Shab 10 Ramazan 1403 Salahshor [Mohjat_Net] (1).mp3
1.51M
#مناجات_با_خدا
#حاج_مهدی_سلحشور
این موی سفید من این روی سیاه من
این ناله ی العفو و این کوه گناه من
با این همه ی عمرم هر لحظه گنه کردم
بر عفو تو میباشد پیوسته نگاه من
عمریست که میبینم دارند بهم الفت
لطف تو و عفو تو اشک من و آه من
هم تیره شده روزم هم بسته شده چشمم
هم خم شده پشت من هم گم شده راه من
سر تا به قدم تشویش مرگ از پی و گور از پیش
ای خالق من رحمی بر حال تباه من
باشد که تو بگشایی راهی به سویم یا رب
فریاد که از هر سو بسته شده راه من
من عبد گنهکارم من مستحق نارم
من سخت گرفتارم العفو اله من
#ماه_رمضان 1403
.
Shab 10 Ramazan 1403 Karimi [Mohjat_Net] (2).mp3
1.58M
#مناجات_با_خدا
#حاج_محمود_کریمی
دوباره دلم داره امید
وقتی که میاد سال جدید
حاجتم اینه آدم بشم
آرزوم اینه بشم شهید
یا مقلب القلوب و الابصار
یا مدبر اللیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الی احسن الحال
قدم بهار شده قرین
با نام تویا ام مومنین
همگی گدای دخترتیم
روی ما رو بانو نزن زمین
یا مقلب القلوب و الابصار
یا مدبر اللیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الی احسن الحال
پریشونم و دوام میاد
ماه همه ی شبام میاد
سالی که نکوست برای من
اون ساله که آقام میاد
یا مقلب القلوب و الابصار
یا مدبر اللیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الی احسن الحال
#ماه_رمضان 1403
.
Shab 09 Ramazan 1403 Hoseini [Mohjat_Net] (2).mp3
2.27M
.
#زمینه
#امام_علی
#سید_مهدی_حسینی
ای صنما جان و تنم آرزوست
گرد و غبار وطنم آرزوست
خسته ام از دوری تو یا علی
درد نجف آمدنم آرزوست
ای شور وصال ما
ای خواب و خیال ما
ای شمس جمال تو
شمسی شده سال ما
با عالمی و از همه عالم جدا علی
غیر از خدا کسی نشناسد تو را علی
یا قاهر العدو و یا والی الولی
یا مظهر العجائب و یا مرتضی علی
****
ساقی مستان دو عالم علی
دلبر خوش حُسن و جمالم علی
دغدغه ی اول سالم نجف
زمزمه ی آخر سالم علی
ای طلعت توحیدم
ای خانه ی امیدم
روزی که نجف باشم
آن روز بُوَد عیدم
دستان پر توان تو خیبر گشا علی
دارد کنیز خانه ی تو کیمیا علی
یا قاهر العدو و یا والی الولی
یا مظهر العجائب و یا مرتضی علی
****
زنده کدام است برِ هوشیار
آنکه بمیرد به سر کوی یار
عاشق دیوانه ی سرمست را
پند خردمند نیاید به کار
من مست می عشقم
هوشیار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی
بیدار نخواهم شد
قبله علی و مروه علی و صفا علی
ما را ببر شبی طرف کربلا علی
یا قاهر العدو و یا والی الولی
یا مظهر العجائب و یا مرتضی علی
#حضرت_علی
#ماه_رمضان 1403
.
Shab 10 Ramazan 1403 Hoseini [Mohjat_Net] (4).mp3
2M
#زمینه
#حضرت_زینب
#امام_حسین
#سید_مهدی_حسینی
کهنه پیراهنتو تو بغلم میگیرم
بوی خونت به مشامم میرسه دلگیرم
آخرش یه روزی از غمت حسین میمیرم
یادمه یه نانجیب با نیزه زد تو پهلوت
مرکبا رد میشدن با نعل تازه از روزت
دلم جداییمونو هنوز باور نداره
همش میگفتم نامرد نزن مادر نداره
ببین غریبِ تو قتلگاه یاور نداره
آه دار و ندارم شهنشه نیزه سوارم
لحظه ای نشد که چشم از سر تو بردارم
اشکای چشای تو رو نیزه داد آزارم
وقتی دیدی که توی شلوغی بازارم
آه دار و ندارم شهنشه نیزه سوارم
#ماه_رمضان 1403
.
Shab 09 Ramazan 1403 Arzi [Mohjat_Net].mp3
2.75M
#مناجات_با_خدا
#حضرت_عباس
#حاج_منصور_ارضی 🎤
باید اشک چشم را بر کار بست
این دهان را بعد استغفار بست
این همه خانه تکانی کرده ایم
جلد قرآن ها چرا پس تار بست
باز هم آقا ز من راضی نشو
باز هم سال گناهم بار بست
تا که گفتم یا محول عفو کن
زودتر پرونده را غفار بست
دید زهرا راه را گم کرده ام
پرچمش را بر روی دیوار بست
من فراری بودم از مادر ولی
در به روی طفل با اصرار بست
زخم خوردم از همه رفتم نجف
رخم من را حیدر کرار بست
یا علی وقت ملاقاتی بده
از حرم دورم دلم زنگار بست
خواب دیدم دست معمار بقیع
میزند صحن حسن را داربست
عید من گریه است گریه بر حسین
او که تقدیر مرا بسیار بست
روضه ی بی دستی آب آورش
دست من را موقع افطار بست
تا که سقا مشک را بر شانه زد
راه او را لشکر اشرار بست
بی مهابا تیر بر چشمم زدند
غرق خون شد پلک را دشوار بست
انقدر از فاطمه شرمنده بود
چشم خود را موقع دیدار بست
لعنت حق بر کسی که بعد او
راه زینب را سرِ بازار بست
#ماه_رمضان 1403
.
Shab 12 Ramazan 1403 Bazri [Mohjat_Net] (1).mp3
6.85M
#مناجات_با_خدا
#حاج_محمدرضا_بذری
تا ببینم رحمت پروردگار خویش را
میشمارم باز جرم بی شمار خویش را
روز و شب فرقی ندارد پیش من چون با گناه
تیره کردم آسمان روزگار خویش را
هر زمستان رفت آمد یک زمستان دگر
چون به دست خود خزان کردم بهار خویش را
هیچکس مانند تو خیر و صلاحم را نخواست
کاش دستت میسپردم اختیار خویش را
از همان روز ازل باید خدایی میشدم
در حریم یار میجُستم دیار خویش را
کاش دست مهربانت سایه بان من شود
تا بپوشانم خطای آشکار خویش را
صحبت از عفو و بزرگی و کرامت میشود
تا به سمت تو می اندازم گذار خویش را
تو یقینا میشناسی خوبتر از من مرا
من نمیدانم صلاح کار و بار خویش را
عهد میبندم نباشم غافل از اعمال خود
باز یادم میرود قول و قرار خویش را
کاش میفهمیدم این آلوده دل من نیستم
حال که عمری کشیدم انتظار خویش را
بسکه سر زد از من رسوا خطا و اشتباه
عاقبت از دست دادم اعتبار خویش را
پیله کرده نفس اماره به جسم و روح من
کاش روزی بشکنم قفل حصار خویش را
آبرو بخشیدی و من آبرو بردم فقط
در میان خلق کم کردم عیار خویش را
خواب غفلت آمد و خود را به چشمم عرضه کرد
در عوض دادم دل شب زنده دار خویش را
چند قطره اشک و دست خالی و چشمان تر
با خودم آورده ام دار و ندار خویش را
بین زندان گناهم یاد تو افتاده ام
تا مگر پیدا کنم راه فرار خویش را
یا اله العالمین اغفر ذنوبی بالحسین
هر چه باشم روی لب دارم شعار خویش را
شعر: #مجتبی_خرسندی✍
#ماه_رمضان 1403
.
Ramazan 1403 Narimani [Mohjat_Net] (4).mp3
2.97M
#امام_حسین
#سید_رضا_نریمانی
دلگیرم از دنیایی که واسه خودم ساختم
هرچی تو دادی هرچی داشتم هرچی بود باختم
رفتم پی کارم حواسم پرت دنیا شد
رفتم خودم رو از چش اربابم انداختم
به کرمت دلم خوشه
فقط تو میدونی که گدا چشه
بذار یه کربلا بیام
داره فراقت ما رو میکشه
گدات اومده عزیز خدا
بده صدقه یه کرب و بلا
حبیبی حسین
****
بین خیالم دیدمت گفتم پر از دردم
آروم نگاهم کردی آروم گریه میکردم
دستی کشیدی رو دل بی تاب محزونم
باز از سرِ لطفت اجازه دادی برگردم
آره به جون تو قسم
همیشه تو بودی همه کسم
نذار ازت جدا بشم
بدون تو میگیره نفسم
محاله که از تو دل بکنم
که سائل تو همیشه منم
حبیبی حسین
#ماه_رمضان 1403
.
.
#مناجات
عمریست گرچه خواندم، با گریه ربنّا را
هم توبه را شکستم، هم حرمت خدا را
با اینکه جاهلانه مهمانی اش بهم خورد
پیش همه نگه داشت، او حرمت گدا را
نگذاشت آبرویم پیش کسی بریزد
هرچند که گناهم، بد بود و آشکارا
بالا نشسته بودم، کبرم مرا زمین زد
یکبار هم نبردم، فرمان کبریا را
غفار بود و بخشید ... ستار بود و پوشاند
جایش چکار کردیم؟ ... بی عفتی ما را!
باید بترسم از آن گنجی که یاغی ام کرد
از لقمه ای که بلعید، قارون بینوا را
تا کی خطا و لغزش؟ تا کی حیا و سازش؟
یکبار هم غضب کن، اینکه نشد مُدارا
"در کوی نیکنامان، ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی، تغییر ده قضا را"
انگور تو نجف را میخانه کرده ساقی
قدری قدح بچرخان، مستان آشنا را
دست مرا بکش بر خاک ضریح حیدر
یکبار قسمتم کن، دیدار مرتضا را
در وادی السلامش من حاضرم بمیرم
ختمِ به حیدرش کن پایان ماجرا را
یکبار روزه ام را، بی روضه وا نکردم
پس باز کن به رویم، آغوش کربلا را
رسوا مکن مرا در، نزد "رئوس الاشهاد"
یا رب بحق زینب، دفعش کن این بلا را
خواهر که در دهانِ ارباب نیزه دیده
بر روی نیزه هم دید قاری دلربا را
کوفه شلوغ بود و معجر نداشت زینب
بردند دور محمل، صد دفعه نیزه ها را
با آستین پاره، پوشاند صورتش را
پیش همه عیان کرد، این درد نخ نما را
#مناجات_با_خدا
#حضرت_زینب✍
#رضا_دین_پرور ✍
👇
1_4221169010.mp3
11.36M
یکبار روزه ام را، بی روضه وا نکردم
پس باز کن به رویم، آغوش کربلا را
#مناجات_با_خدا
#حضرت_زینب
.
#مناجات
کاش یک شب بین دریای تو طوفانی شوم
آمدم در ساحلت غرق پشیمانی شوم
اشکهایم را درآور ... یا بغل کن یا بزن
حاضرم با گریه هایم آبْ درمانی شوم
بر سرم دستی بکش، دستم به جایی بند نیست
تا به کی باید به دست نفس، زندانی شوم
من فقط دلواپس این آبروی رفته ام
کاش من هم پاک، قبل از روز پایانی شوم
از همه آلوده تر، این بنده ی آلوده است
زیر ایوان نجف باید که بارانی شوم
تشنه ی شش گوشه ام، از کربلا جا مانده ام
قسمتم کن زائر شاه خراسانی شوم
جای باب الحطه رفتم توبه کردم با حسین
تا ز باب القبله اش مشغول دربانی شوم
پیش چشم مادر او سر بریدن وقت بُرد
من فدای آن مصیبت های طولانی شوم
دور آن شش گوشه، زهرا گریه کرده با رباب
تا اسیر آنهمه اشک و پریشانی شوم
گفت حلق اصغر و جانش بقربانت حسین
گر نشد من بین گودال تو قربانی شوم
پشت خیمه قبر من را کنده ای یا اصغرت؟
کاش می شد وارد آن قبر، پنهانی شوم
دستهای خالی ام گهواره جنبان علی است
وای اگر در کوفه محو نیزه گردانی شوم
#مناجات_با_خدا
#حضرت_علی_اصغر
#رضا_دین_پرور ✍
.
.
#وداع_با_ماه_رمضان
امتحان بندگی
یارب بیا نیایش ما را قبو ل کن
از بنده ی حقیر تو مولا قبو ل کن
سی روز درحضور تو ماسجده کرده ایم
این سجده های ناقص مارا قبو ل کن
گر میهمان خوب برایت نبوده ایم
عرض ارادت ا ز همه ما قبو ل کن
یک ماه میهمان تو بودیم ای کریم
مارا تو سائلان همین جا قبو ل کن
درامتحان بندگیت سرشکسته ایم
من اعتراف می کنم ، امّا قبو ل کن
مهمانیت تمام شدوسفره جمع شد
مارا هنوز تشنه ی دریا قبو ل کن
شب های قدر ذکر علیٍ علیّ ما
پیچید درعوالم بالا، قبو ل کن
ما که نماز و روزه ی خوبی نداشتیم
امّا به جان حضرت زهرا قبو ل کن
با اشک شرم خویش«وفایی»نوشت وگفت
یک شاخه گل به رسم هدایا قبو ل کن
#سیدهاشم_وفایی✍
.............
#سبک_منتظرت_بودم
شهرالله
ای رمضان ، شهرالله ، خدا نگهدارت
دلم شده پُرحسرت ،چگونه برگردم؟
گرفته با تو الفت، چگونه برگردم؟
من ازحریم رحمت، چگونه برگردم؟
عزیز جانِ ،همه ای، شدم گرفتارت
*
پُراز بلور نوری،تو ماه تقوایی
که با نسیم رحمت،صفای دلهایی
چه روز های خوبی، عجب سحرهایی
ای که دلم، پُر شده از، فروغ وانوارت
**
شور مناجات تو، بانگ نصوحم بود
ذکر دعاهای تو ، صفای روحم بود
میان دریای غم، کشتی نوحم بود
خجل شدم ، زرحمت و،زلطف بسیارت
*
شب وسحرگاه تو، ذکر جلی گفتیم
سخن ز دل با یار، لم یزلی گفتیم
هرشب قدرت ذکر، علی علی گفتیم
محب او، ز رفتن، توگشته بیمارت
#سیدهاشم_وفایی✍
به سبک منتظرت بودم
🌷