَن
نگینِ حلقه ی پنج تن
قتیلِ کینه ی دشمن
بی کـفن بدونِ پیرهن
خـــفتـــه بینِ بوریایم
من حسینِ سر جدایم
🌴◼◼◼◼◼◼◼◼
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#اشعار_شهادت_و_مصائب_اهل_بیت
#شهادت_امام_حسین_ع
#سنگین #حماسی محرم98 با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی -(گاهی اگر زیاد و زمانی اگر کمیم)
گاهی اگر زیاد و زمانی اگر کمیم
با لحظه لحظه های غم تو پر از غمیم
ما یاحسین گفته ی خطّ مقدّمیم
مدیون روضه های شهید مُحرمیم
دوس دارم به عشقت مولا یه روز از روزا
زهیرت باشم حُرّت باشم حبیبت باشم ارباب
دوس دارم شب عاشورا توو جمع خوبا
فدای سوزِ ناله های غریبت باشم ارباب
تو کربلا آقا/جونم رو میگیری
امیری حسین و نعم الامیری
#####
اصحاب کربلا همگی با اراده اند
غیر از حسین دل به نگاری نداده اند
بر کف گرفته جان همه پای پیاده اند
هَل مِن معین شنیده به خون پا نهاده اند
می دیدم چطور از دریا چطور از صحرا
گذشت اون ابری که از داغِت چشمه چشمه بارون داشت
می دیدم چطوری جون داد چطوری افتاد
شهیدِ إرباً إربایی که پیکری غرق خون داشت
نفسهامو دریاب/می خونم تا پیری
امیری حسین و نعم الامیری
#####
یاران با وفای حسینی رسیده اند
آنان که از اهالیِ دنیا بریده اند
حر و زهیر و عابس وجعفر/بریر و جون
همچون حسین فاطمه مولا ندیده اند
می گردن /به دور ارباب/دلاشون بیتاب
نوای زیر لبهاشونه آقاجون مارو دریاب
ایشالله/یه روزی من هم/پای این پرچم
میزارم سر رو پای آقام جون میدم مثل اصحاب
میمونم با عشقت/چه زیبا تقدیری
امیری حسین و نعم الامیری
مداح:
کربلایی سیدرضا نریمانی
شاعران:
محسن ناصحی
روح الله پیدایی
شاعر: #محسن_ناصحی
@emame3vom
.👇👇
.
#حضرت_زینب
@emame3vom
زلف عفاف، رشتۀ دامان زینب است
آیات صبر، پایۀ ایمان زینب است
ایثار و پـاکدامنی و عزم و اقتدار
این چار، درسِ طفلِ دبستان زینب است
حبل المتینِ قافـله سالار عاشقان
تا روز حشر، موی پریشان زینب است
گل زخمهای پیکر صد پارۀ حسین
آیـات بیشمارۀ قرآن زینب است
سرهای نوک نیزه همه دستههای گل
تنهای پاره پاره، گلستان زینب است
آن نیزهای که خصم به قلب حسین زد
زخمش هنوز بر دل سوزان زینب است
بـا یـاد صبح یازدهم، صبح بی حسین
هر روز صبح، شام غریبان زینب است
وقتی که گفت بـا سپه کوفـه "اُسکُتوا"
دیـدند کائنات بـه فرمان زینب است
وقتی رقیـه را بـه ره شام میزدنـد
دیدم حسین، دست به دامان زینب است
یاللعجب مگر که قیامت بـه پا شده
بر نیزه آفتاب درخشان زینب است
روز جزا بـهانـۀ شیعه بـرای عـفو
خون حسین و دیدۀ گریان زینب است
هر کس که پا نهد به عزا خانۀ حسین
بر او کرم کنید که مهمان زینب است
تـا آفتاب بـذل کند نـور خویش را
"میثم" همیشه بندۀ احسان زینب است
استاد سازگار
.
#امان_از_دل_زینب
@emame3vom
وعدهی ما بر سر بازار باشد بعد از این
کوچۀ برده فروشان زار باشد بعد از این
قافله در معرض دیدار باشد بعد از این
چشم شامی بدتر از مسمار باشد بعد از این
#ام_المصائب
#٦٩ـ
کانال دوبیتی ناب
آهسته بزن ...
@emame3vom
.
حاج غلامرضا سازگار
.
چوب ستم و سر بریده
و الله قسم ندیده دیده
.
این لعل لبی که می زنی چوب
پیغمبر اکرمش مکیده
.
هر کس سر نی زده است سنگش
قرآن ز دهان وی شنیده
.
آهسته بزن که پای این طشت
رنگ از رخ فاطمه پریده
.
آهسته بزن که دور این سر
سروِ قد مصطفی خمیده
.
آهسته بزن که ایستادند
یک مشت اسیر داغدیده
.
آهسته بزن که سینه اش را
از ضرب سنان «سنان» دریده
.
هم دشمنش از جفا زده سنگ
هم قاتلش از قفا بریده
.
والله قسم گریسته خون
تیغی که بر این گلو رسیده
.
هم لب ز عطش دو چوبه خشک
هم خون دل از دیده چکیده
.
کی دیده کنار مجلس می
قرآنِ به خاک و خون کشیده
.
از زخم، سرش گرفته بوسه
بادی که به صورتش وزیده
.
«میثم» شررِ غمِ حسین است
روحی که به پیکرت دمیده
.
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#کوفه
#شام #دروازه_کوفه
#اسارت
#غزل
از سنگ شکوفه است اینجا
دروازه ی کوفه است اینجا
بر بام تمام خانه ها سنگ
در دست همه نشانه ها سنگ
اینجا همه مردمش عجیبند
بی غیرت و پست و نانجیبند
این شهر بوی خدا ندارد
چشمان کسی حیا ندارد
یک قافله از بلا رسیده
از سختیِ کربلا رسیده
پیشانیِ سنگ خورده آمد
یک عمّه ی نیمه مرده آمد
بر نیزه سرود نور دارد
یک همسفر از تنور دارد
از شوق گل به نی نشسته
پیشانی خویش را شکسته
نیلی به نگاه خسته دارد
غم در نگه شکسته دارد
آغاز روایت جنون کرد
در شهر بلا کُن فیکون کرد
علی اشتری
❁﷽❁
🔷 السَّلامُ عَلَیْكَ یا بَقِیَّةَ اللَّهِ فى اَرْضِهِ.. 🔷
#امام_زمان
بیا بر قله ی هستی لوای عدل برپا کن
بیا دین را دوباره مثل جدّ خویش احیا کن
چرا از چشم خود تنهای تنها اشک می ریزی
بیا در ماتم جدّ غریبت گریه با ما کن
بیا و گریه کن بر یاس های نیلی زهرا
بیا روی کبود عمّه هایت را تماشا کن
بیا خون پاک کن با اشک از پیشانی جدّت
بیا قرآن ثارالله را بر نیزه معنا کن
بیا و عمّه را بیرون ببر از بین نامحرم
بیا زنجیر از بازوی زین العابدین وا کن
بیا از چشم سقّا تیر دشمن را برون آور
بیا زخم گلوی خشک اصغر را مداوا کن
بیا آل رسول الله را در شام یاری ده
بیا چادر برای عمّه های خود مهیّا کن
بیا اشک خجالت پاک کن از دیده ی سقّا
بیا از خون دل بر تشنه کامان دیده دریا کن
بیا با عمّه هایت جستجو کن در بیابان ها
گلی در کربلا گم گشته زیر خار پیدا کن
برای آنکه در محشر قبول مادرت افتد
بیا و دفتر اشعار ” میثم ” را تو امضا کن
غلامرضا سازگار
#مناجاتـمحرمی_فراقـامامـزمان عجل ا..تعالی
#بین_راه_کوفه_و_شام
#دروازه_کوفه
#اسارت
🌴انتشار همراه با ذکرِ نامِ شاعر و ذکرِ یک صلوات هدیه به
حضرت حجه بن الحسن عج الله تعالی فرجه الشریف لطفاً
✨