eitaa logo
عاشقانِ امام رضا علیه السلام
2هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.5هزار ویدیو
14 فایل
زائری بارانی ام، آقـا بـه دادم مـی رسی؟ کپی از مطالب با ذکر صلوات و دعا برای خادمین حلال نوش جونتون 🪴 به دعوت امام رضا علیه السلام به این کانال اومدید پس لفت ندید🪴 ارتباط با مدیر↙️↙️ @kamali220 ادمین تبادل ↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
🪴 پنج صفت مهم عن الرّضا عليه السلام : خمـسٌ مـن لـم تكـن فيه فلا تـرجـوه لشـىءٍ مـن الـدنيـا و الاخـرة من لم تعرف الوثاقة فى ارومته و الكرم فى طباعه والرصانة فى خلقه والنبل فى نفسه و المخافة لربّه . امام رضا عليه السلام فرمود: پنج صفت است كه در هر كس نباشد اميد چيزى از دنيا و آخرت به او نداشته باشيد: ـ كسى كه در نهادش اعتماد نبينى ـ كسى كه در سرشتـش كرم نيابـى ـ كسـى كه در آفرينشـش استـوارى نبينى ـ كسى كه در نفسش نجابت نيابى ـ كسى كه از خدايش بيمناك نباشد. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🪴 🪴 🪴 🪴 @emame_mehraban 🕊🕊🕊🕊
🪴 عمل صالح و دوستى آل محمد عن الرّضا عليه السلام : لاتدعوا العمـل الصالـح و الاجتهاد فى العبادة اتكالا على حب آل محمد عليهم السلام ولا تدعوا حبّ آل محمـد عليهم السلام لامرهـم اتّكـالاً علـى العبـادة فـانـّه لايقـبل احـدهـمـا دون الاخر. امام رضا عليه السلام فرمود : مبادا اعمال نيك را به اتكاى دوستى آل محمد عليهم السلام رها كنيد؛ و مبادا دوستى آل محمد عليهم السلام را به اتكاى اعمال صالح از دست بدهيد، زيرا هيچ كدام از ايـن دو، به تنهايى پذيرفته نمى شود . 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🪴 🪴 🪴 🪴 @emame_mehraban 🕊🕊🕊🕊
🪴 حسن ظن به خدا عن الرّضا عليه السلام : أحسـن الظّن بالله فانّ مَن حسـن ظنّه بالله كان عنـد ظنّه ، وَ مَن رَضى باْلقَليل مِنَ الرّزق قُبلَ مِنه اليَسير مِن العمل، وَ مَن رَضى باليَسير مِن الحلال خفّت مؤونته و نعم اهله ، وَ بصّره الله دار الدّنـيا وَ دَواءهـا، وَ أخـرَجه منها سـالِماً إلى دارالسّلام.(9) امام رضا عليه السلام فرمود: به خداوند خوش بين باش، زيرا هر كه به خدا خوش بين باشد، خدا با گمان خـوش او همراه است،و هر كه به رزق و روزى اندك خشنود باشد، خـداوند به كردار اندك او خشنود باشد ،و هر كه به اندك از روزى حلال خشنود باشـد، بارش سبك و خانـواده اش در نعمت باشد،و خـداوند او را به دنيا و دوايـش بينا سازد و او را از دنيا به سلامت به دارالسلام بهشت مي رساند. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🪴 🪴 🪴 🪴 @emame_mehraban 🕊🕊🕊🕊
🪴 عبدالسّلام (اباصلت) گويد: به مأمون خبر رسيد که حضرت رضا عليه السلام مجالس گفتگو برپا کرده و مردم از دانش او بهره و سود مي برند، مأمون به محمّد بن عـمرو طوسي دستور داد که مردم را از اطراف امام پراکنده کـند او هم به دستور خليفه مردم را از پيرامون امام عليه السلام دورکرد و مأمون حضرت رضا عليه السلام را احضار نمود و با تندي با ايشان برخـورد کـرد وکـلمات درشـتي بر زبان آورد و بـه ايشان توهين کـرد و نگـاه حقارت آميزي به ايشان نمود. حضرت از نزد او در حالي بيرون شدند که خشمناک بودند و با خود چنين مي گفتند: "وَ حَقِّ الْمُصطَفي و اَلْمُرتَضي وَ سَيِّدةِ النِّساء لاَسْتِزلنَ مِنْ حوْلِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ بدعايي عَلَيْهِ ما يَکُونُ سَبَباً لِطَرْدِ کِلابُ هذهِ الکَوره اِياهُ لاِسْتِخْفافِهِم بِهِ وَ بَخاصَّتِهِ وَ عامَّتِهِ ". بـه حَقّ مُصطفي و مرتضي و فاطمه ي زهرا عليهم السلام به نفرين من بر او به حول و قوه ي خداي با عزّت و با جلال او را طرد مي نمايم و فرودش مي آورم چنان نفريني که سگان اين شـهر طردش نموده و او را با خاصّ و عامش خوار و خفيف و سبک نمايند. سپس امام به خانه بازگشتند و دو رکعت نماز خـوانـدند و در دعاي دست رکـعت دوم چـنين فرمودند: "ياذَالقُدْرَةِ الجامَعةِ وَ الْرَّحْمَةِ الواسِعَةِ... تا آخر دعا" اباصلت عبدالسّلام هروي گفت: دعاي مولايم عليّ بن موسي الرّضا تمام نشده بود که در شهر زلزله افتاد و ناله و فرياد برآمد وگرد و غبار شهر را فرا گرفت و غوغا به آسمان رسيد و تا حضرت سلام نماز را تمام نکردند من از جايم برنخواستم. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🪴 🪴 🪴 🪴 @emame_mehraban 🕊🕊🕊🕊
عاشقانِ امام رضا علیه السلام
#امام‌رضا‌علیه‌السّلام🪴 عبدالسّلام (اباصلت) گويد: به مأمون خبر رسيد که حضرت رضا عليه السلام مجالس گ
🪴 رسوايي و بي آبرويي مأمون عبّاسي: حضرت به اباصلت فرمودند به بالاي بام برو خواهي ديد که زني بدزبان و بدکار افراد شروررا تشويق به شورش مي کند. نامش سمانه است يک تيره ي ني به دست گرفته و به جاي پرچم پارچه ي قرمزي بر آن بسته و سرکرده ي اراذل و اوباش شده و با آن ها به طرف کاخ خلافت حرکت مي کند و همراهان خود را بر عليه مأمون و اطرافيان او وادار مي سازد. من بر بام منزل پا نهادم و بر آمدم و چنان که امام عليه السلام فرموده بودند: عدّه اي اوباش را مشاهده کردم که همه چوب در دست دارند و هياهو و سرو صدا بپا کرده، و شورشي گسترده بپا کرده و سر و پاي مردم از برخورد سنگ و چوب به شدّت مجروح مي شود و مخصوصاً سرهاي عدّه اي زيادي شکسته و داد و بيداد زيادي به راه افتاده در اين حال مأمون ازکاخ شاهجان با زره بيرون شد در اين وقت شاگرد خون گيري که روي بامي ايستاده بود، آجري به طرف مأمون افکند به طرزي که کلاهخود از سر مأمون به آن طرف افتاد و سر او را شکافت يکي از افرادي که مأمون را مي شناخت به آن زن که به او سمانه مي گفتند گفت: واي بر تو! او خليفه ي مسلمانان است. زن به آن مرد گفت: ساکت شو و آرام باش امروز روز طرفداري از خليفه نمي باشد اگر او خليفه ي مسلمين بود مردان نابکار و فاجر را بر نواميس مردم و دختران مسلّط نمي نمود. به هر حال آن زن و شورشيان، مأمون و اطرافيان او را به بدترين وجه خوار و درباريان و ملازمان مأمون و خودش را با سرافکندگي و خفّت و خواري ازکاخ بيرون نمودند و خليفه ي متکبّر عبّاسي با آن دبدبه وکـبکبه ي خود سرافکنده شد. مأمون پشيمان از کرده ي خود به امام هشتم عليه السلام پناه آورد: ابن شهر آشوب درکتاب مناقب چنين مي گويد: بعد از آن که مأمون و سپاهيانش با خفّت و خواري ازکاخ خود که "شاهجان " ناميده مي شد (کـه قـبل از خـلافت عبّاسيان مقرّ ابومسلم خراساني، سردار بزرگ ايراني بود که اگر فرماندهي او وکمک ايرانيان نبود، بني اميّه سرنگون نمي شدند و بني عباس بـه خـلافت نـمي رسيدند) بيرون شدند، به شدّت عصباني گرديد به طوري کـه دسـتور اعدام چـهل تن از مأموران اطراف کاخ را صادرکرد و آن ها را به ديار نيستي فرستاد و بعد دستور داد که ديوارهاي اطراف کاخ را بلند کردند تا از آن پس اراذل و اوباش نتوانند بر آن دست يابند. سپس به خدمت حضرت رضا عليه السلام درآمد و ايشان را سوگند داد که بر عليه او کاري انجام ندهند و با تواضع و احترام بر پيشاني مبارک امام عليه السلام بوسه زد و بعد از اظهار ندامت، از ايشان کسب تکليف نمود که با اين مردم چـه کـند؟ امـام عليه السلام در جواب او، زبان به پند و اندرزگشودند و سخناني فرمودند که اسباب خروج او از خراسان به جانب عراق گرديد. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🪴 🪴 🪴 🪴 @emame_mehraban 🕊🕊🕊🕊
🪴 چرا امام عليه السلام خلافت را تغيير ندادند؟ دعا و نفرين امام عليه السلام هلاکت يا تغيير خلافت مأمون نبود، بلکه امام ذرّه اي از قدرت خدا را به او نشان دادند. چون او به مقام والاي امامت اهانت نمود، به هـمين علّت امام عليه السلام با نفرين خودشان او را ذليل و مطرود و خوار نمودند. امام عليه السلام صلاح اسلام و مسلمين را مي خواهند و هر چه صلاح بدانند انجام مي دهند، چون خـواست ايشان خواست خدا است. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🪴 🪴 🪴 🪴 @emame_mehraban 🕊🕊🕊🕊
🪴 سرگذشتی دیگر از پیش بینی ⤵️ روزي مأمون آشکارا چنين گفت: من مي خواستم ناداني عليّ بن موسي را (نعوذبالله) وسيله و دست آويزي قرار دهم براي خلع او تا مردم بدانند او براي ناداني خود عزل شده. به همين جهت تمام دانشمندان را از شهرهاي مختلف فرا مي خواند و امام همه ي آن ها را مجاب مي نمود (همه محکوم مي شدند) مثلاً مأمون به سليمان مروزي گفت: من ازآن رو تو را فرا خوانده ام که توانايي علمي تو را مي شناسم و قصدم جز اين نيست مگر اين که فقط او را بتواني در يک مسأله مجاب کني (محکوم کني) و در روايت آمده است هنگامي که امام رضا عليه السلام مأمون را ازاوصاف فرزندي که کنيز او در شکـم داشت آگاه ساخت مأمون گفت: با خود گفتم به خدا اين فـرصت مـناسبي است که اگر بر خلاف گفته ي عليّ بن موسي باشد وي را ازمقام ولايـتعهدي بـرکنار نمايم و او منتظر وضـع حمل کنيز بود کـه پـيش بيني حـضرت درست. درآمد 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🪴 🪴 🪴 🪴 @emame_mehraban 🕊🕊🕊🕊
🪴 هنگامي که آن حضرت به خراسان (طوس) تشريف مي آوردند هنگام گذر از نيشابور کنار چشمه اي فرود آمدند و اثر قدم هاي حضرت امام رضا عليه السلام نمودار شد که اکنون به قدمگاه مشهوراست. معجزه ي حضرت و پُرشدن ميم هاي پر از انگور در غير فصل آن: باغ هايي در آن جا بود حضرت باغبان را طلب کردند و فرمودند ما به انگور مـيل داريم براي ما انگور بياور عرض کرد فصل زمستان انگور ازکجا بياورم، مَيْم ها را در خاک کرده ام امام عليه السلام فرمودند تو داخل باغ شو و قدرت خداوند را بنگر، مرد باغبان به باغ رفت به قدرت خداوند تبارک و تعالي و به برکت وجود حضرت رضا عليه السلام همه ي شاخه هاي ميم ها را پرازانگور ديد و باغش را پرازميوه مشاهده نمود. -دروغ گفتن باغبان به امام عليه السلام چون دشمن اهل بيت عليهم السلام بود: با خود گفت شايد باغ من نباشد و يا خواب مي بينم چون از دوستان بني اميّه و بني مروان بود به خاطر آورد که آن حضرت از فرزندان علي بن ابي طالب است با خود گفت صلاح در دروغ گفتن است و مي گويم که من انگوري نديده ام به اِقتضاي طينت دشمني که با اهل بيت داشت به خدمت حضرت آمد و به دروغ گفت من انگوري در باغ ندارم. -نفرين امام رضا عليه السلام به باغبان و عاقبت دشمني او با اهل بيت: حضرت ناراحت و خشمگين شدند و به آن مرد نفرين کردند و فرمودند: خداوندا باغ و باغبان هر دو را بسوزان! آن مرد به باغ خود برگشت و با خود گفت اگر به فرزند ابوتراب دروغ گفتم باغ که سرجايش و پر از انگور مي باشد. به محض اين که داخل باغ شد ابري درآسمان پديدارگشت و رعد و برق شديدي به هم رسيد و هوا دگرگون گرديد و برقي زد و آن برق، مرد و باغش را سوزانيد. هم در آتش دنيا سوخـت و هم به جايگاه ابدي خود که جهنّم مي باشد رهسپار گرديد تا هميشه در آتش اعمالش بسوزد. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🪴 🪴 🪴 🪴 @emame_mehraban 🕊🕊🕊🕊
🪴 ابن اَبي کثيرگفت: بعد از شهادت امام کاظم عليه السلام مردم درباره ي امامت امام رضا عليه السلام توقّف نمودند. من در آن سال به مکّه رفتم درآن جا حضرت را ديدم دردلم افتاد که اين آيه را تلاوت کردم. "اَبَشَراً مِنا واحِداً نتَبِعهُ " آيا بايد پيرو و تابع يک بشري مانند خود باشم در اين موقع مشاهده کردم که حضرت رضا عليه السلام مانند برق از جلوي من گذشتند رو به من نموده فرمودند: به خدا سوگند همان بشري که بايد ازاو پيروي کني من هستم. عرض نمودم: از خداوند و از شما معذرت مي خواهم امام عليه السلام فرمودند: اشکالي ندارد عذرت پذيرفته است. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🪴 🪴 🪴 🪴 @emame_mehraban 🕊🕊🕊🕊
🪴 بردباري امام رضا (ع) خوي نيکوي حلم و بردباري را از پدر بزرگوار خود امام کاظم (ع) به ارث برده بود و در برابر افراد جاهل و گستاخ با بردباري مواجه مي شد. روزي يکي از خوارج که مقام ولايتعهدي را منافي با شؤون و حيثيت امام (ع) مي دانست خنجري زهرآلود در استين خود پنهان کرد و گفت: مي روم با او بحث کنم اگر بر پذيرش ولايتعهدي حجتي داشت چه بهتر وگرنه با اين خنجر او را خواهم کشت. چون به حضور امام (ع) رسيد، بدون آنکه صحبتي کند حضرت از نيت پليد او آگاه شد و با بردباري با وي برخورد کرد و فرمود: اگر در برابر شبهه ي خود پاسخ قانع کننده اي شنيدي آن خنجري را که در آستين پنهان کرده اي بشکن و به دور انداز. فرد خارجي پس از شنيدن سخنان منطقي امام (ع) از کرده ي خود پشيمان شد. خنجر را شکست و دور انداخت و توبه کرد و گفت: شهادت مي دهم که تو فرزند پيامبري و در گفتارت راستگو هستي. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🪴 🪴 🪴 🪴 @emame_mehraban 🕊🕊🕊🕊
🪴 درعصر مأمون زني بود که به نام زينب که اِدّعا مي کرد سيّده است و دختر علي بن ابي طالب عليه السلام مي باشد. روزي مأمون به حضرت گـفت خواهرت زينب را سلام برسان امام عليه السلام فرمودند که به خدا او دروغ مي گويد و من در اين جا خواهري ندارم مأمون در جواب امام گفت: چگونه بفهميم کـه او دروغ مي گويد و شما راست مي گوئيد؟ امام عليه السلام فرمودند: که ما اهل بيت رسول خدا صلي الله عليه و آله هستيم وگوشت هاي ما بر درندگان حرام است. اگر او راست بگويد درندگان گوشت او را نخواهند خورد. باغ وحشي در آن جا بود که انواع درندگان وحشي در قفس ها بودند. مأمون به زينب گفت اگر راست مي گويي بيا و داخل قفس درندگان برو! زينب به مأمون گفت: اوّل عليّ بن مو سي برود. مأمون گفت حقّ با توست اوّل عليّ بن موسي مي رود. درهاي قفس ها را باز نمودند که درندگان بيرون آيند و در بعضي ازکتاب ها آمده که چندين شير در قفس ها بودند. امام خودشان را به مکان قفس هايي که درندگان بودند رفتند. امام عليه السلام فرمودند که شيران بيائيد، درندگان و شيران تا آن حضرت را ديدند، نه تنها به ايشان کاري نداشتند بلکه دم هاي خود را به علامت تواضع تکّان مي دادند و پوزه هاي خود را به جاي قدم هاي مبارک امام مي ماليدند. ايشـان داخل يکـي از قفس ها شدند و دو رکعت نماز خواندند. نفس در سينه هاي اطرافيان و افرادي که در آن دور و بر بودند حبس شده بود و همگان درتعجّب فرو رفته بودند. امام هشتم عليه السلام درکمال آرامش از قفس هاي درندگان بيرون آمدند. مأمون به آن زن که خود را زينب مي ناميد گفت: حالا نوبت تو مي باشد که به درون قفس ها بروي، آن زن نمي رفت و از رفتن خودداري مي کرد. پس او را در ميان قفس انداختند. درندگان او را تکّه تکّه کردند و خوردند و آن زن به زينب کذابه معروف شد (متأسّفانه بعد از اين واقعه حسادت مأمون بر امام رضا عليه السلام زيادتر شد. به عوض اين که يقين او به ولايت زيادتر شود، حسد او زيادتر مي شد. خداوند او و ساير قاتلين معصومين عليهم السلام را لعنت نمايد و آن ها را از رحمت خود دورگرداند). 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🪴 🪴 🪴 🪴 @emame_mehraban 🕊🕊🕊🕊
شفای بیمار ویلچرنشین و فلج تاريخ شفا : ۱۳۶۸ میر مراد بر ويلچرش نشسته و پاهايش را به سمت امواج دريا دراز کرده است .پاشنه پاهايش در ماسه های نرم وخيس ساحل فرو رفته است . موجی آرام , پاهايش را نوازش می کند. خنکای آب به وجدش می آورد . ويلچرش را کمی به جلو می راند و پاهايش را تا ساق , در موج آب رها می کند . لذتی دلچسب زير پوستش می دود لحظه ای به فکر فرو می رود . خاطرات خوش گذشته در ذهنش زنده می شوند. شوق ماهی وماهيگيری , لذت تن به آب دريا سپردن , هوس شنا وشيرجه و زيرآبی . غوغای مسابقه و مقام اولی در وجودش شعله می کشد. : آهای ميرمراد , بجنب پسر. امسال هم قهرمان تو هستی ....ادامه مطلب ...👇👇👇👇👇👇👇 http://sirerazavi.blogfa.com/post/236 🪴 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🪴 🪴 🪴 🪴 @emame_mehraban 🕊🕊🕊🕊