یه-چادرم.oga
2.65M
#واحد
#حضرت_زهرا
#مهدی_رسولی ✍
میخوام بگم یه روضه از قصه تلخ روزگار
یه چادرم، شکسته دل، ساده و خاکی، وصله دار
شب عروسی علی(ع)، آروم آروم، قدم قدم
رو سر ماه مدینه ، به خونه بخت اومدم
روی سرم تو کوچه ها، گُل میزدن همسایه ها
وارد خونه میشدم ، میون دست مرتضی(ع)
یادم نمیره ، اون روزا ، که بین همه برو بیایی داشتیم
شبا تو خونه علی(ع) ، چه قصه هایی داشتیم
عجب روزایی داشتیم
دم غروبه ، بارون بارون روی پرم ، داره بارون میباره
تنگ دل همسفرم ، داره بارون میباره
نُه سالِ عاشقی گذشت ، تو خونه ای پر از وفا
زیر پرم بزرگ شدن ، حسین(ع) و زینب(س) با صفا
خانوم عزیزِ همه بود ، تا که باباش گذاشت و رفت
بعد بابا ، عدو رو دل، زخمی رو جا گذاشت و رفت
برا تسلای دلش، هیزم آوردن پشت در
خانوم منو رو سر گرفت، بلند شد ایستاد پشت در
یادم نمیره ، تا که آتیش زدن درو، آتیش نشست رو دامنم
تا در وا شد دیدم خانوم، صدا میزد وای محسنم
دم غروبه ، بارون بارون روی پرم ، داره بارون میباره
تنگ دل همسفرم، داره بارون میباره
نفس نفس میزد گلم، سر میومد تحملم
کارای خونه رو میکرد، خانوم بی تعادلم
کشیده میشم رو زمین، شکوه ز تقدیر میکنم
نمیدونم چند روزه که، زیر پاهاش گیر میکنم
خدایا من قد کشیدم، یا قد زهرا(س) خمیده
یادم نمیره ، منو رو صورت میگرفت، از مرتضی رو میگرفت
دستش رو از زیر پرم، بی بی به پهلو میگرفت
شدم ز بعد مادر، ارثیه یه دختر
دم غروبه، من رو سر یه خواهری، داره بارون میباره
تو قتلگاه برادری، داره بارون میباره
#فاطمیه
.
#ترکی
#بصیرتی
تکرار اولاجاق (دوقّوزِ دِی) سیزلره بیرده
ای فتنه سالان لار آییلون وقتیز آزالدی
زنجیرینی شیطان نچه گون بوینوزا سالدی
شیطاندی گیریب جیلدیزه یوخ عقلیزی آلدی
آز یاره وورون گوللره بو دَشت و دَمَنده
آز باعث اولون قان توکوله خاکِ وطنده
مین لر یالان اخباری یازیب یوللامیسیز سیز
فتنه اودونون شعله سینی قووزامیسیز سیز
بیچاره جوانلاری گینه توولامیسیز سیز
بو مملکته ضامن آهو کی دایاخدی
بو اود اوزوزون ریشه زیده یاندیراجاقدی
بیر گون سالیسیز فتنه ی سَبزی بو دیاره
چوخ بیگُنَهی یوللامیسیز کُنجِ مزاره
قصد ایلمیسوز نقشه ی ایران اولا پاره ؟
سیز فتنه سالون ، رشته ی ایمان کی قیریلماز
گوزدن اوزوزی سالمیون ایران کی یخلماز
هر گون ایدوری ذاتِ اَحد ، کَشفِ حقایق
آزاده اولانلار اولار ایرانیمه عاشق
ای داخل و خارجده یاتان ، پَست و منافق
آز یاندیروب اود ، دوزَخیزی گَرم ایلیون سیز
غَفلت یوخوسوننان اویانون ،شَرم ایلیون سیز
حَقّیله سیزین سینه ده، مین کینه لریز وار
روباه کیمی سبز و بنفش حیله لریز وار
قرخ ایلدی بو ایراندا سیزین فتنه لریز وار
قرآنِ مجید حُکمونی اجرا ایدروخ بیز
سیز فتنه سالین ، سیزلری رُسوا ایدروخ بیز
شَکّ ایله میون خونِ شهیدان ، جوشاجاقدی
قانلار یغیشوب بیرگونی باشدان آشاجاقدی
قورخون او زماندان ، بو جماعت داشاجاقدی
رهبر اوره گین سالساز اگر غُصّیه ، درده
تکرار اولاجاق (دوقّوزِ دِی ) سیزلره بیرده
ارشاد ایلیوب بیزلری سالارِ شهیدان
انسانی شَرافَتدی اِیدن لایقِ جانان
جاندان گِچروخ دینه گوره ، ویرمه روق ایمان
بِش گون یاشاماخ ، حقّیدن اَل چَکماقا دَگمَز
دشمنلره هیچ با شَرف انسان باشین اَگمَز
مؤمن آییق اُول ، فتنه ده سن باری کیریخما
ثابت قَدم اُول حقّیده ، ناحق یره چیخما
بو فتنه لرین آخری روشَندی داریخما
هر گون اَلَنوب آیریلاجاق ، حقّیله باطل
مُحکم یاپیش اوز دینیوی ، قویما اولا زائل
آماده اولون حضرتِ حُجّت گَله جاقدی
باطل لر اوگون آغلیه جاق ، حق گوله جاقدی
مظلوم اولان اشخاص او گون دینجَله جاقدی
بو وَعده ، حقیقتدی ویروب حَیِّ توانا
(بیکَسلرین) آخر کَسیدی مَهدیِ زهرا (عج)
۲۸ آبان ۱۴۰۱
الاحقر مهدی عبادی✍
تبریز
.👇
.
#زمینه #فاطمیه
#شهادت_حضرت_زهرا
#سبک_چادرت_را_بتکان
(چادرت را بتکان روزیِ ما را بفرست
ای که روزیِ دو عالم همه از چادرِ توست )۴
مادرِ خوبِ حسین و حسنی مادرِ ما
سایهیِ چادرِ خاکیِ شما بر سرِ ما
سینهزن هستم و این فاطمیه میگیرم
از همین دستِ شکسته صِلهیِ کربوبلا
(چادرت را بتکان روزیِ ما را بفرست
ای که روزیِ دو عالم همه از چادرِ توست )۴
میشود چشمِ تر و تارِ خودت باز کنی
به خدا خانهخرابم تو که پرواز کنی
نیمهشب غسلوکفن میکُنمت با گریه
یاعلی گفتهای و عاشقی آغاز کنی
(چادرت را بتکان روزیِ ما را بفرست
ای که روزیِ دو عالم همه از چادرِ توست )۴
فاطمه کوثرِ پیغمبر و همراهِ علی
فاطمه لشکرِ دین و اسداللهِ علی
با نگاهِ تو شود سینهزنِ ثارالله
زائرِ کربوبلا نوکرِ دلخواهِ علی
(چادرت را بتکان روزیِ ما را بفرست
ای که روزیِ دو عالم همه از چادرِ توست )۴
آخرِ روضهیِ زهرا دلِ ما میگیرد
سینهزن ذکرِ علیموسیالرضا میگیرد
بی قرارِ حرم از روضهیِ بیبیِ کرم
رزقِ اربعین و حکمِ کربلا میگیرد
(چادرت را بتکان روزیِ ما را بفرست
ای که روزیِ دو عالم همه از چادرِ توست )۴
#حسین_ایمانی
.👇
محمد حسین پویانفر_۲۰۲۱_۱۲_۱۲_۱۲_۵۲_۴۷_۳۴۱.mp3
2.82M
#زمینه
کربلایی محمد حسین #پویانفر🎤
چادرت را بتکان روزی ما را بفرست
ای که روزی دو عالم همه از چادر توست
ای که روزی دو عالم همه از چادر توست
🍀🌼💐🌷🌹🌺🌻🌸
ای مادر ای مادر ای مادر
ای مادر ای مادر ای مادر
ای مادر ای مادر ای مادر
ای مادر ای مادر ای مادر
🍀🌼💐🌷🌹🌺🌻🌸
من از خاک پای تو سر بر ندارم
من از خاک پای تو سر بر ندارم
مگر لحظه ای که دگر سر ندارم
مگر لحظه ای که دگر سر ندارم
🍀🌼💐🌷🌹🌺🌻🌸
من از خاک پای تو سر بر ندارم
من از خاک پای تو سر بر ندارم
مگر لحظه ای که دگر سر ندارم
مگر لحظه ای که دگر سر ندارم
مگیر از سرت سایه ی چادرت را
🍀🌼💐🌷🌹🌺🌻🌸
پناهی از این خیمه بهتر ندارم
پناهی از این خیمه بهتر ندارم
چادرت را بتکانروزی ما را بفرست
ای که روزی دو عالم همه از چادر توست
🍀🌼💐🌷🌹🌺🌻🌸
ای مادر ای مادر ای مادر
ای مادر ای مادر ای مادر
ای مادر ای مادر ای مادر
ای مادر ای مادر ای مادر
#فاطمیه #حضرت_زهرا
#زمزمه و روضه
#شب_جمعه
#سبک_شبهای_جمعه_میمیرم_براتو
شبهای جمعه دلم کربلاته
هرچی دارم از همین روضه هاته
ایشاالله که از غم تو بمیرم
عشقم فقط گریه توی عزاته
آه، نزار از حرم جا بمونم
کاش، بریزه به پای تو خونم
ماه شب تار غمهام حسینه
تنها سرود رو لبهام حسینه
وقت سؤال ملائک تو قبرم
داد میزنم من که آقام حسینه
آه سوال و جوابم حسینه
آه حساب و کتابم حسینه
امشب میاد از حرم آه و افغان
کشتن تو رو تشنه مادر، حسین جان
انگشت و انگشترت کو عزیزم
جسمت شده پایمال ستوران
آه که بند دل من گسسته
آه سرت روی نیزه نشسته
ای ساقی تشنه لبها ابالفضل
شرمنده شد از تو دریا ابالفضل
دستات روی خاک و اما سر تو
بر روی دامان زهرا اباالفضل
آه شده خیمه ها بی تو غارت
آه، شده سهم زینب اسارت
زبانحال خانم ام البنین
عباس بمیره برات مادرتو
تیر سه شعبه به چشم ترتو
مردم میگن توی شام و تو کوفه
از روی نیزه می افتاد سر تو
آه ، من از عمر خود سیرم عباس
آه، دیگه بعد تو پیرم عباس
حسین کریمی نیا✍
نیم از عالم
#امام_حسین
#سبک_شبهای_جمعه
........................................
#زمینه #زمزمه
سرورِ رشیدِ سپاهم اباالفضل
تنها اُمیدم پناهم اباالفضل
داغِ تو پشتِ حسینو شکسته
خندیده لشکر به آهم اباالفضل
وای علمدارِ بیدستِ لشکر
وای برادر برادر برادر (۲)
وای برادر برادر برادر (۳)
سرتاسرِ این بدن غرقِ تیره
کی زیرِ بازویِ شاهو بگیره
خبرِ مشکِت به خیمه رسیده
چیزی نمونده رقیّهَم بمیره
وای میکنن به حرم جسارت
وای ناموسِ تو میره اسارت (۲)
وای برادر برادر برادر (۳)
شبِ آخرِ روضهیِ فاطمه
شده به نامِ ساقیِ علقمه
اسمِ علمدار اومد و میکنه
تویِ مجلسِ ما آقا زمزمه
وای عمویِ وفادارِ آقام
وای براتِ کربلامو میخوام (۲)
وای حسین
#فاطمیه
#سبک_شبهای_جمعه_میمیرم_براتو
.
#امام_زمان علیهالسلام
#امام_حسین علیهالسلام
#علی_عباسی ✍
تفسیر عشق درس الفبای کربلاست
لب تشنه خضر در پی صحرای کربلاست
«باز این چهشورشاست کهدر خلقعالم است»
نیل و فرات تشنۀ موسای کربلاست
عیسی بهعرشرفت، ولیروضهخواند و گفت
عریان به روی خاک مسیحای کربلاست
باید علی شود زکریّای کربلا
وقتی که روی نِی سر یحیای کربلاست
بعد از گذشت این همه سال از شهادتش
خلقت هنوز مات معمّای کربلاست
ای باخبر ز سرّ معما شما بگو
ای روضهخوانِ ناحیه، آقا شما بگو
آقا نوشتهاند که جدت کفن نداشت
گیرم کفن نبود، چرا پیرهن نداشت؟
از پایکوب اسب سواران شنیدهام
بردند روی نیزه سری را که تن نداشت
پیچیده بود در خودش از آتش عطش
داغی کهداشت در جگرخود حسن نداشت
انگشتری که با خودش آورده بود کو؟
ای کاش هیچ وقت عقیق یمن نداشت
چشمی به چشمقاتل و چشمی به خیمهها
همراه کاروان خود ای کاش زن نداشت
حق با شماست شام و سحر گریه میکنید
جای سرشک، خون جگر گریه میکنید
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
.
.
#امام_حسین علیهالسلام
#امام_عصر علیهالسلام
#سید_مصطفی_حسینیراد
با نالههای ارض و سما گریه کردهام
آقا برای جدّ شما گریه کردهام
از کودکی برای غم آن قتیل اشک
با جامۀ سیاه عزا گریه کردهام
من هم شبیه مادرتان ای امام عشق
شبهای جمعه کرب و بلا گریه کردهام
روزی کهسوخت خیمه و خرگاه شاهدین
با کودکان آل عبا گریه کردهام
گاهی میان سرخی گودال قتله گاه
گاهی به روی نیزه رها گریه کردهام
با این همه سیاهی و با این همه گناه
من در میان خوف و رجا گریه کردهام
هم در کنار مضجع مولایمان علی
هم در حریم امن رضا گریه کردهام
من هم میان منتظران ظهورتان
هر صبح جمعه بین دعا گریه کردهام
گفتند از چه گریۀ تو رنگ خون گرفت؟
آخر برای خون خدا گریه کردهام
منّت گذار، نام مرا هم سیاهه کن
من هم برای جدّ شما گریه کردهام
#امام_زمان
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
.
.
#امام_حسین علیهالسلام
#توسل
#محمدعلی_بقایی ✍
پذیرا باش از مور درت کم را، سلیمانم!
همینناقابلی که روی دست آوردهام،جانم
رسیده کار اینبیچاره آقاجان بهجایی که
نسیم کربلایت هم بیاید زنده میمانم
نصیبم میشود یکبار دیگر کربلا یا نه؟
نمیدانم نمیدانم نمیدانم نمیدانم
فقیر و خستهام اما نشستم گوشۀ هیئت
به شوق دیدنت دارم زیارتنامه میخوانم
مرا هم با دعای مادرت آوردهاند اینجا
من اینسینهزنی و گریه را مدیون ایشانم
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
.